دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

این سر که به تن دارم مست می ناب اولی


این سر که به تن دارم مست می ناب اولی    این کاسه که من دارم سرشار شراب اولی
این است اگر ساقی، می خور ز حساب افزون    زیرا که چنین مستی تا روز حساب اولی
هر جا بت سر مستی با جام شراب آید    مرغ دل هشیاران البته کباب اولی
آن خواجه که می‌دانم جرم همه می‌بخشد    پیش کرمش رفتن ناکرده ثواب اولی
دوشینه سیه چشمی در خواب خوشم گفتا    کز نشه‌ی بیداری کیفیت خواب اولی
گفتم ز لب نوشت صد بوسه طمع دارم    گفتا که سالت را ناگفته جواب اولی
از چشم بد مردم ایمن نتوان بودن    رخسار نکوی او در زیر نقاب اولی
ابروی کمان دارش پیوسته به چین خوش تر    گیسوی گره گیرش همواره به تاب اولی
این پسته که او دارد خندان ز قدح خوش تر    این چهره که او دارد گلگون ز شراب اولی
گنجینه‌ی مهر او در سینه نمی‌گنجد    کاشانه بدین تنگی یک باره خراب اولی
تخمی که به دل کشتم آب از مژه می‌خواهد    چشمی که به سر دارم سرچشمه‌ی آب اولی
اشعار فروغی را با نافه رقم باید    آن شعر مسلسل را شستن به گلاب اولی


همچنین مشاهده کنید