پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


بوی عیدی، بوی فقر


بوی عیدی، بوی فقر
همیشه آخرین روزهای سال بوی بهار نمی‌دهد؛ یعنی همیشه آخرین روزهای سال که سیمای بهار به تمام کوچه‌های شهر سرک می‌کشد نمی‌توان بوی بهار را باور کرد و دلی خوش داشت از زندگی و شاید هم زنده بودن. این را شهروندان بسیاری می‌گویند که با فاصله‌ای زیاد از میزهای دولتی و اندیشه‌های نفتی زندگی را مزمزه می‌کنند و حالا‌ آموخته‌اند که چگونه مرز میان وعده‌های دولتی را با نشتی اوضاع معیشت خود پر کنند.
البته این نیز فقط یک حدس و گمان است و واقعیت را نباید نادیده گرفت که بسیاری هنوز چنین دانشی ندارند و مانده‌اند که چگونه افسانه آمدن نفت تا پای سفره‌های خود را با خط فقر ۸۵۰ هزار تومانی همراه سازند. ‌ همین نزدیک به چهار سال پیش بود؛ صاحبان فقر در این دیار شنیدند که اصولگرایانی از جنس تلا‌ش و با رایحه‌ای خوش آمده‌اند تا نفت را از گلوی مافیا بیرون بکشند و به سفره‌های بی‌رونق فقرا وصله‌اش بزنند ولی امروز ظاهرا همه‌چیز تغییر کرده است و شاید بهتر باشد بگوییم که اکنون بعد از یک عبور ۴ ساله هیچ‌چیز تغییر نکرده است جز اوضاع نه‌چندان مطلوب کارگران و دیگر حقوق‌بگیرانی که نه‌تنها نفت را در کنار خود ندیدند بلکه حالا‌ باید فاصله را با ۸۵۰ هزار تومانی متر کنند که شده است خط فقر و زخم به چشم مالکان فقر می‌زند.
شاید اما زیبنده نباشد که در واپسین روزهای سال و درست زمانی که چند قدمی بیشتر با بهار فاصله نمانده است اینگونه از درد نوشت و کام شهروندان را تلخ کرد ولی در مقابل این پرسش چه باید گفت که مگر طعمی از شیرینی هم بر جای مانده است؟ اتفاقا بهتر آن است که در چنین روزهایی دوباره سرمه فقر را بر دیده کشید یا به یاد آورد که زیر پوست این سرزمین درد گلوله شده است و تاول‌های فقر را روی چهره شهروندان ستاره کرده است. ‌
این را باید اما با صدایی بلندتر به گوش دولتی‌ها فریاد کرد که گمان می‌برند وصف شیرینی حلوا، دهان را پر از قند می‌کند فارغ از اینکه بیرون از تعاریف آنها از اقتصاد ایرانی اکنون بیش از هر زمان دیگری معضلا‌ت معیشتی باد کرده‌اند و بادکنک اقتصاد مریض اوج گرفته است.
پس باید عفو کرد اگر اینگونه در کوتاه شب‌های بر جای‌مانده تا بهار، تیغ تیز بر زبان بار شده است و از چیزی سخن به میان آمده که می‌گویند دیدنش یا سخن راندن از آن در آغاز سال نو، نو نباشد و خستگی و کهنگی را بر جان تثبیت می‌کند. ولی این نکته را نیز نباید فراموش کرد که دوره کردن درد در چنین روزهایی می‌تواند دردسازان را شاید به راهی دیگر رهنمون سازد و وعده‌پردازان را حداقل برای ساعتی بر این اندیشه فرو برد که تمنای سیاسی نباید عاملی برای پراکنده کردن شعارها و بالا‌ بردن توقعات الوان اقتصادی باشد. چه، در نهایت پایان کار به جایی می‌رسد که اقتصاد ایرانی رسیده است و آن وقت به‌طور طبیعی دولتی‌ها باید سخنانی بگویند که خارج از دیده آنها فاصله‌ای بزرگ، بزرگ و بزرگ با واقعیت دارد.
اکنون بوی عید با بوی فقر در هم آمیخته است و این بار بیش از هر زمان دیگری مشام را این معجون ناخوشایند آزار می‌دهد که چگونه بعد از پرشورترین روزهای نفتی و درست در زمانی که دولتی‌ها بعد از سه و نیم سال توانستند با فروش بیش از ۲۸۰ میلیارد دلا‌ر نفت، بی‌سابقه‌ترین روزهای نفتی ایران را برای خود به ثبت برسانند، فقر لقمه‌ای بزرگ‌تر شد که اکنون گلو را گلوله کرده است و چگونه شد که در همین روزها و در دوره‌ای که نقدینگی از ۶۸ هزار میلیارد تومان تا ۱۷۰ هزار میلیارد تومان بالا‌ آمده است، صنایع باید زانوی ورشکستگی بر زمین بزنند و دوباره چگونه شد که در هنگامه‌ای که دولتی‌ها برای ایجاد اشتغال تیغ حراج بر منابع بانکی زدند و ۲۰ هزار میلیارد تومان وام اشتغال‌زایی پرداخت کردند اما بیکاری، کلا‌فش گره‌ای بزرگ‌تر را قورت داده است و یکبار دیگر بیکاری، درد و گره‌های زندگی را دو چندان کرده‌اند. حالا‌ که در اینجا ایستاده‌ایم و به روزهای بر بادرفته سه و نیم سال گذشته خیره می‌شویم، به خوبی دیده می‌شود که چه بسیار پتانسیل‌هایی که از اقتصاد ایران بر باد رفته‌اند و چه روزهایی که می‌شد به واسطه قلنبه شدن درآمدهای نفتی، یکبار برای همیشه تکلیف فقر و خواب‌آلودگی عدالت را تا حد بسیار زیادی برطرف کرد ولی اکنون نه‌تنها این فرصت به طنزی نامطلوب تبدیل شده است بلکه حتی هر چه دولتی‌ها دست و پا بر زمین می‌کوبند که در مقابل فاجعه اقتصاد ایران بایستند، باز هم بن‌بست دور می‌زند و پیشانی بر رخ اقتصاد ایرانی می‌کشد. کار اما به جایی کشیده است که مسوولا‌ن دولتی با طرح‌های ضرب‌الا‌جلی مثل نقدی کردن یارانه‌ها می‌خواهند با اتکا به جیب مردم هیجان تورم و رشد نقدینگی غیرمولد را خلا‌صه کنند اما دوباره پیشگویی کارشناسان از آینده اقتصاد ایران به گونه‌ای تلخ است که هر چه می‌کنی نمی‌توانی آن را با مختصاتی همچون تورم ۴۰ تا ۶۰ درصدی و خط فقر بیش از یک میلیون تومانی و افزایش یک میلیون نفری بیکاری و زمین‌خوردگی صنایع و بحران‌های اجتماعی و آوارگی اقتصادی کارگران و بزرگ شدن صف‌های فروش کلیه و ازدیاد فقرایی که در اوج ابتذال فرو می‌روند، هضم کنی و باور کنی این <آینده تمثیل‌های سیاسی> و شعار افرادی باشد که با از بین بردن فقر و گسترش عدالت پا در رکاب دولت زدند.
اقتصاد ایران روزگاری به مراتب بد را مزمزه می‌کند، آنقدر ناخوشایند که دیگر نمی‌توان به تندی سخن نگفت و به تلخی یادی از آن نکرد. دوره کردن این اقتصاد تنها این انگاره را زنده می‌کند که سرزمین ما هزینه‌ای بزرگ را پرداخت کرد تا امروز تحلیلگران و صاحب‌نظران اقتصادی و حتی گروهی از مدیران دولتی یک‌صدا، نیاز اقتصاد ایران به عقلا‌نیت را فریاد کنند و این باور را بیش از هر زمان دیگری روی سر بالا‌ ببرند که پوپولیسم هرچند که در ظاهر گره‌های اجتماعی را نشانه رفته است اما در نهایت به جایی می‌رسد که هم سرمایه انسانی و هم سرمایه مادی را با هم در مقابل سیبل قرار می‌دهد و به تنها اتفاقی که اندیشه نمی‌کند یا نمی‌تواند درکی از آن در جیب بگذارد، تولید است. امروز مصرف کردن و فردا را به دست شعار سپردن بدون تعارف بدترین فرضیه‌ای است که می‌توان برای اقتصاد ترسیم کرد و راهبردهای صدقه‌ای نیز نخستین گلوله‌ای است که می‌تواند در روزگار اقتصاد و اومانیسم، کرامت انسانی را زخم بزند و شیرینی را در کام زندگی دفن کند. آنقدر که در آستانه روزهای بهار نیز نمی‌توان بوی بهار را باور کرد و فقط گردان فقر با خط فقری ۸۵۰ هزار تومانی در کنار پزهای دولتی و شعارپردازی سرمایه‌داری دولتی در مقابلت رژه می‌روند. تو چیزی غیر از این در فضای اقتصاد ایرانی می‌بینی؟
● سال افزایش نابرابری محمدقلی یوسفی
آنچه در وضعیت اقتصادی کشور در طول سال ۸۷ مشاهده شد را باید از منظر یک دوره تحول ۳۰ ساله مورد ارزیابی قرار داد زیرا نمی‌توان یک‌سال را تنها و بدون توجه به زیرساخت‌های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی ایجاد شده، سنجید. ‌ به‌طور متوسط امسال میانگین تحولا‌ت سال‌های گذشته در نابرابری و تبعیض بود که در عین حال با یک نوع بی‌ثباتی در اقتصاد هم مواجه بوده‌ایم. ‌ در این میان هم فضای کسب‌وکار در کشور به‌شدت رو به وخامت گذاشته و هم سرمایه‌گذاران در یک وضعیت بی‌ثباتی به سر برده‌اند. ‌ این در حالی است که در چند ماه اخیر با تحولا‌ت جهانی اقتصاد هم روبه‌رو بودیم که در پی آن درآمدهای نفتی کاهش یافت و در عین حال سیاست‌های بی‌ثبات دولت رو به فزونی گذاشت که ماجراهای طرح تحول اقتصادی هم به افزایش این بی‌ثباتی دامن زد. ‌ سال ۸۷ علا‌وه‌بر مشکلا‌ت سال‌های گذشته یکسری بی‌ثباتی و مشکلا‌ت در سطح داخلی و بین‌المللی را هم مشاهده کردیم که مشکلا‌ت را مضاعف کرد. ‌ بحران جهانی اقتصاد،‌کاهش درآمدهای نفتی را رقم زد که کاهش درآمدزایی، افزایش کسری بودجه و مشکلا‌تی از این دست را به همراه آورد که بر اساس آن چشم‌انداز مثبتی را نمی‌توان برای اقتصاد کشور متصور بود.
‌ در عین حال در سال جاری مردم با مشکلا‌تی در حیطه معیشت مواجه بودند که این مشکلا‌ت به هیچ‌وجه شایسته ایران نیست زیرا از منظر سایز اقتصادی رتبه ایران بین ۲۷ کشور اول جهان است و کشور را باید در بین این رتبه مورد بررسی قرار داد (منابع طبیعی، وضعیت ژئوپلیتیک کشور، امکانات و جمعیت سایز اقتصادی کشورها را مشخص می‌کنند.) اما نه‌تنها ایران در بین ۲۷ کشور اول جهان جایی ندارد بلکه شاخص‌های کشور از ۱۰۰ نیز بالا‌تر است و حتی از برخی کشورها که از نظر جمعیتی به اندازه یک شهر کشور ما جمعیت دارند هم وضعیت برخی شاخص‌های اقتصادی کشور بدتر است. این نشان می‌دهد که در ۳۰ سال گذشته مشکلا‌ت روی هم انباشته شده و به‌خصوص در سال جاری مشکل بی‌ثباتی اقتصادی در داخل کشور و بحران جهانی به این مشکلا‌ت افزوده است. ‌ به هر حال فکر می‌کنم سیاست‌های انبساطی دولت در سال جاری ابهام و سردرگمی را ایجاد کرد زیرا این سیاست‌های انبساطی افزایش نقدینگی را به همراه آورد که این نقدینگی بر تورم دامن زد که در عین حال با کاهش درآمدهای نفتی دولت، کشور با وضعیت متزلزل درآمدی و اقتصادی مواجه شد که این سردرگمی در طول سال جاری نیز افزایش پیدا کرد. ‌ اما وضعیت در سال آتی به انتخابات و نتیجه آن باز می‌گردد که چه کسی در انتخابات پیروز شود و باید گفت قطعا اگر این روند در سیاست‌های اقتصادی کشور حاکم باشد باید انتظار وضعیت بدتری را داشته باشیم. ‌ * استاد دانشگاه
علی دهقان
منبع : روزنامه اعتماد ملی