جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

جهنمی به نام دنیای جدید


جهنمی به نام دنیای جدید
ـ ۲۰۰۰۰۰ نفر، پاراگوئه ـ بولیوی (۱۹۳۲ ـ ۱۹۳۵)
ـ ۲۰۰۰۰۰ نفر، جنگ داخلی کلمبیا (۱۹۴۱ ـ ۱۹۶۲)
ـ ۲۵۰۰۰۰ نفر، جنگ داخلی مکزیک (۱۹۱۰ ـ ۱۹۲۰)
ـ ۱۰۰۰۰۰نفر، جنگ داخلی یونان (۱۹۱۹ ـ‌ ۱۹۲۰)
ـ ۱۲۰۰۰۰۰ نفر، جنگ داخلی هلند (۱۹۳۶ ـ ۱۹۳۹)
ـ ۱۰۰۰۰۰۰ نفر، جنگ داخلی اسپانیا (۱۹۱۵ ـ ۱۹۱۹)
ـ ۱۳۰۰۰۰ نفر، ژاپن ـ روسیه (۱۹۰۴ ـ ۱۹۰۵)
ـ ۱۳۰۰۰۰۰ نفر، روسیه (۱۹۱۸ ـ ۱۹۲۰)
ـ ۳۸۳۵۱۰۰۰ نفر، جنگ جهانی اول (۱۹۱۴ ـ ۱۹۱۸)
ـ ۱۹۶۱۷۰۰۰ نفر، جنگ جهانی دوم (۱۹۳۹ ـ ۱۹۴۵)
ـ ۱۸۰۰۰۰۰ نفر، ژاپن ـ چین (۱۹۳۷ ـ ۱۹۴۱)
ـ ۱۰۰۰۰۰۰ نفر، جنگ داخلی چین (۱۹۴۶ـ ۱۹۵۰)
ـ ۲۸۸۹۰۰۰ نفر، جنگ کره (۱۹۵۰ ـ ۱۹۵۳)
□□□
این اعداد و ارقام تنها بخش بسیار کوچکی از آنچه را که در قرن بیستم بر سر بشر آمده است نشان می‏دهد. رقم های میلیونی کشته شدگان این قرن را چگونه می توان توجیه نمود؟ این در حالی است که بشرِ قرون اخیر به شدت خود را برتر از انسانهای پیشین پنداشته و گذشتگان را «بربر» می‏نامد. از پیشرفت های خارق العاده خود احساس غرور کرده و به فتح فضا می‏بالد. آیا واقعاً می‏توان وجه تمایز خاصی میان بشر جدید و بشر قدیم و اساساً میان دنیای جدید و دنیای قدیم قائل بود؟ براستی آیا اتفاق خاصی در سده‏های اخیر افتاده است که بتوان بر مبنای آن فضیلت خاصی برای روزگار جدید نسبت به دوران قدیم متصور بود؟ رشد صنعت و توسعه علوم و فنون چه گلی بر سر این بشر زده است؟ آیا توانسته است رفاه حقیقی بشر را نسبت به روزگاران قدیم افزون نماید؟ اگر در قرن‏ها قبل، چنگیز با گرز و شمشیر به قتل و غارت می‏پرداخت، آیا امروز این رویه تغییر کرده است؟ بر چه اساسی می‏توان ادعا کرد که ملت‏های امروزی برتر از دیروزی‏‏ها هستند؟ داعیه‏داران مدرنیسم با چه وسیله‏ای می‏خواهند خود را تطهیر نمایند؟ طرح این پرسش‏ها هیچ ارتباطی با مخالفت یا موافقت با علم و دانش و پیشرفت و ... ندارد تا پرسشگر را با اتهام «ضد علم» بودن به محکمه کشیده و او را مجاب کنیم که لزوماً اوضاع امروز بشر بهتر و دلنشین‏تر از دیروز است. طرفداران این ادعا کم نیستند. ولی باید برای ادعای خود به فکر سند باشند. و این سند نمی‏تواند جز بر مبنای صلاح و آسایش بشر شکل بگیرد. بدین معنی که هرچه رفاه و سلامتی و امنیت بشر بیشتر باشد نشان از فضیلت روزگارش دارد. انصافاً خیلی سخت است دفاع از این عصر و اگر هم مدافعی باشد لابد خودش در موضع اقتدار است.
روزی که بنیاد عصر جدید بر اساس «انسان» و خواهش‏هایش نهاد شده، اومانیست‏ها مغرورانه پایان «قرون میانه» را ندا دادند. لیبرالیست‏ها وعده رهایی بشر را از تمام قیود اجتماعی سر دادند ولی دیری نپایید که انسان، خودش را به محاصره و مخاطره انداخت و بزودی بی‏ظرفیتی خویش را عیان ساخت. انسان مدرن نشان داد که اگر او را به حال خود رها سازند همچون درنده‏خویی به دیگران چنگ خواهد انداخت و اینگونه شد که همه اومانیست‏ها با ادعای پر سر و صدای آزادی انسان، دنیا را به آتش جنگ و ستیز و اشغال و تجاوز مزین نمودند. بزودی آشکار آمد که هیچ مرزی برای اقتدارجویی و سلطه‏گری وجود ندارد و مفهوم «انسان» به مثابه کشکی است که حضرات لیبرال می‏سابند.
مردانه باید اعتراف کنیم که هیچ فضیلتی نسبت به انسانهای قرون گذشته نداریم. حتی بایستی به مراتب ایشان را برتر از خود بدانیم که کمتر از ما جنایت کرده‏اند. چه خوشمان آید و چه نیاید جهنمی که امروز به نام دنیای نوین ساخته شده،‌گورستان بشر بایدش نامید. البته این نیز یک ادعا است و می‏توان آن را نپذیرفت ولی باید در خلافش استدلال کرد.

http://asretadbir.blogfa.com/cat-۱.aspx
منبع : مطالب ارسال شده