سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

کلام امـام حسیـن (ع) به عصام بـن مصطلق


کلام امـام حسیـن (ع) به عصام بـن مصطلق
یكی از برخوردهای امام حسین (ع) در مدینه , با ((عصام بن مصطلق شامی ))است . مردم شام در اثر تبلیغات سؤ معاویه , علیه امیرالمؤمنین (ع) نسبت به حضرت وفرزندانش , عداوت خاصی پیدا كرده بودند كه جریان ذیل , حاكی از همین مساله است .
((عـصام )) می گوید: وارد مدینه شدم وچون نگاهم به امام حسین (ع) افتاد, حسن سیرت واخلاق حمیده آن بزرگوار,مرا به حسادت واداشت كه آن بغض وكینه درونی خودرا نسبت به او وپدرش , ظاهر كنم , لذا به حضورش رسیدم وگفتم : ((انـت ابن ابی تراب ؟فقال نعم : فبالغت فی شتمه وشتم ابیه فنظر الی نظرهٔ عاطف رؤف ثم قال : اعـوذ بـاللّه مـن الـشـیـطـان الرجیم , بسم اللّه الرحمن الرحیم : خذ العفووامر بالعرف واعرض عن الجاهلین )). یـعـنـی : ((تـو فرزند ابو تراب [۱] هستی , فرمود: بلی , پس آنچه توانستم به اووپدرش دشنام دادم !! امـا حضرت نگاه محبت آمیزی به من نمود وآیه شریفه : (خذالعفو)را قرآئت فرمود كه اشاره به مكارم اخلاق پیامبر(ص )است كه بدی را با بدی مكافات نكند واز جاهلات اعراض نماید)). آنگاه فرمود ((ازخداوند برای خود وتو استغفار می كنم )).
((قـال عـصام : فتوسم منی الندم علی ما فرط منی فقال : (لا تثریب علیكم الیوم یغفر اللّه لكم وهو ارحم الراحمین ). ((عـصـام )) مـی گـوید: ((از كرده خود پشیمان شدم , ولی حضرت فرمود, ملامتی برشمانیست , خداوند از گناهان شما صرف نظر می كند)). این جمله از زبان حضرت یوسف (ع) خطاب به برادرانش است آن هنگام كه پشیمان شدند. آنگاه امام (ع) فرمود:((تو از اهل شام هستی ))؟
عرض كردم : آری . ((فقال (ع): شنشهٔ اعرفها من اخزم[۲] , ضرب المثلی است ومقصود این است كه )سنت دشنام دادن به امیرالمؤمنین (ع)را معاویه بنیانگذاری كرد)). بعد هم فرمود: ((هر حاجت وخواسته ایی داری از من بخواه تا برای تو انجام بدهم )). ((عـصـام )) مـی گوید: با این برخورد حضرت , آنچنان زمین بر من تنگ شد كه دوست داشتم به زمـیـن فروبروم سپس آهسته از محضرش خارج شدم كه متوجه من نشوند واز آن به بعد در روی زمین كسی به اندازه او وپدرش مورد علاقه من نبود[۳] .
● بزرگواری حضرت یوسف (ع)
در ذیل آیه شریفه (لا تثریب علیكم ), بعضی از مفسرین جریانی را نقل كرده اندكه عظمت حضرت یـوسـف (ع) را مـی رساند وآن اینكه وقتی برادران یوسف ,یوسف (ع)را شناختند (قالوا انت یوسف ), هـنـگـام صـرف طعام , جناب یوسف (ع) به دنبال برادرانش می فرستاد كه بیائید تا سر سفره باهم بـنـشینیم , اما برادرانش می گفتند:ما از گذشته خود نسبت به تو سخت شرمنده هستیم لذا در سفره نگاهمان به تومی افتد وخجالت می كشیم , اما یوسف (ع) در پاسخ گفت : مردم مصر هنوز به مـن بـه چـشـم هـمـان غـلامـی نـگـاه مـی كنند كه به بیست درهم فروخته شد, ولی اكنون كه شـمـارادیـدنـد, بـر عـظـمـت مـن افـزوده شـد وفـهـمـیـدنـد كـه مـن از فـرزنـدان حضرت ابراهیم (ع)هستم[۴] .
● عفو عمومی در جریان فتح مكه
جریان فتح مكه وروش پیامبر(ص ) نسبت به كفار ومشركین , مظهر عفو درعین قدرتمندی است , هـنـگـامی كه پیامبر اكرم دستور داد خانه خدا از بتها برچیده شودومردم , اطراف كعبه حلقه زده بودند, فرمود: ((الـحـمد للّه الذی صدق وعده ونصر عبده وهزم الاحزاب وحده , ماذا تقولون وماذا تظنون ؟
