جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


برای کارمان پدربزرگ تعریف نمی کنیم


برای کارمان پدربزرگ تعریف نمی کنیم
مهدی جعفری متولد ۱۳۴۸ است و كار فیلمسازی را از سال ۱۳۶۴ با شركت در انجمن سینمای جوانان ایران شروع كرده؛ سپس وارد دانشگاه هنر شده و تحصیلات خود را در رشته سینما كامل كرده است. جعفری به دلیل علاقه ای كه به عكاسی و فیلمبرداری داشته، كار فیلمبرداری را نیز در كنار فیلمسازی ادامه داده كه حاصل آن تصویربرداری و فیلمبرداری چندین فیلم مستند و كوتاه است. او در زمینه فیلم های بلند هم در مقام فیلمبرداری پشت دوربین فیلم های ما همه خوبیم (بیژن میرباقری) و اتوبوس شب (كیومرث پوراحمد) قرار گرفته است. فیلم های زیارت، بركه، با مادربزرگ، كمی بالاتر و همه روزهای خوب هم فیلم های كوتاه مستقلی بوده كه وی آنها را كارگردانی كرده است.
او می گوید ماندن در حوزه فیلم كوتاه را دوست داردو برای كار در این عرصه هر بهایی را پرداخت می كند.
▪ در فیلم هایی كه از شما دیدم، متوجه شدم فرم در كارهای شما از اهمیت بسیاری برخوردار است و مضامین مورد نظرتان از پس این فرم ها خود را نمایان می سازد. در فیلم كمی بالاتر فرم و داستان با هم همپایی بیشتری داشتند. این توجه به فرم از كجا در نگاه شما شكل گرفته است؟
فرم دغدغه من بوده است. همیشه حس می كردم خلأهایی در شناخت خودم نسبت به سینما وجود دارد كه فرم گرایی و تجربه در این عرصه آن خلأها را پر می كند. به همین دلیل در سه فیلم بامادربزرگ، بركه و زیارت توجه به تصویرسازی را در اولویت كارهایم قرار دادم. می خواستم با سینما به شكل ناب برخورد كنم. بیشتر به جای این كه از عناصر وارد شده به سینما مانند ادبیات، موسیقی و ... استفاده كنم، از عناصر اصلی این رسانه یعنی تصویر و صدا سود جستم. دوست دارم كشف كنم.
به همین دلیل از روی عمد قصه در فیلم های اولم خط كم رنگ تری دارد. داستانی یك خطی را انتخاب می كردم اما تمام تلاش خود را به كار می بستم تا از تمام ظرفیت بصری این داستان یك خطی استفاده كنم. ولی دو سال پیش به این نتیجه رسیدم كه بد نیست درزمینه سینمای داستانگو هم تجربه ای كسب كنم. پس كمی بالاتر را ساختم. این فیلم موقعیتی مشابه داستان كوتاه در ادبیات را دارد. ارتباط موقعیت با شخصیت ها، ارتباط شخصیت ها با یكدیگر و گره گشایی همه نشانه های یك داستان كوتاه را داشت. در این فیلم فرم بیشتر خود را در شكل روایت آشكار می كند تا عناصر صوتی و تصویری.
دو نكته دیگر در فیلم های تان قابل بحث به نظر می رسد. اول، توجه شما به طبیعت است كه در بركه و زیارت نمودی آشكار دارد و بحث بعدی استفاده بسیار شما از نمادها و نشانه ها است.
علاقه من به شعر و ادبیات كهن كشورمان از یك سو و اشتیاقم به عكاسی از سوی دیگر، دست به دست هم داده اند و این شكل نگاه به طبیعت در فیلم هایم شكل گرفته. این ادعای بزرگی است كه بگویم یك طبیعت گرا هستم، اما می كوشم از عناصر طبیعت گرایی در فیلم هایم استفاده كنم. این طبیعت گرایی در فیلم های من سیری داشته است؛ از عكاسی آغاز و به سینما رسیده، طبیعت می تواند در نهاد درونی هر انسانی تعریف شود و یك فیلم اگر قرار است با نهاد یك فرد ارتباط برقرار كند چه بهتر كه فیلم هم از همین نهاد برآمده باشد.
▪ بده بستان مورد نظر شما با طبیعت در بركه جلوه بیشتری دارد. تأكید روی تصاویر هم آن را دوچندان می كند. تصویر دستی كه وارد آب می شود، پیرمردی كه در انتها به آب می زند و تصاویر دیگر طبیعت در این فیلم خود یك شخصیت است.
بله، این فیلم بنای خود را به ارتباطی مستقیم با طبیعت می گذارد. در زیارت هم تم اصلی فیلم طبیعت است. پسری به زیارتی فراخوانده می شود؛ اما این زیارت ممكن نمی شود ولی پسر به گونه ای دیگر، به زیارت طبیعت می رود. ایده این فیلم محصول نگاه مولی به طبیعت است.
