سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا

جایگاه مسئله‏شناسی در ساماندهی پژوهش‏های دینی


جایگاه مسئله‏شناسی در ساماندهی پژوهش‏های دینی
سامان‏دادن به فعالیت‏های پژوهشی درعرصه فرهنگ دینی قبل از هر چیز نیازمند نگاهی دوباره به چشم‏انداز مسیر حركت، پستی و بلندی‏ها، چالش‏ها، نیازها و انتظارات پیش روست. امروزه دیگر عمل‏كرد انفعالی و دنباله‏روی از حوادث پذیرفته نیست. انتظار می‏رود روند امور در چارچوب اهداف و برنامه‏های از پیش تعیین شده و برخوردار از شاخص‏های قابل اندازه‏گیری جریان یابد.
اما این مهم چگونه قابل دست‏یابی است؟ اهداف بر چه مبنایی ترسیم می‏شود؟ اولویت‏ها در هر مقطع چگونه شناسایی می‏شود؟ سیاست‏گذاری صحیح و بهنگام چگونه میسر است؟ تخصص‏های علمی و اجرایی لازم چطور شناخته و تدارك می‏گردد؟ ایجاد تشكیلات مناسب، تقسیم وظایف و ساماندهی فعالیت‏ها بر چه اساسی استوار می‏گردد؟ این امور بدون انجام یك تحلیل همه جانبه از وظیفه اصلی مورد نظر و فروعات آن امكان‏پذیر نیست.
● مسئله‏شناسی چیست؟
مراد از مسئله‏شناسی چیزی جز این نیست كه برای جهت دادن به سیاست‏ها و برنامه‏ها و طراحی دقیق‏تر پروژه‏های تحقیقاتی، براساس نیازهای موجود تابلویی از محورها و مسایل مربوطه تهیه شود به نحوی كه ارتباط اهداف اساسی با شاخه‏های فرعی نشان داده شود و جایگاه و اهمیت هر بخش و نیز نسبت و ارتباط آن با بقیه بخش‏ها، معرفی شده باشد. مطالعه این تابلو می‏تواند مدیران را از پراكنده‏كاری، سطحی‏نگری، تك‏بعدی‏نگری و نیز بلندپروازی‏های غیر واقع‏بینانه صیانت كند. منظور از مسئله‏شناسی، اجرای پژوهش‏های نهایی و نظریه‏پردازی در پاسخ به مسایل نیست‏بلكه صرفا منقح نمودن صورت مسایل، طبقه‏بندی آن‏ها و ترسیم چارچوب مورد انتظار از پروژه‏های تحقیقاتی مدنظر می‏باشد. البته این امر چیزی نیست كه یك‏بار و برای همیشه و در ابتدای تاسیس یك مؤسسه پژوهشی انجام گیرد بلكه ماهیتی پویا و سیال دارد كه لازم است همراه با حركت آن سازمان در مقاطع مختلف، مورد بازاندیشی و ترمیم و اصلاح قرار گیرد.
در عنوان مقاله، تعبیر مسئله‏شناسی را به كار بردیم نه موضوع‏شناسی; می‏خواهیم بین مسئله و موضوع فرق بگذاریم. غرض ما از این بحث این نیست كه به صورت انتزاعی و فارغ از نیازها، موضوعات متصور حول محوركار خویش را لیست كنیم.
مسئله، موضوعی است كه یك ضرورت علمی یا عملی ما را به سوی آن می‏كشاند و به نوعی برای ما مشكل‏ساز شده است. به تعبیر دیگر با دغدغه‏ها، نیازها و حساسیت‏های ما پیوند دارد.
امرزه در حوزه‏های علمیه، سازمان خاصی متولی امر مسئله‏شناسی نیست. مراكز تحقیقاتی ما غالبا فاقد یك سیستم كارآمد برای شناسایی و طبقه‏بندی مسایل مبتلابه هستند و فقط براساس ذهنیت مدیران و روندی كه از گذشته به ارث رسیده است عمل می‏شود; لذا در مواجهه با تغییرات اجتماعی و شرایط جدید فرهنگی، توان پیش‏بینی و ابتكار عمل ندارند و دنباله‏روی حوادث خواهند شد. همین نقیصه باعث می‏شود قادر به برنامه‏ریزی بنیادی و درازمدت نباشند و در نتیجه عقبه‏های علمی، آموزشی و زیرساخت‏های تشكیلاتی و اجرایی، از ثبات كافی برای تجهیز و هدایت هدف‏مند امور برخوردار نیستند.
