پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

وفات به بود آنرا که در وفای تو نبود


وفات به بود آنرا که در وفای تو نبود    که مبتلا بود آنکس که مبتلای تو نبود
چو خاک می‌شوم آن به که خاکپای تو باشم    که خاک بر سر آنکس که خاک پای تو نبود
اسیر بند شود هر که بنده‌ی تو نگردد    جفای خویش کشد هر که آشنای تو نبود
ز دیده دست بشویم اگر نه روی تو بیند    ز سر طمع ببرم گر درو هوای تو نبود
بر آتش افکنم آندل که در غم تو نسوزد    بباد بر دهم آن جان که از برای تو نبود
بجز ثنای تو نبود همیشه ورد زبانم    که حرز بازوی جانم بجز دعای تو نبود
بود بجای منت صد هزار دوست ولیکن    بدوستی که مرا هیچکس بجای تو نبود
دلم وفای تو ورزد چرا که هیچ نیرزد    دلی که بسته‌ی گیسوی دلگشای تو نبود
گدای کوی تو بودن ز ملک روی زمین به    که سلطنت نکند هر که او گدای تو نبود
چو سر ز خاک برآرند هرکس بامیدی    امید اهل مودت بجز لقای تو نبود
ترا به چشم تو بینم چرا که دیده‌ی خواجو    سزای دیدن روی طرب فزای تو نبود


همچنین مشاهده کنید