شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


به جای شکلات، برای بچه ها کتاب بخرید


به جای شکلات، برای بچه ها کتاب بخرید
صبح تا شب به تمام چهار کنج خانه صد بار سر می‌زنیم، رد بوی آن جوراب چرک را تا ته کمد بو می‌کشیم، حواسمان هست که بادمجان‌ها را نیم پز برداریم، لازم نیست آن قدر سرخ و سیاه شوند که خاصیت شان از دست برود، غذا هر چه تازه‌تر برای بچه‌ها بهتر.
یادمان نرفته که سینه این یکی کمی خس خس می‌کند، ما روزی چند بار دست‌ها و ناخن‌های این طفلکی‌ها را زیر ذره‌بین چشم‌ها می‌گذاریم، تا مبادا با دست‌های چرک چیزی بگذارند توی دهان، اصلاً مگر می‌شود مادر بود و حواس آدم به پر کردن شکم بچه‌ها نباشد، مگر می‌شود مادر بود و لباس بچه‌ها پر از لک باشد، همین قدر که مادر شوی کافی است تا تمام وقت حواست به این باشد که بچه‌ها لقمه‌های کوچک نان، پنیر و گردو را میان دو زنگ تفریح خورده‌اند یا نه، البته امیدواریم نان و پنیر برده باشند نه اینکه یک بسته چیبس زیر دندانشان خش خش کند.
می‌دانیم کمی شما را به اشتباه انداخته‌ایم، حتماً تا اینجای ماجرا به این نتیجه رسیده‌اید که قرار است این بار یک طومار بلند بالا از تغذیه صحیح بچه‌ها ارائه دهیم، باید بگوییم «اشتباه کرده‌اید!»
ما فقط کمی از دلواپسی‌های مادران برای پر کردن شکم‌های این عزیز دردانه‌ها را گفتیم تا بهانه‌ای باشد برای پرسیدن اینکه آیا تا به حال برای پر کردن مغزهای این کوچولو‌ها و آن بخش از تغذیه روح‌شان هم دل نگران بوده‌اید؟!
واژه غذای روح که بیاید، تمام اصل ماجرا لو می‌رود، هر قدر هم که اهل کتاب و مطالعه نباشید همین قدر که اصطلاح نخ نما شده غذای روح را بشنوید متوجه خواهید شد که باز هم قرار است کلی حرف‌های نغز بزنیم، مزایای کتابخوانی را بکنیم توی بوق و این بار از نقش مادر‌ها در علاقه‌مندی بچه‌ها به کتاب و کتابخوانی حرف بزنیم، اصلاً این مناسبت‌های تقویمی مثل روز جهانی کتاب (۲۴ آبان) و یا نزدیک شدن به روزهای برپایی نمایشگاه کتاب بهانه خوبی است برای اینکه هرازگاهی ژست آدم‌های مسوول را بگیریم، داد و فغان راه بیندازیم که «وای چرا برای جمعیتی بیش از ۷۰ میلیون نفر، کتاب‌هایی با تیراژ ۱۵۰۰ تا منتشر می‌شود؟ چرا نرخ سرانه مطالعه افراد اهل مطالعه در ایران ۹۵ دقیقه و سرانه مطالعه هر ایرانی به‌طور متوسط تنها ۱۶ دقیقه در سال است؟» در مجموع این مناسبت‌ها بهانه خوبی است تا هی راهکار ارائه دهیم و راهکار و راهکار ...
اما ما در این میان سراغ سهم مادرها رفتیم تا نقش آنها را در علاقه مندی بچه‌ها به مطالعه بدانیم. ولی دکتر سعید معدنی جامعه شناس و استاد دانشگاه در همان جمله اول می‌خواست موضوع بحث را عوض کند و گفت «چه طور می‌توان از خانواده‌ها انتظارداشت به کتاب به عنوان یک ارزش نگاه کنند در حالی که در کلیت جامعه کتاب یک ارزش تلقی نمی‌شود و برای رشد میزان مطالعه، فعالیت‌های چشمگیر گسترده‌ای صورت نمی‌گیرد؟ به عنوان مثال همین عیدی کارمندان را نگاه کنید چرا هیچ وقت اتفاق نیفتاده که در کنار مواد غذایی یا آن بن‌های هدیه یک جلد کتاب به کارمندان بدهند؟»
با اینکه ما ، تمام حرف‌ها و ایده‌های دکتر معدنی موافق هستیم اما چون فعلاً دعوای ما برای سهل‌انگاری مسوولان و عدم فرهنگ سازی اجتماعی نیست از خیر موشکافی این بعد اجتماعی ماجرا می‌گذریم.
● شهرزادهایی به نام مادر
اگر مادرهایی داشته باشیم که حوصله کنند و همپای شهرزاد قصه‌گو بنشینند بر بالین بچه‌ها و برایشان قصه و حکایت روایت کنند آن‌وقت می‌توانیم بیشتر امیدوار باشیم به اینکه یک روز بچه‌هایمان همان قدر که ذوق زده می‌شوند از خریدن یک شکلات یا تخم مرغ شانسی از خریدن و داشتن یک کتاب هم هیجان زده شوند.
اما دکتر معدنی برای این قصه خوانی‌ها هم شرط و شروطی قائل است. وی معتقد است هر قدر که مادر‌ها با شیوه صحیح قصه خوانی آشناتر باشند به همان میزان در علاقه‌مندی بچه‌ها به شنیدن قصه و داستان موفق‌تر خواهند بود. مادرها باید بتوانند لحن و طنین صدای خود را همگام با ماجرای داستان تغییر دهند، به روایت خشک و طوطی وار قصه اکتفا نکنند بلکه با توصیف و فضا سازی به درک داستان کمک کنند. همچنین قصه را با مشارکت خود بچه روایت کنند و با حوصله جواب تمام کنجکاوی‌های کودک را بدهند. همین قصه‌خوانی می‌تواند در درازمدت بچه‌ها را به مطالعه علاقه‌مند کند.
البته تمام ماجرا به همین‌جا ختم نمی‌شود. نمی‌توانیم به این قصه‌خوانی‌ها میان خمیازه‌های شبانه آنقدر دلخوش باشیم و فکرکنیم که دیگر این بچه با باقی بچه‌ها فرق خواهد کرد و روزی آنقدر کتابخوان می‌شود که قبل از اینکه قدش به یک متر هم برسد، یک عینک گرد بزرگ روی بینی کوچکش می‌گذارد، می‌آید، رو‌به‌روی ما می‌ایستد، بعد شاهنامه را از زیر بغل بیرون می‌کشد و می‌گوید «مادر می‌خواهم برایت حکایت کیومرث اولین پادشاه ایران را روایت کنم!»
● بچه‌های اول بیشتر کتاب دارند
اگر بچه اول خانواده نیستید بهتر است قبل از خواندن این چند سطر کمی حس اعتماد به نفس تان را تقویت کنید!
دکتر معدنی معتقد است یکی دیگر از عواملی که در کتابخوانی بچه‌ها نقش دارد بستگی به این دارد که این بچه‌ها فرزند چندم خانواده باشند، هر چند که هیچ تحقیق جامع و کاملی صورت نگرفته تا نشان دهد که بچه‌های اول خانواده بیشتر به کتابخوانی علاقه‌مند هستند، اما این یک واقعیت است که والدین برای بچه‌های اول بیشتر از بچه‌های بعدی کتاب می‌خرند و قصه تعریف می‌کنند، البته اگر اختلاف سنی بچه‌ها با یکدیگر زیاد شود آن وقت معمولاً بچه‌های بزرگ‌تر این کمبود را جبران می‌کنند و برای کودک تازه وارد کتاب می‌خرند و قصه هم تعریف می‌کنند. اما در مجموع این اتفاق کاملاً عادی است، چرا که پدر، مادرها سر فرزند اول هیجان زده هستند و فرصت بیشتری دارند برای آنکه وقت صرف فرزند بکنند، ماجرای خریدن کتاب هم مثل همان تجربه عمومی است که نشان می‌دهد خانواده‌ها از بچه‌های اول بیشتر عکس و فیلم می‌گیرند، در واقع خریدن کتاب هم تنها به همان دلیل برای بچه‌های اول بیشتر اتفاق می‌افتد، در واقع هر قدر که به تعداد بچه‌های یک خانواده اضافه شود به همان میزان از توجه و حساسیت والدین نسبت به تک تک فرزندان کاسته می‌شود. چنانچه بررسی‌ها نشان می‌دهد بچه‌هایی که در خانواده‌های کم جمعیت حضور دارند تعداد واژگان بیشتری بلد هستند زیرا با آنها بیشتر تمرین می‌شود و پدرو مادر فرصت سر و کله زدن با بچه را پیدا می‌کنند.
● وقتی بابا روزنامه خرید
شاید فکر کنید خریدن روزنامه چه ربطی به علاقه‌مندی بچه‌ها به مطالعه دارد؟ اما تجربه شخصی دکترمعدنی حکایت از این دارد که وقتی توی خانه روزنامه باشد بچه‌ها بیشتر به مطالعه علاقه‌مند می‌شوند. دکتر معدنی هیچ وقت چهره پدر را بدون در دست داشتن روزنامه یادش نمی‌آید. همچنین معتقد است نباید روزنامه را در محل کار خواند، بلکه باید آورد خانه تا بچه‌ها ببینند که پدر و مادر روزی چند دقیقه وقت می‌گذارند برای خواندن روزنامه، به خصوص اینکه خیلی از روزنامه‌ها ویژه نامه‌های مخصوص کودک و نوجوان دارند که همین امر می‌تواند بچه‌ها را به مطالعه علاقه مند کند. از سوی دیگر باید فرهنگ خواندن کتاب در خانه جا بیفتد. طبعاً نمی‌توان انتظار داشت در خانه‌ای که پدر و مادر اهل مطالعه نیستند بچه‌ها کتابخوان شوند. به هر حال بچه‌ها از پدر و مادر الگو سازی می‌کنند چنانچه تجربه نشان داده است مادرانی که فرهنگی هستند و یا به نوعی درشغل شان با کتاب سرو کار دارند، مثل معلم‌ها، خبرنگاران و هنرمندان... بچه‌های آنها هم علاقه‌مندی بیشتری به کتاب پیدا می‌کنند.
● کتاب، کالایی اضافی؟
راستی چرا وقتی مرد عنکبوتی یا آن عروسک مو طلایی توی ذوق بچه ما می‌زند می‌رویم و برایش یک اسباب بازی تازه می‌خریم؟ اما همین که رنگ کردن تصویرهای آن کتاب را نیمه کاره می‌گذارد به این نتیجه می‌رسیم که کمتر برایش کتاب بخریم، برای آنکه حوصله رنگ کردن عکس‌ها را ندارد، بعد می‌گوییم «کتاب را فقط یک بار خواند و گذاشت کنار».
● راستی مگر قرار است هر کتاب را آدم چند بار بخواند؟!
دکتر معدنی معتقد است تمام این نگاه‌ها موجب می‌شود ما به کتاب به عنوان یک کالای اضافی نگاه کنیم و آن را از سبد خرید خانواده خارج کنیم، در حالی که تا زمانی که به کتاب به عنوان کالای مورد نیاز در خانه نگاه نکنیم مادرها نمی‌توانند تنها با قصه‌خوانی و یا در دست داشتن یک روزنامه و مجله بچه‌ها را به کتابخوانی ترغیب کنند.
همه اینها را گفتیم برسیم به اینجا که وقتی تمام دغدغه روز و شب ما مادرها بشود رفت و روب خانه و پرکردن شکم بچه‌ها، آن وقتی که غافل بشویم از تغذیه روح‌شان، هیچ بعید نیست که کلی تعجب کنیم از اینکه بچه ما یک روز بهانه خرید کتاب را بگیرد. آخر همه ما عادت کرده‌ایم به اینکه بچه‌ها بیایند، پایشان را بکنند توی یک کفش که «برویم یکی از آن تخم مرغ شانسی‌های جدید بخریم، یا خسته شدم آن قدر کارتون‌های تکراری دیدم، شرک جدید آمده همه بچه‌ها دیده‌اند، من هم می‌خواهم». ما به تمام این التماس‌های بچگانه عادت کرده‌ایم، اما حتماً چشم‌های ما از تعجب گرد خواهد شد وقتی یک روز کودک مان بیاید پاها را بکوبد روی زمین و بگوید «زود باش، بلند شو برویم شهر کتاب می‌خواهم یکی از سری کتاب‌های مانولیتو یا کتاب شازده کوچولو را بخرم.»
مرضیه علیان
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید