دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

کلام امام حسین (ع)به ضحاک بن عبداللّه مشرقی


کلام امام حسین (ع)به ضحاک بن عبداللّه مشرقی
((لا تشلل , لا یقطع اللّه یدك , جزاك اللّه خیرا عن اهل بیت نبیك (ص ))). ((ضـحـاك بـن عـبـداللّه مـشـرقی ومالك بن نضر ارحبی )) از كسانی هستند كه دركربلا با امام حـسـیـن (ع) مـلاقـات كـرده اند, از تاریخ طبری استفاده می شود این جریان در روز تاسوعا واقع شده است ضحاك در واقعه عاشورا شركت كرد وبسیاری ازقضایارا از نزدیك دیده ونقل كرده است ((مشرق )) نام طایفه ای از قبیله ((همدان ))است .
((ضـحـاك )) مـی گـویـد: مـن ومـالك بن نضر, به خدمت سیدالشهدا(ع) رسیدیم وبعد از سلام واحوالپرسی امام (ع) از علت شرفیابی ما به محضرش جویا شد, عرض كردیم : ((جئنا لنسلم علیك وندعواللّه لك بالعافیهٔ ونحدث بك عهدا ونخبرك خبر الناس وانا نحدثك انهم قد اجمعوا علی حربك فرایك )).
((آمـدیـم تـا خـدمت شما سلامی عرض كرده باشیم واز خداوند موفقیت شمارابخواهیم وتجدید عهدی هم شده باشد واوضاع مردم را به اطلاع برسانیم كه همه تصمیم به جنگ با شما گرفته اند, این شما واین مردم , اكنون هر تصمیمی كه داریدبگیرید)). امام (ع) در پاسخ فرمود: ((حسبی اللّه ونعم الوكیل )). بعد از این مذاكرات , چون آماده خدا حافظی شدیم , حضرت فرمود: ((فـما یمنعكما من نصرتی ؟
فقال مالك بن النضر: علی دین ولی عیالی فقلت له : ان علی دینا وان لـی لـعیالا ولكنك ان جعلتنی فی حل من الانصراف اذا لم اجد مقاتلا قاتلت عنك ما كان لك نافعا وعنك دافعا, قال : فانت فی حل )). ((چه می شود كه اینجا بمانید ومرا یاری كنید! مالك گفت : من , هم قرض دارم وهم زن وبچه (وبا این بهانه , امام (ع)را تنها گذاشت ورفت ) من هم گفتم : من نیزقرض دارم وزن وبچه اما حاضرم در ركـاب شـمـا بجنگم البته مادامی كه شما سربازانی داشته باشید وجنگیدن من برای شما مفید بـاشد وخطری را از شما دفع كنم واماهنگامی كه یاران خودرا از دست دادید وبودن من برای شما فایده ای نداشته باشد, مراآزاد بگذارید تا صحنه نبرد را ترك كنم ))!!. حضرت هم تقاضای مرا پذیرفت . ((ضحاك بن عبداللّه )) می گوید: ((هنگام شب , امام (ع) اصحاب خودرا جمع كردوفرمود: ((هذا اللیل قد غشیكم فاتخذوه جملا, وتفرقوا فی سوادكم ومدائنكم حتی یفرج اللّه , فان القوم انما یطلبونی ولو قد اصابونی لهوا عن طلب غیری )).
((از تـاریـكی شب استفاده كنید ودر شهرها وبیابانها پراكنده شوید تا خداوندفرجی برساند, همانا مقصود این مردم تنها من هستم وهرگاه به این منظور برسند, بادیگران كاری ندارند)). ایـنـجـا بـود كـه هـریك از اصحاب , سخنان مهمی را در حمایت از امام حسین (ع)بیان كردند كه مشهور ودرجای خود ذكر شده است . صبح عاشورا, نبرد آغاز شد واكثر یاران امام حسین (ع) كشته شدند وغیر از((سوید بن عمرو وبشیر بـن عمر))[۱] كسی باقی نماند ودشمن به حضرت واهل بیتش تسلط پیدا كرد, ((ضحاك بن عبداللّه )) به خدمت حضرت رسید وعرض كرد: ((یابن رسول اللّه (ص )! می دانی كه بین من وشما شرطی بود وآن اینكه از شمادفاع كنم مادام كه یـارانـی داشته باشی وچون بی یاور شدی وماندن من برای شمافایده ای نداشته باشد, در رفتن از میدان جنگ آزاد باشم ))!!. امام (ع) فرمود: ((صدقت وكیف لك بالنجاهٔ , ان قدرت علی ذلك فانت فی حل )). ((درسـت مـی گـویـی )) اما چگونه می توانی خودرا از اینجا نجات بدهی , اگرمی توانی برو كه از طرف من آزاد هستی )).
