پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

کارل گوستاو یونگ و دکتر علی شریعتی


کارل گوستاو یونگ و دکتر علی شریعتی
آنچه از نظر شما دوستان گرانقدر می گذرد نگاه اندیشمند و متفکر ایرانی دکتر علی شریعتی در باب شخصیت و منش کاری یونگ است . دکتر علی شریعتی یونگ را فردی نوآور ، دارای اندیشه های بدیع می داند . وی وجه ممیزه یونگ را لمس نمودن روح مخاطب خود می داند . ذیلا به ذکر دست نوشته های دکتر علی شریعتی در باب اندیشه های یونگ می پردازیم .
یونگ روانشناس و روانکاو نامی سویسی را می شناسید . وی برجسته ترین شاگرد و ادامه دهنده مکتب زیگموند فروید بود . شاگردی نه مقلد بلکه مبتکر و نوآور که جز (آنچه)از استاد گرفته بود خود سخنهای بسیار و اندیشه های بدیع ارجمند داشت .
وی روانپزشکی زبردست و اعجاز انگیز بود، گرفتاران بیماریهای مرموز و پیچیده و دشواری را با روشهای ماهرانه و اطلاعات دقیقی که داشت شفا می داد و سرگذشت مداواهای وی خود سخت خواندنی و جذاب است .
من او را بیشتر از خود فروید دوست می داشتم؛آثارش را با دقت و لذت بسیاری می خواندم و از او مایه های فراوانی در کار روح اسرار آمیز آدمی و گرفتاریها وبیماریهایش گرفته ام و از این روحانیت به خود او و زندگی او و حالات وخصوصیات زندگانی شخصیش نیز دلبستگی بسیار داشتم و جز افکار و عقایدش شخص او را نیز خوب می شنلختم و دوسال و نیم پیش که مرد بیش از مرگ او داغدار شدم . گویی دانشمندی مرده است که با من پیوند آشنایی و دوستی نیز داشته است .
یونگ روانشناسی دقیق و انسانی با روحی نرم و کششدار و چابک و پرتغییر بود ، حالت ارتجاعی و لغزندگی و نرمش روحش شگفت آور می نمود .
چنین روحی که می توانست با زبردستی در قالب شخصیتهای گوناگون و رنگارنگ بیمارانش درآید و بدان طریق در آنان رسوخ کند با پیشه او که مداوای بیماران روحی و پساکانالیز بود تناسب بسیار داشت و موفقیت های او بیشتر مرهون همین استعداد خارق العاده روح او بود .
یونگ مثالهای گوناگونی و پیچیده بسیاری از این حالات مرموز روح بیمارانش می آورد و سپس می گوید با کمک روانشناسی و روانکاوی می توان راز پوشیده این حالات معمایی را پیدا کرد و در اینجاست که روانشناس به قول او "سرنخ همه گره هایی را که در بیمارانش میابد می گشاید".
یونگ می گوید که بسیاری از روانشناسان پس از گشودن این گره ها و پیدا کردن این معماها ی روانی چنین می پندارند که بیمار خویش را شناخته اند در حالیکه در اینجا روانشناس تنها به مرحله ای رسیده است که می تواند به شناخت بیمارش امیدوار باشد و به عبارت دیگر در راه آشنایی با او موانع راه را از پیش پا برداشته است و برداشتن موانع راه غیر از پیمودن راه یا نیل به سرمنزل مقصود که شناخت بیمارش باشد هنوز ممکن است بسیار دور باشد.
یونگ سپس می کوشد تا به این پرسش مهم پاسخ گوید که :"چگونه می توان این راه را پیمود و به آن منزل رسید؟"
در اینجا یونگ شرایطی را پیشنهاد می کند که هرچند بدان وسایل بتوان به شناخت وی رسید امکانش برای یک روانشناس اگر نگوییم محال است لااقل بسیار دشوار است ، دشواری قریب به محال. زیرا فیزیولوژی قیافه شناسی، شناخت معانی و عواطفی که در رنگها هست ، روانشناسی ، مردم شناسی ، روانشناسی طبقات اجتماعی ، شعر ، حالات عرفانی ، انسان شناسی ووو... همه وهمه باید کمک گرفت و از همه این رشته های گوناگون و دور از هم باید استمداد کرد تا بتوان به مرحله دشوار "شناخت یک روح و معجزات و معماها و ابعاد و الوان و حالات و خصایص و صفاتش" نائل آمد ، توسل به این علوم نه به صورت انطباق خشک و مکانیکی این اصول بر روح شناسی ، بلکه این علوم پختگی ای در نگاه او پدید می آورد .

تلخیص:
مریم طهماسبی
برگرفته از پایان غم انگیز یونگ
www.self-discoverycenter.ir
علی بخشی
منبع : مطالب ارسال شده