برای كاستن از فاصله‏ای كه میان پژوهش‏های رایج در حوزه معارف دینی و نیازها و مشكلات فرهنگی جامعه احساس می‏شود، چاره‏ای جز این نیست كه بهای لازم به امر مسئله‏شناسی داده شود و در تصمیم‏گیری‏ها به جای اتكا به برداشت‏های صرفا ذهنی مدیران، از نتایج مطالعات روش‏مند علمی در این زمینه مدد گرفته شود.
برای روشن‏تر شدن مطلب، آثار و فواید مسئله‏شناسی را در دو بعد مدیریتی و علمی به طور جداگانه مورد بررسی قرار می‏دهیم.
بعد مدیریتی مسئله‏شناسی نگارنده معتقد است مشكل اصلی مراكز پژوهشی ما قبل از این‏كه ناشی از كمبود اعتبارات مالی باشد، برخاسته از فقدان برنامه‏ریزی و در نتیجه بازدهی پایین آن‏هاست. اگر یك مؤسسه پژوهشی برای خود رسالت و اهداف مشخصی قایل باشد و خود را نسبت‏به آن مسؤول بداند، به طور طبیعی، مشاهده نیازهای بر زمین مانده و توجه به نامحدود نبودن منابع مالی او را به ارزیابی روند فعالیت‏ها و برنامه‏ریزی برای بهره‏وری بهتر، وادار خواهد ساخت. بهترین عامل برای ارتقای جایگاه تحقیقات در كشور، افزایش كارآیی و آشكار شدن نتایج ملموس آن در حل مشكلات گریبان‏گیر است.
سنگ‏زیرین برنامه‏ریزی پژوهشی، مسئله‏شناسی است. وقتی رسالت اصلی یك سازمان پژوهشی مورد تحلیل علمی قرار گرفت، سؤالاتی از قبیل این كه: چه تخصص‏ها، مهارت‏ها و امكاناتی مورد نیاز است؟ آسیب‏های روند موجود در كجاست؟ پاسخ روشن‏تری دریافت‏خواهد كرد و تدابیر اصلاحی و توسعه‏ای، با شفافیت‏بیشتری قابل پیگیری خواهد بود. یكی از عناصر برنامه‏ریزی، ضرورت جامع‏نگری در حوزه كار است، پیش‏روی در یك جبهه بدون اطلاع از جبهه‏های دیگر و بدون برخورداری از دید كلان نسبت‏به موقعیت‏خود، شرایط محیط و چالش‏های احتمالی، نتیجه‏اش معلوم است.
از جمله اهداف مسئله‏شناسی، تلاش برای رسیدن به یك‏نگرش جامع نسبت‏به كلان برنامه‏ها با توجه به فلسفه وجودی سازمان پژوهشی است‏به نحوی كه در این رابطه یك نقشه كلی به دست‏بدهد و جایگاه هر مسئله در آن، قابل دستیابی باشد. در این صورت به همه عرصه‏ها و ابعاد مسایل توجه خواهد شد و دچار بی‏توجهی به بعضی موارد و تك بعدی‏نگری نخواهیم شد. یكی دیگر از معضلات مراكز پژوهشی كه از بی‏برنامگی ناشی می‏شود، چنگ انداختن به كارهای بسیار متنوع و پراكنده و حتی خارج از چارچوب وظایف آن‏هاست. هر از گاهی موجی در می‏رسد و موضعی بر سر زبان‏ها می‏افتد; مراكز متعدد، بدون توجه به قابلیت‏های تخصصی و بدون وجود یك تقسیم كار منطقی میان آن‏ها، همگی برای عقب‏نماندن از معركه وارد گود می شوند و معمولا پس از فروكش كردن آن تب زودگذر، كارها به صورت ابتر رها می‏شود و نتایج مورد ارزیابی قرار نمی‏گیرد.
