چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

همه چیز درباره جنگ روانی


همه چیز درباره جنگ روانی
جمله معروفی از استراتژیست های آمریكایی وجود دارد: «در جنگ روانی هدف تصرف پانزده سانتی متر بین دو گوش انسان است».بحث مقوله «جنگ روانی» یا به عقیده برخی «جنگ نرم» این روزها بیشتر از گذشته در محافل رسانه ای و سیاسی كشور مطرح است، اما به راستی حقیقت جنگ روانی چیست؟ چه كسانی و با چه اهدافی به دنبال تحقق آن هستند و به آتش آن دامن می زنند و سرانجام این كه تاریخچه این مسأله به چه زمانی بازمی گردد.
این ها سؤالاتی است كه این نوشتار با توجه به برخی تحولات سیاسی روز كوشیده پاسخ آن ها را بیابد؟!
● جنگی به قدمت تاریخ بشر
به اعتقاد مورخان سیاسی، عملیات روانی سابقه ای به قدمت تاریخ انسانیت دارد. از این حیث كمتر برهه ای از تاریخ حیات سیاسی و نظامی بشر را می توان یافت كه فارغ از این عنصر باشد. محققان زیادی در پی یافتن قدیم ترین نمونه های استفاده از جنگ روانی بوده اند.
در این باره «پل لاین بارگر» سابقه استفاده از جنگ روانی را به جنگ كیدئون با مادها نسبت می دهد. در این جنگ كیدئون برخلاف رسوم نظامی زمان خود كه هر دسته ۱۰۰ نفره یك مشعل داشتند، به هر یك از سپاهیان مشعلی داد و این توهم را در ذهن دشمن ایجاد كرد كه شمار افرادش، ۱۰۰ برابر میزان واقعی است، در نتیجه توانست بدون هیچ درگیری به پیروزی دست یابد.
از این زمان به بعد، كم كم این باور به وجود آمد كه جنگ دست كم در دو زمینه رخ می دهد؛ میدان نبرد و افكار عمومی.
در تاریخ اسلام، روشن كردن آتش از سوی سپاهیان اسلام در شب فتح مكه و ایجاد ترس در دل مكیان از این راه، نقش مهمی در شكستن مقاومت آنها داشت و قرآن كریم را بر سر نیزه كردن حیله عمروعاص و شكست دادن سپاه در آستانه پیروزی امام علی(ع) با این وسیله، نمونه های برجسته ای از جنگ های روانی است كه به اقتضای فرصت و نبوغ طراحان آن، به منصه ظهور رسیده اند.
از نمونه های جالب توجه و گسترده جنگ روانی در سده بیستم میلادی می توان به جنگ جهانی دوم اشاره كرد. هنگامی كه در سال ،۱۹۳۹ محققان آلمانی به منظور توجیه شكست كشورشان در جنگ جهانی اول اعلام كردند كه از جمله مهم ترین علل شكست، غفلت آلمان از سلاح تبلیغات و استفاده مؤثر رقیبان از آن سلاح بوده است، در واقع خبر از حضور گسترده ابزار تأثیرگذاری روانی در صحنه سیاست و نظامی گری می دادند. وقوع تحولاتی چون تشكیل وزارت تبلیغات در آلمان و سازمان های موسوم به جنگ روانی و تبلیغات جنگی در دیگر كشورها، گواه عملی این ادعا بود.
● سایكو استراتژی؛ راهبرد روانی آمریكا
جدای از آلمان ها، بحث عملیات جنگ روانی، به شدت مورد توجه آمریكایی ها قرار گرفت كه پس از جنگ جهانی دوم به همراه شوروی، خود را ابرقدرت جهان می دانستند تا جایی كه آن ها در كنار استراتژی نظامی، سیاسی و اقتصادی، اصطلاح «سایكو استراتژی» یا راهبرد روانی را طرح و به طور عملی بیان كردند كه عنصر روانی از مسأله زمان جنگ فراتر است و در هنگام صلح نیز باید به آن به صورت گسترده پرداخته شود.
در تمام سال های جنگ سرد، متولی اصلی جنگ روانی آمریكا بر ضد شوروی، پنتاگون با نظارت كاخ سفید بود كه البته در این حیطه دست آخر آمریكا توانست غالب شود اما شاید جالب باشد بدانید كه هم اكنون چهره اصلی اتاق فرماندهی كاخ سفید در این جنگ، خانم كارن هیوز است. فردی كه بوش او را به عنوان معاون وزیر خارجه اش در امور رسانه های عمومی منصوب كرد. چندی پیش هم خبری از خانم هیوز منتشر شد مبنی بر این كه آمریكا، برای مقابله با گسترش حس تنفر از آمریكا در جهان، نیروی واكنش سریع تشكیل می دهد و از آنجا كه مركز اصلی این تنفر، بدون تردید ایران است، از این رو برنامه های خود را در جنگ نرم بر ضد ایران متمركز كرده است. بمباران خبری و تبلیغاتی بر ایران تنها گوشه ای از این برنامه ها ست.
