دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

تنگ شد از غم دل جای به من


تنگ شد از غم دل جای به من    یک دل و این همه غم وای به من
قتلم امروز نشد تا چه کند    حسرت وعده فردای به من
نقد جان دادم و یک بوسه نداد    آب لب لعل شکرخای به من
در محبت چه تطاول که نکرد    آن سر زلف چلیپای به من
نیست روزی که بلایی نرسد    زان قد و قامت و بالای به من
نفسی نیست که آتش نزند    شعله‌ی عشق سراپای به من
در گذرگاه وی از کثرت خلق    بسته شد راه تماشای به من
در غم عشق فروغی نرسید    شادی از گلشن صحرای به من


همچنین مشاهده کنید