از جمله فواید مسئله‏شناسی، پیش‏گیری از پراكنده‏كاری و فعالیت‏های موازی است كه می‏تواند زمینه‏ساز تخصصی‏تر نمودن كارها و گسترش عمقی پروژه‏های تحقیقاتی گردد. مسئله‏شناسی براساس تحلیلی كه از زمینه‏ها و بستر مسایل به دست می‏دهد، جهت اصلی كار سازمان در هر مقطع را مشخص می‏كند و زمینه را برای پیش‏گیری از انفعال در قبال امواج مقطعی و عملیاتی نمودن اهداف كلان در یك روند معقول، فراهم می‏سازد، هم‏چنین با تفكیك محورهای اصلی از شاخه‏های فرعی در یك نمودار درختی و وزن‏دهی مناسب به هر موضوع، انسجام علمی و انضباط اجرایی بیش‏تری ایجاد خواهد شد و طبقه‏بندی واقع‏بینانه‏تری از اولویت‏ها در اختیار مدیران قرار می‏دهد.
● بعد علمی مسئله‏شناسی
تنقیح مسایل مبتلابه و تنسیق آن‏ها در یك طرح كلان گذشته از آثار اجرایی كه در ساماندهی پروژه‏های تحقیقاتی دارد از نظر علمی نیز با اهمیت است. تفكیك مبانی نظری و زمینه‏های مطالعات بنیادی از جنبه‏های كاربردی و تبیین نوع ارتباط متقابل میان این دو، از جمله وظایفی است كه مسئله‏شناسی می‏تواند بر عهده بگیرد. فایده این امر این است كه از یك طرف با تجهیز و غنی‏سازی تئوریك مطالعات موردی و تحقیقات كاربردی پروژه‏ها را از سطحی‏نگری، بی‏ثباتی و پراكندگی نجات می‏دهد و از طرف دیگر مطالعات نظری و بنیادی را از آفت در افتادن به ورطه نظرورزی‏های انتزاعی و به دور از مشكلات مبتلابه حفظ می‏كند. تجربه دانش بشری همان‏طور كه با ورود به دوره مدرن به ناكارآمدی روش‏های قیاسی و انتزاعی درمطالعه پدیده‏های حوزه علوم تجربی پی‏برد، امروزه نیز بعد از افول تجربه‏گرایی افراطی به ضرورت برخورداری از چارچوب‏های نظری و تفسیری قوی و جامع برای تحلیل داده‏های علمی و درك معنای واقعیت‏ها اذعان دارد.
فاصله میان نظر و عمل و عدم ارتباط روش‏مند میان تحقیقات بنیادی و كاربردی، یكی از خلاهای پردامنه در حوزه اندیشه و دانش نزد ماست. از جمله آشفتگی‏های فكری زمانه ما این است كه فلسفه ما، اعتقادات ما، فرهنگ ما، دانش ما و الگوهای عملی ما در صحنه‏های اجتماعی با همدیگر جفت و جور نیستند. در حوزه علوم و فنون، ناچاریم یك رشته تئوری‏ها و الگوها را به كار بگیریم لیكن، از آن‏جا كه از سنت فلسفی خویش فاصله گرفته‏ایم و خود تولیدكننده دانش نیستیم، طبعا از محصولات وارداتی دیگران كه متناسب با زمینه‏های فكری و فرهنگی آنان شكل گرفته است‏بهره می‏گیریم; لذا همواره در سازگاری با آن، مشكل داریم. چاره كار در این است كه، براساس یك فرآیند برنامه‏ریزی شده، بذر اندیشه و دانش را در خاك فرهنگ خود بارور نماییم و قابلیت‏شركت فعال در میدان تعامل دو سویه با دیگران را برای خویش فراهم آوریم. به اعتقاد نگارنده در صورتی كه شرایط عمومی برای شكل‏گیری اندیشه علمی و پژوهش به معنای صحیح كلمه فراهم باشد، تاملات مسئله‏شناسانه در تحلیل مبانی علمی مسایل و ارزیابی انتقادی بنیادهای تئوریك نظریات و الگوها و نیز مقایسه میان مبانی فلسفی و اعتقادی بومی و بیگانه در این رابطه، یك نقطه آغاز منطقی برای رفع آشفتگی فكری مورد اشاره است.اگر پژوهش‏هایی كه با صحنه عمل در ارتباط است‏با چنین تاملاتی همراه باشد و حلقات تئوریك بحث تا بنیادهای اولیه دنبال گردد، می‏توان انتظار داشت كه به تدریج از دوگانگی میان نظر و عمل و خلا میان سنت و تجدد در عرصه علوم و فنون كاسته شود و نهال دانش به معنای اصیل كلمه در این مرزوبوم، نزج گیرد. یكی دیگر از معضلات آزار دهنده در مباحث علمی و پژوهشی، وجود خلط مبحث‏های مفهومی و خبط و خطاهای روش‏شناختی است. تنقیح مفهومی و ابهام‏زدایی از صورت هر مسئله لااقل در مقولات كلیدی هم‏زبانی میان صاحب‏نظران را تسهیل می‏كند و گفت‏وگوها را از سرگردانی و هرزروی باز می‏دارد. هم‏چنین شیوه جمع‏آوری اطلاعات، استنباط و استنتاج در هر عرصه، اقتضائات خاصی دارد كه باید به خوبی از هم تمیز داده و مراعات شود و الا مشكل‏آفرین خواهد بود. مسئله‏شناسی در این راستا نیز كمك شایانی به انضباط فكری محققان خواهد داشت.
مشكل دیگر برخی از مراكز پژوهشی عدم كارآیی آموزش‏هاست. بسیاری از دوره‏های آموزشی كه برای ارتقای سطح مهارت‏ها و دانش محققان تدارك می‏شوند مبتنی بر سرفصل‏های كلیشه‏ای آكادمیك است و تا حد زیادی با نیازها هم‏خوانی ندارد. از جمله فواید مسئله‏شناسی و تامل علمی در این زمینه، این است كه مباحث‏بین رشته‏ای و شاخه‏های تخصصی و كاربردی‏تر علوم و فنون كه در سرفصل‏های رایج دانشگاهی (یا حوزوی) یافت نمی شود مورد كندوكاو قرار می‏گیرد و شرایط را برای طراحی سرفصل‏های آموزشی مناسب‏تر، آماده می سازد. اگر این روند با اتقان علمی لازم پی‏گرفته شود، خود موجب رشد دانش در عرصه‏های جدید و انطباق بیشتر آن با نیازهای علمی خواهد شد. امروزه توجه به گرایش‏های بین رشته‏ای و تحقیقات چند رشته‏ای و لزوم برخورداری از نگرش جامع و خروج از حصار نگاه‏های تك‏بعدی و منقطع از هم، نمود بارزتری در محافل علمی و تحقیقاتی دنیا پیدا كرده است.
● حوزه كار در پژوهش‏های دینی
مسایل و مشكلات دینی كه مراكز تحقیقاتی حوزوی درصدد پاسخ‏گویی به آن هستند، به دو بخش عمده قابل تقسیم است:
الف) مشكلات نظری و معرفتی، شامل سؤالات و شبهات ناظر به معارف دینی كه در ذهن و اعتقاد و اندیشه مخاطب وارد می‏شود، لذا پاسخ نظری و فكری می‏طلبد.
ب) مشكلات عملی و رفتاری كه شامل معضلات و ناهنجاری‏های رفتاری و خلاها یا تضادهای مرتبط با تربیت و فرهنگ دینی می‏شود و مباحث نظری به تنهایی پاسخ‏گوی آن نیست.
مشكلات عملی و رفتاری به دو قسم عمده قابل تقسیم است:
۱) حوزه فردی كه مسائل روان‏شناختی، اخلاقی، هنری و مانند این‏ها را در بر می‏گیرد و رفتار افراد، احساسات و شخصیت آنان را تحت‏تاثیر قرار می‏دهد.
۲) حوزه اجتماعی كه به نهادها و سیستم‏های اجتماعی و نقش متمایز آن‏ها (نسبت‏به رفتار فردی) در شكل‏گیری جو فرهنگی جامعه و پیاده شدن ارزش‏ها و آرمان‏های دینی توجه دارد.
از آن‏جا كه هر یك از این اقسام اقتضای شیوه خاصی در مطالعه و پاسخ‏گویی دارد، لازم است این‏ها از هم تفكیك شود; هر چند در ریشه‏یابی مسایل نباید این نكته را از نظر دور داشت كه مشكلات نظری و عملی، ارتباط تنگاتنگ با یك‏دیگر دارند. بیشتر اوقات خلاهای روان‏شناختی و اجتماعی است كه موجب پیدایش، یا گسترش مسایل فكری می‏شود و بدون توجه به این‏گونه زمینه‏ها یا موانع، تاثیرگذاری و اقناع در بحث‏های نظری میسر نیست.برای این كه ارزش‏های دینی مورد نظر به صورت هنجارهای اجتماعی، در جامعه رواج پیدا كند، باید با نیازهای روان‏شناختی مخاطبان، گره زده شود و به صورت پاسخی برتر و كارآمدتر از دیگر پاسخ‏های رقیب، به این نیازها، ایفای نقش كند. این امر به ایجاد سلامت روانی و زدودن بحران‏های فرهنگی و معنوی در جامعه نیزكمك می‏كند، و می‏تواند موضوع مناسبی‏برای تعامل و همكاری متقابل مراكز پژوهشی تبلیغی دین و نهادهای سیاسی‏اجتماعی حاكم باشد.
فعالیت‏های فرهنگی، برای گسترش و ارتقای فرهنگ دینی، رشته‏ای است كه یك سر آن به واقعیت‏های موجود جامعه، پیوند می‏خورد و سر دیگر آن به آرمان‏های مطلوب. واقع‏گرایی صرف و آرمان‏گرایی محض، هر دو به بن‏بست می‏رسد. نقطه شروع فعالیت‏ها چیزی جز خلاها، نیازهای محسوس و زمینه‏های موجود در جامعه نمی‏تواند باشد، ولی هیچ‏گاه نباید نقش آرمان‏ها به عنوان نشان‏دهنده جهت و سیر حركت، به فراموشی سپرده شود; لذا، در عین این كه شناسایی واقعیت‏ها و انگاره‏های ذهنی افراد، لازم است، نباید پاسخ‏گویی به مسایل دینی را صرفا به منزله بنگاهی كه مطابق تقاضای مشتری، كالا تولید و عرضه می‏كند، تصور كرد. شناخت استانداردهای مورد نظر دین در زمینه رفتار فردی و نظام‏های اجتماعی و تلاش برای استعلای سطح انتظارات به سوی آن استانداردها و زدودن انگاره‏های نادرست، باید به عنوان یك وظیفه دینی مدنظر قرار گیرد.
● بسترها و عوامل تاثیرگذار
فرایند مسئله‏شناسی پژوهش‏های دینی در یك بستر خاصی صورت می‏گیرد و عواملی بر آن تاثیر می‏گذارند كه لازم است قبلا اشاره‏ای به این موارد داشته باشیم:
۱) شرایط فرهنگی جامعه
یكی از زمینه‏های مطالعاتی كه برای مراكز تحقیقاتی ما ضروری است، تلاش برای شناخت محیط بیرونی، انتظارات و خلاهای موجود در آن است. لازم است فضای فرهنگی جامعه و بستر شكل‏گیری مشكلات دینی، به خوبی شناخته شود. در این رابطه، شرایط فرهنگی جامعه ما از جنبه‏های متعددی قابل بررسی است; مسایلی هم‏چون: تركیب خاص جمعیتی، جوان بودن جمعیت، رشد شهرنشینی، میزان سواد، بیكاری، تغییرات پرشتاب اجتماعی، شكاف فرهنگی، ركود اقتصادی، فقر، بحران‏های مربوط به دوره گذار از موقعیت‏سنتی به موقعیت صنعتی، چالش‏های میان فرهنگ ایرانی اسلامی و فرهنگ غربی، خصوصیات ناشی از دینی بودن حكومت، امواج جهانی تاثیرگذار بر جامعه ما، نقش رسانه‏های جهانی در این رابطه و بسیاری از موضوعات مشابه باید مورد مطالعه قرار گیرد.
