یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

فتح انفرادی اورست


فتح انفرادی اورست
فتح قله اورست، برای هر کوهنورد حرفه ای، مملو از رازهای ناگشوده است. اینکه بر بام جهان بایستی و در فضا و شرایط محیطی بسیار متفاوت از هرگونه فکری خالی باشی و در میان زوزه باد به معنای دیگری از زندگی دست یابی. "جرج مالری" پیشتاز نامدار قله اورست که در ۸ ژوئن ۱۹۲۴ جان خود را در راه اورست از دست داد کوهنوردی را پیش از آنکه ورزش بداند کار هنرمندانه ای می دانست. مالری در مقاله "کوهنورد یا هنرمند" گفته بود انسان در کوهنوردی به گونه ای از تعالی می رسد که در هیچ ورزش دیگری به دست نمی آید. از آن زمان تاریخ فتح اورست سرشار از افراد دلیری است که نماد کاوشگری و تواناییهای انسانی اند. کسانی که معنی واقعی پشتکار و اراده را به انسان درگیر در زندگی ماشینی نشان می دهند.
سعید طوسی نیز یکی از این افراد است. وی تنها هموطن ماست که توانسته است صعود انفرادی به قله اورست را در دوم خرداد سال ۱۳۷۹ به نام خود ثبت کند. طوسی به دفتر تحریریه سفر آمد و از تجربه این صعود سخن گفت.
▪ خودتان را معرفی کنید و اینکه چه مدت است که به طور حرفه ای کوهنوردی می کنید؟
ـ سعید طوسی و متولد ۱۳۳۸ هستم. از ۱۵ سالگی کوهنوردی را از کوههای تهران با گروه کوهنوردی آرش شروع کردم. مشوق اصلی من البته برادرم بود. در آن زمان به تمام مناطق و قله های اطراف تهران از جمله توچال، الموت، شهسوار، زاگرس و دماوند صعود کردم. از سال ۱۳۶۱ که برای تحصیل به امریکا رفتم هشت سال در ورزش کوهنوردی ام وقفه ایجاد شد. ولی در سال ۱۹۹۴ میلادی که به کوههای غرب آمریکا صعود کردم، دوباره به این ورزش برگشتم. در آن زمان رویایی دیرینه درباره صعود به قله اورست در من بیدار شد. از سال ۱۹۹۵مصمم شدم تمرینهایی را برای صعود به قله اورست برنامه ریزی کنم.
سال ۹۶ به آرژانتین سفر کردم و اولین ایرانی ای بودم که قله "اکونکاگوا") (Aconcagua- بلندترین قله نیم کره غربی- را با موفقیت صعود کردم. در تابستان همان سال، حدود سه ماه به ایران برگشتم و با دوستان قدیم در این مدت به قله های سبلان، دنا، دماوند و علم کوه صعود کردم. در سال ۹۷ صعودهایی را در آلاسکا انجام دادم و در همان سال یک صعود کوچک- پیاده روی ۴۵ کیلومتری- برای تمرینات صعود به قله اورست در آلاسکا داشتم، که می توان گفت این پیاده روی از صعود به اورست هم مشکل تر و انرژی برتر بود، در این پیاده روی ۲۲ ساعت به طور مداوم در ارتفاع ۴۰۰۰ متری راه رفتم.
در پاییز سال ۹۸ برای شناسایی منطقه هیمالیا یک سفر ۳۰ روزه در پارک ملی اورست انجام دادم. در آنجا پیاده روی تراکینگ به کمپ پایه اورست و صعود به ۳ قله ۶۰۰۰ متری به صورت انفرادی داشتم، که این سفر ۳۰ روزه به رهبری آقای هومن آپرین از کوهنوردان برجسته ایرانی مقیم امریکا انجام شد. این سفر و صعودها به منظور شناسایی و دیدن اورست از نزدیک و ارزیابی منطقه بود. در سال ۹۹ آمادگی خود را برای صعود به اورست اعلام کردم.
در ابتدا قصد داشتم تا به یک گروه بپیوندم و صعود گروهی داشته باشم. هزینه های سنگین مالی موجب شد تا به صورت انفرادی به این قله صعود کنم. این صعود را صعود "صلح بین مردم ایران و امریکا" نامیدم. زیرا من نیمی از عمرم را در ایران و نیمی دیگر را در آمریکا گذرانده بودم. از کمکهای مالی تعدادی از ایرانیان مقیم خارج از کشور و امریکاییهای منطقه برخوردار شدم زیرا صعود به اورست به بودجه نسبتا بالایی احتیاج دارد.
▪ این بودجه چه میزان است؟
ـ برای گروههایی که با راهنما قصد صعود دارند برای هر نفر حدود ۷۰ هزار دلار هزینه برمی دارد. این رقم برای من به دلیل اینکه صعود انفرادی داشتم به حدود ۴۲ هزار دلار کاهش پیدا کرد. از این رقم ۱۰ هزار دلار هزینه اجازه صعود به قله است که دولت نپال آن را دریافت می کند.
▪ تا به حال کسی به صورت انفرادی به اورست صعود کرده است؟
ـ بله. صعودهای انفرادی در اورست انجام شده است، یکی از اولین صعودهای انفرادی را کوهنورد مشهور "راین هولد مسنر" از جبهه شمالی انجام داد، این کوهنورد اولین کسی بود که ۱۴ قله ۰۰۰ ۸ متری را با موفقیت صعود کرد. بعد از آن صعودهای انفرادی دیگری بوده که اسامی کوهنوردان را به خاطر ندارم.
▪ صعود چطور شروع شد؟
ـ صعود را از کمپ پایه شروع کردنم. تعداد ما ۵ نفر از کشورهای مختلف بود که ۳ نفر موفق به صعود نشدند.
▪ چرا موفق نشدند؟
ـ به دلیل کمبود انرژی. درست در روز آخر بعد از ارتفاع۰۰۰ ۸ متری دو ساعت بعد از شروع به صعود به دلیل بارش برف از نیمه راه بازگشتند. این کوهنوردان انفرادی آقای"کارلوس" از اسپانیا و "بیل زاکری" و "جف" از امریکا بودند. خانم "آناچرنفسکا" از لهستان که همزمان با من قله را صعود کرد.
▪ از کدام جبهه صعود می کردید؟
ـ از جبهه جنوبی صعود می کردیم.
▪ وقتی همه با هم از یک جبهه صعود می کنند آیا بازهم می توان به آن صعود انفرادی گفت؟
ـ همه با هم حرکت نمی کردیم. ما پنج کوهنورد انفرادی بودیم که همدیگر را در امکانات کمپ پایه سهیم می کردیم. ما هرکدام مسیر و برنامه صعود مستقل داشتیم و از لحاظ زمانبندی و روش صعود کاملا به صورت مستقل عمل می کردیم.
▪ صعود به اورست اساسا از چه مقطعی شروع می شود و ویژگیهای صعود انفرادی چیست؟
ـ تنها موردی که صعود انفرادی را از گروهی جدا می کند متکی بودن و نبودن به راهبر است. در صعودهای انفرادی، خود شخص کوهنورد مسئول تمام برنامه ریزیها و قضاوتها است و به راهبر متکی نیست. ولی از لحاظ پشتیبانی از باربرهای نپالی کمک گرفته می شود. برای صعود به اورست در ابتدا یک پرواز یک ساعت و نیمی هست که از شهر "کاتماندو" شروع و به "لوکلا" ختم می شود از کوکلا تا کمپ پایه اورست مدت ۱۰ روز راهپیمایی است که در این مدت باربرهای نپالی، حمل بارها، موادغذایی، سوخت و وسایل صعود را به عهده دارند و در این راهپیمایی، ارتفاع گرفتن و هم هوایی بدن مورد توجه است. در نظر داشته باشید که ارتفاع کمپ پایه اورست با ارتفاع قله دماوند برابر است.
▪ این ارتفاع چقدر است؟
ـ ۴۰۰ ۵ متر. از اینجا تازه صعود اصلی که حدود ۳۴۵۱ متر است، آغاز می شود. در کمپ پایه مراسمی به نام "پوژا" انجام می شود و از آنجا کار باربرهایی که تجربه کوهنوردی ندارند تمام می شود. از آن به بعد با یک "شرپا"ی مجرب نپالی که از سوی دولت نپال به عنوان کوهنورد معرفی شده است، برنامه صعود دنبال می شود. بنابراین صعودهای انفرادی همیشه با یک "شرپا"ی نپالی همراه است.
▪ "شرپا" واژه نپالی است؟
ـ شرپا اصطلاح نپالی است. شرپاها نپالیهایی هستند که در شرق نپال زندگی می کنند و مانند چینیها چهره شرقی دارند و از ارتفاعات ۴۰۰۰ متری و بالاتر به نپال می آیند.
▪ اینها همان آدمهایی هستند که ویژگیهای محیطی نظیر کمبود اکسیژن از آنها انسانهایی با سینه های فراخ ساخته است؟
ـ بله. اینها در این ناحیه به دنیا می آیند و زندگی می کنند و به همین دلیل آمادگی خیلی زیادی را برای شرایط کمبود اکسیژن دارند. به هرحال کوهنوردی که از آنجا قصد صعود دارد با یک شرپا ادامه صعود را برنامه ریزی می کند. من برای انجام صعود یک برنامه مشخص داشتم. برنامه صعود من هم هوایی و کاملا سیستماتیک بود. کمپهای ۱ تا ۴ در ارتفاعات مختلف قرار دارند و در این نوع صعود رابطه شرپا و کوهنورد خیلی مهم است. اینکه سازماندهی این رابطه چگونه مشخص شود حایز اهمیت است. چون سرعت صعود را خودم تعیین می کردم و بیشتر دوست داشتم تنها باشم. فقط در کمپها با شرپا قرار می گذاشتم.
▪ شما جلوتر می رفتید؟
ـ گاهی من جلو می رفتم و شرپا از عقب به من می رسد. مثلا من ساعت ۵ صبح از کمپ خارج می شدم و شرپا ساعت ۸ خارج می شد. هیچ هماهنگی که در مسیر با هم باشیم نبود. ولی نهایتا در کمپهای مختلف همدیگر را می دیدیم و چادرها را برپا می کردیم. البته گاهی هم او جلوتر می رفت.
▪ از کمپ پایه تا قله که تقریبا حدود ۳۴۵۱ متر فاصله دارد چه تعداد کمپ وجوددارد؟
ـ از کمپ پایه، ۴ کمپ دیگر استقرار می یابد. کمپ ۱ در ارتفاع ۵۹۰۰ متر، کمپ ۲ در ارتفاع ۶۴۰۰ متر، کمپ ۳ در ارتفاع ۷۵۰۰ متر -که روی دیواره لوتسه و یکی از مراحل مشکل صعود - استقرار دارند. کمپ ۴ نیز حدودا در ارتفاع ۸۰۰۰ متری در محلی به نام گردنه جنوبی هست. صعود یا حمله نهایی از کمپ ۴ یعنی ارتفاع ۸۰۰۰ متر شروع می شود تا ارتفاع ۸۸۵۱ متر ادامه دارد. حدود ۴۰ تا ۴۵ روز طول می کشد تا این کمپها برای حمله نهایی مستقر و آماده شوند. چون کوهنورد وقتی از کمپ پایه به کمپ ۱ می رود برای استراحت و ترمیم بدنی دوباره به کمپ پایه برمی گردد و مجددا به کمپ ۱، کمپ ۲ و یا بالاتر می رود و باز به کمپ پایه باز می گردد.
▪ دلیل این رفت و برگشت چیست؟
ـ این بالا و پایین رفتن به دلیل هم هوایی است.
▪ هم هوایی یعنی چه؟
ـ در ارتفاعات به دلیل کمبود اکسیژن ممکن است کوهنورد دچار سردرد بشود و انرژی وی به میزان زیادی کاهش یابد. اگر به سرعت بالا برود ممکن است دچار ضایعات ریوی و مغزی شود. این بالا و پایین آمدن، بدن را عادت می دهد تا برای ارتفاعات بالاتر مقاوم شود. در ارتفاعات بالاتر تعداد گلبولهای قرمز خون در بدن زیاد می شود. تجربه ای نیز در این مورد داشته ام. یک پزشک روسی در آنجا مستقر بود که در زمینه تاثیر ارتفاعات بالا روی بدن اشخاص تحقیق می کرد. برای تحقیقات این پزشک داوطلب شدم. هفته اول که از کمپ پایه خارج شدم، این پزشک از من نمونه خون گرفت. خون من، رنگی کاملا قرمز داشت و به راحتی از انگشت من خارج می شد. اما در هفته پنجم و ششم خون به سختی خارج می شد و رنگ آن تقریبا سیاه بود و این امر به دلیل بالارفتن درجه هموگلوبین بدن بود. پزشک پیشنهاد کرد مقدار بیشتری آب و روزی یک عدد آسپرین بچه بخورم تا خونم قدری رقیق تر شود.
▪ این دکتر در کدام کمپ مسبقز بود؟
ـ در همان کمپ پایه. البته کوهنوردان به شوخی به او خفاش شب می گفتند.
