دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


حاتمی‌کیا در مقام پرسشگر نه پاسخ‌دهنده


حاتمی‌کیا در مقام پرسشگر نه پاسخ‌دهنده
حاتمی‌کیا فقط یک فیلمساز یا نویسنده نیست. استقبال کم یا بیش از آثار او نشان از آن دارد که وی به خوبی با مختصات جغرافیای روحی و روانی مخاطبان خود آشنا بوده و از همین روی در فرازونشیب‌های جغرافیای وجودیشان با آنها هم‌بودی می‌کند. حاتمی‌کیا، فصل به فصل، با موج وسیع‌تری از مخاطبان خود ارتباط برقرار کرده و در این روزها حتی سریال <حلقه سبز> را برای تلویزیون - که پرمخاطب‌ترین رسانه ایران است- کارگردانی کرده است. ‌شاید بتوان زندگی سینمایی حاتمی‌کیا را که انعکاس زندگی واقعی و مسائل و کشمکش‌های زندگی خود اوست،‌به چهار قسمت تقسیم کرد؛ نخستین گام، حاتمی‌کیا در جبهه است. فیلم <دیده‌بان> می‌تواند نماینده این دوره فیلمسازی وی باشد. دوم، بازگشت از جبهه و پرسش از مردم. در این قسمت می‌توان از <آژانس شیشه‌ای> یاد کرد. گام بعدی پرسش از جبهه فیلم <به نام پدر> و در پایان، پرسش از خود؛ دو اثر اخیر وی یعنی <حلقه سبز> و <دعوت.> نکته‌ای که آثار حاتمی‌کیا را برجسته و ممتاز می‌کند، انطباق مرحله به مرحله مسائل شخصی حاتمی‌کیا با مسائل اجتماعی است.
در گام نخست حاتمی‌کیا، همچون دیگران درگیر جنگ است. پس از آن مساله وی <سرباز>ی است که از جنگ بازگشته اما شهر را با خود و خود را با شهر <بیگانه> می‌بیند. در اینجا <جبهه( >خودی) در مقابل <شهر( >دش+ من) نشان داده می‌شوند. <جبهه> نمادی از ارزش‌ها و آرمان‌هایی است که توسط همه ما در <شهر> و لا‌به‌لا‌ی صفحه‌های زندگی روزمره به خاک سپرده شده‌اند. حاتمی‌کیا در فصل دوم فیلمسازی خود به طرزی معترضانه یادآور این <غفلت> می‌شود. در فصل سوم پیکان همین انتقاد به سوی همرزمان خود او یعنی <سرباز> نشانه می‌رود. در دو اثر اخیر حاتمی‌کیا،‌با گشایش فصل جدیدی از زندگی وی روبه‌رو هستیم. فصلی که در آن حاتمی‌کیا نماینده گروه یا طبقه مشخصی نیست. در اینجاست که حاتمی‌کیا با به پرسش کشیدن خود، در واقع عمیق‌ترین مسائل فرهنگی و اجتماعی ما را نمایندگی می‌کند. در این مرحله از زندگی سینمایی او، ارزش‌ها و ضدارزش‌ها در عام‌ترین شکل آن مطرح شده و جنگ او میان عراق و ایرانیان یا <جبهه> و <شهر> یا همرزم با همرزمش نیست. در فصل پایانی زندگی حاتمی‌کیا، جبهه بسیار فراخ‌تر است، اما به طرز پارادکسیکالی جنگ بسیار درونی‌تر و مرزها و سنگرها بسیار مبهم‌تر ولی خونبارترند.
گفتیم که فصل پایانی فیلمسازی حاتمی‌کیا پرسش از خود است و مگر نه اینکه مساله و معضله اصلی امروز ما همین <خود> و بحران ارزش‌ها و هویت است؟! حاتمی‌کیا در این مرحله است که بیش از آنکه همچون همیشه یک پاسخگوی حاضرجواب و شایسته باشد، تنها و تنها یک پرسشگر صادق، شایسته و شجاع است. چرا، چون خود او نیز پاسخ‌هایی قانع‌کننده در چنته ندارد. پرسش‌های اصلی حاتمی‌کیا در این مرحله به شکل قابل تاملی بر حوزه <پزشکی> متمرکز شده است؛ حوزه‌ای که در آن مساله مرگ و زندگی انسان مطرح است. همان حوزه‌ای که میشل فوکو شروع مدرنیته را از آنجا می‌داند. پزشکی مدرنی که در آغاز ورود خود به ایران،‌توانست سد پزشکی سینوی را، از پیش روی بردارد. پزشکی سینوی، که از پشتوانه سنت و حتی دین در ایران برخوردار بود. پزشکی مدرن تنها <نظام> و نهادی است که پیش از انقلا‌ب تاکنون به شکلی پایدار به حیات خود ادامه داده و از قدرت روزافزونی برخوردار شده است. این علم توانسته مهم‌ترین تابو در ایران، یعنی جنسیت را به سود خود مصادره کرده و <محرم> ناموس ما شود. اگرچه از دیرباز تاکنون پزشکی در ایران از چنین ارج و منزلتی برخوردار بوده،‌اما توجه به سه نکته در اینجا حائز اهمیت است. اول اینکه هیچ‌یک از دیگر علوم مدرن نتوانستند به این سادگی و کم‌خرجی جایگزین علوم سنتی شوند. دوم اینکه باید توجه داشت که مقبولیت عام پزشکان جدید تقریبا در دوره‌ای رخ داد که مراجع دینی در ایران، حتی با سربازگیری به دلیل آنکه سربازان را در مدت نسبتا طولا‌نی به دور از آموزش‌های مذهبی قرار می‌دهند، شدیدا مخالف بودند.
