جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

مبرید نام عنبر بر زلف چون کمندش


مبرید نام عنبر بر زلف چون کمندش    مکنید یاد شکر برلعل همچو قندش
بدو چشم شوخ جادو بربود خوابم از چشم    مرساد چشم زخمی بدو چشم چشم بندش
نکنم خلاف رایش بجفا و جور دشمن    که محب دوست بیمی نبود ز هر گزندش
چو بدامنش غباری ز جهان نمی‌پسندم    چه پسندد از حسودم سخنان ناپسندش
به کمندش احتیاجی نبود بصید وحشی    که گرش بتیغ راند نکشد سر از کمندش
نه منم اسیر تنها بکمند یار زیبا    که بشهر اودرآمد که نگشت شهر بندش
مکنید عیب خواجو که اسیر و پای بندست    که اگر نمی‌کشندش به عتاب می‌کشندش


همچنین مشاهده کنید