دوشنبه, ۳۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 May, 2024
مجله ویستا

فرار بزرگ از بحران


فرار بزرگ از بحران
متن نوشتار جفری كمپ كه در سه دهه اخیر از صاحب نظران عرصه سیاست خارجی محسوب می شود، در زیر ارائه می شود.
دولت بوش و متحدان اروپایی آمریكا، به زودی باید تصمیماتی جدی در مورد نحوه تعامل با برنامه های هسته ای ایران اتخاذ كنند. برنامه های گسترده ایران كه در راستای دستیابی به چرخه سوخت هسته ای تنظیم شده است، اكنون به مرحله ای از پیشرفت و توسعه رسیده است كه به جز موردی غیرمحتمل هیچ یك از دولت های آتی این كشور هم توانایی چشم پوشی از آن را نخواهند داشت. در حال حاضر محور مباحث شكل گرفته میان ایران از یك سو و اتحادیه اروپا و ایالات متحده از سوی دیگر بررسی نحوه ترغیب ایران به خاتمه دادن به برخی فعالیت ها همچون غنی سازی اورانیوم و در عوض به دست آوردن امتیازاتی چون كمك و مساعدت غرب به برنامه های هسته ای این كشور در راستای تولید برق است. بدیهی است مسئولان ایران هرگز حاضر نخواهند بود به این تقاضا تن در دهند، مگر آنكه ایالات متحده و اتحادیه اروپا امتیازاتی فراتر از آنچه تاكنون پیشنهاد كرده اند بر روی میز مذاكره قرار دهند. از سوی دیگر باید در نظر داشت تا زمانی كه مذاكرات ادامه داشته باشد، دولت ایران حاضر نخواهد بود برای خود بحران آفرینی كند. در این میان اما آنچه كه می تواند به بروز بحران منجر شود عدم تمایل سیاستمداران تهران به تغییر سیاست خود از یك سو و تمایل آگاهانه یا ناآگاهانه دولت بوش برای پذیرفتن ریسكی بزرگ و دست زدن به اقدامات مخاطره آمیز از سوی دیگر است. تركیب این دو مورد چشم اندازی را فراروی كارشناسان قرار می دهد كه به موجب آن برخورد میان دو طرف و ایجاد بحرانی جدی ناگزیر می نماید.
• استانداردهای دوگانه
دولت بوش در هنگام برخورد با برنامه های هسته ای ایران همانند اسلاف خود همواره سعی داشته است، میان تمایل و نظر رسمی خود جهت تقویت رژیم عدم تكثیر هسته ای جهانی (كه نیازمند همكاری گسترده جهانی است) و انتظارات و تقاضاهای خاص خود از ایران و كره شمالی _ اعضای باقی مانده محور اهریمنی _ تعادل ایجاد كند.
دولت بوش به موجب مفاد NPT متعهد است كه در راستای حذف تسلیحات هسته ای از زرادخانه های تمامی كشورهای عضو _ و البته در نهایت خود آمریكا _ تلاش كند. آمریكا در حال حاضر همكاری گسترده ای را با روسیه آغاز كرده است تا از عدم دسترسی تروریست ها یا قاچاقچیان به مواد هسته ای باقی مانده از دوران شوروی سابق در جمهوری های استقلال یافته جلوگیری شود. «طرح امنیتی عدم تكثیر» یا PSI كه توسط واشینگتن جهت ردیابی و قطع شبكه انتقال مواد هسته ای یا مواد مرتبط با فعالیت های هسته ای، طراحی و اجرا شده است، اكنون از حمایت اكثر كشورهای جهان برخوردار است.
سیاست ایالات متحده در قبال عدم تكثیر همواره از دوگانگی استانداردها رنج می برد. این دوگانگی از نگاه برخی ریاكارانه و از نگاه دیگران نوعی رئالیسم است. سیاست آمریكا همواره دچار این دوگانگی بوده است. از ابتدای عصر تسلیحات هسته ای، دولت های آمریكایی بیش از آنكه نگران دستیابی دوستان و متحدان خود به تسلیحات هسته ای باشند، نگران دستیابی دشمنان به این تسلیحات بوده اند. در دهه ۱۹۶۰ در حالی كه كاخ سفید به بریتانیا و فرانسه جهت دستیابی به تسلیحات هسته ای كمك می كرد، همزمان احتمال حمله پیشگیرانه به چین و نابودی توان هسته ای در حال شكل گیری این كشور را نیز بررسی می كرد.
ایالات متحده هر چند در برخورد با كره جنوبی و تایوان، رویكرد سختگیرانه ای را برگزید، در حالی كه برنامه های هسته ای این كشورها بیشتر به سرگرمی شباهت داشتند، اما در نقطه مقابل در طول یك دوره زمانی بلندمدت از فعالیت های اسرائیل و متعاقب آن هندوستان چشم پوشی كرده و حتی در عمل چراغ سبزی به آنان نشان داد. پس از حوادث ۱۱ سپتامبر، پاكستان _ كه به جرأت می توان آن را غیرمسئول ترین كشور در عصر هسته ای خواند _ همواره با نظر مثبت كاخ سفید حمایت شده است. دلیل این حمایت را نیز باید در همكاری و همراهی فرد حاكم بر این كشور با ایالات متحده در نبرد علیه تروریسم جست. اكنون تمام توان و انرژی ایالات متحده برای اعمال استراتژی عدم تكثیر تسلیحات هسته ای معطوف به چهار عضو معاهده عدم تكثیر شده است. این چهار امضا كننده پیمان عبارتند از: ایران، كره شمالی و تا این اواخر لیبی و عراق. در شرایطی كه تخلفات ایران از ایفای تعهدات خود می تواند جدی و حتی نگران كننده تلقی شده و این كشور به عنوان امضا كننده معاهده عدم تكثیر با جرایمی نیز روبه رو شود، اما واقعیت این است كه این موضوع در قبال صدمات و لطمات جدی كه قهرمان ملی پاكستان دكتر خان به همراه تعدادی از همراهان خود با ایجاد شبكه ای از قاچاقچیان هسته ای در دبی، اسلام آباد، كوالالامپور و سایر نقاط جهان به معاهده عدم تكثیر وارد كرده است، واقعاً ناچیز شمرده می شود. هر عقل سلیمی می داند كه شبكه گسترده خان بدون آگاهی و حتی همراهی اطلاعات ارتش پاكستان یا ISI و رهبران برجسته نظامی _ از جمله ژنرال پرویز مشرف _ قادر به فعالیت نبوده و نیست. دولت بوش اما هنوز حتی آمادگی ارائه درخواست صحبت مستقیم با خان را هم ندارد، چرا كه بر این باور است این اقدام می تواند شرایط را برای پرویز مشرف كه در جریان افغانستان هنوز هم یار و همراه آمریكا محسوب شده و در سایر جبهه های احتمالی نبرد علیه تروریسم نیز می تواند همراهی قطعی برای آمریكا باشد، به گونه ای نامساعد كند. وجود این استانداردهای دوگانه، یكی از عمده دلایلی است كه مسئولان ایران و حتی انبوهی از شهروندان عادی این كشور به اظهارات دولت بوش و اتحادیه اروپایی در مورد خطرات برنامه های هسته ای خود اهمیتی نمی دهند. واقعیت این است كه تا زمانی كه ایران از لحاظ فنی مطابق قواعد و قوانین NPT عمل می كند، برنامه های هسته ای این كشور را باید كاملاً قانونی تلقی كرد. مسئولان ایران می گویند كه دلیل خصومت ایالات متحده به دلیل سیاست های تهران در مورد سایر مسائل همچون حمایت از گروه های مبارز و یا رد حق حیات اسرائیل است.ایالات متحده فرصت بسیاری در اختیار داشت تا نیروگاه بوشهر را در همان دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ كه شاه تصمیم به آغاز برنامه های هسته ای خود گرفته بود، به تعطیلی بكشاند. شاه ایران، اما در آن زمان متحد آمریكا و ستون اصلی حفظ امنیت خلیج فارس بود. او مردی بود كه ما آمریكایی ها می توانستیم به او اعتماد كنیم. او همزمان دوست اسرائیل نیز بود. شاه ایران، حكومت كشوری را در دست داشت كه رئیس جمهوری كارتر در سال ۱۹۷۸ از آن به عنوان «جزیره ثبات» نام می برد. این «جزیره ثبات» اما ظرف تنها چند ماه نابود شده و انقلاب ایران باعث شد تا شاه به بیرون افكنده شده و ایالات متحده مجبور به رویارویی با انقلاب اسلامی _ و ضد آمریكایی _ ایران شود. به صورت خلاصه می توان اینگونه گفت كه هر زمان ایالات متحده قصد دارد بر سر میز مذاكره هسته ای حاضر شود _ حال چه در وین، چه در ژنو و یا حتی نیویورك _ نه تنها ایران بلكه اكثر اعضای NPT با نوعی بدبینی به روند مذاكرات، هدف و انگیزه آن می نگرند. از سوی دیگر بوش به وضوح به این موضوع اشاره كرده است كه ایالات متحده اجازه نخواهد داد ایران به تسلیحات هسته ای دسترسی پیدا كند.