یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


صورت مسئله را پاک نکنیم‌


صورت مسئله را پاک نکنیم‌
"بررسی همه‌‌گیرشناسی افكار خودكشی، اقدام به خودكشی، عوامل زمینه‌ساز و آشكار‌ساز خودكشی در دختران نوجوان و جوان مناطق پرخطر ایران" عنوان پژوهشی است كه توسط دكتر پروانه محمد‌خانی عضو هیأت علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی و با حمایت معاونت پژوهشی این دانشگاه به پایان رسیده است.
پژوهش حاضر به تعیین میزان شیوع گزارش حضور افكار خودكشی و‌ اقدام به خودكشی در دختران نوجوان و جوان ایرانی مقیم مناطق پر خطر كشور و همچنین شناسایی عوامل خطر زمینه ساز، آشكارساز وحمایت كننده افكار خودكشی و اقدام به خودكشی اختصاص یافته است. به همین منظور ابتدا با مراجعه به آمار مرگ و میر ناشی از خودكشی در كلیه استان‌های كشور، مناطقی كه بالاترین نرخ مرگ ناشی از خودكشی را در سال ۱۳۸۰ به ثبت رسانده بودند شناسایی شدند (به ترتیب استان كرمانشاه با۳۹/۳۱ درصد، استان ایلام با ۹۴/۲۸ درصد و استان همدان با ۰۶/۲۸ درصد مورد در یكصد هزار نفر).
زمینه‌های خانوادگی آشفته، ابتلا به اختلال روانی، بیماری‌های جسمی و سابقه اقدام قبلی به خودكشی در خانواده به ویژه از سوی والدین و تعلق به خانواده‌های از هم پاشیده از عواملی هستند كه تحت عنوان عوامل مستعد كننده نام برده شده‌اند. از سوی دیگر بحران‌های انطباقی، مشاجره با والدین و یا مشاجره در مدرسه و با همسالان، بیكاری، داغدیدگی، جدایی و طلاق و بالاخره انواع حوادث استرس‌آور زندگی، عواملی هستند كه به عنوان آخرین راه‌حل، فرد را در این موضع كه بهتر است به زندگی خود پایان دهد قرار می‌دهند.
بطور كلی مطالعات پژوهشی در خصوص خودكشی بویژه خودكشی نوجوانان با محدودیت روش شناختی چندی از قبیل استفاده از نمونه‌‌های كوچك و یا اكتفا به نمونه‌‌های بالینی گزینشی و همچنین كمبود مطالعات كنترل شده مواجه است. اما با وجود این محدودیت‌ها، تاكنون عوامل خطر ثابت و منطقی و فرآیندهای زندگی منتهی به رفتار انتحاری، بارها مورد بحث قرار گرفته است.
علیرغم توافق مطالعات بسیار بر وجود این عوامل و ارتباط آنها با رفتار انتحاری، این كه یك فرد تا چه حد مستعد خودكشی باشد تابع محیط و فرهنگی است كه وی به آن تعلق دارد. به همین دلیل به نظر می‌رسد كه پویایی خودكشی در هر زمان و هر مكان، روش‌شناختی خاص خود را می‌طلبد ولی به هر حال استفاده از مدل‌های نظری كه در آنها مجموعه عوامل شخصی، خانوادگی، زیستی و اجتماعی مورد نظر قرار دارند و تكیه بر دیدگاه‌های تعاملی بین فرد و موقعیت، روش مفیدی برای مطالعه رفتارهایی چون خودكشی است. اگر چه چنین رویكردی با استفاده از همه دیدگاه‌های عمده، پژوهشگر را در برابر مجموعه پیچیده‌ای از عوامل قابل بررسی قرار می‌دهد.
با توجه به نتایج این پژوهش، رفتار انتحاری طیفی از آرزوی مردن تا خودكشی كامل را تشكیل می‌دهد. برآورد نرخ افكار خودكشی، تهدید و اقدام به خودكشی، به تعریفی كه از خودكشی می‌شود (اینكه چقدر گسترده یا محدود باشد)، جمعیت مورد مطالعه (كودكان در مقابل بزرگسالان و بیماران در مقابل افراد عادی) و منبع كسب اطلاعات (والدین در مقابل كودكان) بستگی دارد.
رفتار خود تخریب‌گرانه ممكن است مستقیم یا غیر مستقیم باشد و شامل افكار انتحاری، اقدام به خودكشی یا خودكشی كامل شود. رفتارهایی كه مشخصه آنها پرداختن به یك خطر تهدید كننده زندگی بدون قصد مردن است، تحت عنوان خودكشی غیرمستقیم نامیده می‌شوند. این رفتارها از ویژگی‌ تكرارپذیری و ناهشیارانه بودن برخوردارند و پیامدهای تخریب‌گرانه دارند. نمونه‌هایی از رفتار خود تخریب گرانه غیر مستقیم شامل نوشیدن افراطی الكل، مصرف مواد مخدر، سیگار كشیدن، پرخوری، غفلت از سلامت شخصی، خودزنی، اعتصاب غذا، ‌رفتار جنایی و رانندگی بی‌پرواست.
از طرف دیگر در این طیف واژه "ژست" خودكشی در مواردی كه خودكشی به عنوان راهی برای درخواست كمك یا بازی دادن دیگران محسوب می‌شود، مورد استفاده قرار گرفته است.
آنچه كه برای جدا ساختن نقاط طیف خودكشی از آن می‌توان سود جست، قصد مردن است كه در فرد می‌تواند به عنوان توجیه عمل و جداسازی آن از "خودكشی غیر مستقیم" و یا "ژست خودكشی" باشد، اگر چه براساس مطالعات، بسیاری نقشه‌ها و اعمالی هم كه صرفاً به قصد "ژست خودكشی" صورت گرفته و به خودكشی كامل منتهی شده‌اند، از اهمیت زیادی برخوردارند؛ چرا كه ۲۰ درصد افرادی كه اقدامشان به عنوان "ژست‌ خودكشی" شناسایی شده است، طی یكسال بعد مجدداً دست به خودكشی زده و ۱۰ درصد این اقدام‌ها هم نهایتاً به خودكشی كامل منجر شده‌اند.
طی ۴۰ سال گذشته، نرخ خودكشی جوانان ۱۵ تا ۱۹ ساله افزایش یافته است، به طوری كه نرخ مذكور از ۷/۲ در هر ۱۰۰ هزار نفر در سال ۱۹۵۰ به ۳۰/۱۱ در هر ۱۰۰ هزار نفر در سال ۱۹۸۸ بالغ گردیده است در حال حاضر خودكشی در بین كودكان و نوجوانان دومین علت مرگ و میر دراین دامنه سنی است. در جوانان ۱۵ تا ۲۴ ساله خودكشی سومین علت منجر به مرگ (به ترتیب پس از تصادفات و قتل) است. بررسی‌ها نشان داده است كه بین ۱۰ تا ۱۵ درصد نوجوانان اقدام به خودكشی می‌كنند. این تحقیقات همچنین نشان می‌دهند كه عوامل همراه با خودكشی هم بسیار پیچیده‌اند و دیدگاهی تعاملی بین فرد، موقعیت و عوامل واسطه مختلف از قبیل وجود حمایت اجتماعی و چگونگی آن، روش مفیدی برای مطالعه این بحران است.
در رابطه با خودكشی جوانان، سئوالات زیادی مطرح است. چه عاملی مشوق افزایش نرخ جهانی خودكشی در ۴۰ سال اخیر است؟ آیا این پدیده حاكی از عوامل متفاوتی است؟ آ‌یا نرخ رفتار خودكشی نشان‌دهنده شدت متفاوت یك فرایند مشابه و مشترك است یا اینكه هر گروه، سبب‌شناسی خاص خود را دارد؟ آیا مداخله به هنگام، وقوع اقدام مجدد یا مرگ‌آوری را طی سالهای بعد كاهش می‌دهد؟
●اهمیت و ضرورت پژوهش
آمار رفتار انتحاری، اساساً بر مدارك و گزارش‌های مرگ مبتنی است، بنابراین همواره، موارد خودكشی حقیقی بسیار كمتر از آنچه رخ می‌دهد، برآورد می‌شود. از این رو مطالعات همه‌گیرشناسی خودكشی كه روش‌شناسی خاص خود را می‌طلبد، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.
پژوهش‌های همه گیرشناسی، اطلاعات مربوط به ناسازگاری‌های جسمی و روان شناختی جمعیت‌ها و گروه‌های جامعه را به دست می‌دهند. حتی زمانی كه علل ناشناخته‌اند، همه‌گیر شناسی‌ها به سلامت انسان یاری می‌رسانند. همه‌گیرشناسان خصوصاً به تعیین علل محیطی شرایط خاص، به ویژه موارد مربوط به زندگی اجتماعی می‌پردازند و به منظور برآورد حدود و موانع سلامت دست به زمینه‌یابی می‌زنند. مطالعات همه‌گیرشناسی و پدیدار شناسی خودكشی متعاقب افزایش خودكشی‌ها در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ در مردان جوان و همچنین افزایش خودكشی در كودكان و نوجوانان وسعت یافت.
اگر چه پیش‌بینی اینكه آیا فرد خاصی اقدام به خودكشی خواهد كرد یا خیر ممكن است، معهذا شناخت عوامل خطر، دقت گمانه زنی در مورد افراد بالقوه انتحاری را افزایش می‌دهد. این عوامل در ارزیابی خطرات بعدی برای فردی كه دارای سابقه اقدام است، سودمند است.
دانش ما درباره این كه چرا افراد دست به خودكشی می‌زنند، از مطالعاتی به دست آمده كه روی قربانیان خودكشی در جمعیت عمومی جامعه رخ داده است. هر چند كه در این رهگذر فرضیه‌ها و مدل‌های خودكشی نیز یاری رسان بوده‌اند. برای مثال بلومنتال و كامفر (۱۹۹۰) در مدل مفهومی رفتار خودكشی بر حوادث فشارزای زندگی به عنوان عوامل خودكشی تأكید دارند. آنها می‌نویسند كه این حوادث با در نظر گرفتن آسیب‌پذیری‌های بیولوژیك و روانشناختی از جمله اختلالات روانشناختی تكانشگری و كمبود حمایت اجتماعی، اغلب كاسه صبر فرد را لبریز می‌كنند.
شافر (۱۹۸۸) فرضیه‌هایی را كه مدل خودكشی برآن استوار است، توصیف می‌كند. او اظهار می‌دارد كه بیشترین میزان خودكشی جوانان در میان مجموعه افراد در معرض خطر رخ می‌دهد و ضمناً افزایش خطر خودكشی با مجموعه‌ای از اختلالات روانپزشكی از جمله افسردگی، سوء مصرف الكل، پرخاشگری، تكانشگری و اضطراب همراه است. شافر حتی افراد خارج از این مجموعه را هم در معرض خطر می‌داند و می‌نویسد در نهایت، احتمال این كه یك فرد مستعد خودكشی سرانجام دست به انتحار بزند، تابع محیط فرهنگی است كه او به آن تعلق دارد. او می‌نویسد افرادی كه در اجتماعاتی با نرخ بالای خودكشی زندگی می‌كنند، قربانیان یا اقدام‌كنندگان را می شناسند و همین مسأله می‌تواند اقدام به چنین رفتارهایی را به هنگام فشار روانی تسهیل كند. خودكشی در جوانانی كه در اجتماعی با موارد نادر خودكشی زندگی می‌كنند، كمتر شایع است.اكنون در آغاز قرن بیست و یكم اطلاعات خوبی درباره ویژگی‌های قربانیان خودكشی در دست است اما درباره خودكشی نوجوانان دانش محدودی وجود دارد. در حال حاضر بسیاری از پیشنهادها در مورد اداره بالینی كودكان و نوجوانان اقدام كننده تنها مبتنی بر تجربیات و مشاهدات افرادی است كه با خودكشی‌های كودكان و نوجوانان سرو كار پیدا كرده‌اند در حالی كه پژوهش‌ها نتوانسته‌اند یافته مهمی بدست آورند.
اهمیت این پژوهش در درجه اول به همه‌گیرشناسی افكار خودكشی و اقدام به خودكشی دختران نوجوان و جوان نقاط پر خطر كشور مربوط می شود. از طرفی مطالعات نشان داده‌اند، ۲۰ درصد كسانی كه سال قبل اقدام به خودكشی كرده‌اند طی یكسال بعد مجددا‌ً دست به اقدام می‌زنند و ۱۰ درصد آنها در نهایت موفق می‌شوند. همچنین ۴۰ تا ۵۰ درصد اقدام كنندگان جوان و بزرگسال، دارای ژست خودكشی یا سابقه اقدام قبلی بوده‌اند. به طوری كه بررسی‌ها نشان می‌دهند، كودكان ۱۴ ساله و كوچكتر نشان داده‌اند كه ۲۷ درصد دارای افكار خودكشی بوده و یا ۲۴ ساعت قبل از مرگشان دست به اقدام زده‌اند.
بنابراین براساس آنچه كه ذكر شد، با محاسبه نرخ گزارش از افكار خودكشی و اقدام خودكشی دختران نوجوان وجوان مناطق پرخطر، احتمال برآورد نرخ خودكشی در میان این جمعیت، نزدیك‌تر به واقع خواهد بود.
همان‌گونه كه ذكر شد پژوهش‌های مربوط به تعیین عوامل خطر در اقدام به خودكشی غالباً با استفاده از داده‌‌های جمع‌آوری شده مربوط به افرادی كه خودكشی موفق (كامل) داشته‌اند انجام گرفته است و از آنجایی كه این تعداد چندان معرف اقدامات واقعی خوكشی نیستند و علاوه بر آن داده‌ها مبتنی بر حضور خود آزمودنی‌ها نیست و همگی با مراجعه به بازماندگان و یا شاهدان جمع‌آوری شده‌اند، بنابراین انجام مطالعاتی كه روش‌شناسی نوینی داشته باشند، از ضروریات این حوزه است. در این خصوص، مدل‌های نظری در تعیین عوامل و محدود كردن آنها به عواملی كه بیشترین رابطه معنادار را با خودكشی دارند، سودمند خواهد بود.
مطالعه حاضر به بررسی همه‌گیر شناسی افكار و اقدام به خودكشی و شناسایی عوامل خطر در دختران نوجوان و جوان شهرهای همدان، ایلام، دره‌شهر و كرمانشاه اختصاص دارد. پراهمیت‌ترین جنبه این پژوهش، مطالعه خودكشی در شهرهایی است كه نرخ خودكشی در آنها با سایر نقاط كشور به طور فاحشی متفاوت است و بر افراشتگی نیمرخ ملی خودكشی را موجب شده است، بنابراین به نظر می‌رسد كه با استفاده از نتایج این پژوهش و طراحی مداخلات پیشگیرانه مبتنی بر آنها بتوان نسبت به تغییر این آمار اقدام كرد.
این تحقیق كه از تجزیه و تحلیل داده‌ها به دست آمده نشان می‌دهد كه ۱۸۴ نفر معادل ۷ درصد افكار خودكشی داشته و ۱۴۰ نفر معادل ۴/۵ درصد اقدام به خودكشی كرده‌اند.
همچنین عوامل خطر زمینه‌ساز (سن بالاتر از ۱۶ سال، تأهل، مقطع پیش‌دانشگاهی، خانواده پر جمعیت، وضعیت اجتماعی - اقتصادی ضعیف یا بسیار خوب، پاتولوژی روانشناختی و سابقه بیماری روانی، سوء مصرف مواد، اقدام به خودكشی و تجارب آسیب‌زا در والدین با سابقه‌درگیری و اختلاف، طلاق و پیشینه بیماری روانی، اعتیاد، درگیری با قانون و اقدام به خودكشی) آشكارساز (سابقه شكست تحصیلی، اخراج و درگیری در مدرسه، مواجهه با خودكشی هم كلاسی‌ها، درگیری با والدین، شكست عشقی، تهدید به جدایی و ازدواج اجباری) و حمایت كننده (اعتقادات مذهبی خانواده) متغیرهای افكار خودكشی و اقدام به خودكشی به تفكیك شهرهای مورد مطالعه شناسایی شدند. در ضمن نیمرخ روانی افراد دارای بیشترین افكار خودكشی (افراد انتحاری) با نیمرخ روانی افراد بدون افكار خودكشی (غیر انتحاری) از طریق انجام آزمونهای همدادی، توازی و سطوح و همینطور نیمرخ روانی افراد در گروه‌های پرخطر، كم خطر و بی‌خطر برای متغیر اقدام به خودكشی بر اساس همین آزمون‌هاترسیم و مقایسه شد و آسیب‌شناسی روانی همراه با افكار خودكشی و اقدام به خودكشی (افسردگی، جسمانی كردن اضطراب و حالات روانپریشی) را در نمونه مورد مطالعه آشكار ساخت.
