یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا
صنایع کوچک و متوسط و لزوم ایجاد خوشههای صنعتی
یكی از مباحث مربوط به گذار از عقبماندگی اقتصادی به یك اقتصاد توسعهیافته در حوزه انتخاب یك استراتژی مشخص بین محوریت دادن به صنایع بزرگ و یا صنایع كوچك است. استراتژی «كوچك زیباست» با اشاره به نرخ بالای بیكاری در كشورهای در حال توسعه و پیامد ناگزیر آن یعنی مهاجرت روستائیان به شهرها بر ضرورت تكیه بر صنایع كوچك تاكید دارد كه میتواند فرصتهای ارزان اشتغال را در روستاها و شهرهای كوچك ایجاد كند.
انتخاب این استراتژی در برخی از كشورها به موفقیتهای خیرهكننده منجر شده است ولی در عین حال در برخی از كشورها نیز ناموفق بوده است. این مقاله علل موفقیت و ناكامی كشورهای مختلف در سایه این استراتژی را بررسی میكند.
استراتژی «كوچك زیباست» ابتدا توسط شوماخر، اقتصاددان آلمانی در ادبیات اقتصادی مطرح گردید. در این استراتژی به طور خلاصه بر این تاكید میشود كه مهمترین مساله كشورهای جهان سوم، بیكاری و افزایش مهاجرت روستاییان به شهرها است. لذا برنامهها و سیاستهای صنعتی میبایست در راستای كاهش بیكاری و بهبود وضع اكثریت مردم باشد. با توجه به این هدف، وی معتقد است كه اولا فرصتهای اشتغال باید در مناطق روستایی و شهرهای كوچك و متوسط به وجود آید، ثانیا این فرصتها به طور متوسط باید به اندازه كافی ارزان باشد، ثالثا با توجه به اینكه جمعیت كشورهای در حال توسعه از آموزش كافی برخوردار نیست و نرخ بیسوادی بالاست، روشهای تولید باید به نسبت ساده باشند. رابعا روشهای تولید باید به صورتی باشد كه از منابع محلی استفاده كند و در نهایت وی معتقد است كه اهداف فوق از رهگذر ایجاد صنایع كوچك و متوسط قابل تحقق است. یكی از مهمترین مزیتهای صنایع كوچك و متوسط، استعداد بالقوه آنها در برقراری رابطه بین تولیدات بخش كشاورزی و بخش صنعت است. صنایع كوچك و متوسط در هر دو زمینه فرآوری محصولات كشاورزی و تولید ماشینآلات و وسایل موردنیاز برای استفاده در بخش كشاورزی سهم مهمی را ایفا میكنند. پیشرفتهای سریع كشورهای در حال توسعه نظیر كرهجنوبی، تایوان، مالزی، هندوستان، تركیه، اندونزی و دهها كشور دیگر نشاندهنده این است كه با برنامهریزیهای جامع، اتخاذ سیاستهای اصولی در جهت تقویت كارآفرینی و ایجاد انگیزه در جهت جذب كارآفرینان میتوان خلا اشتغال و رشد صنعتی كشور را پر كرد. با مروری بر علل پیشرفت كشورهای صنعتی چون آلمان، ژاپن، آمریكا، انگلیس و دیگر كشورهای پیشرفته صنعتی میتوان دریافت كه صنایع كوچك و متوسط در این كشورها به عنوان پایههای اصلی رشد و توسعه و دستیابی به صنایع فوق مدرن بوده است.
طرفداران نظریه «عامل اشتغالزایی صنایع كوچك و متوسط» سهولت گسترش صنایع كوچك و متوسط در كشورهای كمتر توسعهیافته را در سه عامل زیر میدانند:
الف) سرمایه اندك:
چون ضریب سرمایه در واحدهای كوچك و متوسط صنعتی پایینتر از واحدهای بزرگ است، لذا احداث اینگونه واحدها به سرمایه كمتری نیاز دارد و بدین ترتیب میتوان با جذب سرمایههای اندك موجود در جامعه، واحدهای مذكور را ایجاد كرد.
ب) عدم نیاز به تخصص بالا:
به علت مكانیكی بودن ابزار و ماشینآلات بخش قابلتوجهی از واحدهای كوچك صنعتی، اینگونه واحدها نیاز چندانی به نیروی انسانی با تخصص بالا ندارند، لذا بخشی از صنایع كوچك و متوسط قادرند نیروی انسانی نیمهماهر و غیرماهر بیشتری را جذب كرده و میزان اشتغال را افزایش دهند.
ج) بازار ساده فروش محصولات:
عموما تولیدات واحدهای كوچك و متوسط صنعتی را كالاهای مصرفی بیدوام تشكیل میدهند كه به علت پایین بودن قیمت تمام شده تولید، اینگونه مصنوعات به سهولت در بازار به فروش رسیده كه این خود موجب رشد سطح تولید در صنایع كوچك و متوسط خواهد شد. قطعا پیامد این رشد، ایجاد فرصتهای جدید شغلی در اینگونه واحدها است. در نتیجه در یك دوره برنامههای میانمدت، سطح اشتغال در كشور افزایش یافته و همگام با گسترش كارگاههای كوچك و متوسط صنعتی، شدت بحران بیكاری در جوامع در حال توسعه كاهش مییابد.
