چهارشنبه, ۱۶ خرداد, ۱۴۰۳ / 5 June, 2024
مجله ویستا

از سوسیالیسم چگونه دفاع می کنند؟


۱- یك رویكرد تازه به دوران رسیده در تحلیل سیاسی می كوشد با رخنه در تئوری و عمل گرایش های گوناگون، همه فراز و نشیب ها را یكان یكان پست كند. مسطح سازد. این زبان با هزارگفتار، دست اندركار همسان ساختن هستی های سیاسی و كاهش دگربودگی ها است. این روش شناسی لیبرالی در تلاش است كه تناقض ها و لبه های خطرناك هر پراتیك دیگر را حذف كند و سرمشق ازلی «راه راست لیبرالی» را به عیار سنجش همه نحله ها بدل سازد. زمانی، به اقتضای ضرورت پیكار داغ سیاسی با بلوك مقابل، این میل می كوشید خود را از طریق نبرد ایدئولوژیك رودررو با جریانات رقیب متحقق سازد، امروز اما محور نبرد اتفاقاً به خود كنشگران رقیب سپرده شده است، درست مثل انتقال كارخانه های بزرگ اما آلوده كننده از ممالك مركز به كشورهای پیرامون. هژمونی روش شناسی لیبرالی، اگر دیروز صرف بودن دستگاه های رقیب را برنمی تابید، اما حضور آنها را به رسمیت می شناسد؛ اما حضور سر به راه هایی كه خطری برای سیستم ندارند و در راهروهای آكادمی قدم می زنند.
با شروع از یك آموزه ماركسی، این طرز تحلیل و تبیین سیاسی نیروها (به مثابه گونه ای زیست سیاسی) است كه جایگاه شان را در ارتباط با روش شناسی مسلط تحلیل سیاسی مشخص می كند و نه علائم، برچسب ها و مارك های آنها. دم خروس رخنه روش شناسی مسلط در تحلیل های گفتارهای مختلف معاصر، از خلال دست و زبان آنها بیرون می پرد و وادادگی ها را لو می دهد.
۲- از جمله، حین روایت تاریخ شكل گیری هویت نیروهای مختلف است كه دست این رویكرد رو می شود، آنجا كه همه عناصر ناسازگار، به نام یك اندیشه ناب و در تحلیل نهایی به سبب ناسازی با سرمشق لیبرالی به دور ریخته می شوند. نشانه شناسی نفوذ چنین روایت فاتحانه ای از تاریخ را می توان در پاسخ بخش هایی از منتقدان چپگرا به مسئله محوری «تجربه شوروی و سوسیالیسم» پی گرفت. اگر این پرسش و دغدغه كه «هر پروژه سوسیالیستی الزاماً به استبدادی از نوع شوروی منجر می شود»، نوعی مد فكری شده است، این پاسخ نیز اتفاقاً میان دسته ای از مدافعان آرمان سوسیالیسم رایج است كه با غسل تعمید «تاریخ سوسیالیسم واقعاً موجود»، سوسیالیستی بودن تجربه شوروی، كوبا، چین و... را یكسره نفی می كند و سوسیالیسم را «آن چیز دیگر» معرفی می كند. فارغ از اعتبار علمی و واقعی ادعاهایی چون «شوروی، سرمایه داری دولتی بود و نه سوسیالیسم»، این احكام ابزاری می شوند برای تر و خشك سوزاندن و از ترس گوشه استالینی دستگاه شوروی به چاه ایده آلیسم فرومی غلتیم.
به دیگر سخن، این رویكرد نماینده تام الاختیار سوسیالیسمی می شود كه هنوز رخ نداده است و مقابل هر تلاشی برای متحقق ساختن این رویا می ایستد. این طرز تبیین، از رویارویی با پیشینه سوسیالیسم در قرن بیستم تن می زند. بدون تن دادن به تحلیل این پیشینه، با پاك كردن صورت مسئله، با پوشاندن این شكاف، می خواهد خودش را از شر این كابوس هراس آور برهاند.
پیاپی، یك رشته «نه، این سوسیالیسم نبوده» و «نه، آن سوسیالیسم نبوده» ردیف می شود. (شاید شبیه به «نه این و نه آن گری» كه به زعم بارت، از فنون بلاغی اسطوره پردازی بورژوایی است) در این سیر و سلوك، پله پله، ضمن تقرب به یك طرح واره لیبرالی كه همه بغرنجی ها را وانهاده است، «سوسیالیسم، دود می شود و به هوا می رود». همداستان این رویكرد، آ ن گونه از روشنفكری دینی است كه قصد دارد همه مصائب و زحمات دینداری را در پرانتز بگذارد، خود را از تاریخ صدر دین منتزع كند و به یك باره این را به امر معنوی، به آنچه در قلب مومن حاضر است، فرو می كاهد. این همه در همان مسیر یكسان سازی هستی های سیاسی و اجتماعی رخ می دهد.
این نحوه دفاع از سوسیالیسم، از قضا، در جریان پیكار ملموس با واقعیت بهره كشی سرمایه دارانه كمیتش لنگ می زند، چون دارایی اش اندك است، به بهای پس راندن (سركوب) خاطره دیكتاتوری استالینیستی، كل تجربه شوروی راهی گورستان تاریخ می شود. جزئیات مترقی زیست در اتحاد جماهیر شوروی دور ریخته می شود و اسطوره ترس از دیكتاتوری، روی تحلیل و بازخوانی فرم ها و خرده ریزهای به جای مانده سایه می اندازد.
۳- در وانفسای یورش وسیطره روش شناسی و اسطوره پردازی نولیبرالیستی، در پیگیری پروژه «سوسیالیسم، بدیل بربریت»، مهم، دفاع از كلیت (totality) این صبغه است، نه برائت جستن از آن. دفاعی كه از جمله، متضمن تبیین تناقض ها، شكاف ها و بغرنجی های این كلیت است. مهمتر اما، توانایی در و شرمنده نبودن از، تحلیل این تناقضات به شیوه ای ماركسیستی است. یعنی زدودن گرد انواع و اقسام تحلیل های روانشناسانه فردگرا، ذات گرایی های قوم شناسانه (و در كل، هستی شناسانه كردن تحلیل ها) و... از چهره وقایع پس از ۱۹۱۷ در شوروی و بازگرداندن آنها به بافتار تاریخی و اجتماعی شوروی. و اینجا، دقیقاً مرز دفاع _ توجیه و دفاع _ انتقاد است. شاید، پس از این یك بار دست كم لنین در صورت بندی تاكتیك اتحاد _ انتقاد این آمیختگی پردرسر را مشق كرده باشد. این روش، اتفاقاً به انكشاف فرم ها و جزئیات مترقی دوران شوروی رو می آورد و فهمیده است كه تاریخ زباله دانی ندارد.

روزبه كریمی
منبع : روزنامه شرق