پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

خانم بدون گل‌های کاملیا - La Signora Senza Camelia


سال تولید : ۱۹۵۳
کشور تولیدکننده : ایتالیا
محصول : دومنیکو فورجس داوانتساتی
کارگردان : میکل آنجلو آنتونیونی
فیلمنامه‌نویس : سوزو چکی دامیکو، فرانچسکو مازه‌لی، پ.م. پازینتی و آنتونیونی، برمبنای داستانی نوشته آنتونیونی.
فیلمبردار : انتسو سرافین.
آهنگساز(موسیقی متن) : جووانی فوسکو
هنرپیشگان : لوچیا بوزه، آندره‌آ ککی، جینو چروی، ایوان دسنی، آلن کونی، مونیکا کلی و آنا کارنا.
نوع فیلم : سیاه و سفید، ۱۰۱ دقیقه.


"جانی فرانکی" (ککی)، تهیه‌کننده سینما، "کلارامانی" (بوزه) را که قبلاً در میلان فروشنده بوده، در یک فیلم کم‌هزینه هرزه‌نگار کشف می‌کند و با افزایش نقش شخصیت‌زن فیلم "مرد بی‌سرنوشت" ـ و تغییر نام آن به "زن بی‌سرنوشت" ـ او را برای نقش اول این فیلم هرزه‌نگار تاریخی انتخاب می‌کند، اما خیلی زود به او پیشنهاد ازدواج می‌دهد. با هم به ماه عسل می‌روند و در بازگشت، "جانی" این فیلم را مناسب همسرش نمی‌داند و تصمیم می‌گیرد تا "ژان‌دارک" را با شرکت او بسازد. نمایش این فیلم در جشنواره و نیز با واکنش بسیار بد تماشاگران روبه‌رو می‌شود. "کلارا" که با دیپلمات جوانی به‌نام "ناردو" (دسنی) آشنا شده، به او تسیم می‌شود و "جانی" هم به‌دلیل قرض‌هایش بر سر فیلم شکست‌خورده‌اش، اقدام به خودکشی می‌کند. به پیشنهاد "هرکول" (چروی)، دوست تهیه‌کننده "جانی"، "کلارا" بازی در "زن بی‌سرنوشت" را قبول می‌کند تا قرض‌های "جانی" را بدهد، اما بعد می‌خواهد با "ناردو" فرار کند که می‌فهمد او فقط قصد عیاشی داشته است. برای بازی در فیلم تازه "جانی" به او روی می‌آورد، اما "جانی" نمی‌پذیردش و او هم با ملاقات دوباره با "ناردو" و قبول بازی در فیلم سخیف "برده اهرام"، به شرایط تن می‌دهد.
٭ به‌رغم این‌که این از آثار اولیه و هنوز نه چندان "مطمئن" آنتونیونی است، مهر قاطع استاد را برخود دارد. زیبائی سرد و نچسب بوزه در نقش نوستاره‌ای جویای هویت، تعیین کننده لحن فیلم نیز هست، چرا که به روشنی فاصله او را از محیط مبتذل سینمای تجاری نشان می‌دهد و در عین حال فراموش نمی‌شود که همین شخصیت می‌تواند خیلی راحت و طبیعی بت تماشاگران این سینما شود. نوعی فرم متقارن و تباین بنیادین بر فیلم حاکم است. فیلمی که میان محورهای حوادث عمومی و ایستائی نسبتاً سطحی حوادث و حالات شخصی‌تر نوسان می‌کند و برای نشان دادن هر کدام از سبک بصری جداگانه‌ای استفاده می‌کند نبوغ آنتونیونی در ترکیب‌بندی این‌جا بیش از همه در کورئوگرافی جمعیت و دوربین متحرک آشکار است: فصل فیلم‌سازی به‌عنوان هجو با فصل‌های مشابه در شب‌ آمریکائی (فرانسوا تروفو، ۱۹۷۳) پهلو می‌زند. اما صحنه‌های خصوصی‌تر گاه به حالت‌های شاعرانه پرادائی متوسل می‌شوند. ساختار اپیزودیک باعث تحمیل روایتی توضیحی در ابتدای هر بخش شده است، با این همه خانم بدون گل‌های کاملیا، به‌عنوان نمونه تطبیق مایه‌ای بس آشنا به سبک شخصی و خاص کارگردانش، هم‌چنان جذاب و دیدنی است.