یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

ای همیشه با من از من جدا


ای همیشه با من از من جدا
بسم رب المهدی(عج)
اللهم عجل لولیک الفرج
السلام علیک یا ابا صالح المهدی
روزگاری است مرغ سرگشته دل در هوس دیدن روی تو،مثل یک پرنده وحشی خود را به درو دیوار می زند تا راه فراری یابد ،به هر سو می پرد وبال وپر می گشاید ،هر آنجا که نامی ز تو آرند از گردش خانه ات تا صفا ومروه وعرفات.
آقای من!
می دانم که حجم تنهایی ما را میدانی ،ولی ماکجا و تنهایی تو کجا؟ تو قرنهاست که تنهائی ،تنها تر از تنها،در این چرخه هزار رنگ زمان وچه زیبا درگذر جمعه ها ، چشم به آسمان می دوزی تا شاید فرجی شود.
تو تنها تر از منی ،زیرا که هیچ مخلوقی شایسته بزرگی تو نیست ودر این انتهای جاده تنهائی ،قرنهاست که با کوله باری از غم واندوه ،می بینی ،می گذری،می شنوی،می سوزی و نصرت می طلبی .اما مگر فریاد «هل من ناصر...» جدت پاسخی داشت تا تو را هم یاری دهند.
هو الرشید الطرید الفرید الوحید
او آواره رانده شده ی تنهای یکتاست.
ابا صالح !
تو زیبا ترین گل روئیده در زمستانی ومن،زشت ترین خار روئیده در کویر وچه نسبتی است میان آن همه لطافت واین همه سختی؟!
گل نرگس من!
خوب می دانم که وجود سراپا گناهم را با وجود سراپا ایمانت هیچ قیاسی نیست ،ولی قصه پیرزن فقیر وبازار فروش یوسف را هم شنیده ام.تو یوسف ثانی زمانی ومن،فقیری که سرمایه دنیایم را به مفت نمی خرند،ولی با این همه آمده ام تا با آمدنم بگویم:
« دیدن رویت ،دویدن در رکابت ،شهادت در راهت آرزوی ماست » ما را آرزو به دل نمیران....."
منبع : به سوی ظهور