سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

دلایل واهی در شمول همسران پیامبر(ص)


دلایل واهی در شمول همسران پیامبر(ص)
ما قصد داریم این فصل را به طرح استدلال‏های كسانی اختصاص دهیم كه عقیده دارند در آیه تطهیر، زنان پیامبر(ص) به تنهایی - چنان كه عكرمه پیرو مذهب خوارج می‏گفت و یا همراه اصحاب كساء، آن‏گونه كه سایر اهل سنت عقیده دارند - اراده شده‏اند.
● زنان پیامبر(ص)
گروهی از عالمان سنی بر این عقیده خود كه زنان پیامبر(ص) به تنهایی اهل‏بیتند یا با دیگران، به چند چیز استدلال كرده‏اند. ما آن امور را بیان و به مناقشه‏هایی كه بر آن وارد است یا دانشمندان بر آن وارد كرده‏اند اشاره می‏كنیم.
● دلیل اوّل: دلالت سیاقی
مهم‏ترین چیزی كه اینان در اثبات عقیده خود بدان استدلال كرده‏اند، سیاق آیات است؛ زیرا آیات پیش و آیات پس از این آیه خطاب به آنان است. بنابراین، تطهیر هم فقط از برای اینان باشد. خداوند متعال فرموده: یا نساء النبی لستّن كأحد من النساء إن اتقیتنّ فلا تخضعن بالقول... إنّما یرید اللّه لیذهب عنكم الرجس... واذكرن ما یتلی فی بیوتكن...(۱)
در این باره می‏گوییم:
. پیش از این دانستیم كه سیاق آیات از انحصار آیه تطهیر در اصحاب كساء ابا ندارد و بلكه ظاهر كلام و متعیّن از آن هم همین است؛ چه مراد بودن زنان پیامبر(ص) از این آیه یا حتی شامل آنان بودن هم به محذورهای متعددی برخورد می‏كند و بلكه به سبب عدم تناسب بین لحن خطاب در آیات پیش و پس از آیه تطهیر و لحن خطاب در آیه تطهیر، موجب خلل در سیاق است. این گذشته از محذورهای دیگری است كه پیش از این آوردیم و نیازی به تكرار آن نمی‏بینیم.
. دانستیم كه در صحت اطلاق عبارت اهل‏بیت بر زنان پیامبر(ص) مناقشه بزرگی وجود دارد. بعضی از پیشوایان لغت، به عدم صحّت آن تصریح كرده‏اند. تصریح زید بن ارقم هم خواهد آمد كه می‏گوید: اطلاق این عبارت بر زنان پیامبر(ص) نادرست است.
. پرسش ام سلمه از پیامبر(ص) كه آیا او هم از اهل‏بیت است و یا این‏كه‏از پیامبر(ص) خواست تا او را هم از اهل‏بیت قرار دهد، مؤید عدم صدق این عبارت بر زنان پیامبر(ص) است و گرنه شك و پرسش و یا درخواست ام سلمه از پیامبر(ص) موجه نبود.
به این نكته هم اشاره می‏كنیم كه بر حسب تصریح روایات، پیامبر(ص) پذیرفت كه ام‏سلمه از اهل و از همسران او باشد، اما این را كه از اهل‏بیت او باشد رد كرد. بدین ترتیب روشن می‏شود كه این ادعا بی‏مورد است كه می‏گوید: وقتی كه ام سلمه دید پیامبر(ص) اهل‏بیت خود را زیر پارچه جمع كرده، دراین‏باره به شك افتاد و همین شك او را بر آن داشت تا از پیامبر(ص) پرسش كند. مگر این كه فهمیده باشد كه مراد خانه مسكونی خاصی است كه پیامبر(ص) اهل‏بیتش را در آن جمع كرد و ام سلمه خود را از آن بیرون دید و رسول‏خدا(ص) او را از ورود بدان بازداشت. این در ردّ كلام و نیز ادعای آنان مبنی بر دخول زنان پیامبر(ص) در حكم آیه مؤكّدتر است.
. اگر بپذیریم كه سیاق آیات در مخاطب بودن زنان پیامبر(ص) ظهور دارد، باز دانستیم كه بایستی به واسطه روایاتی كه اهل‏بیت را منحصر در آل‏عبا می‏داند، از این ظهور دست برداشت.
. حتی اگر وجود اختلاف سیاق را بپذیریم، با استطراد و اعتراض، نه منافاتی با بلاغت كلام دارد و نه از ارزش و قوت آن می‏كاهد.
. تغییر ضمیرها از مؤنث به مذكر و سپس آوردن لفظ بیت محلّی به «الف» و «لام» عهد و این مطلب كه وقتی خانه‏های زنان پیامبر(ص) را اراده كرده، از آن به صیغه جمع مضاف به «كنّ» یاد كرده: «بیوتكن»، همه مؤید این است كه زنان پیامبر(ص) مخاطب آیه تطهیر نیستند.
این جدای از سایر مطالبی است كه پیرامون این نكته بیان داشتیم كه خطاب آیات، متوجّه پیامبر(ص) و بیت نبوت است و سخن زنان حضرت بر سبیل التفات به آنان آمده و یا استمرار خطاب پیامبر(ص) به آنان است، درجهت امتثال فرمان خداوند متعال در ابلاغ آن امور به زنان خود.
● دلیل دوم: بیت، به معنای خانه مسكونی
اینان در اثبات عقیده خود مبنی بر ورود زنان پیامبر(ص) در مفاد آیه استدلال كرده‏اند كه منظور از بیت در این آیه، خانه‏های مسكونی زنان اوست؛ زیرا خداوند فرموده: «واذكرن ما یتلی فی بیوتكن» در این‏جا بیت [خانه‏] را به زنان اضافه كرده، بنابراین، باید زنان پیامبر(ص) در مدلول این آیه داخل باشند؛ زیرا آنان ساكن در خانه‏های پیامبرند.(۲)
آن گونه كه زمخشری و بیضاوی گفته‏اند: دست كم این آیه ناظر به این است كه بیت (خانه) اعم از خانه نسبی و خانه مسكونی است. بنابراین، زنان پیامبر(ص) را هم در بر می‏گیرد.(۳)
امّا این استدلال هم بنا به دلایلی ناتمام است. ما به چند مورد اشاره می‏كنیم:
. پیش از این دانستیم كه مراد از بیت، بیت نبوت و مركز رسالت(۴) است. دست كم ظاهر مطلب، هرچند به نحو احتمال چنین است؛ زیرا احتمال این‏معنا موجب می‏شود كه استدلال بدان بر مراد بودن خانه مسكونی و آن‏گاه استدلال بر این كه خطاب آیه متوجه زنان پیامبر(ص) است سست و ضعیف باشد.
اگر هم به فرض بپذیریم كه مراد خانه مسكونی است، باز «الف» و «لام»، «الف» و «لام» عهد خارجی و آن خانه‏ای است كه اهل كساء با پیامبر(ص) در آن اجتماع كردند. بنابراین، هر كس در آن موقع داخل آن خانه نبود، از مفاد آیه بیرون می‏شود، خصوصاً كه بنا به نص روایات، پیامبر(ص) ام سلمه و دیگران را بیرون كرد.
. بارها بیان كرده‏ایم كه كلمه «أهل البیت» در این آیه مفرد محلّی به «الف» و «لام» عهد آمد، بر خلاف خانه مسكونی كه دو بار پیش و پس از آیه‏تطهیر با صیغه جمع مؤنث آمده است. این دلالت دارد كه در این آیه، مراد از بیت، خانه مسكونی نیست.
. پیش از این آمد كه صحت اطلاق «اهل البیت» بر زنان پیامبر(ص) مورد وثوق نیست. انكار آن توسط زید بن ارقم هم خواهد آمد. پرسش ام سلمه از پیامبر(ص) را هم آوردیم كه پرسید: آیا او هم از اهل‏بیت است و می‏تواند در جمع آنان وارد شود؟ امّا پیامبر(ص) آن را رد كرد. اگر این استعمال مجازی است باید قرینه داشته باشد.
● دلیل سوم: حدیث ام سلمه
اینان در اثبات عقیده خود به روایتی استدلال كرده‏اند كه از ام سلمه نقل شده است. در این روایت آمده وقتی كه پیامبر(ص) اهل‏بیتش را زیر پارچه جمع كرد و در ارتباط با آیه تطهیر - كه فعلاً مورد بحث ماست - در حق آنان چیزی بیان فرمود، ام سلمه به او گفت: آیا من از اهل‏بیت تو نیستم؟ پیامبر(ص) گفت: چرا، ان شاء الله.(۵)
در این باره چند نكته را بیان می‏كنیم:
. همین پرسش ام سلمه اشاره دارد كه كلمه «اهل البیت» برای دلالت بر ورود وی در مدلول آیه تطهیر كفایت نمی‏كند وگرنه سؤالش بی مورد بود؛ زیرا در آن صورت شكی در این نبود كه وی از اهل‏بیت است. آنچه روایات دیگر بیان داشته، مبنی بر این كه پیامبر(ص) ام سلمه را از اهل و از زنان خود دانست، نه از اهل‏بیتش، جایی برای این ادعا باقی نمی‏گذارد كه اقدام پیامبر(ص) در جمع آن افراد زیر پارچه، این شبهه را برای او پیش آورد و در اثر همین شبهه بود كه آن سؤال را مطرح كرد؛ زیرا این كار پیامبر(ص) بر خروج ام سلمه از دایره شمول اهل‏بیت مؤكّدتر است. چه نه به درخواستش پاسخ مثبت داد و نه شبهه حاصله برای او را نفی نمود، البته اگر بتوان نام آن را شبهه گذاشت.
. پاسخ پیامبر(ص) به ام سلمه در روایتی كه هم اكنون مورد بحث است؛ یعنی عبارت «إن شاء الله»، شك در صدق عبارت «أهل‏بیت» بر زنان پیامبر(ص) را تقویت می‏كند؛ زیرا اگر آنان داخل در مدلول آیه بودند، تعلیق آن بر مشیت خداوند بی‏معنا بود. این گفته كه «اِن» به معنای «اذ» است، هیچ توجیهی ندارد، مگر تمایل شدید آنان، مبنی بر این كه زنان پیامبر(ص) از اهل‏بیت باشند.
اگر بپذیریم كه «اِن» به معنای «اذ» است، باز دلالت دارد كه آنان در حال حاضر از اهل‏بیت نیستند، بلكه هنگامی كه مشیت الهی بدان تعلق گیرد. دست كم دلالت دارد كه اگر مشیت الهی تعلق نگیرد، كلمه «أهل البیت» بر ورود آنان در دایره آن دلالت نمی‏كند.
. این حدیث معارض احادیث فراوانی است كه تصریح دارد زنان پیامبر(ص) از دایره اهل‏بیت خارج هستند. این مطلب از چندین طریق صحیح از ام سلمه روایت شده است؛ این حدیث قادر به معارضه با احادیث نفی كننده نیست؛ زیرا بین این حدیث و آن احادیث، هیچ گونه تناسبی، چه از جهت سند و چه از جهت دلالت وجود ندارد.
. این حدیث با زیادتی روایت شده كه دلالت دارد پیامبر(ص) ام سلمه را زیر پارچه وارد نكرد تا او را در آنچه كه خداوند به اهل‏بیت اختصاص داده شریك سازد، بلكه منظورش خشنودی ام‏سلمه و طیب خاطر او بود. آمده است كه ام‏سلمه پس از فرموده پیامبر(ص) در پاسخ او كه فرمود: چرا، گفت: پیامبر(ص) وقتی او را زیر پارچه برد كه دعایش برای پسرعمو، دختر و دو نواده‏اش تمام شده بود.در این باره به منابعی كه در فصل دوم بخش اوّل بیان كردیم مراجعه فرمایید.
. اگر وارد كردن ام سلمه در اهل‏بیت درست باشد، باز اخص از مدعای آنان است؛ زیرا تنها بر این دلالت دارد كه ام‏سلمه از اهل‏بیت است نه سایر همسران پیامبر، چرا كه ممكن است ام‏سلمه را خصوصیتی باشد كه به واسطه آن مستحق ورود به دایره اهل‏بیت پیامبر(ص) شده است، كاملاً مثل سلمان فارسی كه به خاطر خصوصیتی كه داشت، پیامبر(ص) فرمود: سلمان از ما اهل‏بیت است. آنچه دلالت می‏كند كه این كار به خاطر خصوصیتی در ام‏سلمه بود، روایتی است كه می‏گوید: پیامبر(ص) عایشه و زینب را از ورود به دایره اهل‏بیت خود منع كرد. داشتن این خصوصیت از ام‏سلمه آن زن با اخلاص مجاهد بعید نمی‏نماید.
● دلیل چهارم: حدیث زید بن ارقم
هم‏چنین در اثبات ورود زنان پیامبر(ص) در مفاد آیه تطهیر به حدیث زید بن ارقم استدلال كرده‏اند. هنگامی كه زید حدیث ثقلین را در سیاق روایت خویش از حدیث غدیر روایت كرد، به او گفتند: آیا زنان پیامبر(ص) از اهل‏بیت او نیستند؟ پاسخ داد: زنانش از اهل‏بیت اویند، ولیكن اهل‏بیت او كسانی هستند كه پس از وی صدقه بر آنان حرام شده است؛ یعنی آل علی، آل‏عقیل، آل جعفر و آل عباس.(۶)
ما در پاسخ می‏گوییم: این استدلال هم به چند دلیل نادرست است. ماگذشته از متون صحیح و صریحی كه آوردیم و بیان می‏داشت كه اهل‏بیت پیامبر(ص)، آل عبا و امامان دوازده‏گانه(ع) هستند، دلایل زیر را بیان می‏كنیم:
. این تفسیر زید بن ارقم اجتهاد اوست، لذا در مقابل نص وارده از رسول‏خدا(ص) كه در آن اهل‏بیت خویش را در اهل كساء و امامان دوازده‏گانه محدود كرده، به آن عمل نمی‏شود.
. ما در صحّت انتساب این روایت به زید بن ارقم تردید داریم؛ زیرا خواهد آمد كه وی منكر این بود كه زنان پیامبر(ص) از اهل‏بیت باشند و بر این انكار خود استدلال می‏كرد. ما انكار زید را به هنگام بحث پیرامون نظریه، قائل به این كه اهل‏بیت پیامبر(ص) بنی هاشم هستند كه صدقه بر آنان حرام شده است خواهیم آورد.
. از سیاق عبارت منقول از زید در این استدلال به دست می‏آید كه زید این عقیده را كه زنان پیامبر(ص) از اهل‏بیت او باشند نفی كرده است. دلیل آن این است، وی بیان داشته كه مراد از اهل‏بیت كسانی است كه پس از پیامبر(ص) صدقه بر آنان حرام شد، در حالی كه زنانش از صدقه محروم نشدند، بلكه فقط بنی‏هاشم بودند كه از صدقه محروم گشتند.
. ظاهراً زید كلامش را با صیغه استفهام انكاری آورده است و ادات استفهام را حذف و آن را در تقدیر گرفته است. گویا گفته است: آیا زنانش از اهل‏بیت او هستند؟ آنچه بدین مطلب اشاره دارد این است كه عبارت (ولكن) را به دنبال آن آورده است. معنای این عبارت آن است كه آنچه پس از آن آمده درست است. در غیر این صورت، مناسب‏تر این بود كه عبارت این‏گونه باشد: «زنانش از اهل‏بیت اویند و همین طور (كذا) كسانی كه پس از او از صدقه محروم شدند.». كسانی پس‏از رسول‏خدا(ص) از صدقه محروم شدند، منحصر به‏كسانی كه زید نام برده نیست؛ زیرا بنی‏عبدالمطلب هم در محرومیت با آنان شریكند.(۷)
. بنابر نظر صحیح، ال مرد غیر از خود اویند. بنابراین، پیامبر(ص) از دایره اهل‏بیت خارج می‏شود.(۸) این خلاف عقیده محققان و نیز مخالف مدلول صریح روایات فراوانی است كه پیش از این آوردیم. هم‏چنین علی(ع) هم خارج می‏شود، چرا كه او هم بنابر نص آیه مباهله نفس پیامبر(ص) است.
● دلیل پنجم: گفتار عكرمه و ابن عباس
در اثبات این نظر كه آیه تطهیر ناظر به خصوص زنان پیامبر(ص) است استدلال كرده‏اند كه ابن عباس و عكرمه بدان عقیده داشته‏اند.(۹)
در ردّ این استدلال می‏گوییم:
. حتی اگر نسبت این عقیده به ابن عباس درست باشد - اشاره خواهیم كرد كه این انتساب نادرست است - باید دانست كه این اجتهاد او، عكرمه، مقاتل و عروهٔ بن زبیر است و با وجود نص صریح و صحیح رسول خدا(ص) در تبیین اهل‏بیت، این اجتهاد مردود است.
. پیش از این آمد كه سیاق آیات می‏رساند كه زنان پیامبر(ص) در مفاد آیه تطهیر داخل نیستند. این هم قرینه دیگری است بر اشتباه اینان در اجتهاد خود. علاوه بر این دلالیل دیگری هم در اشتباه آن وجود دارد. از جمله گفته اهل لغت و دیگر مسائل كه بدان اشاره كرده‏ایم و همه با هم عدم دخول آنان در مدلول آیه را تقویت می‏كند.
. گفته ابن عباس - اگر درست باشد - و نیز گفته عكرمه ودیگران با گفتار ابو سعید خدری، ام‏سلمه، عایشه و دیگران معارض است كه گفته‏اند: آیه تطهیر به اهل كساء اختصاص داشته، زنان پیامبر(ص) از مفاد آن خارجند.
● بی گناهان متهم
ما در صحت انتساب این گفته به ابن عباس، كلبی و سعید بن جبیر تردید زیادی داریم. در بیان تردید خویش می‏گوییم:
الف) ابن عباس
نسبت این گفته به ابن عباس نادرست است. در روایات دیگری از وی باسند صحیح‏تر آمده كه می‏گفت: آیه تطهیر درباره اهل كساء(ع) فرود آمد. بعضی از روایات وی دلالت دارد كه اهل‏بیت(ع) كسانی هستند كه با پیامبر(ص) نسبت رحمی داشته و از عشیره اویند. این روایت همان روایتی است كه در آن بیان كرده كه خداوند پیامبرش را از میان بهترین قبیله‏ها و آن‏گاه از بهترین خانواده‏ها برگزیده است.(۱۰)
ظاهراً روایت این عقیده از ابن عباس، منحصر در روایت عكرمه از اوست و به نظر می‏رسد كه سعید بن جبیر هم روایت خود از ابن عباس را از عكرمه گرفته است؛ زیرا ابن مردویه آن را از سعید بن جبیر از عكرمه از ابن عباس روایت كرده است.(۱۱)
ب) كلبی
نسبت دادن این عقیده به كلبی هم واضح البطلان است؛ زیرا كلبی در شمار كسانی آمده كه عقیده داشتند مراد این آیه خصوص اهل كساء است و زنان پیامبر(ص) را دربر نمی‏گیرد.(۱۲)
ج) سعید بن جبیر
نسبت این عقیده به سعید بن جبیر هم مورد شك و تردید است. آنان ادعا كرده‏اند كه سعید بن جبیر اختصاص آیه به زنان پیامبر(ص) را از ابن عباس روایت كرده است. بنابراین، روشن می‏شود كه نویسنده، ابن عباس را اهمال كرده و به ذكر ابن جبیر بسنده كرده است، لذا دیگران وی را در شمار معتقدان به این عقیده نام برده‏اند.
● كینه توزان و بدخواهان
ما بدخواهی و كینه‏توزی عروهٔ بن زبیر، عكرمه و مقاتل بن سلیمان را نسبت به علی(ع) خصوصاً و نسبت به فرزندان علی(ع) عموماً بعید نمی‏دانیم. در توضیح این مطلب می‏گوییم:
الف) عروه متهم به بدخواهی بنی هاشم
آرای عروه كه دوست داشت برای خاله‏اش عایشه فضیلت ردیف كند، خصوصاً درباره علی(ع) غیر قابل اعتنااست. عروه بغض و كینه شدید و دشمنی و عداوت بزرگی از علی(ع) دردل داشت تا آن‏جا كه هرگاه نام علی(ع) برده می‏شد، از او بدگویی و انتقادمی‏كرد(۱۳) و او را ناسزا و دشنام می‏داد و دستانش را بر هم می‏زد.(۱۴) اسكافی او را از جمله تابعینی شمرده است كه اخبار زشتی درباره علی(ع) می‏ساختند.(۱۵)
عبد الرزاق صنعانی از معمر روایت كرده كه گفت: زهری دو حدیث از عروه از عایشه درباره علی(ع) داشت. روزی درباره این دو حدیث از وی پرسیدم. پاسخ داد: می‏خواهی با آن دو و حدیثشان چه كنی؟ همانا كه من هر دو را متهم به بدخواهی بنی هاشم می‏دانم.(۱۶) مردم برای استماع روایات او اجتماع می‏كردند.(۱۷) به ابن عمر گفت: ما نزد این پیشوایان خود می‏نشینیم. آنان سخن می‏گویند و با این كه می‏دانیم حق غیر آن است، آنان را تصدیق می‏كنیم، به ستم قضاوت می‏كنند و ما آنان را تقویت می‏كنیم و این قضاوتشان را نیكومی‏شماریم. نظر تو در این باره چیست؟ پسر عمر به او گفت: پسربرادرم! ما نزد رسول خدا(ص) بودیم و آن را نفاق می‏شمردیم، ولی نمی‏دانم كه از نظر شما چگونه است؟(۱۸)
ب) عكرمه خارجی، كینه توز اهل‏بیت
وضع عكرمه مشهورتر از آن است كه بیان شود. او از خوارج(۱۹) و از پیروان عقیده نجده حروری است [نجده از سردمداران خوارج و دشمن‏ترین آنان با علی(ع) بود]. عكرمه به مغرب رفت و اوّلین كسی است كه عقیده صفریه را در میان آنان نشر داد.(۲۰) بنابراین، مذهب خوارج در مغرب از او گرفته شده است.(۲۱)
در متن دیگری آمده عكرمه بر در مسجد ایستاد و گفت: كسی در مسجد نیست مگر كافران. او پیرو عقیده اباضیه [فرقه‏ای از خوارج‏] بود.(۲۲) عكرمه ادعا كرده كه ابن عباس هم معتقد به رأی خوارج بود.(۲۳) او متهم به كذب بود.
(۲۴) به حدیث او احتجاج نكنند و مورد انتقاد مردم باشد.(۲۵) دروغ سازی وی از زبان ابن عباس معروف و مشهور است.(۲۶) عبدالله بن عباس او را به در مستراح بسته بود، به او گفتند: آیا از خدا نمی‏ترسی؟ پاسخ داد: این خبیث بر پدرم دروغ می‏بندد.(۲۷) انگشتر طلا به دست می‏كرد، آواز می‏خواند و به بی نمازی و بازی نرد متهم است. به شرح حال وی در منابع مراجعه كنید.
ج) مقاتل بن سلیمان
دانشمندان علم رجال، مقاتل بن سلیمان را كذّاب خوانده‏اند.(۲۸) جوزجانی می‏گوید: مقاتل كذّابی بی باك بود. از ابوالیمان شنیدم كه می‏گفت: مقاتل به این جا آمد و پشت به قبله كرد و گفت: در مورد آنچه پایین‏تر از عرش است از من بپرسید. گفته شده كه وی مانند این سخن را در مكّه هم برزبان آورد. مردی برخاست و پرسید: به من بگو روده‏های مورچه كجاست؟ مقاتل ساكت شد.(۲۹) داستان دیگری هم در بیروت دارد.(۳۰) روشن است كه وی با این كار خویش قصد داشت خود را شبیه به علی(ع) سازد، امّا خداوند او را رسوا ساخت. ابن حبان گوید: مقاتل علم قرآن را از یهود و نصارا، آن گونه كه موافق كتاب‏های آنان بود می‏گرفت. [او اهل تشبیه بود و] خداوند را به مخلوقات تشبیه می‏كرد. در حدیث دروغ‏پرداز بود.(۳۱)
بحث درباره این مرد و این كه وی دجّال، در حدیث ضعیف، متروك و متهم بود، فراوان است و در این مختصر فرصت ایراد آن را نداریم.(۳۲) او را فاجر و فاسق هم توصیف كرده‏اند.(۳۳) برای شناخت آنچه درباره او گفته‏اند به شرح حال وی در كتب رجال مراجعه كنید.
