سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

پنجمین پیشوای شیعیان جهان ، امام علی بن محمد الباقر(علیه السلام)


پنجمین پیشوای شیعیان جهان ، امام علی بن محمد الباقر(علیه السلام)
● پرتوی از سیره و سیمای امام محمّد باقر(علیه السلام)
حضرت امام محمّد باقر(علیه السلام) اوّل ماه رجب، یا سوم صفر سال ۵۷ هجری قمری در مدینه متولّد گردید.پدر بزرگوارش، حضرت علی بن الحسین ، زین العابدین(علیه السلام)، و مادر مكرّمه اش ، فاطمه معروف به «امّ عبدالله» دختر امام حسن مجتبی می باشد. از این رو، آن حضرت از ناحیه پدر و مادر به بنی هاشم منسوب است.
شهادت امام باقر(علیه السلام) در روز دوشنبه ۷ ذیحجّه سال ۱۱۴ هجری قمری در ۵۷ سالگی، به دستور هشام بن عبدالملك خلیفه اموی، به وسیله خوراندن سمّ، اتّفاق افتاد و مزار شریفش در مدینه در قبرستان بقیع می باشد.
آن حضرت یكی از اطفال اسیر فاجعه كربلا می باشد كه در آن وقت سه سال و شش ماه و ده روز از سنّ مباركش گذشته بود.
حضرت باقر(علیه السلام) به علم و دانش و فضیلت و تقوا معروف بود و پیوسته مرجع حلّ مشكلات علمی مسلمانان به شمار می رفت.
وجود امام محمّد باقر(علیه السلام) مقدّمه ای بود برای بیداری امّت. زیرا مردم، او را نشانه های فرزند كسانی می دانستند كه جان خود را فدا كردند تا موج انحراف ـ كه نزدیك بود نشانه های اسلام را از میان ببرد ـ متوقّف گردد.
امام باقر(علیه السلام) بر آن شد تا انحراف حاكمان و دوری آنان از حقایق اسلام را به مردم بفهماند و برای مسلمانان آشكار سازد كه چنان اموری تحقّق یافته است.
در موسم حجّ، از عراق و خراسان و دیگر شهرها، هزاران مسلمان از او فتوا می خواستند و از هرباب از معارف اسلام از او می پرسیدند.
هشام بن عبدالملك خلیفه نابكار اموی وقتی به امام(علیه السلام) اشارت می كند و می پرسد كه این شخص كیست؟ به او می گویند او كسی است كه مردم كوفه شیفته و مفتون اویند. این شخص، امام عراق است.
از سوی فقیهان بزرگ كه وابسته به حوزه های فكری و علمی بودند، مسائل دشوار در محضر او مطرح می شد و گفتگوهای بسیار با امام به عمل می آمد، از او پاسخ می خواستند تا امام را در تنگنا قرار دهند و در مقابل مردم او را به خاموشی وادارند، ولی آن حضرت با پاسخ های قانع كننده و مستدلّ و محكم خود آنان را به اعجاب وامی داشت.
حوزه علمی او برای صدها دانشمند و محدّث كه تربیت كرده بود پایگاهی مهّم به شمار می آمد.
جابر جعفی گوید: «ابوجعفر هفتاد هزار حدیث برای من روایت كرد.» و محمّد بن مسلم گوید: «هر مسئله كه در نظرم دشوار می نمود از ابوجعفر(علیه السلام)می پرسیدم تا جایی كه سی هزار حدیث از او سؤال كردم.»امام باقر(علیه السلام) شیعیان خود را چنین وصف می كند:«همانا شیعه ما، شیعه علی، با دست و دل گشاده و از سر گشاده دستی و بی ریایی از ما طرفداری می كنند و برای زنده نگاه داشتن دین، متّحد و پشتیبان ما هستند. اگر خشمگین گردند، ستم نمی كنند و اگر خرسند باشند از اندازه نمی گذرند. برای آن كس كه همسایه آنان باشد بركت دارند و با هر كس كه با آنان مخالف باشد طریق مسالمت پیش می گیرند. و شیعه ما اطاعت خدا می كند.»
● امام باقر(علیه السلام) و خلفای جور
امام باقر(علیه السلام) با پنج خلیفه از خلفای بنی امیّه معاصر بود كه عبارتند از:۱ـ ولید بن عبدالملك ۲ـ سلیمان بن عبدالملك ۳ـ عمر بن عبدالعزیز ۴ـ یزید بن عبدالملك ۵ـ هشام بن عبدالملك.
و همه آنان جز عمر بن عبدالعزیز در ستمگری و استبداد و خودكامگی دست كمی از نیاكان خود نداشتند و پیوسته برای امام باقر(علیه السلام)مشكلاتی فراهم می نمودند.
ولی در عین حال، او از طریق تعلیم و تربیت، جنبشی علمی به وجود آورد و مقدّمات تأسیس یك مركز علمی اسلامی را در دوران امامت خود پی ریزی كرد كه در زمان فرزند بزرگوارش امام جعفر صادق(علیه السلام) به نتیجه كامل رسید.
روش كار پیشوایان ما به ویژه امام سجّاد و امام باقر(علیهم السلام) كه در اوضاع فشار و خفقان به سر می بردند به شیوه مخفی و زیرزمینی بود، شیوه ای كه موجب می شد كسی از كارهای آنان مطّلع نشود. همین كارهای پنهانی، گاهی كه آشكار می شد، خلفا را سخت عصبانی می نمود در نتیجه، وسایل تبعید و زندانی آنها فراهم می شد.
سرانجام، امام باقر(علیه السلام) كه پیوسته مورد خشم و غضب خلیفه وقت، هشام بن عبدالملك بود، به وسیله ایادی او مسموم شد و در سال ۱۱۴ هجری به شهادت رسید. جنازه آن بزرگوار، كنار قبر پدر بزرگوارش، در قبرستان بقیع، به خاك سپرده شد.
● فضل و دانش امام باقر(علیه السلام)
امام محمّدباقر(علیه السلام) در دوران امامت خود، به نشر و پخش معارف دین به ویژه فقه و احكام اسلامی پرداخت و ضمن حلّ مشكلات علمی به تعلیم و تربیت شاگردانی فاضل و آگاه مانند: محمّدبن مسلم، زرارهٔبن اعین، ابونصیر، هشام بن سالم و جابربن یزید و حمران بن اعین و بُریدبن معاویه عجلی، همّت گماشت. آن حضرت در فضل و فضیلت، زهد و تقوا، اخلاف و معاشرت، سر آمد بزرگان بنی هاشم در عصر خود بود.
آوازه علوم و دانش او چنان اطراف و اكناف پیچیده بود كه ملقّب به باقرالعلوم; یعنی شكافنده دانش ها گردید.
یكی از علمای بزرگ سنّی به نام ابن حجر هیتمی درباره او می نویسد:«محمّد باقر به اندازه ای گنج های پنهان معارف و دانش ها را آشكار ساخته، حقایق احكام و حكمت ها و لطایف دانشها را بیان نموده كه جز بر عناصر بی بصیرت یا بد سیرت پوشیده نیست و از همین جاست كه وی را شكافنده دانش و جامع علوم و برافروزنده پرچم دانش خوانده اند .»
عبدالله بن عطا یكی از شخصیّت های علمی زمان امام، می گوید:«من هرگز دانشمندان اسلام را در هیچ محفل و مجمعی به اندازه محفل محمّد بن علی(علیه السلام) از نظر علمی حقیر و كوچك ندیدم.»امام باقر(علیه السلام) در سخنان خود، اغلب به آیات قرآن كریم استناد می نموده و از كلام خدا شاهد می آورده و فرموده است: «هر مطلبی را گفتم، از من بپرسید كه در كجای قرآن است تا آیه مربوط به آن موضوع را معرّفی كنم.»
● نه تیر بر قلب هشام
داستان مجلس تیر اندازی که هشام بن عبدالملك ترتیب داد تا با شرکت دادن امام باقر(ع) در مسابقه و به واسطه شكست ایشان ، امام را در نظر مردم حقیر و كوچك جلوه دهد از وقایع جالب تاریخ زندگانی آن حضرت است ؛ هشام مجلسی مهیا نمود و پیش از ورود امام(علیه السلام) به قصر خلافت، عدّه ای از درباریان را واداشت نشانه ای نصب كرده مشغول تیراندازی گردند.
امام باقر وارد مجلس شد و اندكی نشست. ناگهان هشام رو به امام كرد و گفت: آیا مایلید در مسابقه تیراندازی شركت نمایید؟ حضرت فرمود: من دیگر پیر شده ام و وقت تیراندازی ام گذشته است، مرا معذور دار. هشام كه خیال می كرد فرصت خوبی به دست آورده و امام باقر را با شكست مواجه ساخته است، اصرار و پافشاری كرد و وی را سوگند داد و همزمان به یكی از بزرگان بنی امیّه اشاره كرد كه تیر و كمان خود را به آن حضرت بدهد.
امام(علیه السلام) دست برد و كمان را گرفت و تیری در چلّه كمان نهاد و نشانه گیری كرد و تیر را درست به قلبِ هدف زد! آن گاه تیر دوم را به كمان گذاشت و رها كرد و این بار تیر در چوبه تیر قبلی نشست و آن را شكافت! تیر سوم نیز به تیر دوم اصابت كرد و به همین ترتیب نُه تیر پرتاب نمود كه هر كدام به چوبه تیرِ قبلی خورد!این عمل شگفت انگیز، حاضران را به شدّت تحت تأثیر قرار داده، اعجاب و تحسین همه را برانگیخت.
هشام سخت تحت تأثیر قرار گرفت و بی اختیار گفت: آفرین بر تو ای اباجعفر! تو سر آمد تیر اندازان عرب و عجم هستی، چگونه می گفتی پیر شده ام ؟! آن گاه سر به زیر افكند و لحظه ای به فكر فرو رفت.
سپس امام باقر و فرزند برومندش امام صادق(علیه السلام) را در جایگاه مخصوص كنار خود جای داد و فوق العاده تجلیل و احترام كرد و رو به امام كرد و گفت: قریش از پرتو وجود تو شایسته سروری بر عرب و عجم است.
این تیراندازی را چه كسی به تو یاد داده است و در چه مدّتی آن را فرا گرفته ای ؟ حضرت فرمود: می دانی كه اهل مدینه به این كار عادت دارند، من نیز در ایّام جوانی مدّتی به این كار سرگرم بودم ولی بعد آن را رها كردم، امروز چون تو اصرار كردی ناگزیر پذیرفتم.
هشام گفت: آیا جعفر نیز مانند تو در تیراندازی مهارت دارد؟ امام فرمود: ما خاندان، اكمال دین و اتمام نعمت را كه در آیه «أَلْیَوْمَ أكْمَلْتُ لَكُمْ دینَكُمْ» آمده از یكدیگر به ارث می بریم و هرگز زمین از چنین افرادی خالی نمی ماند.
● کلام نور
امام باقر(ع) می فرمایند:
« أُوصیكَ بِخَمْس: إِنْ ظُلِمْتَ فَلا تَظْلِمْ وَ إِنْ خانُوكَ فَلا تَخُنْ، وَ إِنْ كُذِّبْتَ فَلا تَغْضَبْ، وَ إِنْ مُدِحْتَ فَلا تَفْرَحْ وَ إِنْ ذُمِمْتَ فَلا تَجْزَعْ »(بحار الانوار: ۷۵ /۱۶۲)
تو را به پنج چیز سفارش می كنم:
۱) اگر مورد ستم واقع شدی ستم مكن،
۲) اگر به تو خیانت كردند، خیانت مكن،
۳) اگر تكذیبت كردند، خشمگین مشو،
۴) اگر مدحت كنند، شاد مشو،
۵) و اگر نكوهشت كنند بیتابی مكن .
پایگاه استاد حسین انصاریان
منبع : عرفان


همچنین مشاهده کنید