از نگاه این شاعر عارف خداوند در طبیعت تجلی پیدا می كند ما هم همین خط را گرفتیم و زیارت را ساختیم.
این نگاه به طبیعت در كمی بالاتر هم وجود دارد. آنجا طبیعت با واقعیت تناسب برقرار می كند.
بپردازیم به نشانه ها. در بسیاری از صحنه ها تماشاگر با این نشانه ها روبه رو می شود و شما هم از مخاطب تان می خواهید كه ذهنش را كامل دراختیار این نشانه ها قراردهد. در فصلی از زیارت شما در منزلی را نیمه باز نشان می دهید و ما نیمی از اتفاقات را می بینیم. یا در كمی بالاتر بر انعكاس تصاویرشخصیت ها در آینه تأكید دارید. درمورد این نشانه ها بگویید.
بخشی ازاین نگاه در ناخودآگاه من است و نمی توانم آن را توضیح دهم. اما اگر بخواهم پاسخی داده باشم باید بگویم كه من نشانه ها را بسیار دوست دارم. نشانه ها در عالم هنر حضوری چندصدساله دارند.
شما دیوار نگاره غارها را نگاه كنید. آیا می شود آنها را بدون حضور نشانه ها درك كرد. هنرمتعالی نشانه ها را خوب می شناسد و آن را دراختیار تماشاگر قرارمی دهد.
بنابراین دغدغه همه هنرمندان استفاده از نشانه ها بوده است. اگرچه میزان این استفاده نزد هنرمندان مختلف متفاوت به نظرمی رسد. برخی این نشانه ها را بسیارپیچیده تصویر می كنند وعده ای دیگر بازبانی سازده تر، اما به هرحال منبع استفاده ما از این نشانه ها به هنرهای دیگر بازمی گردد. هنرهایی مانند ادبیات، نقاشی و... من خودم چون نوع نگاه استعاری شعر را همیشه دوست داشته ام، از این نگاه در فیلم هایم نیز بهره گرفته ام. اصراری برای رسیدن به یك سینمای شاعرانه ندارم؛ اما ناخودآگاه تمایل دارم كه در سینما چنین زبانی را بیان كنم.
▪ این استفاده از نشانه ها نیز خود قواعدی خاص دارد. آیا هرگونه كه فیلمساز خواست می تواند از نشانه ها استفاده كند؟
به طور حتم نه. این نشانه ها در نگاه اول باید جهانشمول باشند.
دوم، شكل استفاده از آنها نباید به گونه ای باشد كه ارتباط مخاطب با فیلم قطع شود، سوم باید این نشانه ها را به گونه ای پشت سر هم قرار دهیم كه بیننده به پیگیری آن ترغیب شود. استفاده از نشانه ها در یك فیلم كار بسیار مشكلی است؛ كاری كه من خودم هنوز آن را تجربه می كنم و به نقطه مشخصی نرسیده ام.
شاید هم چندسال بعد به این نتیجه برسم كه سینما نیاز به زبانی صریح دارد و نباید آموزه های ادبی، تجسمی و اینگونه را به آن وارد كرد.
نكته دیگری كه می توانم بگویم استفاده از نشانه ها در سینمای عامه پسند است.
برخی معتقدند این شكل فیلم ها نشانه ندارند، در صورتی كه این فیلم ها هم نشانه دارند.
به طول مثال: شما می توانید بگویید كه فیلم های آلفرد هیچكاك بدون نشانه هستند؟ نوع نگاه ما به نشانه، ارجاعات آن را به دنیای خارج از متن تعریف می كند.
▪ پس از دو فیلم بركه و زیارت، فیلم كمی بالاتر را می سازید كه فیلمی كاملاً متكی به داستان است. اینجا من ذهنیت و نگاه شما را كمی گم كردم. این تغییر نگاه شما چگونه شكل گرفت؟
همانطور كه پیش تر هم گفتم به دلیل علاقه ام به ادبیات چندان با داستان گویی بیگانه نبودم. پس از فیلم های بركه و زیارت ناگهان متوجه خلأیی دیگر دركارهایم شدم. این مسأله در همنسلان دیگر هم دیده می شود. خلأ داستان پردازی و قصه گویی معضلی به شمار می آید كه گریبان ما را گرفته است. ببینید، اگر كارگردانی پذیرفت فیلم می سازد كه با تماشاگر ارتباط برقرار كند، حالا در هر شكل و اندازه، باید شیوه درست بیانی را هم بیابد. فكر می كنم قصه گویی یكی از راه های برقراری این ارتباط است.
بارها تكرار شده كه حلقه مفقوده سینمای ما در ارتباط با مخاطب داستان گویی است. اما هیچ حركتی برای رفع مشكل صورت نمی گیرد. علت گرایشم به داستان در كمی بالاتر، تمرینی بود برای ارتباط بیشتر با مخاطب.