از سوی دیگر پزشکان از دوره باستان تا پیش از ورود پزشکی مدرن، یا از طبقه مغان و روحانیون بوده و از دینداران و به هر حال قابل اطمینان و اعتماد مردم، به ویژه از نظر اخلا‌قی بودند. اینکه چه اتفاقاتی رخ می‌دهد که پزشکان جوانی که در مدت طولا‌نی‌تری آن هم در کشورهای غربی به تحصیل پرداخته‌اند، <محرم> مهم‌ترین تابوی ایران می‌شوند جای بسی تامل است. ‌ در اینجا بدون آنکه بخواهیم هیچ‌گونه <قضاوت ارزشی> انجام دهیم، تنها قصد داریم به این <تغییر ارزشی> و جایگزینی دو نهاد سنتی و مدرن اشاره کنیم که طی آن نهاد پزشکی مدرن، بی آنکه حساسیت زیادی را برانگیزد، پزشکی سنتی- مذهبی را از پیش روی خود کنار زد. ‌ حاتمی‌کیا در سریال حلقه سبز ما را با این پرسش مواجه می‌کند که آیا معجزه در جامعه مدرن ممکن است یا خیر؟ مهم‌ترین نهادی که در این سریال، با ناباوری در مقابل این ایده ایستادگی می‌کند،‌نهاد پزشکی است. اگرچه حاتمی‌کیا با پایان‌بندی‌ای ضعیف، مساله را به سود ایقان پزشکی (فرد مرگ مغزی‌شده امکان بازگشت ندارد) و در مقابل ایقان دینی (معجزه همواره ممکن است حتی در مور اصحاب کهفی که سیصد و اندی سال به خواب عمیق‌فرو رفتند) ختم به خیر می‌نماید، اما با یک سریال تلویزیونی و فقط با همین سریال،‌تخم تردیدی را در بین داوطلبان اهدای اعضا می‌پاشد که تبلیغات وسیع چند ساله پزشکان را بر باد داده و فریاد اعتراض آنها را به شکل کرکننده‌ای بلند می‌کند. ‌
در فیلم سینمایی دعوت، اما عملی عکس حلقه سبز رخ می‌دهد. در اینجا <از دنیا رفتن> مطرح نیست، بلکه سخن بر سر <به دنیا آمدن> است.
در ‌آنجا مساله این بود که چه کسی- پزشک یا خدا- زمان و مکان <مرگ> را معین می‌کند و در اینجا مساله این است که چه کسی زمان یا امکان <زندگی> را مشخص می‌نماید. حاتمی‌کیا با پرداختن به این دو نقطه مرزی - تولد و مرگ- از خود و از ما می‌پرسد که آیا مرگ و زندگی ما در اثر یک <دعوت> و با دانش و حکمت الهی رخ می‌دهد یا آنکه در جامعه مدرن تعیین‌کننده همه چیز از جمله مرگ و زندگی،‌دانش، تخصص و مصالح بشری است!؟ علوم جدید دیری است که ابعاد مختلف زندگی ما را بازنمایی و مدیریت می‌کند. پیشرفت علوم پزشکی، تغذیه، شکل اندام ظاهری و ... را تحت تاثیر قرار داده و زندگی روزمره ما را پزشکی‌زده کرده است. اما پیشرفت علوم و فناوری در حوزه پزشکی و ژنتیک، علا‌وه بر افزایش <طول> عمر و نقاط میانی پیوستار زندگی ما، به تازگی دو نقطه مرزی، یعنی مرگ و تولد را نیز تحت‌الشعاع خود قرار داده‌ است. ‌ اهدای اعضای افراد مرگ مغزی‌شده و سقط ‌جنین دو موضوع جدی و چالش‌برانگیز در تمامی دنیا بوده‌ که در ایران به سادگی مورد پذیرش قرار گرفته‌ است.
این <پذیرش> سطحی از سویی ناشی از سیطره گفتمان پزشکی در ایران و شتابزدگی ما در انجام این فعالیت‌ها، بدون در نظر گرفتن پیامدهای اخلا‌قی آن است و از سوی دیگر نشانگر ظرفیت‌های متفاوتی در اسلا‌م و تشیع است که چنین امکانی را علی‌رغم ادیان دیگر مهیا می‌کند. ‌ در فیلم سینمایی <دعوت> زوج‌های مختلفی به نمایش گذاشته می‌شوند که درگیر مساله بچه ناخواسته هستند. از طرف آزمایشگاه با تمامی این افراد تماس گرفته شده و به آنها گفته می‌شود که حامله‌هستند. مطلعین سراسیمه خود را به پزشک متخصص زایمان رسانده و پس از اطمینان از اینکه کودکی در راه است به پزشک دوم، برای انجام عمل سقط جنین مراجعه می‌کنند. اما در آخرین لحظات به دلا‌یلی از این کار منصرف می‌شوند. دو پزشک زن به صورت دو قرینه؛ یکی حیات‌بخش و دیگری سقط‌کننده زندگی در مقابل هم نقش بازی می‌کنند. نکته جالب این است که پزشک متخصص بارداری خود نیز با مشکل دیگران مواجه بوده و برای سقط جنین به پزشکی دیگر مراجعه می‌کند. البته در تمامی موارد فرزند <دعوت>شده به شکل‌های مختلف پا به عرصه وجود می‌گذارد. اگرچه فیلم حاتمی‌کیا کمتر به سیاهی‌ها و مشکلا‌ت و معضلا‌تی که پیرامون مساله سقط جنین در ایران است می‌پردازد، اما عمیقا تاثیرگذار و تامل‌برانگیز است.
مرتضی کریمی
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید