یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

زمامداری حزب دموکرات در ۲۰ سال آینده؟


زمامداری حزب دموکرات در ۲۰ سال آینده؟
هر اندازه آقای باراک اوباما در اعلام نخستین تدابیراقتصادی (انگیزش غرشد از طریقف بودجه و پرداخت یارانه به صنعت خودرو سازی) آشکارا از اولویت های اسلافش (کاهش مالیات ها و کاستن از هزینه های دولت در ارائه خدمات اجتماعی) دوری گزیده باشد، به همان اندازه رئیس جمهور برگزیده درانتصابات نخستین خویش ترجیح داده است که کهنه کاران سیاست واشنگتن را باز به کار بگمارد. آقای پل ولکر پیش از این هم رایزنی های اقتصادی خود را خرج دولت ریگان کرده بود؛ آقای رابرت گیتس همچنان در صدر پنتاگون باقی خواهد ماند. با این همه دست های آقای اوباما از لحاظ سیاسی گشوده است. در طول قرنی که سپری شد فقط گزینش دو رئیس جمهور، سیمای سیاسی آمریکا را به واقع زیرورو ساخت. نخست پیروزی فرانکلین روزولت در سال ۱۹۳۲ بود که نسل کاملی از دموکرات ها را از امتیاز پیشگامی برخوردار ساخت و دیگری انتخاب رونالد ریگان در سال ۱۹۸۰ که به چیرگی جمهوریخواهان بر کشور، در بخش اساسی بیست سال پس از آن انجامید. هرچند هنوز خیلی زود است که بتوان به یقین تصریح نمود، با این همه راهیابی آقای اوباما به کاخ سفید آغاز دوران تازه ای را رقم زده است که بار دیگر برای دموکرات ها مغتنم خواهد بود. درست است که آقای اوباما با اختلاف آرایی نزدیک به هفت درصد (۷/۵۲ درصد در برابر ۹/۴۵ درصد) به پیروزی رسید که البته نمی توان آن را موج روبنده ای به شمار آورد اما یک پیروزی کوبنده هم لزوماً طلیعه دار چنان تغییر اجتماعی نیست که بتواند تفوق دیرپای یک حزب را به دنبال آورد.
در سال ۱۹۶۴ لیندون جانسون با اختلاف بیست و سه درصد آرا، باری گلدواتر را در هم شکست (۶۱ درصد در برابر ۳۸ درصد)؛ در سال ۱۹۷۲ ریچارد نیکسون با همان برتری در میزان آرا (۶/۶۰ درصد در برابر ۵/۳۷ درصد) جورج مک گاورن را شکست داد. اما چهار سال پس از این دو پیروزی انتخاباتی، نامزد حزب مخالف آندو به کاخ سفید گام نهاد. برعکس، انتخاباتی که پیروزی در آن با پیشتازی معتدل تری به دست آمده باشد می تواند انقلابی در پهنه سیاست پدید آورد. گویاترین نمونه آن انتخاب ریگان است، که پس از پیروزی با ۹ درصد اختلاف، با طرح دیدگاه خویش مبنی بر اینکه حکومت فدرال «نه چاره که خود خاستگاه دشواری هاست» سیاست آمریکا را به کلی دگرگون کرد. در طول یک ربع قرن، اندیشه های نو لیبرالی که وی مظهر و تجسم آن بود بر قلمرو عقیدتی حاکم چیره شد و دموکرات ها در هر انتخاباتی ناگزیر در میدان کارزاری که راه دست جمهوریخواهان بود با آنها روبه رو شدند. آقای ویلیام کلینتون، تنها دموکراتی که میان سال های ۱۹۸۰ و ۲۰۰۸ به زمامداری رسید، هنگامی که در سال ۱۹۹۶ اعلام کرد که از «همواره چشم امید به دولت داشتن» می باید دست کشید، به طور ضمنی دیدگاه آنان را پذیرفت. از این منظر حق با آقای اوباما بود که در ماه ژانویه گذشته به ضرر اعضای حزب خویش تصریح کرد که «رونالد ریگان تاثیر بسیار ژرف تری از بیل کلینتون بر سرتاسر کشور برجای گذارده است». با این همه فقط چهار سال بعد، هنگامی که ریگان آقای والتر ماندیل را با اختلاف ۱۸ درصد (۵۹ درصد در برابر ۴۱ درصد) شکست داد، اهمیت پیروزی وی آشکار شد. از این رو در پایان نخستین دوره زمامداری آقای اوباما خواهیم دانست که آیا انتخاب وی یک چرخش بوده است یا خیر. چندین عنصر هم اینک نمودار آن است. در واقع این پیروزی بسیار بیش از واکنش به بحران مالی، نتیجه گرایش های پر کششی حاکی از سر برداشتن اکثریت دموکراتی است که شایستگی حفظ دیرپای قدرت را دارد، شش جنبه را به ویژه باید خاطر نشان ساخت:
● جوانان
جوانان به نسبتی که تاکنون هرگز دیده نشده است به حمایت از آقای اوباما برخاستند. در برابر ۳۲ درصد آرای جوانان به نفع آقای جان مک کین، آقای اوباما توانست آرای ۶۶ درصد آنان در گروه سنی ۱۸ تا ۲۹ سالگان را به دست آورد. از یاد نمی باید برد که خیزش همه همسویی های بزرگ سیاسی همواره در این سنین بوده است زیرا تصمیم به پیوستن به یک حزب بسیار زود گرفته می شود و پس از آن به ندرت تغییر می یابد. به اینگونه نسلی که روزولت را در سال ۱۹۳۲ به قدرت رساند، تا سال های دهه ۱۹۶۰ به دمسازی با دموکرات ها ادامه داد. سر برداشتن نسل ریگان در آغاز دهه ۱۹۸۰ بود که به جمهوریخواهان رخصت داد در دورانی چنین دراز بر حیات سیاسی کشور چیرگی یابند. آرایی که در سال ۲۰۰۸ به صندوق ها ریخته شد به نظر می رسد تاییدی بر گرایش درازمدت به سود دموکرات ها باشد: آخرین نامزدی که توانست آرای جوانان را به خود اختصاص دهد جورج هربرت واکر بوش در سال ۱۹۸۸ بود که فقط با اختلاف پنج درصد از رقیب خود پیشی گرفته بود.