فضای جدید اجتماعی درجامعه ما و به طور كلی در جهان امروز كه روز به روز در حال كوچك‏تر شدن است‏شرایط متفاوتی سبت‏به گذشته ایجاد كرده است كه نمی‏تواند از سوی مبلغان و مروجان دینی نادیده انگاشته شود. اساسا یك‏بار دیگر باید تامل كنیم و ببینیم هدایت دینی یا به طور كلی دین‏داری در دنیای امروز، با چه چالش‏هایی روبرو است و احیانا چه فرصت‏های تازه‏ای به‏دست آورده است؟ چه نسبتی میان دین و دین‏داری و الگوهای توسعه و تكنولوژی‏های جدید برقرار است؟ بین دین و علوم جدید چه رابطه‏ای هست؟ و....۲) مبانی تئوریك و سرمشق مسئله‏شناسی
قبل از این‏كه، از تحلیل وضعیت فرهنگی جامعه و نظام‏جهانی در ارتباط با وظیفه مراكز تحقیقات دینی نتیجه‏گیری كنیم، باید روشن كنیم: اساسا ما در این دریای مواج به دنبال صید چه چیزی هستیم؟ مراكز یاد شده، چه اهداف و آرمان‏هایی را باید تعقیب كنند؟ اصولا فلسفه هدایت دینی چیست؟ چه كاركردهایی در زمینه‏های فردی و اجتماعی برای آن سراغ داریم؟ مسلما شرع مقدس اسلام درعرصه‏های مختلف فرهنگی از قبیل باورهای اعتقادی، ارزش‏ها، آرمان‏های اجتماعی، هنجارهای رفتاری و... معارف و احكامی دارد. از طرف دیگر نیز، یك سلسله نیازها و خلاهای فكری و رفتاری در جامعه وجود دارد كه چشم امید به دین و یافته‏های دینی دوخته است.
تبیین قلمرو كار مسئله‏شناسی در حوزه فرهنگ دینی، مبتنی بر نظریه‏ای است كه ما در باب فلسفه هدایت دینی و بالتبع رسالت مراكز دینی اتخاذ می‏كنیم. صید مسایل و جمع‏بندی نتایج مطالعات و تلاش برای اصلاح روند موجود پاسخ‏گویی توسط مراكز دینی، مبتنی بر سرمشقی است كه در این رابطه مدنظر قرار می‏گیرد. در این رابطه سؤالاتی وجود دارد كه باید پاسخ داده شود از قبیل این كه: آیا رسالت دین صرفا پاسخ‏گویی به دغدغه‏های خلوت تنهایی افراد است‏یا مسائلی هم‏چون آرمان‏های اجتماعی، اصلاح نهادها و مناسبات اجتماعی، می‏تواند در قلمرو كاركرد دین باشد؟ نقشی كه از تبلیغ دینی انتظار می‏رود چیست؟ در امر تبلیغ دینی چه عناصری مدخلیت دارند؟ و....
۳) سیاست‏های كلان فرهنگی در نظام جمهوری اسلامی ایران
یكی دیگر از عواملی كه برای مراكز وابسته به دولت و نهادهای تحت نظر مستقیم مقام معظم رهبری دامت‏بركاته موضوعیت پیدا می‏كند ضرورت حركت در چارچوب سیاست‏های كلان نظام جمهوری اسلامی ایران است; از اصول قانون اساسی و رهنمودهای حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری مدظله العالی گرفته، تا برنامه‏های مدون دولت و خطمشی وزارت خانه‏ها و سازمان‏های متبوع. لذا جمع‏بندی این اصول در تعیین حدود و ثغور كار مسئله‏شناسی و این كه در جست‏وجوی چه مسایلی باشد؟ و چه اولویت‏هایی را مدنظر قراردهد؟ تاثیرگذار است.
