جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

جنگ در دومین شاهراه انرژی جهان


جنگ در دومین شاهراه انرژی جهان
تاکنون کمتر به پیامد اقتصادی جنگ قفقاز بر دنیای انرژی توجه شده است. همواره گفته می شد که دنیای غرب با سنجش سود و زیان پولی وارد مناقشات سیاسی و نظامی می شود اما اکنون این سؤال مطرح است چه منافع سیاسی در این جدال نهفته است که غرب حاضر شده در مناقشه ای با روسیه وارد شود که خط مستقیم بر شاهراه انرژی قفقاز دارد، شاهراهی که امریکا و انگلیس به زحمت در عمق دریا درست در بیخ گوش روسیه احداث کرده اند. آیا به راستی منافع سیاسی ناشی از غلبه بر روسیه آنقدر چشم بازیگران امریکایی را خیره کرده که نسبت به منافع چند میلیارددلاری از خطوط لوله این منطقه بی اعتنا شدند بحث درباره پیامدهای این بحران بر جریان انتقال نفت و گاز به اروپا به صورت محرمانه جریان دارد. علت این مسئله نیز روشن است. این موضوع، مهم ترین نقطه ضعف یا پاشنه آشیل قدرت های غربی است و علنی شدن این مسئله که بازی خونین قفقاز، سرمایه های کلان شرکت هایی چون بریتیش پترولیوم یا اونیکال در این منطقه را طعمه بحران می سازد یک برگ امتیاز برای طرف روسی است. غول های انرژی امریکا و اروپا اگر تاکنون دم فرو بسته اند به این دلیل بوده که آنها منتظر تلاش های دیپلماسی غرب هستند و چنانچه میانجیگران اروپایی نتوانستند با مذاکره این بحران را فرونشانند باید منتظر ماند تا لابی گران نیرومند نفتی برای ترمیم پل های تخریب شده کرملین و غرب وارد عمل شوند.
کشمکش امروز قفقاز درست در نقطه ترانزیت انرژی جریان دارد.
در رأس این شاهرگ های انرژی خط لوله باکو- تفلیس - جیحان قرار دارد. خط لوله ای که به دلیل حجم سرمایه گذاری و میزان تلاش سیاسی که طرف های امریکایی و اروپایی صرف آن کردند، به عنوان نماد نفوذ غرب در این منطقه شناخته می شود. همین خط لوله بود که نام بامسمای «پروژه قرن» به خود گرفت. زیرا به نتیجه رسیدن این پروژه تاریخی، رؤیای دو گروه سرمایه گذاران و دیپلمات های غربی برای حضور در بازار افسانه ای قفقاز و آسیای مرکزی را جامه عمل پوشاند.
در هرحال جدال روسیه با گرجستان و غرب دیر یا زود آثار عمیق خویش را بر ساختار ژئوپولیتیکی اوراسیا نمایان خواهد ساخت. اکنون درست کمتر از یک دهه پس از جشن بزرگ راه اندازی پروژه قرن، آتش نزاع به دومین کانون هیدروکربن جهان نزدیک شده است.
● پروژه قرن در تیررس آتش
حوادث اخیر قفقاز یک دعوای دیرینه و زخم کهنه را در روابط روسیه و غرب زنده کرد. دعوا میان بزرگترین دارنده ثروت انرژی جهان(روسیه) با مصرف کنندگان بزرگ این کالا در غرب.
در دودهه مناسبات پر افت و خیز این دو جبهه، انرژی همواره یک عامل تعیین کننده بوده است چه در دهه ۹۰ که غرب با هجوم به سوی چاه های نفت و گاز آسیای مرکزی و قفقاز، خواست تا به زعم خویش شاخ غول انرژی منطقه را بشکند و دست روس ها را از این بازار کوتاه کند و چه در دهه اخیر که روسیه «عصر پوتین» با فشردن شیرهای نفت و گاز اروپا را به همراه دوستان امریکا در کی یف و تفلیس گرفتار خاموشی و سرما ساخت.
در بازی پرخطری که اکنون حول خط لوله ها شروع شده گرجستان نقش مهمی دارد. گرجستان از لحاظ ذخایر نفت و گاز سهمی در بازار انرژی ندارد ولی از نظر مسیر ترانزیت نفت و گاز دریای خزر به امریکا و اروپا اهمیت استراتژیکی دارد.
در وضع فعلی، این کشور تنها مسیر انتقال نفت و گاز دریای خزر و آسیای مرکزی بدون حضور ایران و روسیه است.