● دلیل ششم: زنان پیامبر(ص) سبب نزول آیه
در اثبات عقیده خود مبنی بر این كه زنان پیامبر(ص) در آیه تطهیر مورد نظرند، استدلال كرده‏اند كه آنان سبب نزول این آیه بودند و لذا یا به تنهایی بنابر قولی، و یا بنابر قول صحیح‏تر با دیگران داخل در آن هستند. در این باره احادیثی به ما رسیده كه بیش‏تر آنها می‏تواند مستمسك این گفته باشد.(۳۴)
از نظر ما این مطلب مورد شك و تردید است؛ زیرا پیش از این دانستیم كه:
. سبب نزول آیه، زنان پیامبر(ص) نیستند، بلكه رسول اكرم(ص) و حفظ بیت نبوت و رسالت از كوچك‏ترین عیب و نقص، اگرچه ثانیاً و بالعرض و به‏واسطه زنان پیامبر(ص) باشد، سبب نزول آیه بوده است.
. احادیثی كه بدان اشاره كرده‏اند، احادیث كساء است كه اگر نگوییم همه آنها، دست كم بیش‏تر آنها نمی‏تواند مستمسك این عقیده باشد؛ زیرا این احادیث با تصریح و یا تلمیح بیان می‏دارد كه زنان پیامبر(ص) در مضمون این آیه داخل نیستند.
. شك بزرگی در این باره وجود دارد كه كلمه «أهل‏بیت» شامل زنان پیامبر(ص) هم باشد، مگر از باب مجاز كه این هم نیاز به قرینه دارد. پیش از این آمد كه قرائن، از خود آیات و خارج از آن بر ضد این مسأله اشاره دارد. افزون بر این محتمل است كه منظور خانه‏ای باشد كه اهل‏بیت در آن اجتماع كردند و «الف» و «لام» عهد خارجی باشد، چنان كه در جای خود توضیح دادیم.
● دلیل هفتم: ظهور و عموم
در اثبا عقیده خود مبنی بر ورود زنان پیامبر(ص) در مضمون آیه تطهیر استدلال كرده‏اند كه این لفظ، زنان و همسران را هم در بر می‏گیرد. بنابراین، منظور جمیع آنان است.(۳۵) عقل نیز به اعتبار عرف و عادت لفظ «بیت» را به كسانی كه در خانه سكونت دارند تخصیص می‏زند، نه به قصد انتقال، و عادتاً تبدّل و تحوّل در آنان، مثل زنان و فرزندان جاری نبود. برعكس غلامان و كنیزان كه در معرض تحوّل و تبدّل از یك صاحب به صاحب دیگر بودند.(۳۶)
گذشته از شك در این كه لفظ «أهل‏بیت» بر زنان صدق كند - چنان كه گذشت - در اصل برای ما محرز نشده كه این لفظ عام باشد، و گذشته از وجود روایات متواتر و تصریح كننده یا اشاره كننده به خروج زنان از مفاد آیه، و گذشته از این كه شك داریم منظور خانه مسكونی باشد و بلكه مراد بیت نبوت و رسالت است؛ در این باره می‏گوییم:
صرف این كه این لفظ، زنان و همسران را هم بر گیرد - اگر آن را بپذیریم - نمی‏تواند دالّ بر اراده جمیع باشد، مگر این كه قرائنی دیگر - داخلی یا خارجی بر تعیین دقیق مراد اقامه نشود، در حالی كه این قرائن، اهل‏بیت را در این جا در خصوص اهل كساء تعیین و منحصر می‏كند.
● دلیل هشتم: صلوات بر همسران پیامبر(ص)
یكی از عالمان سنی در اثبات این مطلب كه مراد از اهل‏بیت، زنان پیامبر(ص) است، چنین استدلال كرده كه در صحیح مسلم و صحیح بخاری از پیامبر(ص) ثابت شده كه وی به مسلمانان آموخت كه این گونه صلوات بفرستند: أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی‏ مُحَمَّدٍ وَأَزْواجِهِ وَذُرِیَّتِهِ‏
گذشته از اشكالات مختلفی كه در جای جای این مختصر آوردیم و گذشته از این كه در صحت روایت مورد اشاره وی شك و تردید فراوان داریم و بحث از آن را به جای دیگر به تأخیر می‏اندازیم، امّا نمی‏دانیم كه چگونه چیزی كه در صحیحین به اثبات رسیده بر ورود زنان در اهل‏بیت دلالت می‏كند، در حالی كه پیامبر(ص) اصلاً در این حدیث - اگر صحیح باشد - به این كلمه [اهل‏بیت‏] تصریح نفرموده است.
روشن است كه صلوات بر همسران پیامبر(ص) مستلزم آن نیست كه آنان هم اهل‏بیت باشند. صلوات بر مؤمنان به اثبات رسیده، امّا آنان به این خاطر اهل‏بیت پیامبر(ص) نشده‏اند. خداوند متعال می‏فرماید:
خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَهًٔ تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّیهِمْ بِها وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ(۳۷)؛
ای رسول ما تو از مؤمنان صدقات را دریافت بدار تا بدان صدقات نفوس آنها را پاك و پاكیزه سازی و آنها را به دعای خیر یاد كن كه دعای تو موجب تسلّی خاطر آنان است.
هُوَ الَّذی‏ یُصَلِّی عَلَیْكُمْ وَمَلائِكَتُهُ(۳۸)؛
اوست خدایی كه هم او و فرشتگانش بر شما بندگان رحمت می‏فرستند...اُوْلئِك عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَهٌٔ(۳۹)؛
آن گروهند مخصوص به درود و الطاف الهی و رحمت خاص خداوند.
وَیَتَّخِذُ ما یُنْفِقُ قُرْباتٍ عِنْدَ اللَّهِ وَصَلَواتِ الرَّسُوْلِ(۴۰)؛
آنچه در راه خدا انفاق می‏كنند، موجب تقرّب نزد خدا و دعای خیر رسول دانند.
● دلیل نهم: آیات قرآن
بعضی ادعا كرده‏اند تعبیر «اهل‏بیت» در آیه قرآن، كنایه از همسر آمده است. آن‏جا كه خطاب ملائكه را به همسر ابراهیم(ع) حكایت می‏كند كه گفتند:
«أتعجبین من أمر اللّه رحمهٔ اللّه و بركاته علیكم أهل البیت»(۴۱). و نیز در حكایت گفته موسی(ع) كه ب همسرش گفت:
فَقالَ لأَهْلِهِ اُمْكُثُوْا إِنّی آنَسْتُ ناراً(۴۲).
بنا به تعبیر بعضی: «همانا كه به دلالت قرآن، همسر ابراهیم از آل وی و اهل‏بیت اوست و زن لوط هم از آل او و اهل‏بیتش، پس چگونه زنان محمّد از آل او و اهل‏بیتش نباشند؟!»(۴۳)
در پاسخ می‏گوییم:
الف) در مورد خطاب فرشتگان به همسر ابراهیم(ع) دو نكته را بیان می‏داریم:
. پیش از این آمد كه ورود زن در اهل‏بیت را در بعضی اوقات و از باب غلبه و مجاز و در صورت وجود قرینه احدی انكار نكرده است.
. بیت مورد نظر در آیه همسر ابراهیم، خانه مسكونی یا نسبی است، در حالی كه بیت مورد نظر در آیه تطهیر با استناد به قرائن، بیت نبوت و رسالت است. از جمله این قرائن است:
تغییر یغه از بیوت مضافه به جمع مؤنث، به بیت محلّی به الف و لام عهد، با این احتمال كه مراد، خصوص خانه مسكونی‏ای باشد كه پیامبر(ص) اصحاب كساء را در آن جمع و زنانش را از آن بیرون كرد.
از دیگر قرائن، روایات فراوانی است كه مراد از اهل‏بیت در آیه تطهیر را در خصوص آل عبا معین كرده است. این امر با اراده مطلق بیت مسكونی و یا بیت نسبی از آیه شریفه جوردر نمی‏آید، بر خلاف آیه سوره هود كه در آن فرشتگان همسر ابراهیم خلیل(ع) را مخاطب خود ساختند، چه ساره دختر عموی ابراهیم - چنان كه آمد و ساكن در خانه‏اش بود. برای همین اطلاق كلمه اهل‏بیت از باب مجاز بر وی صحیح است. قرینه مجاز بودن این اطلاق این است كه خطاب ملائكه متوجه ساره می‏باشد.
ب) در مورد گفته موسی(ع) به اهلش كه گفت: امكثوا و همین طور در مورد زن لوط به سه نكته زیر اشاره می‏كنیم:
) پیش از این آمد كه پیامبر(ص) وجود فرق بین دو كلمه «أهل البیت» و «اهل الرجل» را تأیید كرده است. آن جا كه پذیرفت ام‏سلمه از اهل وی باشد نه از اهل‏بیتش. در این باره به متون مربوط به حدیث كساء در اوایل كتاب مراجعه فرمایید.
. اطلاق كلمه «اهل» از باب مجاز بر زوجه و آن گاه كه قرینه‏ای مبنی بر مجازی بودن آن در دست باشد مورد انكار نیست. این قرینه در این‏جا خطاب در داستان موسی و استثنای موجود در قصه لوط است.
. گذشته از این، بین آیه تطهیر و این آیات فرق است؛ زیرا رسول خدا(ص) مقصود از اهل‏بیت در این آیه را بیان و آن را در اهل كساء منحصر كرده است. پس اراده زوجه در یك مورد مستلزم آن نیست كه در مورد دیگر حتی با وجود قرینه دال بر خروج زوجه، مراد از اهل، زوجه باشد.
● دلیل دهم: لزوم لغوی
یكی از عالمان سنی گفته است: این آیه (آیه تطهیر) دلالت دارد كه زنان پیامبر(ص) از اهل‏بیت اویند وگرنه ذكر آن در این كلام معنا نداشت.(۴۴)
در پاسخ وی می‏گوییم: بلكه برعكس، آیه را معنایی صحیح و سلیم است، حتی در صورتی كه زنانش داخل در مدلول آیه نباشند. ما این مطلب را در اوایل كتاب و به هنگام بحث از انسجام سیاق با خروج زنان پیامبر(ص) از مفاد آیه بیان كرده‏ایم. بدان جا مراجعه كنید.(۴۵)بلكه آن چه متعیّن بوده راه فراری از آن نیست، خروج زنان از مفاد آیه است؛ زیرا لحن خطاب، آن‏جا كه زنان مورد خطابند و لحن خطا، آن‏جا كه اهل بیت(ع) مورد خطا بند، با هم منافات دارد. ما در این باره پیش از این بحث كرده‏ایم. بدان جا مراجعه كنید.
● سیاست ستمگرانه
پیش از این آمد كه عكرمه در بازارهای مدینه جار می‏زد كه آیه تطهیر درباره زنان پیامبر(ص) نازل شده است و مردم را در این باره به مباهله دعوت می‏كرد.
اگرچه ما این كار را از عكرمه خارجی معروف به ناصبی‏گری و بغض با علی و خاندانش(ع) شگفت نمی‏دانیم، لیكن در موضع‏گیری وی دلالت‏های دیگری می‏بینیم. شاید روشن‏ترین آنها این باشد:
. نزول آیه تطهیر درباره اهل‏بیت، در زمان عكرمه معروف و شایع بوده است. او می‏خواست با هر وسیله‏ای شده، حتی با جار زدن در بازارها و دعوت برای مباهله آن را از بین ببرد.
. عكرمه دلیل قانع كننده‏ای درباره نزول این آیه در مورد زنان پیامبر(ص) نداشت، جز اصرار شدید كه می‏خواست آن را با نوعی تهدید و به هدف واردكردن شكست روانی برطرف دیگر تقویت كند. این كار وی موجب تزلزل یقین طرف مقابل شده و انسانی را در برابر خود می‏دید كه حاضر است با دعوت به مباهله جانش را در این راه بدهد. بدین ترتیب با خود خواهد گفت: اگر این شخص نسبت به آنچه می‏گوید یقین نداشت، هرگز مردم را به مباهله كه عواقب خطرناكی به دنبال دارد دعوت نمی‏كرد.