● آمریکای لاتین تباران
آمریکای لاتین تباران که جمعیت آنان رشد پر شتابی کرده است، چرخشی به سوی اردوگاه دموکرات ها کردند. آقای اوباما به نسبت ۶۶ درصد در برابر ۳۲ درصد، آرای این گروه را نیز از آن خود ساخت که پیشرفت بسیار محسوسی نسبت به آرایی است که آقای جان کری نامزد پیشین حزب دموکرات به دست آورده بود (۵۸ درصد در برابر ۴۰ درصد). احتمال زیادی هست که چرخش آرای این جمعیت که از شیوه برخورد جمهوریخواهان با مساله مهاجرت یکه خورده بودند ماندگار باشد و دور نیست که آرای آنان در حیات سیاسی آمریکا اهمیت باز هم بیشتری به خود گیرد. نسبت شهروندان لاتین تبار که در سال ۲۰۰۰ به میزان ۵/۱۲ درصد بود، به ۲۰ درصد در سال ۲۰۲۰ خواهد رسید و شاید در سال ۲۰۵۰ از آستانه ۳۰ درصد هم بگذرد. گزینش انتخاباتی جوانان آمریکای لاتین تباری که به آقای اوباما رای داده اند به بیش از ۷۶ درصد می رسد و از این رو باید مایه نگرانی ویژه جمهوریخواهان باشد.
● تیول های تاریخی
آقای اوباما از گرایش ساختاری گسسته که برای دموکرات ها که دژهای انتخاباتی خود را اندک اندک از دست می دادند مخاطره انگیز بوده است.۱ احتمال فراوانی می رود که ایالات غدموکراتف نیویورک، پنسیلوانیا، ایلینویز، میشیگان و ماساچوست به جهت رشد ناچیز جمعیت خویش در انتخابات سال ۲۰۱۲ دیگر وزن سنگینی غدر هیات ۵۳۸ نفره گزینش رئیس جمهورف نداشته باشند. چنین زوالی درغیاب پیشرفت انتخاباتی قابل اعتنایی در ایالاتی که از روی سنت به جمهوریخواهان رای می داده اند بیم آن را در برداشت که در پایگاه مردمی حزب دموکرات خلل اندازد. اما آقای اوباما با پیروزی در ایالاتی چون فلوریدا، ویرجینیا، کولورادو و نوادا که رشد جمعیت آنها انبوه است مرزبندی های انتخاباتی را تغییر داد. وی همچنین در برخی دیگر از تیول های جمهوریخواهان چون مونتانا نتایج نوید بخشی به دست آورده است. بدینسان دموکرات ها نشان داده اند که پیشرفت و پیروزی در همه جا، خصوصاً در جنوب و در منطقه رشته کوه های روشوز از آنها ساخته است. نمی توان درباره جمهوریخواهان هم این فرض را قائل شد که در سراسر شمال شرقی و در سواحل باختری کشور ناکام مانده اند.
● باز نشستگان
پدیده ای را که جمعیت شناسان با عنوان شرماگین «جایگزینی نسل ها» توصیف می کنند نیز به زودی به فرسایش پایگاه انتخاباتی جمهوریخواهان خواهد انجامید. آقای مک کین بهترین امتیاز خود را نزد افراد بیش از ۶۵ سال به دست آورد که در این گروه سنی از آقای اوباما با نتیجه ۵۳ درصد آرا در برابر ۴۵ درصد جلو افتاد. اما گذر زمان ناگزیر از وزنه این نسل خواهد کاست و نسل پس از آنها یعنی ۶۴-۴۵ ساله ها، همان نسل نازپرورده موج ازدیاد تولد است. به رغم گرایش افراد سالمندتر به رای دادن به راستگرایان، حزب جمهوریخواه واهمه دارد که نتواند آنقدرها به این ناز پروردگان امید بندد.
● رای دهندگان مذبذب
آقای اوباما نزد کسانی رخنه کرده است که آرای آنها به هر سمتی می تواند بچرخد و دموکرات ها برای حصول ائتلاف به آنها نیازمندند. وی ۵۲ درصد منفردان (که امروزه ۲۹ درصد رای دهندگان را تشکیل می دهند) و ۶۰ درصد «میانه روها» را مجاب کرده ۲ و از این رو از آنچه ریگان به دست آورد جلو زده است که در سال ۱۹۸۰ توانسته بود ۵۵ درصد مستقلان و فقط ۴۹ درصد «میانه روها» را به دور خویش گرد آورد. اگر این نتایج در سال ۲۰۱۲ و فراسوی آن تایید شود، به تقویت اکثریتی یاری خواهد رساند که دموکرات ها تاکنون به دست آورده اند.
● درس خواندگان
از چند دوره پیشین انتخابات به این سو جمهوریخواهان هواداران خویش در میان درس خواندگان دانشگاه را از دست داده اند. گرایش انتخابات سال ۲۰۰۸ که در آن آقای اوباما ۵۳ درصد آرای این دسته از انتخاب کنندگان را به سوی خویش کشید، شتاب گرفت. در سال ۱۹۸۸، جمهوریخواهان با اختلاف ۱۳ درصد (۵۶ درصد در برابر ۴۳ درصد) بر این گروه مسلط بودند، زیرا به طور سنتی فرادست ترین بخش طبقه متوسط آرای خویش را به سود جمهوریخواهان به صندوق ها می ریخته اند. اما در جریان ۲۰ سال گذشته تحولی در این زمینه پدید آمده و به چرخشی انجامیده است که امروز شاهد آنیم. اما درست همین گروه است که جمهوریخواهان نمی توانند از رای یکایک افراد آن چشم پوشند، زیرا درس خواندگان دانشگاهی بسیار بیش از بقیه مردم در رای گیری ها شرکت می کنند تا جایی که امروز ۴۵ درصد آرا ابراز شده به این گروه تعلق دارد. این شش گرایش بنیادین حکایت از آن دارد که اکثریتی که در سال ۲۰۰۸ خود را حول دموکرات ها بازیافت بخت مساعدی دارد که در موعد انتخابات آتی از توان بازهم بیشتری بهره ور شود. البته داوطلبان آتی دموکرات از برخی از عواملی که به پیروزی آقای اوباما مدد رساندند مانند نامحبوبی بیکران دولت بوش، بحران غول آسای مالی، جنگ عراق یا وجاهت ملی نامزد دموکرات بی بهره خواهند ماند. اما آنگاه عامل دیگری سر بر می دارد که اهمیتی سترگ دارد و آن بحران عقیدتی بی اعتمادی غریزی نسبت به نهاد دولت است که از این پس گریبان حزب جمهوریخواه را خواهد گرفت، آن بی اعتمادی که از دوران ریگان به نفرتی نامعقول تبدیل شده است.
کاری که از رخدادهای اخیر و فاجعه های جهانی که از آن سرچشمه گرفت ساخته فقط آن است که جزمیت اندیشه های نو لیبرالی را به تنگنا بیندازد. خسارات و ویرانی هایی که توفان کاترینا و فاجعه وال استریت به بار آوردند ثابت کرده اند که ایالات متحده بیش از هر وقت دیگر نیاز به دولتی توانمند و کارا دارد که از یک قرن پیش اصل بنیادین ترقی خواهی آمریکا به شمار رفته است. هیچ نشانه ای دال بر آن نیست که آقای اوباما و دموکرات ها موفق خواهند شد این فرصت تاریخی را از دست ندهند اما امکان آنکه از این پس بار دیگر اندیشه های پیشرو جایگاهی شایسته یابند واقعی است. اگر آنها از عهده عهدی که کرده اند برآیند، تاریخ نگاران خواهند توانست پیروزی سال ۲۰۰۸ را هم قدر سال ۱۹۸۰ بسنجند که در جریان آن یک پیروزی انتخاباتی که با این همه نمی توان آن را موجی روبنده وصف کرد آغاز دگرگونی ریشه دار راه و روش سیاست آمریکا را رقم زد.
جروم کارآبل
استاد جامعه شناسی دانشگاه برکلی کالیفرنیا. نویسنده کتاب: برگزیدگان: داستان پشت پرده پذیرش و طرد غدانشجویانف در دانشگاه های هاروارد، ییل و پرینستون. انتشارات هوگتون میفلین، بستن، ۲۰۰۵
منبع : روزنامه سرمایه