دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

۲۳ خرداد ـ ۱۳ ژوئن ـ سالروز درگذشت اسکندر مقدونی که با ۳ دختر ایرانی ازدواج کرد


مورخان معاصر بر پایه محاسبات تقویمی و نصف النهار بابل (جنوب غربی بغداد) سه روز را در ماه ژوئن (خرداد) به عنوان سالروز درگذشت اسكندر مقدونی معروف به اسكندر بزرگ به دست داده اند: یك دسته از آنان دهم ژوئن، دسته دیگر (اكثریت) غروب یازدهم ژوئن و دسته سوم (شماری كم) ۱۳ ژوئن (۲۳ خرداد).
بنا بر نوشته اكثریت، اسكندر ۱۱ ژوئن در سال ۳۲۳ پیش از میلاد در بابل (جنوب غربی بغداد امروز) در ۳۲ سالگی (یك ماه مانده به ۳۳ ساله شدن) درگذشت. وی كه از همدان و شوش به بابل رفته بود در این شهر دچارعارضه تب شده بود كه دیگر وی را رها نساخت.
مورخان برای مرگ زودرس اسكندر (در حقیقت اسكندر سوم) نیز سه «علت» ذكر كرده اند. گروهی از آنان مرگ او را نتیجه بیماری مالاریا كه در سفر هند به آن دچار شده بود قلمداد كرده، دسته ای دیگر نوشته اند كه كاساندر قائمقام او در مقدونیه نوعی زهر (كه باعث مرگ تدریجی می شود) فرستاده بود تا آشپز اسكندر كه از دوستانش بود در غذای او بریزد و اسكندر با خوردن این غذا ظرف چند روز درگذشت و گروه دیگر مرگ او را نتیجه تب روده نوشته اند كه از همدان به آن مبتلا شده بود و پرهیز نمی كرد.
در آخرین روز حیات، هنگامی كه به زنده ماندن اسكندر امیدی نبود، ژنرالهایش از او پرسیدند كه چه كسی را به جانشینی معرفی می كند و انتظار داشتند كه بگوید برادرش، و یا فرزندی را كه ركسانا- همسر ایرانی اش- در شكم داشت، ولی اسكندر گفت كه «شایسته ترین فرد» را برگزینید. اسكندر برای جلب دوستی ایرانیان و این كه او را بیگانه ندانند و از بستگان خود بدانند و از پشت خنجر نزنند با سه دختر از بزرگان ایران ازدواج كرده بود ولی تنها از ركسانا (روشنك) دارای فرزند شده بود و این فرزند كه پسر بود و نامش را اسكندر چهارم گذارده بودند پس از مرگ پدر به دنیا آمد. ركسانا دختر ساتراپ (استاندار) باكتریا (تاجیكستان و مناطق تاجیك نشین افغانستان امروز) بود. دو بانوی ایرانی دیگر اسكندر یكی ستاتیرا (ستاره) دختر داریوش سوم و دیگری پریساتیس (پریسا) دختر یك شاهزاده ایرانی بود. ركسانا و پسرش مدتی پس از انتقال به مقدونیه به دست كاساندر از میان رفتند تا رقیب او نشوند.
پس از فوت اسكندر، ژنرالهایش بر سر انتخاب «یک جانشین واحد» به توافق نرسیدند و متصرفات او را میان خود قسمت كردند. در خاك اصلی ایران، نفوذ جانشینان اسكندر اندك بود، زیرا اسكندر هر شهری را كه در ایران فتح می كرد، اداره امور آن را به یك ایرانی و یا فرماندار قبلی همان شهر می سپرد. وی با توجه به خصال و منش نیكوی ایرانیان، افسران خود را تشویق به ازدواج با دختران ایرانی كرده بود.
اسكندر كه ارسطو معلم سرخانه او بود و در ۲۰ سالگی بر جای پدر نشسته بود كه علاوه بر مقدونیه، بر یونانیان حكومت داشت، در صدد بسط فلسفه یونان به سراسر جهان برآمد و به نام آزادكردن یونانیان آناتولی (تركیه امروز) از سلطه ایران، با ۳۰ هزار پیاده و پنج هزار سوار به شرق لشكر كشید و در سال ۳۳۴ پیش از میلاد قدم به آناتولی گذارد و ضمن سه جنگ بر ایران كه ۱۵ برابر او نیرو داشت پیروز آمد. وی ضمن جنگهایش با ایران، مصر را گرفت و بندر اسكندریه را در آنجا ساخت. در شمال خاوری تا سمرقند و در آسیای جنوبی تا هند پیش رفت. سپس به بابل بازگشت تا خود را برای اكتشافات جغرافیایی در دریاهای دور آماده سازد كه درگذشت.
تاخت و تاز اسکندر در شرق ده سال و چند ماه طول كشید. از كارهای بد او ویران ساختن بزرگترین و با شكوه ترین ساختمان عهد باستان و مظهر عظمت و پیشرفت ایرانیان، تخت جمشید، بود.
علت پیروزی اسکندر را بر شاه وقت ایران (داریوش سوم)، رواج فساد در دربار هخامنشی پس از قتل اردشیر سوم و انتصاب مدیران نالایق و استفاده از سرباز مزدور خارجی برای دفاع از ایران و ترسو و مردد بودن داریوش سوم- شاه وقت- نوشته اند.
هگل (مورخ ـ فیلسوف آلمانی) از اصحاب فلسفه تاریخ ضمن مقایسه دوره های تاریخی ایران ابراز عقیده كرده است كه هر دوره و دودمان پس از گسترش فساد دولتی، عادیشدن بی توجهی به قانون، ضابطه و رسوم، ضعف قضایی و ضعف شخصیت سران دولت و درگیری داخلی (درونی) آنان بر سر قدرت پایان یافته است.
منبع : تاریخ ایران و جهان در این روز


همچنین مشاهده کنید