. عكرمه در بازار جار می‏زد كه این آیه درباره زنان پیامبر(ص) فرود آمده است، آیا دیگران هم كه چنین عقیده‏ای نداشتند، می‏توانستند برای اثبات خلاف این عقیده همان كار را انجام دهند [در بازارها جار بزنند]؟!
. این كار عكرمه اشاره دارد كه رقبای اهل‏بیت(ع) در پذیرش نزول آیه درباره اهل‏بیت(ع) احساس خطر بزرگی می‏كردند. شاید از این جهت بود كه آثاری در عقاید و مواضع آنان در ضدّیت با اهل‏بیت از خود بر جای می‏گذاشت.
. ر.ك: فتح القدیر، ج‏۴، ص‏۲۷۹ - ۲۸۱؛ تهذیب تاریخ دمشق، ج‏۴، ص‏۲۰۸؛ احكام القرآن، ج‏۵، ص‏۲۳۰؛ نفحات اللاهوت، ص‏۸۵؛ الكلمهٔ القراء فی تفضیل الزهراء، ص‏۲۱۳؛ بحار الانوار، ج‏۳۵، ص‏۲۳۴؛ المواهب اللدنیه، ج‏۲، ص‏۱۲۳؛ السیرهٔ النبویه، ج‏۲، ص‏۳۰۰؛ دلائل الصدق، ج‏۲، ص‏۹۴؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج‏۱۶، ص‏۳۱۱؛ مجمع البیان، ج‏۸، ص‏۳۵۶.
. ر.ك: فتح القدیر، ج‏۴، ص‏۲۷۸ و ۲۸۰؛ الصواعق المحرقه، ص‏۱۴۱؛ لباب التأویل، ج‏۳، ص‏۴۶۶؛ الجامع لاحكام القرآن، ج‏۱۴، ص‏۱۸۲؛ التسهیل لعلوم التنزیل، ج‏۳، ص‏۱۳۷؛ اسعاف الراغبین، ص‏۱۰۸؛ السنن الكبری، ج‏۲، ص‏۱۵۰؛ نظریهٔ الامامه، ص‏۱۵۱ و ۱۸۲ (به نقل از: التحفهٔ الاثنی عشریه، ص‏۲۰۲).
. ر.ك: اسعاف الراغبین، ص‏۱۰۸.
. ر.ك: مجمع البیان، ج‏۸، ص‏۳۵۶؛ تأویل الآیات الظاهره، ج‏۲، ص‏۴۵۶.
. السنن الكبری، ج‏۲، ص‏۱۵۰؛ ینابیع الموده، ص‏۲۲۸ - ۲۲۹ و ۲۹۴؛ تفسیر فرات، ص‏۳۳۵؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج‏۳، ص‏۳۳۱؛ مسند احمد، ج‏۶، ص‏۲۹۶؛ بحار الانوار، ج‏۳۵، ص‏۲۲۰ و ج‏۴۵، ص‏۱۹۹؛ ذكر اخبار اصبهان، ج‏۲، ص‏۲۵۳؛ اسد الغابه، ج‏۵، ص‏۵۲۱ و ۲۸۹؛ مناقب ابن المغازلی، ص‏۳۰۶؛ مشكل الآثار، ج‏۱، ص‏۳۳۳ و ۳۳۵؛ الصواعق المحرقه، ص‏۱۴۲ و ۲۲۷؛ مناقب خوارزمی، ص‏۲۳؛ مختصر التحفهٔ الاثنی عشریه، ص‏۱۴۹؛ احقاق الحق، ج‏۲، ص‏۵۶۸.
. ر.ك: الدر المنثور، ج‏۵، ص‏۱۹۹؛ صحیح مسلم، ج‏۷، ص‏۱۳۰؛ كنز العمال، ج‏۱۳، ص‏۶۴۱؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج‏۳، ص‏۳۲۴؛ الصواعق المحرقه، ص‏۲۲۶ - ۲۲۸؛ السنن الكبری، ج‏۲، ص‏۱۴۸؛كتاب سلیم بن قیس، ص ۱۰۴؛ السیرهٔ النبویهٔ، ج‏۲، ص‏۳۰۰؛ بحار الانوار، ج‏۳۵، ص‏۲۲۹؛ اسد الغابه، ج‏۲، ص‏۱۲؛ المستدرك علی الصحیحین، ج‏۳، ص‏۱۰۹.
۷. ر.ك: كفایهٔ الطالب، ص‏۵۴؛ خلاصه عبقات الانوار، ج‏۲، ص‏۶۷و ۳۷۱ به نقل از آن.
. همان.
. ر.ك: فتح القدیر، ج‏۴، ص‏۲۷۹ - ۲۸۰.
۰. برای دیدن روایاتی كه از ابن عباس نقل شده ر.ك: الدر المنثور، ج‏۵، ص‏۱۹۹؛ فتح القدیر، ج‏۴، ص‏۲۸۰؛ كتاب سلیم بن قیس، ص‏۱۰۴؛ كفایهٔ الطالب، ص‏۳۷۷؛ الصواعق المحرقه، ص‏۱۴۲؛ ینابیع الموده، ص‏۱۵؛ اسعاف الراغبین، ص‏۱۰۸؛ مجمع البیان، ج‏۹، ص‏۱۳۸؛ بحار الانوار، ج‏۳۷، ص‏۳۵ و ج‏۹، ص‏۵۳۶، مستدرك حاكم، ج‏۳، ص‏۱۳۲؛ الغدیر، ج‏۱، ص‏۵۰ و ج‏۳، ص‏۱۹۶؛ قاموس الرجال، ج‏۶، ص‏۴۰۳.
۱. ر.ك: الدر المنثور، ج‏۵، ص‏۱۸۹.
۲. ر.ك: الجامع لاحكام القرآن، ج‏۴، ص‏۱۸۲ - ۱۸۳؛ فتح القدیر، ج‏۴، ص‏۲۷۹؛ تهذیب تاریخ دمشق، ج‏۴، ص‏۲۰۴.
۳. الغارات، ج‏۲، ص‏۵۷۶؛ ابن ابی الحدید شرح نهج البلاغه، ج ۴، ص ۱۰۲، ج‏۴، ص‏۱۰۲.