دو خط لوله مهم با عبور از این سرزمین حجم بالایی از نفت و گاز را از حوزه خزر به شریان صنعت اروپا جاری می سازند. از این دو شاهرگ انرژی که دولت ساکاشویلی نقش ژاندارمی را در حراست از آنها دارد اولی ظرفیت انتقال روزانه یک میلیون بشکه نفت را از پایانه تفلیس برعهده دارد که سرچشمه آن باکو و مقصد نهایی آن جیحان ترکیه و اروپا است.
شاخه دیگر خطوط لوله های نفت که روزانه نزدیک به ۹۰ هزار بشکه نفت را به بندر سوپسای گرجستان می رساند، خط لوله سوم که مسیر آن مجاور با لوله باکو - تفلیس- جیحان است پروژه ای در حال تکوین است که با اهمیت بالا قرار است سال ۲۰۱۲ سالانه تا ۱۰ میلیارد متر مکعب گاز را به اروپا انتقال دهد. بنابراین وقتی نایره جنگ در چند کیلومتری تفلیس شعله ور شد این سؤال ذهن ها را به خود مشغول کرد که آیا اروپا در وانفسای بازار نفت و پس از یک دوره دست و پنجه نرم کردن با نفت ۲۰۰دلاری جایگزینی برای گذرگاه استراتژیکی مواد سوختی غرب یعنی خط لوله نفتی «باکو- تفلیس -جیحان» و خط گاز «باکو - تفلیس- ارزروم» اندیشیده است
از میان این پروژه ها پروژه خط لوله نفتی باکو - تفلیس - جیحان، حکایت دیگری دارد. این پروژه غیر از کارکردهای اقتصادی که دارد اولین حلقه اتصال امریکا به جریانات سیاسی قفقاز است. در تاریخ پر کشمکش گرجستان، پروژه نفتی باکو- تفلیس- جیحان همان نقشی را ایفا کرده که زمانی شرکت های انگلیسی در خاورمیانه عربی بازی کردند.
بنابراین برای درک ریشه های جنگی که از ۷ آگوست میان روسیه و گرجستان درگرفت و پی بردن به رمز و راز روابط تفلیس و غرب می باید مکث جدی حول این پروژه که به درستی پروژه قرن امریکا و اروپا نامیده شد صورت بگیرد.
این پروژه در اصل طرح مشترک امریکا و انگلیس بود اما به صورت کنسرسیومی با حضور شرکت امریکایی یونیکال بریتیش پترولیوم و شرکت نفت ترکیه و چند شریک دیگر به انجام رسید.
نطفه پروژه قرن در دهه ۹۰ با سیاست مهار ایران و روسیه منعقد شد، مأموریت این پروژه یک مأموریت سیاسی بود که می بایست هر دو راه جایگزینی را که ایران و روسیه برای انتقال انرژی دریای خزر ارائه کرده بودند خنثی کند. این دسته بندی پایه تحولات این منطقه از سال ۱۹۹۱ تا کنون بوده است. نقشه استراتژیک امریکا برای حوزه قفقاز و آسیای مرکزی با این محور ها اعلام شد که در یک سو ائتلاف اروپا، امریکا و ترکیه به همراه جمهوری هایی مثل آذربایجان و گرجستان در نقطه مقابل ایران و روسیه قرار دارند. روسیه به عنوان یک بلوک انرژی که خط لوله نفت دریای خزر به آن ختم می شود و تا سال ۱۹۹۰ کنترل تمامی نواحی را که خارج از سواحل ایران هستند در دست داشت.
ترکیه و مقصد جیحان نیز با همین انگیزه انتخاب شد که آن روز آنکارا رقیب و آلترناتیو اصلی ایران در بازار آسیای مرکزی بود و جالب است که بندر جیحان به عنوان مقصد نهایی پروژه قرن درست در مجاورت پایگاه نیروی هوایی ایالات متحده در اینجیرلیک ترکیه واقع شده است.
از روزی که خط لوله باکو- تفلیس- جیحان کامل شد و مسیر گرجستان به عنوان کانون ترانزیت انرژی در دست نیروهای طرفدار امریکا قرارگرفت همه در انتظار یک رویارویی جدی میان روسیه و غرب بودند.
سران کرملین به تجربه پی برده بودند که این گونه پروژه های عظیم انرژی به دنبال خود روابط عمیق سیاسی و امنیتی نظیر پیوند غرب با دولت ساکاشویلی را به همراه می آورد و این گونه نیز شد.
نزاع امروز قفقاز یک رقابت ژئوپلیتیک است. به باور کارشناسان علم استراتژی جدالی که این روزها آینده گرجستان و مناطق پیرامون آن را در ابهام فروبرده از هر حیث یک رقابت راهبردی است. در واقع از این نگاه کشمکش اخیر اوستیا حلقه ای تکمیلی از یک رویارویی عمیق میان روسیه و غرب است. سران کرملین به تجربه پی برده بودند که این گونه پروژه های عظیم انرژی به دنبال خود روابط عمیق سیاسی و امنیتی نظیر پیوند غرب با دولت های محلی به وجود می آورد که این پیش بینی روس ها اکنون در همپیمانی ناتو با دولت غربگرای ساکاشویلی به بارنشسته است. در شماره قبلی این گزارش گفته شد که درست از هنگامی که خط لوله باکو- تفلیس- جیهان به عنوان پروژه قرن غرب در قفقاز کامل شد و مسیر گرجستان به عنوان کانون ترانزیت انرژی در دست نیروهای طرفدار امریکا قرارگرفت همه در انتظار یک رویارویی جدی میان روسیه و غرب بودند.
استارت «پروژه قرن» در دوره کلینتون زده شد اما هدایت آن را مجموعه ای از چهره های نومحافظه کار در دست گرفتند. پس از آنکه کلینتون در سال ۱۹۹۸ برای نخستین بار حمایت خود را از آن اعلام کرد و نوبت رهبری نومحافظه کاران رسید، ساموئل بادمن، وزیر انرژی امریکا در مراسم افتتاحیه این خط لوله حضور یافت و پیام تبریک جرج بوش رئیس جمهور امریکا را قرائت کرد.
از طرف انگلیسی ها نیز حامی اصلی این پروژه، شرکت نفت بریتیش پترولیوم بود که مدیر عامل آن لرد براون از مشاوران نزدیک تونی بلر نخست وزیر انگلیس بود.
طبق گزارش هایی که نشریات معتبر امریکایی منتشر کرده اند در طراحی و پیشبرد پروژه قرن نخبگان سیاسی هر دو جناح سیاسی امریکا به عنوان مشاور حضور داشته و از آن حمایت کرده اند.
زبیگنیو برژینسکی مشاور سابق امنیت ملی امریکا در طی دوره ریاست جمهوری کلینتون واشنگتن را برآن داشت تا از این پروژه حمایت کند.برژینسکی حتی در سال ۱۹۹۵از طرف کلینتون به شکل غیر رسمی به باکو رفت تا با رئیس جمهور آتی آذربایجان حیدر علی اف بر سر مسیر خط لوله مستقل جدید باکو، از جمله خط لوله BTC دیدار و مذاکره کند. پس از این برژینسکی جایگاهی حتی در هیأت مدیره مؤثر اتاق بازرگانی امریکا- آذربایجان USACC, پیدا کرد.دیگر اعضای هیأت مدیره USACC شامل برنت اسکوکرافت مشاور سابق امنیت ملی جرج بوش، هنری کیسینجر و جیمز بیکر سوم، مردی که در سال ۲۰۰۳ شخصاً به تفلیس سفر کرد تا به ادوارد شوارد نادزه بگوید که واشنگتن می خواهد که او به طرفداری و حمایت از سیاستمدار جوان و دوست نومحافظه کاران واشنگتن، میخاییل ساکاشویلی کنار رود. دیک چنی نیز تا قبل از آن که معاون اول شود عضو این هیأت بود.
تنها هدفی که این گروه از افراد برجسته را به مشارکت در مباحث قفقاز ترغیب کرد ارزش های ژئوپلیتیک منطقه بود یعنی همان چیزی که آنها در دوران ریاست دپارتمان های دیپلماسی یا امنیتی امریکا به عنوان یک هدف مشترک جست و جو می کردند.
امریکا از ابتدا براین باور بود هرگونه فعالیت تجاری در بازار قفقاز نیازمند دگرگونی سیاسی در این منطقه است و بر همین اساس تمام قد برای به راه انداختن جنبش های لیبرال و حرکت های موسوم به انقلاب رنگی وارد میدان شد تا حدی که بوش شخصاً به تفلیس سفر کرد تا در میدان آزادی در برابر جماعتی از غربگرایان گرجستان سخنرانی کند، او انقلابهای رنگی تحت حمایت امریکا را از اوکراین تا گرجستان مورد ستایش و تجلیل قرار داد.