((ضـحـاك بن عبداللّه )) به طرف اسبش رفت وچون ((عمر سعد)) اسبان را پی می كرد, وی اسب خـودرا در وسـط خیمه ها بسته بود وپیاده جنگ می كرد كه دو نفرراكشت ودست دیگری را قطع كرد, آن روز, حضرت چندین بار فرمود: ((دستت شل مباد! خداوند متعال از اهل بیت پیامبر(ص ) جزای خیر یه تو عنایت كند)). گـویـد: ((سوار بر اسب شدم وحركت كردم , ناچار لشكریان دشمن به من راه دادند تا از صف آنان بـیرون آمدم اما پانزده نفر مرا تعقیب كردند تا در قریه ((شفیه )),نزدیك فرات , مرا یافتند, ((كثیر بن عبداللّه وایوب بن مشرح )) مرا شناختند وگفتند این شخص پسر عموی ماست , لذا خداوند مرا از دست آنان نجات داد[۲] .
● موضعگیریها در حادثه كربلا
مردم در عصر سیدالشهدا(ع) در مقابل حادثه كربلا چند نوع موضعگیری كردند:
۱) حق را یاری كردند وتا آخرین رمق جنگیدند وبه فیض شهادت نایل آمدند.
۲) باطل را كمك كردند وشقاوت ابدی را برای خود خریدند.
۳) بـی تـفـاوت مـانـدنـد وهـیچ طرف را یاری نكردند, مانند ((ابن عباس وعبیداللّه حر جعفی )) ودیگران )).
۴) حق را تا حدودی یاری كردند تا آنجایی كه به جان ومال آنان ضرری واردنشود, مانند ((ضحاك بن عبداللّه )).
اكـنـون ایـن سـؤال مطرح می شود كه در یك حادثه حق وروشن , چرا مردم چندنوع موضعگیری مـی كـنند؟
چرا یكی ((حبیب بن مظاهر)) می شود, دیگری ((ضحاك بن عبداللّه )) وسومی ((عمر سعد))؟
پاسخ این سؤالهارا باید از قرآن كریم بگیریم آنجا كه می فرماید: (ما كان اللّه لیذر المؤمنین علی ما انتم علیه حتی یمیز الخبیث من الطیب )[۳] .
((چنین نیست كه خداوند مؤمنین را به همان صورتی كه شما هستید بگذاردوآنان را تصفیه نكند, مگر آنكه خبیث را از طیب جدا كند)).
آیه شریفه , اشاره به یكی از سنن الهی دارد كه همه باید در این دنیا تصفیه شوندوآن هم وقتی است كـه مـیـدان عـمـل پیش آید وصره از ناصره جدا شود, هرچند خداوندمی تواند قبل از امتحان هم مردم را معرفی كند ولكن دنباله آیه می فرماید. (وما كان اللّه لیطلعكم علی الغیب ولكن اللّه یجتبی من رسله من یشا).