● مشخصه های جنگ روانی جدید
بی شك باید گفت جنگ روانی جدید با جنگ روانی گذشته، دارای تفاوت هایی است. آنچه امروزه به عنوان جنگ روانی جدید مطرح است، در واقع محصول یك سری تحولات صنعتی و تكنولوژیك از جمله گسترش ارتباطات اجتماعی است كه نخستین بار در اروپا رخ داد. توسعه و گسترش ارتباطات به نوبه خود موجب شد تا انسان هایی كه تا پیش از این، تنها در محدوده قومی، قبیله ای و محلی فكر می كردند، این بار ملی و جهانی فكر كنند و به مسائل دنیایی فراتر از مناطق محدود خود بیندیشند.
از سویی پس از انقلاب صنعتی و گسترش و تراكم جمعیت شهرنشین، زمامداران امور كم كم با جریان افكار عمومی روبرو شدند كه از قدرت فراوانی برخوردار بود.
به این ترتیب، تعریف خاصی از جنگ روانی به عنوان بخشی از كشورداری مطرح شد، بدین معنا كه جنگ روانی، سلاح نوین جنگی در دنیای مدرن محسوب می شد كه در عین تدافعی بودن، حتی می توانست تهاجمی باشد و ضمن تقویت روحیه ملت و سربازان خودی، به شكستن روحیه دشمن بپردازد.
از همین منظر است كه وزارت دفاع ـ بخوانید جنگ ـ آمریكا مفهوم جنگ روانی را این گونه بیان می دارد: «جنگ روانی، استفاده برنامه ریزی شده از تبلیغات و دیگر اعمالی است كه قبل از هر چیز با هدف تأثیر بر نظرات، احساسات، مواضع و رفتار جوامع دشمن بی طرف یا دوست به شیوه ای خاص برای اهداف ملی صورت می گیرد.»
● امپریالیسم رسانه ای؛ بازوی آمریكا در جنگ روانی
اصطلاح «جنگ روانی» در آمریكا پس از انتشار كتاب معروف جنگ روانی آلمان نوشته فاراگو در سال ۱۹۴۲ گسترش یافت و در پایان جنگ جهانی دوم در دیكشنری وبستر وارد شد و بخشی از فرهنگ سیاسی و نظامی آن زمان را تشكیل داد.
در سال ۱۹۵۰ یعنی تنها یك سال پس از پایان جنگ دوم جهانی، دولت ترومن به منظور كسب آمادگی برای اجرای جنگ روانی در كره، طرحی با عنوان «نبرد حقیقت» را با تهاجم عظیم روانی و با بودجه ای معادل ۱۲۱ میلیون دلار تصویب كرد. ارتش آمریكا، اداره و ریاست جنگ روانی را به عنوان بخش ستادی ویژه ایجاد كرد و در كنار واحدهای رزمی، واحدهای جنگ روانی گسترده ای را با استفاده از تجربیات جنگ جهانی دوم تشكیل داد و از آن زمان تاكنون، سازمان ها و واحدهای روانی - تبلیغاتی آمریكا با توسعه ای روزافزون همواره به عنوان یكی از بازوهای اصلی آن كشور در جنگ و صلح عمل كرده اند.
این سازمان ها در حقیقت طیف وسیعی از رادیو و تلویزیون ها، ماهواره ها، كتابخانه ها، بورس های دانشگاهی، خانه های فرهنگی، آژانس های تبلیغاتی، مراكز فیلم سازی به ویژه هالیوود، واحدهای جنگ روانی نظامی، تشكیلات ستادی و... را شامل می شود. در حقیقت شمار پرسنل، بودجه، حجم و گستردگی فعالیت آنها چنان است كه از حوصله بحث خارج است، اما در اینجا تنها به نمونه های مهمی از آن بسنده می شود:
۱) ركن اصلی تبلیغات رادیویی آمریكا در سطح جهان، رادیو صدای آمریكا است كه در سال ۱۹۸۴ به ۲۳ زبان فعالیت خود را در راستای تبلیغات سیاه و خاكستری - البته به تعبیر خودشان - آغاز كرد. رادیو صدای آزاد ایران تنها بخش كوچكی از تبلیغات رادیویی آمریكا بود كه در سال ۱۹۸۰ یعنی دو سال پس از پیروزی انقلاب، شنیده شد و تا مدت ها به تبلیغات برانداز بر ضد نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران ادامه داد.