● طبقه‏بندی مخاطبان
اقشار جامعه كه مخاطبین اصلی مراكز پژوهشی دینی هستند، دارای نیازها، خواسته‏ها، دغدغه‏ها، علایق و ویژگی‏های شخصیتی و حرفه‏ای متفاوتی هستند و از نظر موقعیت اجتماعی و عوامل تاثیرگذار محیطی، شرایط متفاوتی دارند كه هم در شناسایی مسایل دینی مربوط به آن‏ها، و هم در نحوه پاسخ‏گویی، باید مورد توجه قرار گیرند. لذا قبل از هر چیز دسته‏بندی این اقشار براساس خصوصیت متفاوتی كه در ارتباط با موضوع بحث دارند، ضروری به نظر می‏رسد.
دوره‏های سنی كودكی، نوجوانی، جوانی، میان‏سالی و سال‏مندی، هر یك شرایط خاصی دارد; از نظر جنسیت، زنان مسایل ویژه‏ای دارند. از نظر صنفی، كارگران، بارزگانان، پزشكان، دانشگاهیان، روحانیون و... هر یك مشكلات حرفه‏ای و صنفی متمایزی دارند. از نظر قومی و مذهبی، قومیت‏های مختلف در ایران، اقلیت‏های دینی و مذهبی، مرزنشینان، مهاجران خارجی، ایرانیان خارج از كشور و... لازم است، به طور جداگانه مورد مطالعه قرار گیرند. از نظر موقعیت و میزان نفوذ اجتماعی، نخبگان، گروه‏های مرجع، دولت‏مردان، نویسندگان، هنرمندان و مبلغان دینی و ... دارای خصوصیاتی می‏باشند كه باید مورد توجه واقع شود.
گذشته از اقشار خاص، یك رشته ویژگی‏هایی را می‏توان به نحو عام، در مخاطب پیام‏های دینی به عنوان انسان قرن بیست‏ویكم یا ایرانی مسلمان امروز سراغ گرفت. شرایط جدید زندگی، گسترش فزاینده ارتباطات و رسانه‏ها و امثال این امور، فرصت‏ها، تهدیدها و محدودیت‏های خاصی برای او ایجاد كرده است، كه لازم است كسانی كه درصدد پاسخ‏گویی به نیازهای او هستند، شناخت عمیق از این امور داشته باشند. در مطالعه هر قشر از مخاطبان، ارایه مدلی از آن قشر و تقسیم‏بندی تیپ‏های مختلف موجود در آن در ارتباط با فرهنگ دینی اهمیت دارد. وضعیت آماری و جمعیتی و میزان پراكندگی آنان در جامعه، ویژگی‏های روان‏شناختی و شخصیتی آنان، عوامل محیطی و اجتماعی كه بیش‏ترین تاثیر را بر این قشر دارد، محورهای خاص از مسایل دینی كه به این‏ها مربوط است و آسیب‏ها و فرصت‏های ویژه در این رابطه، باید مورد توجه قرار گیرد.
نتایج این مطالعات، در طراحی الگوی مناسب پیام دینی، از نظر محتوا و قالب برای قشر مزبور، اهمیت‏به سزایی دارد. به عنوان مثال، درصد بالای سهم جوانان از جمعیت كشور، مستلزم توجه خاصی، به ویژگی‏های این دوره سنی و ورود حوزه‏های علمیه به عرصه‏های نوینی هم‏چون، ادبیات، هنر و سینما البته به طور غیر مستقیم و باواسطه است، و تغییر در لحن و زبان پیام‏های دینی و بسته‏بندی مناسب كالاهای فرهنگی مربوطه را ضروری می‏سازد.
اصولا مخاطب امروز، با كالاهای متنوعی روبروست و قدرت انتخاب بیشتری دارد. او در برابر پیام دینی كاملا منفعل نیست; لذا ایجاد ارتباط با او دشوارتر است. گرایش به راحتی‏طلبی و لذت‏جویی به طور غریزی او را به سمت مدعیان رقیب سوق می‏دهد. پیام‏آور دینی ناچار است، باورها، انگیزه‏ها و تقاضاهای مخاطب را به سطح متعالی‏تری ارتقا دهد تا او نسبت‏به جاذبه‏های دینی، حساسیت مثبت نشان دهد و آن‏ها را بر زرق و برق كالاهای رقیب ترجیح دهد و این كار ساده‏ای نیست; لذا باید نسبت‏به هر عاملی كه چهره ترویج دینی را در نظر مخاطب بد جلوه می دهد، حساسیت نشان داد. البته شمارش این عوامل در شرایط كنونی، نیازمند مجال مبسوطتری است.