خـداونـد مـتـعـال , شمارا بر غیب آگاه نمی سازد ولی از میان پیامبران افرادی راانتخاب می كند وآنان را از این علم غیب , بهره مند می سازد)). ایـن سـنت الهی باید جاری شود ومردم مؤمن وكافر در میدان عمل , تصفیه گردند, اگر افرادی , عـمری را در عبادت وطاعت پروردگار می گذرانند, اما در اخر عمربه همه چیز پشت پا می زنند ومنحرف می شوند, یا به عكس , انسانهایی هم عمری رادر عصیان الهی سپری كرده اند, اما در اواخر عمر, عاقبت به خیر می شوند, رمزش درهمین سنت الهی نهفته است كه انسانهای طیب وخبیث , بـایـد از هـمـدیـگـر جـدا شـوندهركدام در كنار رفقای خود قرار گیرند, آنگاه در قیامت آنان را بارهبرانشان صدا بزنندكه : (یوم ندعوا كل اناس بامامهم )[۴] . ((ضـحـاك بـن عـبـداللّه )) نـقل می كند در شب عاشورا كه سپاه ((عمر بن سعد)) اطراف خیمه حسینی را محاصره كرده بودند, سیدالشهدا(ع) این آیات را قرائت می فرمود: (ولا یـحـسـبـن الذین كفروا انما نملی لهم خیر لا نفسهم انما نملی لهم لیزدادوا اثماولهم عذاب مهین وما كان اللّه لیذر المؤمنین علی ما انتم علیه حتی یمیز الخبیث من الطیب )[۴۵۵] . ((عـبـداللّه بـن شهر)) از انسانهای هرزه وجسور, وقتی این آیه را شنید گفت : ((نحن ورب الكعبهٔ الطیبون میزنا منكم )). ((ضـحـاك بـن عـبـداللّه )) بـه بریر بن خضیر)) گفت : ((این شخص را می شناسی ؟
اوعبداللّه بن شهراست . بریر وقتی اورا شناخت رو كرد به او وگفت : ((انت یجعلك اللّه فی الطیبین )). ((عبداللّه بن شهر)) پرسیدتو كیستی ؟
((بریر)) خودرا معرفی كرد. گفت : ((وای بر من كه هلاك وگمراه شدم ای بریر))!. بریر گفت : ((هل لك ان تتوب الی اللّه من ذنوبك العظام فواللّه انا لنحن الطیبون )). ((آیا می خواهی از گناهان بزرگ توبه كنی ؟
قسم به خدا ! طیبون ما هستیم )). عبداللّه گفت : ((قبول دارم كه شما از ((طیبون )) وما از ((خبیثون )) هستیم )). بریر گفت : ((پس چرا معطلی ))؟
!. عبداللّه گفت : ((بریر بن عذره عنزی را چگونه پشیمان كنم )). بریر گفت : ((او بامن )). عـبـداللّه گـفـت : ((قـبـح اللّه رایـك علی كل حال )), وبا گفتن این جمله , جز ((خبیثون ))قرار گرفت [۶] .
الخبیثات الخبیثین را بخوان
رووپشت این سخن را بازدان .
مرخبیثان را نسازد طیبات
در خورو لایق نباشد ای ثقات .
پی‌نوشتها:
۱) ((سوید بن عمرو بن ابی مطاع )) روز عاشورا مدتی جنگید وبدنش جراحات زیادی برداشت وبـاصـورت بـه زمـیـن افتاد, لذا تصور كردند كه كشته شده , اما وقتی سیدالشهدا(ع) به شهادت رسـیـدوایـن خـبـررا سـویـد شـنـیـد, بـا هـمـان تـن مجروح با كاردی كه همراه داشت جنگید چون شمشیرش را برده بودند تا به شهادت رسید. ((بـشـیـر بـن عـمـرو حـضـرمـی )) در روز عـاشـورا با خبر شد كه فرزندش را در سرحدات ری اسـیـركـرده انـد, امـام (ع) به او فرمود: ((من بیعت خودرا از تو برداشتم , برو ودر آزادی فرزندت تـلاش كـن )), اما او گفت : ((اكلتنی السباع حیا ان فارقتك یا حسین , زنده , زنده طعمه حیوانات درنـده بـیـابـان شوم اگر دست از یاری تو بردارم ای حسین ))! ملهوف , ۴۷ ابصار العین , ۱۰۱۱۰۳ كامل ابن اثیر,۴/۷۹.
۲) طبری , ۵/۴۱۹ ـ ۴۴۵.
۳) آل عمران / ۱۸۰.
۴) اسرا / ۷۱.
۵) آل عمران / ۱۷۹ ـ ۱۸۰.
۶) طبری , ۵/۴۲۱.
منبع : بلاغ


همچنین مشاهده کنید