▪ شما از کمپ ۱ به کمپ پایه و از کمپ ۲ نیز به کمپ پایه باز می گشتید، چرا از کمپ ۲ به کمپ ۱ بازنمی گشتید؟
ـ زیرا ارتفاعی که بدن می تواند خستگی و کوفتگی ماهیچه ها را ترمیم کند و هم هوا شود نمی تواند بالاتر از ۶۰۰۰ متر باشد. یعنی بالای این ارتفاع بدن قدرت ترمیم را ندارد و به خاطر ترمیم باید به کمپ پایه باز می گشتیم. وسایل مورد نیاز برای ارتفاعات مختلف را نمی توانستیم به یکباره حمل کنیم. در هر رفت و برگشت قسمتی از این وسایل را با خود می بردیم و چادرهای برپاشده در کمپهای مختلف تا پایان صعود نهایی همچنان باقی می ماندند- بعد از مستقرشدن کمپهای ۱ و ۲، کمپ ۳ بر روی دیواره لوتسه که در ارتفاع ۷۵۰۰ متری قرار دارد. در کمپ ۳ مجبور شدم دو شب بمانم. چون با توفان رو به رو شده بودم و امکان برگشت نداشتم. بعد از دو شب به کمپ ۲ برگشتم. یک شب هم در آنجا استراحت کردم و پس از آن به کمپ پایه بازگشتم. بعد از آن مرحله که تقریبا ۴۵ روز بود برای یک دوره استراحت ۵ روزه به ارتفاع پایین تر- ۴۳۰۰ متری- رفتم. اکثر کوهنوردان این کار را نمی کنند و در کمپ پایه استراحت می کنند تا در یک فرصت مناسب صعود نهایی را آغاز کنند. صعود نهایی حساس ترین مرحله صعود است که از کمپ ۴ تا قله انجام می شود و تنها در یک دوره ۲ یا ۳ هفته ای امکان پذیر است. چون در تمام طول سال بادهای ۱۳۰ تا ۱۴۰ کیلومتر در ساعت می وزد. این بادها Jet stream نام دارند و از روی قله اورست عبور می کنند. این بادها امکان صعود به هیچ کوهنوردی را نمی دهند. تنها در هفته دوم یا سوم که باد به سمت شمال متمایل می شود امکان صعود نهایی فراهم می شود. من بعد از چهار روز استراحت کامل در شانزدهم ماه می سال ۲۰۰۰ صعود نهایی را شروع کردم. صعود نهایی به این ترتیب آغاز شد: شانزدهم می از کمپ پایه به کمپ ۱ رسیدم، روز بعد از کمپ ۲ و کمپ ۳ و به همین ترتیب روز بیستم می به کمپ ۴ - ارتفاع ۸۰۰۰ متری- رسیدم. در ارتفاع ۸۰۰۰ متری صعود وضعیت ویژه و حساسی داشتم. به دلیل دیرآمدن شرپا و مستقرنشدن به موقع چادرها، مجبور شدم یک شب را در کمپ ۴ بمانم و اکسیژن را جیره بندی کنم. کوهنوردان دیگری که آن شب صعود نهایی را آغاز کرده بودند به دلیل وزش باد شدید، مجبور به بازگشت مجدد از کمپ شده بودند و کوهنوردی که یک بار برود و بازگردد، به دلیل مصرف اکسیژن و انرژی زیاد، شانس صعود را به میزان قابل توجهی از دست می دهد. چون در ارتفاع ۸۰۰۰ متری به طور مداوم باید از اکسیژن استفاده کرد. ولی به دلیل اینکه تصمیم گرفته بودیم شب ۲۰ می را در کمپ ۴ بمانیم و در روزهای بعد با کمبود اکسیژن مواجه نشویم مجبور شدم اکسیژن را جیره ای در اختیار بگذارم. در روز ۲۱ می تمام روز را استراحت کردیم و شب ۲۱ می ساعت ۹.۳۰ شب به اتفاق شرپا از چادر خارج شدیم و صعود را آغاز کردیم.
▪ چرا در شب صعود کردید؟
ـ زیرا صعود اورست باید تا قبل از ظهر انجام شود و به همین دلیل صعود را شبانه آغاز کردیم.
▪ چرا صعود باید تا قبل از ساعت ۱۲ ظهر انجام می شد؟
ـ به خاطر اینکه در بعدازظهرها سابقه شروع توفان و تغییر هوا دیده شده است. شب، در عین حال زمان کافی را به کوهنورد می دهد تا قبل از تاریک شدن بتواند به کمپ ۴ بازگردد. به همین دلیل در ساعت ۱۰:۳۰ شب با وجود بارش برف کم صعود نهایی را آغاز کردیم. به نظر من توفانی در راه نبود تا مزاحم صعود شود. در مورد زمان حرکت قضاوت کوهنورد امری حیاتی است.
▪ تاریکی مزاحم نبود؟
ـ خیر، به هیچ وجه. چون عادت به صعود در تاریکی داشتم. صعود در شب با چراغ پیشانی انجام می شود. در همان جا بعد از دو ساعت دو نفر از کوهنوردان انفرادی، کارلوس اسپانیانی و بیل زاکری امریکایی تصمیم به بازگشت گرفتند. البته جف قبلا ازکمپ سوم تصمیم به بازگشت گرفته بود. آنها به دلیل بارش برف احساس خوبی نسبت به هوا نداشتند. اما من و شرپا تصمیم به ادامه راه گرفتیم قرار گذاشتیم تا زمانی که هوا توفانی نشده و باد نوزیده به صعود ادامه دهیم. حدودا ساعت دو صبح بود که هوا صاف شد و ماه کامل از زیر ابرها نمایان شد و ما همچنان به مسیرمان ادامه دادیم. ساعت ۵:۳۰ صبح به منطقه بالکنی در ارتفاع ۸۴۰۰ متری رسیدیم.