قالوا: نقول خیرا ونظن خیرا, اخ كریم وابن اخ كریم , وقد قدرت . فـقـال رسـول اللّه (ص ): فانی اقول كما قال اخی یوسف : (لا تثریب علیكم الیوم ی غفر اللّه لكم وهو ارحم الراحمین )[۵] . یـعـنـی : ((خـدارا شكر كه وعده خودرا عملی ساخت ومارا كمك كرد وبه تنهایی دشمنان را نابود سـاخـت , بـعـد فرمود: درباره من چه گمانی دارید وچه می گویید؟
می گفتند: از شما جز خیر ونـیـكـی انـتظاری نمی رود, هم خودت فرد بزرگی هستی وهم فرزند برادر بزرگوار هستی كه امـروز ایـن قـدرت را خـداونـد بـه شـمـا داده است ,آنگاه رسول خدا(ص ) فرمود: من جمله ای را می گویم كه برادرم یوسف (ع) به برادرانش گفت : ملامتی بر شما نیست , خداوند گناهان شمارا می آمرزد واو ارحم الراحمین است )). امیرالمؤمنین (ع) می فرماید:
((اذا قدرت علی عدوك فاجعل العفو عنه شكرا للقدرهٔ علیه ))[۶] . یعنی : ((هنگامی كه بر دشمنت پیروز شدی , عفو از اورا سپاسگزاری از خدابرای پیروزی بر دشمن قرار بده )).
● اشعار ابن صیفی
((نصراللّه بن مجلی )) از ثقات اهل سنت , می گوید: شبی در عالم رؤیا به خدمت امیرالمؤمنین (ع) رسیدم وعرض كردم : ((تفتحون مكهٔ فتقولون من دخل دار ابی سفیان فهو امن ثم یتم علی ولدك الحسین یوم الطف ما تم ))؟
یعنی در فتح مكه , خانه ابو سفیان را مامن قراردادید كه هركس به آنجا برود درپناه است , آن وقت در كربلا با فرزندت حسین (ع) انطور رفتار شد كه دیدید)). حضرت فرمود: پاسخ تورا ((ابن صیفی )) در اشعارش داده است صبح به نزد ابن صیفی (معروف به حـیـص وبـیص , متوفای ۵۷۴) آمدم وخواب خودم را تعریف كردم ,صیحه ای زد وگفت عجبا! این اشعاررا دیشب گفتم در حالی كه هنوز برای كسی نخوانده ام وبه روی كاغذهم نیاورده ام :
ملكنا فكان العفو منا سجیهٔ
فلما ملكتم سال بالدم ابطح .
وحللتم قتل الا ساری وطالما
غدونا علی الا سری نمن ونصفح .
فحسبكم هذا التفاوت بیننا
وكل انا بالذی فیه ینضح[۷] .
یـعـنی : ((وقتی ما به حكومت رسیدیم , همه را عفو كردیم , زیرا عفو, صفت ماخاندان است , اما شما كه به حكومت رسیدید, بیابان وسیعی را پر از خون نمودید)). ((شما قتل اسیران را مجاز شمردید ولی ما آنان را بخشیدیم وعفو كردیم )). ((این تفاوت بین ما وشما كافی است , زیرا از كوزه برون تراود آنچه در اوست )).
پی‌نوشتها:
۱) كـنـیه ((ابو تراب )) از طرف پیامبر(ص ) به امیرالمؤمنین (ع) داده شده است وبهترین نامی كـه حـضـرت را بـه آن صـدا مـی زدنـد, خوشحال می شد ودوست می داشت , همین ((ابو تراب )) بود,هرچند مردم شام با گفتن این جمله , قصد تنقیص حضرت را داشتند.
((غـزوه ذوالـعـشـیره )), در مسجد خوابیده بود, رسول خدا(ص ) تشریف آوردند وملاحظه كردند كـه پـارچـه ایـی كـه روی حـضـرت بـوده , كـنـار رفـتـه وگـرد وغبار روی سروصورت حضرت نـشـسته است ,رسول خدا(ص ) غبارهارا از روی امیرالمؤمنین پاك كردند ودو مرتبه فرمود: برخیز ای ابوتراب ! (بحار, ج۳۵ , ص ۵۰ ـ ابن ابی الحدید, ج۱ , ص ۱۱ نهج الحق , علامه حلی , ص ۲۲۲).
۲) شـعـر از ((ابـی اخـزم طـائی ))است , پسری داشت نسبت به پدر بدرفتاری می كرد, پس از مـدتی ((اخزم )) مرد وچند پسر از او باقی ماند,روزی پسرانش بر جد خود هجوم بردند واورا كتك زدند!آنگاه این بیت شعر را گفت : ان بنی ضر جونی بالدم شنشنهٔ اعرفها من اخزم .
۳) نفس المهموم , ص ۶۱۴ منتهی الامال , ج۱ , ص ۳۴۹.
۴) تفسیر كشاف , ج۲ , ص ۵۰۳.
۵) مغازی , واقدی , ج۲ , ص ۸۳۵ , شرح ابن ابی الحدید, ج۱۷ , ص ۲۸۱.
۶) نهج البلاغه , خطبه ۱۱.
۷) الكنی والالقاب , ج۱ , ص ۳۲۷ (ابن وفیات الاعیان , ج۲ , ص ۳۶۵ حیاهٔ الحیوان , ج۱ , ص ۱۸۶.
منبع : بلاغ


همچنین مشاهده کنید