یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا


جهانی دیگر چگونه ممکن است؟


جهانی دیگر چگونه ممکن است؟
جنبش منتقد جهانی‌سازی نئولیبرالی مبارزات خویش را بر محور چهار اصل اساسی سازماندهی نموده است.
۱) عدالت اجتماعی
۲) بهره‌برداری موثرو سودمند از ذخایر جهان
۳) پایداری اقتصادی
۴) دموکراسی
▪ عدالت اجتماعی در دل خود سه مشخصه مهم را نهفته است:
۱) برابری
۲) همبستگی
۳) آزادی
عدالت اجتماعی به این مفهوم است که تمامی انسان‌های کره خاکی باید از تمامی ذخایر و ثروت‌های طبیعی بهره‌ور شوند به طوری که انسان‌ها در سایه این نعمات همگانی بتوانند آن‌طوری که می‌خواهند راحت زندگی کنند.
بهره‌برداری سودمند و موثر باعث می‌شود که ذخایر طبیعی و ثروت‌های اجتماعی حفظ گردند. از این رو بهره‌وری یک جانبه و استثمارگرانه از ذخایر طبیعی و منابع ثروت‌های اجتماعی برای منافع اقلیتی از انسان‌ها، باعث گسترش فقر و از بین رفتن حقوق انسانی شهروندان جهان خواهد شد.
پایداری اقتصادی کمک می‌کند که ثروت‌های اجتماعی و تمامی ارزش‌ها و اشکال زندگی مرفه در دسترس تمامی نسل‌های کره خاکی قرار بگیرد و برای آیندگان حفظ گردد. در سایه این پایداری اقتصادی، آموزش، بهداشت، محیط زیست سالم و... برای همگان فراهم خواهد شد.
مرکزی‌ترین خواست جنبش منتقد جهانی سازی نئولیبرالی برقراری دموکراسی پایه‌ای است. دموکراسی که در مقابل دیکتاتوری بازار‌های مالی قد علم می‌نماید. دموکراسی مورد قبول جنبش اجتماعی بدیل جهانی‌سازی بر پایه نمودهای رادیکالی چون حق تعیین سرنوشت ، خودگردانی و خودسازمان‌یابی قرار دارد.
حال سیستم سرمایه‌داری تا آن‌جایی که امکان داشته و دارد این اصول را پایمال و منافع عموم را خدشه‌دار نموده است. زیرا که بنیان‌های اعتقادی سیستم سرمایه‌داری بر محور رقابت آزاد و دغل‌‌‌بازی و استثمار و غارت ذخایر طبیعی و دست‌رنج نیروی کار مزدبگیران بنا شده است.
سرمایه‌داری در سر راه خود همبستگی را منهدم نموده و آزادی را در هاله‌ای از دروغ و تزویر محصور می‌نماید و برای رسیدن به منافع بیش‌تر و تقسیم غیرعادلانه ثروت‌های طبیعی به نفع ثروتمندان تلاش می‌کند. آزادی برای این سیستم، آزادی در از بین بردن حصارها و موانع پیش پای سرمایه و شریان‌های مالی و جابجایی سرمایه است.
سیستم سرمایه‌داری در واقع تقسیم غیرعادلانه و سیستماتیک ذخایر مالی و طبیعی را باعث شده و با نام "دفاع از ملت‌ها" بخش مهمی از این ذخایر را به نابودی کشانده است و شریان‌های اقتصادی زندگی انسان‌ها را در اختیار کنسرن‌های بزرگ قرار داده و به‌دنبال آن، قدرت سیاسی و اقتصادی هم در دست‌های دولت ها و کنسرن‌ها قرار گرفته است. این سیستم کور تا بدان جایی پیش می‌رود که در اثر سیستم منهدم‌کننده‌اش محیط زیست و زندگی بر روی کره خاکی دچار تهدیدی جدی می‌گردد.
مسلما جنبش کنونی دچار ضعفی بزرگ است. بدین صورت که تا کنون موفق نشده است در مقابل این واقعیت‌ها به طور کافی قد علم کند و تنها به نقد و انتقاد از نئولیبرالیسم پرداخته و خود را بر روی خواست‌های مشخصی متمرکز کرده است. البته تمرکز بر روی خواست‌های مشخص باعث شده تا جنبشی عظیم در سطح جهان شکل گیرد و چون سیل به‌راه افتد. اما اکنون دیگر این جنبش بعد از اتفاقات و بحث‌های فراوان سال‌های گذشته از پختگی لازم برخوردار است که بتواند در باره بدیل‌های سرمایه‌داری بحث و گفتگو و چاره‌اندیشی نماید.
یکی از دلایل مهمی که چرا چاره‌اندیشی در باره بدیل‌های سرمایه‌داری چنین محتاطانه پیش می‌رود این است که تحت نام سوسیالیسم شکست‌هایی در جهان رخ داده است. بدین مفهوم که بعد از فرو پاشی جماهیر شوروی بحث در باره سوسیالیسم و چاره‌جویی در باره بدیل‌های مدرن سرمایه‌داری دچار وقفه و گاها زیر سرپوش قرار گرفت.
اما امروز بعد از بحث‌های فراوان و گسترده و پخته در جهان دیگر آشکار و مسلم گشته است که تنها بدیل سرمایه‌داری سوسیالیسم است. مارکس اعتقاد داشت که سوسیالیسم پروسه خودآگاهی و برابری است. هال دریپر مارکسیست آمریکایی این ایده مارکس را سوسیالیسم از پایین و سوسیالیسم پایه‌ای می‌نامد. چیزی که با سوسیالیسم‌های از بالا تا کنونی و استالینیسم و سوسیال دموکراسی کاملا متفاوت است.