●پیشگیری اولیه
در این مورد، یك اتفاق نظركلی وجود دارد كه مؤثرترین وسیله پیشگیری از خودكشی، آموزش افراد است. آموزش پیشگیری از خودكشی فرایندی مستمر است كه شامل هر مؤسسه و وسیله ارتباطی می‌شود. آگاه ساختن عموم مردم از عوامل آشكارساز، خطرات و فنون مشاوره و مداخله هدف اولیه پیشگیری است. پیشگیری اولیه جهت كاهش تعداد افراد در معرض خطر و دستیابی آنها به روشهای مرگ‌آور بكار می‌رود.
●درمان اختلال روانی
از آنجایی كه بیشتر افرادی كه دست به خودكشی می‌زنند، به هنگام مرگ از اختلال روانی در رنج هستند، دسترسی به خدمات بهداشت روانی یا مقدمات درمان مؤثر از فشار بیماری روانی و در نتیجه نرخ خودكشی می‌كاهد.
این نكته توسط واك (۱۹۶۷) و نیلسون (۱۹۷۳ نقل از شافر ۱۹۹۶) در دانمارك مطالعه شده است. مطالعات اخیر در زمینه بررسی اثر درمان بالیتیوم روی نرخ خودكشی بزرگسالان دچار اختلال خلقی دو قطبی یا بازگشتی هنوز قاطع نیست، ضمن آن كه به نظر می‌رسد اكثر مطالعات تاكنون بخوبی كنترل نشده‌اند و احتمال آن وجود دارد كه نرخ‌های ثابت خودكشی (كه بعد از تدارك شرایط مؤثر جهت دسترسی به خدمات بهداشت روانی همچنان وجود دارد) مانع از ادامه معرفی خدمات درمانی شده باشند.
●دسترسی محدود به روشهای مرگ‌ آور
خودكشی در جوانان اغلب تكانشی است. خودكشی تكانشی نیازمند دسترسی آسان به روش پذیرفته شده است و بنابراین عجیب نیست كه انتظار داشته باشیم برخی از موارد خودكشی را بتوان از طریق محدود كردن دسترسی به شیوه‌های رایج و آسان كاهش داد. بهترین مثال برای اینكه چگونه كاستن از دسترسی به روشهای خودكشی می‌تواند روی نرخ خودكشی تأثیر بگذارد همان "تجربه انگلیسی" در دهه ۱۹۶۰ است. در سال ۱۹۵۷، خفگی با گاز شهری عامل ۴۰ درصد كل موارد خودكشی انگلیسی‌ها بود. در آن زمان میانگین منواكسید كربن در گاز شهری ۱۲ درصد بود تا‌ این كه در سال ۱۹۷۰ از طریق مصرف گاز طبیعی میانگین منواكسید كربن گاز شهری به ۲ درصد كاهش یافت و همان زمان نرخ خودكشی با روش خفگی (از طریق گاز شهری) بسرعت كم شد. در سال ۱۹۷۱ خودكشی با این روش به كمتر از ۲۶ درصد كل موارد كاهش یافت، ضمن آن كه هیچ روش جبرانی دیگری نرخ مرگ‌های ناشی از خودكشی را افزایش نداد هر چند شیوع اقدامات خودكشی با میزان مصرف بالای دارو طی این دوره مشاهده شد. طی این مدت روشهای جایگزین، كمتر خطرناك بودند.
منبع : فرهنگ و پژوهش