سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

گسترش دین مانوی در جهان


مذهب مانى در سدهٔ سوم از ايران به مصر و قسمتى از امپراتورى روم رفت. سن اگوستن در ابتدا پيرو آئين مانويان بود.
کيش مانى در قرون چهارم و پنجم مسيحى در مغرب به حداکثر پيشرفت خود رسيد و پس از آن مورد مخالفت کشيشان مسحى قرار گرفت و اغلب پيروان مانى مانند مهرپرستان تحت فشار قرار گرفتند و از بين رفتند. در قرون وسطى جمعى از پيروان مانى به‌نام کاتاراها (Cathares) در فرانسه خروج کردند و پاپ عليه آنها اعلام جهاد کرد. از سا ل۷۶۳ ميلادى به‌بعد کيش ترکان ايغور، مذهب مانى اعلام شد. مردم قسمتى از چين تا پيش از حملهٔ مغول پيرو کيش مانى بودند.
مغولان در سدهٔ سيزدهم پيروان مانى را قتل‌عام کردند، چون آنان را ضد چنگيز مى‌دانستند. در طريقهٔ ملامتيه که از فرق صوفيه است برخى از عقايد مانويه رسوخ کرده است.
در کيش مانى نجات شخص از طريقهٔ گنوسي(گنوسى 'Gonosis، معرفت، شناخت' فلسفه و آئينى است که پيروان آن مدعى بودند که معرف عالم به طبيعت و صفات الهى دارند. اين طريقه شامل فلسفهٔ نور افلاطونى و معتقدات شرقى از جمله آئين يهود است. حکمت مذکور پيش از مسيح و بعد از آن رواج داشته و پس از ظهور مسيحيت به آن دين مربوط شد، ولى هم آباءِ کنيسه و هم روحانيان يهود آن را ارتداد شمردند. گنوسى از عده‌اى عقايد مختلف ترکيب شده و مسائل پيچيده و مفصلى را پديد آورده است. منابع اصلى عقايد گنوسى را بايد در مصر، بابل و ايران جستجو کرد، ولى در اديان ملل ديگر نيز در آن تأثير داشته است. (به اختصار از فرهنگ معين)) و نور باطن حاصل مى‌شود، کشمکش عقايد دائمى دو جوهر يعنى خير و شر ايجاب مى‌کند که شخص مؤمن در روح خود، من اصلى و من خدائى و من زنده را بيدا نگاه دارد. گنوس دوگانگى آدم را بر وى آشکار مى‌سازد و در نتيجه آدمى از نو به‌خود آمده شعورى آزاد و روشن پيدا مى‌کند و از نادانى و اسارتى که ماده مى‌خواهد هميشه او را در آن مستغرق دارد رها مى‌سازد. هرگاه شخص بتواند روح خود را جدا نگاه دارد، بعد از مرگ، روح به وطن نورانى اصلى برمى‌گردد، و اگر مرتکب گناه بزرگى نشده باشد بر طبق اصل تناسخ در دوره‌هاى متوالى در اجساد ديگر به جهان برمى‌گردد و دورهٔ دردناکى را طى مى‌کند که آن دوره را سنسارا (Sansara) مى‌گويند.
مانى اصل سنسارا را از مذهب بومى هند يا از بودا اخذ کرده، منتهى به افکار بودائى معنى و مفهوم خاصى داده است.
مانى بر اصحاب خويش زکات (يک‌دهم مال) و چهار وقت نماز در روز و شب و دعا و توجه به حق و ترک دروغ و ترک دزدى و ترک زنا و ترک بخل و سحر و جادو و ترک بت‌پرستى را واجب دانسته است.
مانى در انجيلش که بيست‌و‌دو باب است و مطابق حروف ابجد تنظيم شده، چنين پنداشته که فارقليط، که مسيح مژدهٔ آمدن او را داده، خود او مانى است و او خاتم پيامبران است. او مردم را به عالم نور و انسان قديم و روح‌الحيات دعوت کرده و به‌قدمت نور و ظلمت و ازليت اين دو اصل قائل بوده و ذبح حيوانات و بى‌احترامى به آتش و گياهان را حرام کرده است.
مانى خود را فارقليط (موعد مسيحيان) مى‌دانست و دين خود را به‌صورت آميزه‌اى از کيش زرتشتى و نصرانى ارائه مى‌داد.
مانى در دوران سلطنت بهرام‌بن شاپور کشته شد. پس از کشتن جسد وى را به‌دو نيم کردند، نيمى را بر يک دروازه و نيم ديگر را بر دروازهٔ ديگر در جنديشاپور آويزان کردند. اين دو جا به‌نام‌هاى مارأعلى و مارأسفل ناميده شد. مانى در کتاب خود با ساير پيامبران به مخالفت برخاسته و از آنها خرده‌گيرى‌هائى کرده و آنان را دروغگو ناميده و نيز گفته است که اهريمنان بر پيامبران تسلط داشته به زبان آنها سخن مى‌گفتند و در چندين جا در کتاب‌هاى خود گفته که آنان اهريمنان هستند، آنان کاذب هستند و حتى عيسى مسيح را اهريمن دانسته است.


همچنین مشاهده کنید