پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

وا جوانی


بار دیگر گر فرود آرد سری با ما جوانی    داستانها دارم از بیداد پیری با جوانی
وا عزیزا گوئی آخر گر عزیزت مرده باشد    من چرا از دل نگویم وا جوانی وا جوانی
خود جوانی هم به این زودی به ترک کس نگوید    من ز خود آزردم از فرط جوانی‌ها جوانی
تا به روی چشم سنگین عینک پیری نهادم    مینماید محو و روشن چون یکی ریا جوانی
الفت پیری و نسیان جوانی بین که دیگر    خود نمیدانم که پیری دوست دارم یا جوانی
در بهاران چون ز دست نوجوانان جام گیرم    چون خمار باده‌ام در سر کند غوغا جوانی
سال‌ها با بار پیری خم شدم در جستجویش    تا به چاه گور هم رفتم نشد پیدا جوانی
ناز و نوش زندگانی حسرت مردن نیرزد    من گرفتم عمر چندین روزه سر تا پا جوانی
گر جوانی میکنم پیرانه سر بر من نگیری    شهریارا در بهاران می‌کند دنیا جوانی


همچنین مشاهده کنید