سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

اندیشه‌ها و گفته‌های مانی


مانى مى‌گفت: پيدايش عالم از دو هستى است. يکى نور، ديگرى ظلمت. نور لايتناهى است و او خداوند و فرشتهٔ جنان‌النور است و پنج عضو دارد که عبارتند از: حلم، علم، عقل، غيب، و فطنت به ضميمهٔ پنج عضو ديگر که عبارتند از: محبت، ايمان، وفا، مروت و حکمت. خداوند با اين صفت‌ها ازلى بوده و دو چيز ازل ديگر هم با او است که يکى آسمان و ديگرى زمين است.
اعضاءِ آسمان پنج است که عبارتند از: حلم و علم و عقل و غيب و فطنت و اعضاءِ زمين نيز پنج است که به‌ترتيب زير هستند: نسيم، باد، نور، آب و آتش.
ظلمت نيز پنج عضو دارد که عبارتند از: ضباب(ضباب (Zabab)، ميغ و بخارى که در زمستان در هوا پيدا مى‌شود (منتهى‌الارب))، حريق، سموم، باد مهلک، دود و ظلمت. هستى نورافشان در کنار هستى ظلمت است و مانعى ميان آنها نيست. نور را از سمت بالا، راست، پائين و چپ پايانى نيست و ظلمت نيز از چهار طرف پايانى ندارد.
شيطان از زمين تاريک و ظلمانى است و ذات او ازلى نيست. سرش مانند شير و بدن او مانند اژدها و بال‌هاى او همچو بال پرندگان و دم او چون دم ماهى است و مانند چهارپايان چهارپا دارد. شيطان همين که از ظلمت پديدار گشت هر چيزى را که پيش رويش ديد به دم درکشيد و بلعيد و تباه کرد و از سمت راست و چپ به جولان آمده رو به پائين آورد و در همه‌جا تبهکارى کرد و ستيزه‌کنندگان با خود را نابود ساخت. سپس اراده کرد به بالا رود، ولى چون پرتوافشانى نور را ديد ناراحت و نگران شد. زمين پرتوافشان از کارهاى شيطان آگاه گرديد و آگاهى او سبب آگاهى عالم فطنت و عالم غيب و پس از آن عالم عقل و سپس عالم حلم گرديد. سپس فرشتهٔ جنان‌النور آگاه شده براى سرکوبى او حيله‌اى به‌کار برد. به برکت روح خود و عوالم پنج‌گانه و عناصر دوازده‌گانه خود نوزادى به‌وجود آورد که همان انسان قديم(پسر خدا يا اورمزد يا مسيح درخشان که به سريانى 'ايشوزيواء' ناميده مى‌شود.) بود و او را نامزد ستيزه با ظلمت کرد.
انسان قديم نيز خود را به اجناس پنج‌گانه (پنج الهه) نسيم، باد، نور، آب و هوا آراست و آنها را به سپر و سلاح خود قرار داد، اولين چيزى که به تن پوشيد نسيم بود و بالاى آن نسيم بزرگ، نور خيره‌کننده را پوشيد و بر آن نور پوششى از آب غبارانگيز گذاشته و در بادى تند پنهان شده سپس آتش را چون سپر و نيزه به‌دست گرفت و با شتاب از جنان پائين آمده تا به مرز جنگ رسيد. شيطان قديم نيز به اجناس پنج‌گانهٔ خود که عبارت بود از: دود، حريق، ظلمت، سموم و ضباب روى آورده و آنها را زره و پناهگاه خود قرار داده با انسان قديم روبه‌رو گرديد و مدت‌ها با هم جنگيدند. در اين نبرد شيطان بر انسان چيره شد و نور او را بلعيد و او را با اجناس و عناصر او محاصره کرد، فرشتهٔ جنان‌النور الههٔ ديگرى را به‌دنبال او فرستاد و نجات او داده و بر ظلمت پيروز گردانيد و آن فرشته‌اى که به‌دنبال انسان پائين آمد و او را از دست آن دوزخيان نجات داد و اسيرانى از ارواح ظلمت گرفت، حبيب‌الانوار نام داشت.
پس از آن به جهت و روح‌الحيات به آن مرز آمده در آن ژرفاى دوزخ قديم نگاه کرد و انسان قديم و فرشتگان را در محاصرهٔ ابليس و همراهان شرارت پيشهٔ او ديد. در اين هنگام روح‌الحيات با صداى برق‌آساى بلندى به انسان قديم ندائى در داد که به‌صورت الهه درآمد و با شيطان قديم درآميخت، يعنى اجزاءِ پنج‌گانهٔ نور با اجزاءِ پنج‌گانهٔ ظلمت درآميخت به اين ترتيب که دود با نسيم آميخته شد و اين نسيم ممزوج از آن به‌وجود آمد. آنچه لذت و آسايش نفس و حيات حيوانى است از نسيم و آنچه نابودى و آزار است از دود است. حريق با آتش آميخته شد اين آتش از آن آميزش فراهم آمده است. آنچه سوزندگى و نابودى و فساد دارد از حريق و آنچه درخشندگى و روشنائى دارد از آتش است. نور با ظلمت درآميخت و اين جسم‌هاى ستبر و کلفت چون طلا و نفره و امثال آن پيدا شد. آنچه صفا و زيبائى و نظافت و سود دارد از نور و هرچه چرکى و تيرگى و غلظت و قساوت دارد از ظلمت است. سموم با باد آميخته شد و اين باد کنونى از آن است و آنچه منفعت و لذت دارد از باد و هرچه موجب اندوه و شرم و زيان است از سموم است. ضباب با آب آميخته شد. چيزهاى صفادار و گوارا و ملايم نفس از آن آب و چيزهاى جدائى‌اندازه و خفه‌کننده و موجب نابودى و سنگينى و فساد از سموم است.
همين‌که اجناس پنج‌گانهٔ ظلمت با اجناس پنج‌گانهٔ نور آميخته شدند، انسان قديم تا ژرفاى مغاک پائين رفته اجناس ظلمت را از بيخ و بن درآورد تا بيشتر شوند سپس به‌بالا يعنى جايگاهى که در ميدان جنگ داشت برگشت و به برخى از فرشتگان دستور داد قسمت به‌هم آميخته را به زمين ظلمت که در پشت نور قرار داشت بکشانند و از آسمان بياويزند، سپس يک فرشتهٔ ديگر را گماشت که آن اجزاءِ به‌هم آميخته را نگهدارى کند.
فرشتهٔ عالم نور به يکى از فرشتگان خود امر کرد تا از آن اجزاى به‌هم آميخته، اين عالم را بيافريند، به‌طورى که اجزاى نورانى از اجزاى ظلمانى جدائى داشته باشند. او ده آسمان و هشت زمين بيافريد، يک فرشته براى حمل آسمان‌ها و يکى هم براى برداشتن زمين گماشت. براى هر آسمان دوازده دروازه با دهليزى بسيار بزرگ و گشاد قرار داد.
پس از آن خورشيد و ماه را براى تصفيه نور اين عالم آفريد. آفتاب تصفيه‌کنندهٔ نورى است که با اهريمنان گرما آميخته و ماه تصفيه‌کنندهٔ نورى است که با اهريمنان سرما آميخته است و همهٔ اينها در ستونى از تسبيحات و نيايش‌ها با ساير تسبيحات و تقدسات و سخنان نغز و نيکوکارى‌ها به آسمان مى‌رود و به آفتاب واگذار مى‌شود و آفتاب آن‌را به نورى که در عالم تسبيح و در بالاى آن قرار دارد مى‌دهد و از آنجا به‌سوى نور برگزيده و خالص رهسپار مى‌گردد. اين کار تا وقتى است که از نور چيزى بماند که آفتاب و ماه توانائى تصفيه آن را نداشته باشند. در اين هنگام فرشتهٔ حامل زمين‌ها برکنار مى‌شود و فرشتهٔ ديگر آسمان‌ها را رها مى‌کند و بالا و پائين درهم مى‌ريزد و آتش و به جوش و خروش درمى‌آيد و در تمام اشياء زبانه مى‌کشد تا هر نورى که در آنها باشد تحليل رود.
اين خروش و زبانه کشيدن آتش ۱۴۶۸ سال ادامه خواهد داشت. همين‌که اين تدبيرها به پايان رسد و زشتى روح ظلمت، رستگارى نور و اوج گرفتن فرشتگان و لشگريان نگهبانان را ببيند به زارى درآيد و قصد جنگ کند. سپاهيانى که دور او هستند وى را سرزنش کنند و او به قبرى فرو شود که براى او کنده بودند و بر آن قبر سنگى به بزرگى دنيا گذارند که او را خرد و خمير مى‌سازد.


همچنین مشاهده کنید