▪ در مرحله آخر صعودتان با شرپا همراه بودید؟
ـ بله در مرحله آخر هم با شرپا چانگ دورژه از کمپ خارج شدیم و مسیر را با هم ادامه دادیم.
▪ از ساعت ۱۰:۳۰ شب تا ۵:۳۰ صبح بدون وقفه راه رفتید؟
ـ بله. عکسی که در منطقه بالکنی در زمان طلوع خورشید گرفتیم یک ویژگی دارد و آن اینکه مثلث سیاه سایه قله اورست در افق نمایان است. در منطقه بالکنی حدود نیم ساعت استراحت کردیم و بعد مسیر را ادامه دادیم، ساعت ۱۰:۳۰صبح به قله اورست رسیدیم یعنی درست ۱۲ ساعت در راه بودیم. این مسیر بخش مهم این تجربه بود و به من ثابت کرد که صعود قله اورست یک صعود فیزیکی نیست. چون این صعود برای من در زمانی انجام شد که در ضعیف ترین شرایط بدنی بودم.
▪ از چه نظر؟
ـ از همه لحاظ، از لحاظ کمبود وزن، کمبود غذا، کمبود خواب و کمبود آب.
▪ شرایط محیطی باعث کم خوابی می شد؟
ـ بله. شرایط محیطی این امر را سبب می شد. مثلا صدای باد که به چادر می خورد امکان خواب را به شخص نمی دهد همچنین در ارتفاعات خوابیدن راحت نیست. در این مرحله واقعا جالب است بدانید زمانی که کوهنورد بیشترین انرژی را برای حمله نهایی احتیاج دارد در ضعیف ترین وضعیت بدنی قراردارد. در آنجا تنها آرزو و رویای فتح قله باعث حرکت من بود. در آن شرایط قدم از قدم برداشتن خیلی مشکل بود و این امر در مورد تمام کوهنوردان صدق می کند، تقریبا هر قدم ۳ بار دم و بازدم احتیاح دارد و به همین دلیل است که زمان زیادی صرف می شود. ۱۲ ساعت راه تقریبا برای شش کیلومتر مسیر طی می شود.
▪ در زمان صعود نهایی از کپسول اکسیژن استفاده کردید؟
ـ بله.
▪ تجهیزاتی که با خود حمل می کردید چقدر وزن داشت؟
ـ سه تا کپسول اکسیژن که هر کدام حدود چهار کیلو وزن دارند.
▪ هر سه کپسول را با هم بالا می برید؟
ـ بله. از این مرحله به بعد برای بالا و پایین رفتن به سه کپسول اکسیرن نیازمند هستیم.
▪ وقتی کپسولها تمام می شوند آنها را در همان کوه می گذارید یا خالی آنها را با خود پایین می آوردید؟ چقدر در قله ایستادید؟
ـ کپسولهای خالی را به پایین می آوریم. روی قله ۴۵ دقیقه به همراه شرپا ایستادیم و بعد از این مدت در روز ۲۲ می – مصادف با دوم خرداد ۷۹ به طرف پایین بازگشتیم.
▪ بهترین زمان برای صعود به اورست چه فصلی است؟
ـ مارس و آوریل بهترین ماهها برای صعود هستند.
▪ گفتید زمان صعود به قله اورست در طول سال ۲ یا ۳ هفته مشخص انجام می گیرد، در این دو ماه می توان صعود کرد و یا اینکه برنامه ها باید به گونه ای تنظیم شود که در این ۲ یا ۳ هفته مشخص صعود انجام شود؟
ـ فرصت ۲ یا ۳ هفته مربوط به مرحله ای آخر – از کمپ ۴ تا قله- است.
▪ پس اگر کسی بخواهد به قله اورست صعود کند فقط باید در همان ۲ یا ۳ هفته برود؟
ـ به تمام صعودهای موفق آن سال بین ۱۶ تا ۲۵ می در فاصله ۹ روز انجام شد. البته تلاش برای صعود از کمپ سوم شروع شد اما به دلیل توفان و نامناسب بودن هوا کوهنوردان مجبور می شدند به کمپهای پایین تر بازگردند. اولین گروه موفق یک گروه انگلیسی در ۱۶ می بود.
▪ شما اولین ایرانی هستید که موفق به صعود انفرادی است؟
ـ بله. اولین ایرانی بودم که موفق شدم به صورت انفرادی به قله اورست صعود کنم.
▪ چند نفر ایرانی تا به حال موفق به صعود شده اند؟
ـ شش نفر. آقای هومن آپرین به یک گروه امریکایی در سال ۱۹۹۲ گروه ۱۷ نفری فدراسیون ایرانی به رهبری آقای صادق آقاجانی در سال ۹۸ که از این ۱۷ نفر ۴ نفر موفق به صعود شدند و نفر ششم هم در سال ۲۰۰۰ من بودم و همه از مسیر گردنه جنوبی صعود کردیم.
▪ مسیرهای دیگر کدامند؟
ـ مسیر دیگری هم از سمت چین می آید که سمت شمال شرقی است.
▪ مسیر شمال شرقی چه ویژگیهایی دارد؟
ـ این مسیر همان مسیری بود که جورج مالری و سندی ایروین در سال ۱۹۲۷ شروع کرده بودند.
▪ ظاهرا موفق به صعود نشدند؟
ـ بله ولی با امکانات موجود در آن زمان کاری که کردند موفقیت آمیز بود.
▪ زمانی که اکسیژن را جیره بندی کردید عکس العمل شرپا چگونه بود؟
ـ آشفته شد.
▪ زمانی که از کمپ شروع کردید خودتان چه تغییراتی را ایجاد کردید؟ از لحاظ فیزیکی افت و ترمیم انرژی چگونه بود؟
ـ از لحاظ فیزیکی این بالا و پایین رفتن ها زمان صعود بین کمپها را کاهش می داد. یعنی بار اول که از کمپ پایه به کمپ ۱ رفتم این مسیر از روی آبشار یخی ۹ ساعت طول کشید.
▪ آبشار یخی کجاست؟
ـ بین کمپ پایه و کمپ ۱ را به اصطلاح آبشار یخی می گویند. و بار دوم شش ساعت و بار آخر این مسیر را چهارساعت و نیم پیمودم. یعنی تغییرات بدنی بدین صورت بود که بدن در ارتفاعات خیلی آماده تر می شد.
▪ کدام قسمت مسیر بیشترین شیب را دارد؟
ـ از کمپ ۲ به کمپ ۳ معروف به دیوار لوتسه شیب دیوار بین ۴۵ تا ۶۵ درجه است.
▪ بیشترین شیب را این مسیر دارد؟ کمپ آخر این شیب را ندارد؟
ـ بیشترین شیب در این مسیر است از کمپ ۴ تا قله یک شیب ثابت حدود ۴۵ درجه وجود دارد.
▪ در این مسیر مشکل حادی برای شما اتفاق نیفتاد؟
ـ در دیوار لوتسه اسیر توفان شدم به طوری که چادر که به سمت پشت دیواره بود کاملا از برف انباشته و تخریب شده بود.
▪ در آن روز چند نفر به قله صعود کردند؟
ـ خانم آناچرنفسکا به فاصله یک ربع بعد از من به قله صعود کرد. سه کوهنورد اسپانیایی و یک کوهنورد امریکایی به نام دیوید هان که رهبری گروه کشف جسد جرج مالری را در سال ۹۹ در شمال شرقی برعهده داشت هم به قله صعود کردند.
▪ در مورد اورست بازهم برنامه ای دارید؟
ـ قله بالاتر از اورست وجود ندارد. ولی قله های سخت تر از اورست وجود دارند، قله K۲ که هنوز کسی پایش به آنجا نرسیده است. برای تابستان آینده در منطقه گاشم کروم پاکستان برنامه صعودی را در نظر دارم.
▪ از صعود به قله اورست چه انرژی ای نصیبتان شد. آیا می توانید این حس را تشریح کنید؟
ـ کوهنوردی در ارتفاعات بالا حالتی است که کاملا آدم را از فکر خالی می کند. جالب است که آدم به ابتدایی ترین شکل موجودیت و هستی خود بازمی گردد.
▪ به زمان چگونه نگاه می کردید؟
ـ زمان تقریبا مفهومی ندارد و از چند ساعتی که به تنهایی از قله پایین می آمدم هیچ تصور روشنی ندارم و می توانم بگویم تنها صدای گامهای خودم را می شنیدم.
▪ هنگام صعود چقدر ترسیدید؟
ـ صعود اورست یکی از صعودهایی بود که من مطلقا نترسیدم.
▪ چرا؟
ـ صعود آنقدر برایم رویایی شده بود که از تمام اتفاقاتش با آغوش باز استقبال می کردم. با مروری بر خاطرات گذشته هیچ نکته ای از ترس در من وجود ندارد.
▪ در آن زمان به چه چیزی فکر می کردید؟ تنها به صعود فکر می کردید؟
ـ به هیچ موضوع دیگری فکر نمی کردم، خیلی کم موارد دیگر ذهنم را مشغول می کرد. مثلا یک شب هوس یک همبرگر بزرگ را داشتم.
▪ چه غذایی می خوردید؟
ـ در کمپ پایه غذا کاملا مفصل است، بعداز کمپ پایه غذاها بسیار ساده می شوند که شامل آب جوشیده و غذاهای خشک است.
▪ قرصهای ویتامین هم که حتما به کار می آید؟
ـ قرصهای ویتامین و قدری بسته های انرژی زا را استفاده می کردم. در روز صعود به قله بعد از ۸۰۰۰ متر تمام ۲۲ ساعت را با یک لیتر آب و ۴ بسته مربا سرکردم، برای همین بیشترین وزن را در همان ۴ روز صعود از دست دادم.
▪ آیا آب بدن کم می شود؟
ـ به مقدار خیلی زیاد آب بدن کم می شود و این امر به دلیل هوای بسیار خشک آن بالاها است. در هر دم و بازدم، مقداری از آب بدن از دست می رود، چون هیچ گونه رطوبت در هوا وجود ندارد. نگه داشتن آب بدن در یک سطح مناسب در هر صعود ارتفاع بالا کار بسیار مشکلی است.
▪ پس باید مقدار زیادی آب همراه خودتان حمل کنید؟
ـ خیر. آب هیچ وقت حمل نمی شود. برفها را آب می کنیم و از همین آب برای درست کردن غذا و چای استفاده می کنیم.
▪ آب برف رفع عطش نمی کند، باید چیزی به آن اضافه می شد؟
ـ برای اینکه آب قابل خوردن بشود قرصهای ویتامین C به آب اضافه می کردم.
▪ یکی از دلایل رفت و برگشت به کمپها حمل کردن وسایل مورد نیاز به صورت مجزا است اگر به کمپی بازمی گشتید و مشاهده می کردید که مواد فاسد یا چادر مستقر در کمپ بر اثر طوفان خراب شده، چه می کردید؟
ـ تنها کاری که می شود انجام داد این است که به کمپ پایه بازگردیم و کمپ خراب شده را ترمیم کنیم. البته این اتفاق برای من پیش نیامد و تنها چادر کمپ ۱ من خراب شده بود که البته نیازی به ترمیم مجدد آن نبود.
▪ اگر چادر کمپ ۳ یا ۴ خراب می شد عملا قادر به ادامه صعود نبودید؟
ـ خیر این بدشانسی خیلی عجیبی بود.
▪ از کمپ پایه تا بالا حدود ۳۸۰۰ متر ارتفاع است و قله اورست ۸۸۵۲ متر ارتفاع دارد و حدود ۳۳۰۰ متر صعود می کنید، علت اهمیت بالای صعود به این قله با وجود ارتفاع کمی که دارد چیست ؟ چه شرایط محیطی وجود دارد که مساله صعود به قله اورست تا این حد مهم برای کوهنوردان مهم است؟
ـ اختلاف ارتفاع همان طور که گفتید ۳۳۰۰ متر است ولی عملکرد بعد از ۶۰۰۰ تا ۶۵۰۰ متر خیلی مهم است و تحقیقاتی زیادی روی عملکرد مغز و بدن انسان در ارتفاعات بالا به خصوص ارتفاعات بالاتر از ۸۰۰۰ متر انجام شده است. از لحاظ منطق، حل کردن مشکلات و تجزیه و تحلیل انسان در پایین ترین حد ممکن است. تنها چیزی که در آن زمان به کار آدم می آید تجربه های قبلی است و تنها با آگاهی قبلی می تواند متوجه شود که در چه موقعیتی قرار دارد و در آن موقعیت باید چه عملکردی داشته باشد.
▪ یعنی با توجه به وجود این همه تجهیزات کماکان مساله ذهنی و عدم قدرت تصمیم گیری برای کوهنورد وجود دارد و باید از تجربه های گذشته کمک بگیرد؟
ـ بله ۱۰۰ درصد.
▪ در طول مسیر نیازی به زدن قلاب و کشیدن طناب و این جور مسائل نیست؟
ـ خیر در یک قسمت کوتاه از دیوار لوتسه مجبور به طناب گذاری شدیم ولی مهم نبود.
▪ در چه شرایطی کوهنوردان دچار سرمازدگی می شوند و یک کوهنورد تا چه میزان باید حرفه ای و فعال باشد که چنین اتفاقی برایش نیفتد؟
ـ سرمازدگی انگشت دست و پا دلایل مختلفی دارد. در سال ۹۶ در موبلان به دلیل توفان مجبور شدم دو شب را در یک غار برفی بگذرانم و به خاطر کمبود آب با این مساله مواجه شدم. علت اصلی سرمازدگی دست و پا بالارفتن غلظت خون به دلیل کمبود آب بدن است. به دلیل کمبود آب خون به قسمتهای بیرونی بدن از جمله نوک انگشتان دست و پا نمی رسد و این قسمتها شروع به سردشدن می کنند و نهایتا یخ می زنند. اگر این یخ زدگی ادامه پیدا کند سیاه می شود و پزشکان عضو یخ زده را قطع می کنند. البته سرمازدگی من از نوع درجه سه بود و حدود شش ماه طول کشید تا حس به انگشتان دست و پایم بازگردد و طی این مدت چند بار پوست انداخت و به حالت اولیه بازگشت. ولی همزمان با من شخص دیگری هم سرمازده شد و ۴ تا از انگشتانش را از دست داد.
▪ در همان زمان؟
ـ بله، در همان یک هفته ای که من در آنجا بودم. علت دیگر – تا ۹۵ درصد- عملکرد خود کوهنورد از لحاظ زمان بندی، برنامه ریزی و شیوه صعود است.
▪ برای اینکه کسی بتواند به قله اورست صعود کند قبل از آن چند صعود و در چه ارتفاعاتی باید انجام دهد تا موفق شود؟
ـ سن مناسب برای صعود به اورست بین ۳۵ تا ۴۵ سال است، قبل از آن سن به دلیل عدم بلوغ فکری و تجربه اندوخته شده، صعود نباید انجام شود. بخش مهم به فلسفه کوهنوردی شخص برمی گردد که چطور به کوه نگاه می کند، آیا قصد هماهنگی با کوه را دارد یا اینکه می خواهد با کوه بجنگد. اگر با عشق عمل کند و با کوه دوست و هماهنگ باشد صددرصد موفق خواهد شد در غیر این صورت برنده اصلی کوه است.
▪ شعار شما شعار "همبستگی بین مردم ایران و امریکا" انتخاب شد. انگیزه شما از انتخاب این پیام چه بود؟
ـ من تقریبا نیمی از عمرم را در امریکا زندگی کرده ام و در این مدت هیچ گونه دشمنی از مردم امریکا ندیدم. اگر دشمنی و خصومتی با ایران بوده از جانب دولت امریکا بوده نه مردم آنجا. این شعار را برای قدردانی از مردم امریکا انتخاب کردم.
▪ چه نتیجه ای گرفتید؟
ـ عکس العملهای بسیار زیبایی که از جامعه ایرانی و امریکا دریافت کردم نتیجه این حرکتم بود. در آن زمان در یکی از شرکتهای کامپیوتری امریکا مشغول به کار بودم. وقتی از هدف من آگاه شدند سه ماه مرخصی با حقوق برای انجام این صعود به من دادند و چقدر خوب است که در ایران نیز شرکتهایی که توان مالی مناسب دارند این امتیاز را به کوهنوردان مستعد که علاقه مند به کوهنوردی در خارج از ایران هستند بدهند. برای صعود خارج از کشور که آرزوی خیلی از کوهنوردان است بودجه کوهنوردی مهم ترین مساله است.
▪ با توجه به این حرکت شما آیا دولت ایران عکس العمل مناسبی نشان داد؟
ـ متاسفانه خیر. حتی در خبرهای ایران نام خانم آنا چرنفسکا که همزمان با من به قله صعود کرد اعلام شد ولی از من نامی برده نشد. در سال ۹۸ مایل بودم که با گروه ایرانی به اورست صعود کنم به فدراسیون کوهنوردی ایران هم اعلام کردم اما چون مقیم امریکا هستم به من به عنوان یک غیرایرانی نگاه کردند.
▪ در مورد صعود شما به اورست با گروه ایرانی، فدراسیون کوهنوردی منع قانونی داشت؟
ـ منع قانونی نبود این امر تنها نظر شخصی آنان بود. نکته ای که در آخر متذکر می شوم این است که کوهنوردی مستقل در ایران باید رشد بکند و امکانات لازم باید به وجود بیاید. بزرگ ترین مشکلی که کوهنوردی ایران از آن رنج می برد کمبود بودجه کوهنوردی مستقل است. در کشورهای خارجی تا این حد دولت درگیر تصمیم گیری در مورد ورزش کوهنوردی نیست. در ایران چون بودجه محدود و در دست دولت است، این دولت است که مشخص می کند کدام کوهنورد به این حیطه وارد شود .و به دلایل مختلف این تصمیم گیریها بر اساس تجربیات و قابلیتهای خود کوهنورد متکی نیست. البته حرکت کوهنوردی مستقل در ایران آغاز شده است. در سال گذشته دو کوهنورد جوان به قله ۸۰۰۰ متر برادپیک در پاکستان صعود کردند. آقای خادم نیز در سال گذشته قصد صعود انفرادی به قله K۲ را داشت که متاسفانه جان خود را از دست داد.
▪ کوههای ایران را چگونه می بینید؟
ـ در ایران مناطق بسیار زیبایی وجود دارد. من تنها به ۲۰ درصد کوهها ایران صعود کرده ام و در آینده برای همکاری بیشتر با کوهنوردان ایرانی و صعود به قله های بسیار زیبای ایران را که هنوز صعود نکرده ام، برنامه ریزی کرده ام.
▪ راستی نام محلی اورست به چه معنی است؟
ـ در آنجا اورست به ساگارماتا مشهور است که در زبان نپالی، مادر تمامی دریاها معنی می دهد.
منبع : سایر منابع


همچنین مشاهده کنید