مارکس ایده دگرگونی و تغییرشکل سوسیالیستی را " انقلاب بر علیه دولت‌ها" می‌نامد.
حال این سئوال باقی می‌ماند که آیا این تصور از سوسیالیسم می‌تواند به طوری رادیکال با آن چیزی که در شوروی و بلوک شرق تحت نام سوسیالیسم اتفاق افتاد مرزبندی کند. این مرزبندی مسلما چین و کره شمالی و کوبا را هم شامل می‌شود.
اولا این‌که سوسیالیسم به مفهوم گسترش رادیکال دموکراسی است. به این مفهوم که پروسه اقتصادی از همان بنیان‌های دموکراسی برخوردار است و زندگی سیاسی به مفهوم رفتن به عمق دموکراسی است. دموکراسی که از طریق تنها انتخابات و رای برقرار می‌شود همواره قابل خریداری است و بین دو قشر در حرکت است. قشری که پول دارد همواره موفق است. صاحبان کنسرن‌های ثروتمند مالی از این طریق سیاست‌مداران را تعیین می‌کنند و با قدرت پول تمامی حقوق انتخاب کردن و انتخاب شدن را در اختیار خویش قرار می‌دهند.
در حالی‌که دموکراسی پایه ای از سوی همان کسانی به اجرا در می‌آید که خود قربانی این سیستم و شرایط موجود هستند. به زبانی ساده‌تردر این نوع دموکراسی سازماندهی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی جامعه توسط سازندگان آن اجتماع و تشکیل دولتی از سوی همان سازندگان جامعه یعنی مزدبگیران زن و مرد از طریق شوراهای محلی منطقه‌ای و کشوری و سازماندهی مستقل اجتماعی صورت می‌گیرد.
برای این‌که یک چنین دمکراسی عمل کند همه احتیاج به آزادی از برخورداری از اطلاعات و امکانات را دارند و باید همگان در بحث های علنی و عمومی شرکت داشته باشند. خوشبختانه تکنولوژی مدرن این امر را بسیار ساده نموده است. از سوی دیگر متاسفانه در حال حاضر افکار عمومی جهان توسط رسانه‌های وابسته به کنسرن های سرمایه داری تحت کنترل و حکومت قرار دارند.
از جنبه اقتصادی برای این دموکراسی ،اجتماعی شدن ابزار تولید و هم چنین برای رابطه متقابل بین بدنه جامعه، احتیاج به ساختاری جدا از آن‌چه که حکومت می‌کند داریم که مسلما این پروسه به یک سیستم دموکراتیک برنامه‌ریزی و نقشه‌کشی برای تصمیمات محلی و منطقه‌ای در باره تقسیم ذخایر وابسته است و بالاخره تقسیم درآمدها تا آنجایی که امکان دارد باید بر مبنای " در نظر گرفتن توانایی‌های فردی و علایق و خواسته‌ها و نیازهای هر انسانی" باشد. ذخایر معدنی و کارخانجات طبیعتا جزء ثروت‌های اجتماعی می‌باشند. اما نیروی کار کارگران از این قاعده برخوردار نیست.
به این مفهوم که هر انسانی آزاد است شغل خویش را خود انتخاب کند و هر زمان که تشخیص داد آن‌را تغییر دهد "آزادی فردی در انتخاب شغل". البته سرمایه‌داری همواره این وعده‌ها را در حرف داده است ولی در عمل هیچ‌گاه به آن عمل نکرده است.
به اعتقاد من تمامی ارزش‌هایی که جنبش بدیل جهانی سازی برای یک جامعه سوسیالیستی از آن نام می‌برد و برای آن مبارزه می کند واقعی و درست است. کسانی که کنترل بر ابزارتولید را با هم در دست می‌گیرند هیچ‌گاه اجازه نخواهند داد که حقوق‌شان پایمال شود و در سوسیالیسم از حقوق و آزادی برابر برخوردار خواهند بود و دیگر اجبار نخواهند داشت تحت شرایطی استثماری بار خود را به پای سرمایه‌داری بیافکنند و دیگر هرگز شریان‌های زندگی و کار آن‌ها به سیستم سرمایه‌داری وابسته نخواهد بود. سیستمی که هر روز بیش از روز قبل با سوء استفاده و کشتار و گذشتن از توانایی‌ها و از بین بردن شانس بهتر برای زندگی بهتر انسان‌ها به تولد بازارهای مالی بیش‌تر، کمک کرده و می‌نماید.
اگر تمامی این انسان‌ها خود بر زندگی خود و اجتماع‌شان حکومت کنند مطمئنا همگی خواهند توانست به‌طوری یکسان از مزایای اجتماعی و ثروت‌های اجتماعی و عمومی بهره‌مند شوند...
سوسیالیسم به عنوان یک سیستم اقتصادی سیاسی به مفهوم شکلی پیشرفته از دموکراسی است. دموکراسی که سرمایه‌داری با آن هیچ‌گونه هم‌خوانی ندارد و هرگز سخنی از آن به میان نمی‌آورد. دموکراسی که باعث می‌شود به بازارهای مالی پایان داده شود و بدین طریق برای اولین بار برای تمامی انسان‌ها این امکان فراهم شود تا متحدا و مشترکا زندگی شرافتمندانه‌ای را به پیش برده و محیط زیستی قابل زندگی را دوباره از نو به وجود آوردند و در مقابل نابودی محیط زیست مبارزه و تلاش نمایند تا نسل‌های آینده هم بتوانند از نعمات زندگی در روی کره زمین برخوردار باشند.
الکس كالینیكوس
برگردان: آذین داد
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه