سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

دانه انار


دانه انار
خدایا افسون نگاهت، دیدگان عاشقم را می نوازد و سینه های ملتمس را به حسرت عطش آسمانت دچار می کند. پروردگارا بوی نفس های خشک باد که از جانب کویرت می وزد، عصاره دیدگان را می خشکاند و امید می بخشد که روزی دوباره به وصال می رسند. به سکوت کدام اقیانوس بنگرم که نجوای شیرینت را که طنین بر پیکره سلطه دریاها می اندازد، می بلعد و به کام ما می ریزد و می گوید گوارای وجودتان.
پروردگارا، عجب تلخ می نماید شیرینی لذاتش، که چون زهری بر پیکره آدمی می ماند و روحش را می آزارد، اما جسمش که در لذات غرق است، حضورت را نمی پسندد و با عصاره وجودیت به مبارزه می پردازد.
اما از لحظه های سخت انتظار چه بگویم که تنها امیدم در این ظلمت و تاریکی است و چون فانوسی می نماید که لحظه به لحظه به امیدم می افزاید و سنگلا خ های سر راهم را می نمایاند، ولی چگونه تاب و توان تحمل می یابد؟ چگونه از لحظه های فراقت بگویم که اکنون چون پرنده در قفس محبوسم و دیدگانم را بسته اند و هر روز میله های قفسم آب می روند و مرا می فشارند و به من یادآوری می کنند که دیگر مجال ماندن نیست ولی چه سود که گناهانم لذت دیدار تو را از من دریغ می کنند و میله های زندانم را باز می کنند و به خیال خامشان آزادی بلا عوض را در آغوش من می گذارند.
این دل همچنان به عشقت می تپد و آرزو می کند دیدن لحظه های وصالت را، همچون غریبی که به دیدار آشنایش رود و دیدار تازه کند.
می دانم که آن چیز که خالص است، فاسد نمی شود و آن چیز که فاسد است خالص نمی گردد. اکنون که با آسمانت همرازم و با هم می گرییم، امیدوارم که روزی شبنم لا له ات گردم تا درخشش آسمان را نظاره گر باشم.

سجاد برزگر
منبع : روزنامه مردم‌سالاری


همچنین مشاهده کنید