▪ در فیلم های بركه، زیارت و همه روزهای خوب میل به زندگی بسیار زیاد دیده می شود. در صورتی كه «كمی بالاتر» نگاهی تلخ تر دارد. این تقابل را چگونه تقسیم می كنید؟
من در «كمی بالاتر» می خواستم پلی بزنم میان مرگ و زندگی.
آنجا هم میل به زندگی وجوددارد، اما شكل روایتش متفاوت است. من سعی كردم در فیلم كمی بالاتر رأی به زندگی كردن بدهم. مرگ و زندگی كنار هم وجوددارند و همین تضاد من را واداشت تا كمی بالاتر را بسازم.
سؤال من از آنجا شكل گرفت كه ما در تصویر تنگنای شخصیت ها را بسیار برجسته می بینیم. نماهای بسته، دوربینی كه از اتاقك جرثقیل خارج نمی شود و گویی تأكید بر مخمصه این كیفیت ها دارد.
قبول دارم؛ اما پس از پلان نهایی كار، ما صدای پسر جوان را روی تیتراژ می شنویم كه همچنان میل به زنگ دارد.
به بخش پایانی اشاره كردید، می خواستم كمی درباره آینه ها صحبت كنیم. انعكاس تصویر شخصیت ها در این آینه ها در طول فیلم به خوبی نوعی صحه گذاردن به واقعیت زندگی آنهاست و این كه ما تصویری كه در طول فیلم از دیدنش بازمانده بودیم و آن را در همین آینه می بینیم. حركت دوربین در این فصل هم جالب به نظر می رسید.
این فصل مورد مناقشه دوستانی بوده كه فیلم را دیده اند. فصل آخر فیلم كمی بالاتر را می توان از دو منظر مضمونی و فرمی مورد بحث قرار داد. ما پس از یك وضع ایستا برای تمام شخصیت ها در طول فیلم، دراین پلان به حركت می رسیم. گویا تمام فیلم به شكل فنری جمع می شود كه خود را در این صحنه رها كند. حركت دوربین به نوعی حركت خودتماشاگر هم به سمت واقعیت محسوب می شود.
▪ از منظر اجرایی هم یكی از دستیاران فیلمبردار قدیمی سینما به نام عباس اهوازی به من كمك كرد و تمهیداتی اندیشید تاحركت دوربین به شكلی كه در فیلم وجوددارد به نحو مطلوب اجرا شود.
مهدی جعفری خود را چگونه معرفی می كند؟
پاسخ به این سؤال خیلی سخت است. به قول بزرگی ما تمام عمر زندگی می كنیم تاخود را بشناسیم. من انسان كوچكی هستم كه از تماشای طبیعتی كه در آن قرار گرفته دچار شگفتی شده و تلاش می كند بتواند با زبان سینما این شگفتی را به تماشاگرش منتقل كند.
▪ فیلم كوتاه امروز ایران در چه جایگاهی ایستاده است؟
دنیای فیلم كوتاه را باید از سینمای فیلم بلند حرفه ای جداكرد. فیلم بلند در هر شكلی باید به گیشه وابسته باشد. اما فیلم كوتاه حتی می تواند شكل های مختلف ارتباط بامخاطب را نیز تجربه كند. یك فیلم كوتاه را می توان با بودجه ای محدود ساخت. ایده ها بیشتر می تواند به فردیت یك فیلمساز بستگی داشته باشد. مسائلی از این دست می تواند عرصه این سینما را هر روز بیشتر از پیش گسترش دهد. امابه هر حال واژه كلی به نام سینما و فیلم كوتاه و بلند را به هم پیوند می دهند. فیلم كوتاه و بلند با هم برادر هستند نه نوه و پدربزرگ. بنابراین ما باید برای فیلم كوتاه هم تعریفی حرفه ای مشخص كنیم. فیلمساز فیلم كوتاه اگر بداند امكاناتی به اندازه فیلم بلند در اختیار دارد، بدون دغدغه های مادی فیلم می سازد و بر كارش تمركز پیدا می كند. در این صورت شاید فیلمساز فیلم كوتاه به هیچ وجه سراغ سینمای فیلم بلند نرود.
سینماگر فیلم كوتاه پس از مدتی كه كارش نمی گیرد، خسته و سرخورده سراغ سینمای بلند می رود تا حرفش را به گوش مخاطبانش برساند. مردم ماهنوز فیلم كوتاه را نمی شناسند. باید مسئولان و سینماگران دست به دست هم بدهند تا فرهنگ پذیرش فیلم كوتاه گسترش یابد. فیلمسازان حركت های قابل تأملی انجام داده اند، سینمای فیلم كوتاه ما امروز در دنیا نمایشگر هویت كشورمان به شمار می آید. باید برای این حركت یك تمركز و انسجام ایجاد كرد تا به روندی جدی تبدیل شود. ما جزو كشورهای محدودی در دنیا هستیم كه سینمای فیلم كوتاه فعال داریم و باید قدر آن را بدانیم.
رامتین شهبازی
منبع : روزنامه ایران