۲) موج فراگیر امپریالیسم رسانه ای امروزه دیگر حقیقتی است كه نمی توان و نباید به راحتی از كنار آن گذشت. شكل گیری و تقویت كمپانی های پرشمار تبلیغاتی و رسانه ای در كنار شركت های بسیار بزرگ تبلیغاتی و خبری همچون تایم وارنر، وایاكام، نیوزكورپوریشن و والت دیزنی تنها بخش كوچكی از ماجراست كه به عنوان سربازان اصلی جنگ روانی آمریكا به فعالیت مشغول اند. در این میان هالیوود جایگاه و اهمیت بسزایی دارد كه البته در سیطره صهیونیسم بین المللی است.
۳) هم اكنون ایالات متحده آمریكا با ۴۴۴ میلیارد دلار سرمایه گذاری در زمینه فناوری اطلاعات در رتبه نخست قرار گرفته است كه پس از آن اروپای غربی با ۳۰۰ و ژاپن با ۱۲۱ میلیارد دلار در رتبه های دوم و سوم هستند. سرمایه گذاری هنگفت كشورهای غربی در مقایسه با سرمایه گذاری ناچیز ما (۱۰۰ میلیون دلار بابت طرح تكفا) از این رو شایان توجه است كه می دانیم در عصر انفجار اطلاعات، قدرت و نفوذ تأثیرگذاری واقعی در مقیاس های جهانی تنها در اختیار كشورهایی است كه شاهراه ارتباطی و اطلاعاتی دنیای نوین را در اختیار دارند.
● اهداف اصلی
همان طور كه اشاره شد، جنگ روانی جدید به عنوان عملی سازمان یافته و برنامه ریزی شده پدیده ای همیشگی و پیوسته كه اختصاص به مقطع زمانی خاصی هم ندارد. با توجه به این مسأله می توان اهداف جنگ روانی را در یك تقسیم بندی به اهداف سیاسی و اهداف نظامی و در تقسیم بندی دیگر، آن را به اهداف و مقاصد استراتژیكی و مقاصد تاكتیكی، تقسیم نمود كه البته شرح هر كدام از آنها و یافتن مصادیق شان فرصت و مجال دیگری می طلبد و از حوصله بحث خارج است.
به هر روی، با توجه به این كه ماهیت اصلی عملیات روانی به اعتراف خود آمریكایی ها عبارت است از تلاش برای تأثیرگذاری بر افكار، احساسات و تمایلات گروه های دوست، دشمن یا بی طرف می توان تا حدودی به برخی از مهمترین اهداف جنگ روانی پی برد:
۱) تأثیرگذاری شدید بر افكار عمومی جامعه مورد هدف، از راه طرح جنگ نرم و با ابزار خبر و اطلاع رسانی هدفمند و كنترل شده كه نظام سلطه همواره از این روش برای پیشبرد اهداف خود سود جسته است و البته موفقیت هایی هم در این زمینه داشته است.
۲) ترساندن از مرگ یا فقر یا قدرت خارجی سركوبگر و پس از آن دعوت به تسلیم از راه پخش شایعات و دامن زدن به آن برای ایجاد جو بی اعتمادی و ناامنی روانی.
۳) اختلاف افكنی در صفوف مردم و برانگیختن اختلاف میان مقام های نظامی و سیاسی كشور مورد نظر در راستای تجزیه سیاسی كشور.
۴) اشاعه بذر یأس و نومیدی درمیان مردم و بویژه نسل جوان به منظور بی تفاوت كردن آنها نسبت به كشور خود و تحولات احتمالی آتی.
۵) كاهش روحیه و كارآیی رزمی (البته در زمان جنگ نظامی).
۶) ایجاد اختلال در سامانه های كنترلی و ارتباطی كشور هدف.
۷) تبلیغات سیاه (با هدف براندازی و آشوب) به وسیله شایعه پراكنی، پخش تصاویر مستهجن ، جوسازی از راه پخش شب نامه ها و...
۸) تقویت نارضایتی های ملت به دلیل مسائل مذهبی، قومی، سیاسی و اجتماعی نسبت به دولت خود به طوری كه در مواقع حساس این نارضایتی ها زمینه تجزیه كشور را فراهم كند.
۹) تلاش برای بحرانی و حاد نشان دادن اوضاع كشور از راه ارائه اخبار نادرست و نیز تحلیل های نادرست و اغراق آمیز كه مقام معظم رهبری نیز در دیدار اخیر اعضای مجلس خبرگان با ایشان به آن اشاره داشته و آن را در راستای خط تهاجمی دشمن توصیف كردند.
با توجه به تمام مطالبی كه گفته شد ضرورت مقابله جدی با جنگ روانی دشمن به شیوه های سخت افزاری و نرم افزاری بر كسی پوشیده نمی ماند. اما در این میان وحدت استراتژیك تمام نهادهای كشور برای پاسداشت تمامیت ارضی نیز مقدمه ای لازم برای خنثی كردن جنگ روانی دشمنان است.
سید محمد مهدی موسوی
منبع : روزنامه ایران