۴. قاموس الرجال، ج‏۶، ص‏۳۰۰.
۵. ابن ابی الحدید شرح نهج البلاغه، ج‏۴، ص‏۶۳.
۶. همان، ص‏۶۴؛ قاموس الرجال، ج‏۶، ص‏۲۹۹.
۷. صفهٔ الصفوه، ج‏۲، ص‏۸۵؛ تهذیب التهذیب، ج‏۷، ص‏۱۸۲؛ حلیهٔ الاولیاء، ج‏۲، ص‏۱۷۶؛ تذكرهٔ الحفاظ، ج‏۱، ص‏۶۲؛ خلاصه تذهیب تهذیب الكمال، ص‏۲۶۵.
۸. الترغیب و الترهیب، ج‏۴، ص‏۳۸۲؛ احیاء العلوم، ج‏۳، ص‏۱۵۹.
۹. ر.ك: میزان الاعتدال، ج‏۳، ص‏۹۳ - ۹۶؛ شرح نهج البلاغه، ج‏۵، ص‏۷۶؛ تنقیح المقال، ج‏۲، ص‏۲۵۶؛ الاعلام، ج‏۴، ص‏۲۴۴؛ الطبقات الكبری، ج‏۵، ص‏۲۹۲ - ۲۹۳؛ قاموس الرجال، ج‏۶، ص‏۳۲۶ - ۳۲۷؛ وفیات الاعیان، ج‏۳، ص‏۲۶۵؛ المعارف، ص‏۴۵۷.
۰. سیر اعلام النبلاء، ج‏۵، ص‏۲۰ - ۲۱، ۳۰.
۱. سیر اعلام النبلاء، ج‏۵، ص‏۲۱؛ میزان الاعتدال، ج‏۳، ص‏۹۶؛ فتح الباری (مقدمه) ص‏۴۲۵ - ۴۲۶.
۲. سیر اعلام النبلاء، ج‏۵، ص‏۲۲؛ میزان الاعتدال، ج‏۳، ص‏۹۵ - ۹۶.
۳. قاموس الرجال، ج‏۶، ص‏۳۲۷؛ مختصر تاریخ دمشق، ج‏۱۷، ص‏۱۴۴؛ فتح الباری (مقدمه)، ص‏۴۲۵.
۴. الطبقات الكبری، ج‏۵، ص‏۲۸۸ - ۲۸۹؛ میزان الاعتدال، ج‏۳، ص‏۹۳ - ۹۷؛ قاموس الرجال، ج‏۶، ص‏۳۲۷.
۵. میزان الاعتدال، ج‏۳، ص‏۹۴؛ فتح الباری (مقدمه)، ص‏۴۲۵.
۶. در این باره به گفته مسیب به غلامش «برد» و گفته پسر عمر به غلامش «نافع» در منابع مذكور در بالا مراجعه كنید.
۷. قاموس الرجال، ج‏۶، ص‏۳۲۷؛ المعارف، ص‏۴۵۶؛ شذرات الذهب، ج‏۱، ص‏۱۳۰؛ مختصر تاریخ دمشق، ج‏۱۷، ص‏۱۵۱؛ فتح الباری (مقدمه)، ص‏۴۲۵؛ وفیات الاعیان، ج‏۳، ص‏۲۶۵ - ۲۶۶.
۸. میزان الاعتدال،ج ۴، ص‏۱۷۳؛ المجروحون، ج‏۳، ص‏۱۵؛ تاریخ بغداد، ج‏۱۳، ص‏۱۶۴ - ۱۶۸؛الجرح و التعدیل، ج ۸، ص ۳۵۴؛ الضعفاء الكبیر، ج‏۴، ص‏۲۳۹؛ قاموس الرجال، ج‏۹، ص‏۱۰۹؛ وفیات الاعیان، ج‏۵، ص‏۲۵۶.
۹. المجروحون، ج‏۳، ص‏۱۴؛ مختصر تاریخ دمشق، ج‏۲۵، ص‏۲۰۰؛ شذرات الذهب، ج‏۱، ص‏۲۲۷؛ الضعفاء الكبیر، ج‏۴، ص‏۲۳۹؛ وفیات الاعیان، ج‏۵، ص‏۲۵۶.
۰. الجرح و التعدیل، ج‏۸، ص‏۳۵۵؛ مختصر تاریخ دمشق، ج‏۲۵، ص‏۱۹۸، ۱۹۹ - ۲۰۰ و ۲۰۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج‏۷، ص‏۲۰۲؛ وفیات الاعیان، ج‏۵، ص‏۲۵۵.
۱. میزان الاعتدال، ج‏۴، ص‏۱۷۵؛ وفیات الاعیان، ج‏۵، ص‏۲۵۷.
۲. ر.ك: وفیات الاعیان، ج‏۵، ص‏۲۵۶ - ۲۵۷؛ و شرح حال وی در منابع فوق الذكر و سایر منابع.
۳. المجروحون، ج‏۳، ص‏۱۶؛ مختصر تاریخ دمشق، ج‏۲۵، ص‏۲۰۱؛ تاریخ بغداد، ج‏۱۳، ص‏۱۶۴.
۴. ر.ك: الصواعق المحرقه، ص‏۱۴۱ (به نقل از ابن كثیر)؛ تفسیر القرآن العظیم، ج‏۳، ص‏۴۸۳؛ المواهب اللدنیه، ص‏۱۲۲.
۵. احكام القرآن، ج‏۵، ص‏۳۳۰.
۶. مختصر التحفهٔ الاثنی عشریه، ص‏۱۵۲.
۷. توبه (۹) آیه ۱۰۳.
۸. احزاب (۳۳) آیه ۴۳.
۹. بقره (۲) آیه ۱۵۷.
۰. توبه (۹) آیه ۹۹.
۱. هود (۱۱) آیه ۷۳.
۲. طه (۲۰) آیه ۱۰؛ نمل (۲۷) آیه ۷؛ قصص (۲۸) آیه ۲۹.
۳. منهاج السنه، ج‏۴، ص‏۲۱.
۴. همان.
۵. فصل چهارم، بخش اوّل.
منبع : سایت پیامبر اعظم


همچنین مشاهده کنید