رئیس جمهوری آمریكا در سخنرانی ۱۸ ژوئن ۲۰۰۳ خود در كاخ سفید گفته است: جامعه بین المللی باید گرد هم آمده و به وضوح به ایران نشان دهد كه ساخت تسلیحات هسته ای توسط این كشور را تحمل نخواهند كرد. سخنان بوش را باید انعكاسی واضح از سیاست این كشور تلقی كرد. اما پرسشی كه مطرح می شود، این است كه چگونه بوش و اروپائیان قرار است به توافقی با ایران دست یابند كه باعث محروم ماندن این كشور از حق دستیابی به چرخه سوخت مستقل می شود؟ پاسخ این است كه این اقدام قطعاً محكوم به شكست است مگر اینكه مسئولان ایران و شهروندان این كشور متقاعد شوند كه چنین معامله ای ارزش گذشتن از این حق قانونی را دارد.
• چه باید كرد؟
هیچ توافقی میان ایران و ایالات متحده امكان پذیر نیست مگر اینكه حداقل دو تغییر اساسی صورت گیرد. تغییر نخست این است كه مسئولان ایران باید آماده مذاكره با آمریكا بر سر مسائل مهم مرتبط با روابط میان دو كشور شوند و تغییر دوم به دولت آمریكا بازمی گردد كه باید آماده مذاكره با حكومتی شود كه خواهان تغییر تمامی ساختار آن است. گذشته از امكان شكل گیری «معامله بزرگ» میان ایران و ایالات متحده باید بررسی كرد كه گزینه های ممكن در آینده نزدیك كدامیك هستند؟ تصمیم مشترك ایالات متحده و اروپا برای ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت به اتهام تخلف از NPT می تواند، در صورت حمایت روسیه، چین و سایر اعضای شورای امنیت از یك سو و قطع ارتباطات اقتصادی برخی كشورها مانند ژاپن با ایران از سوی دیگر ضربه ای كاری به ایران محسوب شود. در چنین شرایطی ممكن است مسئولان ایران به تفكر فرو روند. این روند به ویژه اگر تحولات خاورمیانه در جهتی خلاف خواست آنها پیش برود، تشدید می شود. تثبیت صلح میان فلسطین و اسرائیل، پایان حضور نظامی سوریه در لبنان، خلع سلاح حزب الله و ظهور عراقی دموكراتیك و حامی آمریكا از جمله این تحولات محسوب می شوند. اما احتمال این موارد به اما و اگر های سیاسی محدود می شوند. كسب حمایت اعضای شورای امنیت در گرو اثبات تخلف بدیهی و آشكار ایران از تعهدات خود در قبال NPT است. تاكنون ایرانیان با هوشیاری بسیار توانسته اند از وقوع این امر جلوگیری كنند. روسیه و چین منافع اقتصادی بسیاری در ایران داشته و دولت ایران را دولتی دوست تلقی می كنند. در این میان منافع آنها با گذر زمان در ایران افزایش می یابد. این امر به طور خاص در مورد چین با توجه به نیاز روز افزون این كشور به انرژی صادق است. آلترناتیو دیگر در این میان استفاده از نیروی نظامی است. حمله نظامی گسترده آمریكا به زیرساخت های هسته ای ایران می تواند صدمات قابل توجهی به برنامه های ایران وارد آورد. این امر برای دولتمردان محافظه كار ایرانی گران تمام خواهد شد. شهروندان ایرانی در این صورت تصویری از این دولتمردان محافظه كار به عنوان افرادی كه آنچنان در ایجاد تعادل روابط خود ناتوان هستند كه كشور را هدف حملات نظامی آمریكا قرار داده اند، خواهند داشت. انتخاب این گزینه البته مستلزم آن است كه ایالات متحده به این یقین برسد كه هیچ گزینه دیگری جز اعلان جنگ به ایران وجود ندارد. در این شرایط، اما بدیهی است كه اقدام آمریكا به صورت فراگیری محكوم خواهد شد. این محكومیت حتی از سوی نزدیك ترین متحد آمریكا یعنی بریتانیا نیز صورت خواهد گرفت. با توجه به اثبات نادرستی اطلاعات آمریكا در مورد عراق و تسلیحات كشتارجمعی این كشور اثبات دست یافتن ایران به بمب هسته ای بسیار دشوار است مگر اینكه تهران خود با انجام اقدامی بدون تفكر، مانند آزمایش هسته ای این امر را تسهیل كند. دل بستن به حمایت اسرائیل به جای شكل دادن به اتحادی یكپارچه علیه ایران نیز بسیار دور از عقل است. از سوی دیگر باید این احتمال را نیز در نظر داشت كه هر چند چنین حمله ای می تواند به برنامه های هسته ای ایران صدمه بزند، اما در نهایت به مصمم تر شدن این كشور برای دستیابی به تسلیحات هسته ای منجر خواهد شد. در شرایطی كه به نظر می رسد هیچ یك از این گزینه ها قابل اتكا نیستند، آیا می توان چشم انداز مساعدی برای حصول به توافقی سیاسی متصور بود؟ توافقی كه امتیازات ارائه شده به طرفین به قدری باشد كه آنها را وادار به جدی گرفتن آن كند؟ این امر تنها در صورتی امكان پذیر بود كه محافظه كاران عمل گرای ایرانی در مقابل محافظه كاران ایدئولوژیك قدرت را در دست می گرفتند و تبدیل به بازیگران اصلی قدرت می شدند. آیا حضور شخصی مثل هاشمی رفسنجانی می توانست به چنین معامله ای منتهی شود؟ آیا او می توانست این موضوع را به دوستان خود بقبولاند؟ آیا دولت بوش حاضر به مذاكره با این شخص و دولت ایران می شد؟ ایالات متحده هدف غایی خود از اعمال فشار بر ایران را پایان برنامه های تسلیحات هسته ای، پایان حمایت از گروه های تروریست مخالف اسرائیل و مشاركت در عراق و افغانستان می داند و ایران نیز اهداف خود را در پایان تحریم های آمریكا و شناسایی جمهوری اسلامی به عنوان بازیگری تاثیرگذار و همزمان مشروع در تحولات منطقه جست وجو می كند. ترغیب كنگره آمریكا به برداشتن این گام ها واقعاً دشوار است. از سوی دیگر نهادهای امنیتی ایران نیز به شدت به هر نوع معامله ای با «شیطان بزرگ» به دیده تردید می نگرند. بنابراین در شرایطی كه تمامی نشانه ها حاكی از عدم امكان حل معضل فعلی است، باید به دنبال راهكاری رادیكال و جدید بود، راهكاری كه یافتن آن متضمن رویكردی جدید چه از سوی واشینگتن و چه تهران است. در این شرایط دولت آمریكا باید خود را برای مواجهه با بحرانی كه به زودی فراروی واشینگتن و متحدان اروپایی این كشور قرار خواهد گرفت، آماده كند. در صورت شكل گیری اتحادی جدی میان اروپا و آمریكا ممكن است ایران حاضر باشد برنامه هسته ای خود را برای چند سال به تعویق بیندازد، اما در نهایت هیچ راهی وجود ندارد كه ایالات متحده، اتحادیه اروپا و یا حتی شورای امنیت بتوانند مانع از دستیابی ملتی با ۷۰ میلیون شهروند مغرور و منابع فراوان به توان هسته ای حتی تسلیحاتی آن شوند. با توجه به مجموع شرایط بهتر است كه ایالات متحده به همراه دوستان و همراهان خود _ به ویژه كشورهای حاشیه خلیج فارس _ وارد گفتمان جدی شده و در شرایطی كه به نظر می رسد توان هسته ای ایران غیرقابل پیشگیری بوده و جنگ پیشگیرانه با ایران نیز گزینه ای غیرقابل قبول است، راهكارهای جدیدی بیندیشند. در این میان آن چه اهمیت می یابد اجتناب اروپا و آمریكا از هر نوع اقدام خصمانه علیه ایران و موافقت با یكدیگر بر سر یك استراتژی مشترك برای ارائه پیشنهاداتی فراتر از چارچوب غیرموثر «هویج و چماق» به ایران و جامعه بین المللی است.


جفری كمپ
ترجمه: مهران قاسمی
منبع : روزنامه شرق