● طبقه‏بندی موضوعات علمی
به جز طبقه‏بندی مخاطبان، بعد دیگری از مسئله‏شناسی كه اهمیت كلیدی دارد; دسته‏بندی موضوعات و محورهای كلی حوزه كار از نظر علمی است. لازم است‏با توجه به طبقه‏بندی‏های رایج در علوم دینی مثل كلام، فقه، تفسیر و... و سایر علوم مرتبط مثل روان‏شناسی، جامعه‏شناسی، حقوق، سیاست و... و موازین علمی كه در تمایز میان علوم مختلف ملاحظه می‏گردد، محورهای بحث را دركنار هم سامان داد. قهرا تاملاتی كه در این مقام صورت می‏گیرد كمك شایانی به برنامه‏ریزی‏های بعدی خواهد نمود. ضمن استقصای مسایل، جایگاه هر مسئله، نوع ارتباط آن با مسایل دیگر، جوانب مختلف آن و روش صحیح مطالعه در آن زمینه را، مشخص خواهد نمود، انتظاراتی كه پروژه‏های تحقیقاتی باید برآورده سازد، معلوم می شود و از كارهای موازی و غیرجامع، پیش‏گیری می‏گردد و زمینه را برای گسترش علوم دینی و ورود به عرصه‏های نوین علمی فراهم می‏سازد.
● جمع‏بندی نتایج مسئله شناسی
تحلیل نتایج مطالعات قبلی، در دو بخش مخاطبان و موضوعات علمی و تلفیق آن دو در یك‏دیگر، می‏تواند در قالب نمودارهای متنوعی، عرضه گردد. نیازها، دغدغه‏ها، سؤالات و مشكلات مخاطبان مختلف، در بخش اول، می‏تواند بازگو كننده اولویت‏های اجرایی و گستره تاثیر و اهمیت مسایل علمی و نظری در بخش دوم باشد. هم‏چنین تبیین جایگاه علمی مسایل، در بخش دوم، می‏تواند موجب غنای علمی و عمق بیش‏تر در پاسخ‏گویی به مسایل مخاطبان و انضباط در برنامه‏ها گردد و فعالیت‏های مربوطه را، از جوزدگی، روزمرگی و سطحی نگری برهاند.
مسلما مقایسه نتایج مطالعات مسئله شناختی، با آمار وگزارش فعالیت‏های جاری مراكز تحقیقاتی نیز، درس‏های زیادی برای مدیران و محققان دربرخواهد داشت; چه بسا عرصه‏هایی شناسایی شود كه، قبلا مورد توجه واقع نشده است، یا این كه، به اهمیت و گستردگی آن‏ها، واقف نبوده‏ایم. مطالعاتی كه بر روی اقشار مختلف انجام می‏گیرد، در ارتباط با گزینش زبان و قالب عرضه مناسب محصولات فرهنگی نیز كارساز خواهد بود.
آخرین نكته‏ای كه متذكر می‏گردد، توجه به نقش مراكز واسطه، در مراحل مسئله شناسی، و انتقال پیام دینی است. برخی نهادها، سازمان‏ها و اشخاص در بیرون حوزه‏علمیه مثل صدا و سیما، سازمان جوانان، هنرمندان، روزنامه‏نگاران، نویسندگان و... می‏توانند نقش واسطه را در ارتباط با مخاطبان ایفا نمایند. در بسیاری از موارد كه ایفای نقش مستقیم از عهده پژوهش‏گران و مبلغان حوزه بر نمی‏آید، این‏ها می‏توانند در قالب‏های متنوع‏تر وجذاب‏تری، حامل پیام و فرهنگ دینی باشند. هم‏چنین می‏توانند متقابلا نیازها و رغبت‏های مخاطبان و نیز بازخورد پیام رسانه‏های حوزه را، به مراكز دینی منتقل كنند. بنابر این ارتباط سازمان‏یافته و مستمر با این نهادها و اشخاص، اهمیت دارد.
حسین توسلی
منبع : بنياد انديشه اسلامي