از نگاه روس ها نیز انقلاب رنگی یک محمل بود از سوی حامیان امریکایی تا غرب به اهداف دیرینه خویش در ژئوپلیتیک قفقاز دست یابد.
● همه چیز در معرض تهدید
غرب خیلی دیر به این باور رسید که روس ها که از دو موقعیت خویش به عنوان نیروی برتر نظامی منطقه و نیز بازیگر بی رقیب در حوزه انرژی برخوردار هستند برای به هم زدن بساط فعالیت اقتصادی غرب بهره خواهند جست. طرف های غربی از دو سال پیش که روابط شان با روس ها پس از انقلاب گل سرخ گرجستان و طرح استقرار سپر موشکی امریکا در جمهوری چک و لهستان، برهم خورد پروژه ایجاد خطوط جایگزین برای انتقال انرژی منطقه را دنبال کردند اما زمان برای این کار بسیار دیر شده بود.اروپا به منظور جلوگیری از وقایع ناخوشایند به احداث خطوط لوله نفت و گاز در خارج از سرزمین های روسی روی آورد. خط لوله نفت باکو - تفلیس - ارزروم یا شاه دنیز و طرح احداث خط لوله نابوکو برای انتقال انرژی ایران و سایر کشورهای حوزه دریای خزر از جمله پیشنهادهای اروپا برای رهایی از فشار اهرم انرژی روسیه بود. اما تعلل غرب دراجرای این پروژه ها بویژه خط لوله نابوکو سبب شد تا روسیه با ایجاد خط لوله ساوت استریم به رقابت با آن بپردازد و برای خنثی سازی اثرات BTC - باکو، تفلیس، جیهان - و شاه دنیز و اثبات متزلزل بودن امنیت مسیر انرژی قفقاز به اروپا، براحتی پاسخ اعلان جنگ از سوی گرجستان را بدهد.
در جنگ اخیر مناطق نزدیک BTC (خط لوله باکو، تفلیس، جیحان) بارها موردحمله قرار گرفت و در نتیجه این نزاع جمهوری آذربایجان که مبدأ این خط لوله است، در صادرات نفت و گاز خود از گرجستان تجدید نظر کرد. باکو هرچند انتقال انرژی از این خط لوله را ادامه داد، اما صادرات انرژی به بنادر باتومی و کولوی در گرجستان را متوقف ساخت.
بدون تردید خلاصی از وابستگی اروپا به نفت و گاز روسی در آینده نزدیک محقق نخواهد شد و روسیه به عنوان ابرقدرت انرژی تا مدت های مدیدی این بازار جهانی را تحت سیطره بلامنازع خود خواهد داشت. تنها راه خلاصی اروپا از بحران قفقاز توسل به روش دیپلماسی است و آن نیز در صورتی ممکن است که اروپا رشته تصمیم گیری ناتو در این بحران را از نفوذ امریکا خارج سازد.
بدون شک باقی ماندن در وضع فعلی علاوه بر اروپا دو شریک مهم غرب، ترکیه و آذربایجان را با خطرات و آسیب بزرگی روبرو خواهد کرد، و این در حالی است که این کشور ها امیدوارند به مراکز اساسی تأمین کننده انرژی اروپا تبدیل شوند ولی در وضع موجود و پس از حوادثی که در گرجستان به وجود آمد سرمایه گذاران آنها احتمالاً برنامه ها و نقشه های خود را بازنگری خواهند کرد.
ضمن این که نباید از نظر دورداشت که نخستین حمله تروریستی بر ضد خط لوله این دو کشور از سوی گروه پ ک ک ترکیه صادرات نفت از خط لوله مذکور را متوقف کرد، تا حدی که شرکت بریتیش پترولیوم (بی.پی) نیز اعلام کرد: به دلیل خرابی ایجاد شده بر اثر انفجار خط لوله باکو - تفلیس - جیهان، کار انتقال نفت از این خط لوله به طور کامل قطع و اکنون نفت استخراجی از مسیرهای دیگر به بازارهای جهانی صادر می شود.
وقتی انفجار در لوله ترکیه که جدایی خواهان «کرد» مسئولیت انفجار آن را بر عهده گرفته اند ۲۰ هزار تن نفت را از بین برد می توان با اطمینان گفت حمله به خطوط انتقال انرژی گرجستان، خطری با شعاع وسیع برای این مسیر های انرژی بوجود خواهد آورد.
س. حیدرپور
منبع : روزنامه ایران