یكی از معضلات كشورهای در حال توسعه از جمله ایران، وجود نیروی بیكار و نرخ بالای آن است. با توجه به اینكه این كشورها از منابع عظیم و پتانسیلهای بالقوه انسانی و طبیعی برخوردارند، وجود نرخ بیكاری حكایت از وجود موانع گوناگون بر سر راه سرمایهگذاری با استفاده از سرمایههای ملی و پتانسیلهای بالقوه در این كشورها دارد. از دهه ۱۹۷۰ به بعد اغلب اقتصاددانان توسعه برای رفع این مشكل و فائق آمدن بر بحران مزمن بیكاری در جهان سوم، بطور مداوم بر گرایش به صنایع كوچك و متوسط به عنوان «عاملی اشتغالزا» تاكید نمودهاند. «جون رابینسون» استفاده از صنایع كوچك و متوسط را بر ای از میان بردن تدریجی بیكاری و بیكاری پنهان پیشنهاد میكند. وی از چین، به عنوان كشوری نام میبرد كه توانسته است با تمهیداتی در مورد صنایع كوچك روستایی، میزان بهرهوری و اشتغال خود را افزایش دهد. رابینسون معتقد است كه كشور چین به دلیل توجه به صنایع كوچك كاربر هیچگاه احساس بیكاری نمیكند.
« گورنار میردال» نیز اظهار میدارد كه توسعه صنعتی و گسترش صنایع كوچك و متوسط همراه با افزایش جمعیت فعال شاغل در مشاغل صنعتی، بیانگر رشد درآمد سرانه ملی است. یونیدو در گزارش سالانه خود ضمن اعلام تجربه شكست صنایع بزرگ در ایجاد اشتغال، توصیه میكند كه برای حل معضل بیكاری در كشورهای در حال توسعه، از حمایت مالی برای توسعه صنایع كوچك و متوسط استفاده شود.
از اواسط دهه ۱۹۶۰ نظریهپردازان غربی اقتصاد توسعه، در جهت دستیابی به یك راهحل مطلوب برای مقابله با بحران فزاینده بیكاری در كشورهای كمتر توسعهیافته، توجه خود را به «صنایع كوچك و متوسط» به عنوان یك «عامل اشتغالزا» معطوف داشتند. از اواخر دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰، این نظریه در سطوح و لایههای تخصصی سازمان ملل مورد بحث و تایید قرار گرفت.
با در پیش رو داشتن تجربه موفق كشور تایوان، سازمان یونیدو عملا نقش متولیگری گسترش صنایع كوچك و متوسط در كشورهای در حال توسعه را به عهده گرفت و حمایت از احداث واحدهای كوچك و متوسط صنعتی در این گروه از كشورها را در برنامهریزی كلان خود لحاظ نمود.
بنابراین برای دستیابی به اهداف صنعت كشور به ویژه صنایع كوچك و متوسط، باید قبل از هر اقدامی موانع اصلی و كلیدی سرمایهگذاری در تولید، شناسایی و با اصلاح و برطرف نمودن این موانع، بسترهای مناسب و كارآمد برای جلب سرمایهگذاری مولد فراهم شود.
اما باید توجه داشت كه بزرگترین معضل بنگاههای كوچك و متوسط (SMEs)، دستیابی به مقیاسهای مناسب تولید است، بسیاری از این واحدها صرفه به مقیاس نداشته و بههمین دلیل نمیتوانند شرایط لازم برای پایداری و رقابت خود را در بازارها به وجود بیاورند.
از دیگر مشكلات عمده بنگاههای كوچك و متوسط، كه بهویژه در كشور ما شدت بیشتری دارد، ضعف نهادهای خدماتی و پشتیبان یا نهادهای خدمات كسب و كار است. واحدهای كوچك توانایی آن را ندارند كه بهطور مستقل مسائل مالی، فنی، بازاریابی، فروش و غیره خود را حل كنند، بلكه لازم است بهگونهای این نوع خدمات حیاتی را بیرون از مجموعه خود دریافت كنند. علت شكست بسیاری از سرمایهگذاریها در صنایع كوچك و متوسط نیز بههمین مساله باز میگردد، چرا كه سرمایهگذاران در ابتدا بهعلت ناآگاهی از مسائل فنی، اقتصادی، مدیریتی، بازاریابی و غیره، هزینههای مربوط به این حوزهها را در محاسبات خود نادیده گرفته و به علت پیچیدگی اینگونه خدمات، از توانایی انجام آنها در سطح مطلوب نیز برخوردار نیستند.
در قالب خوشههای صنعتی، مشكلات فوق مرتفع خواهند شد. زیرا از سویی بهعلت تجمع واحدهای همگن، تولید در مقیاسهای اقتصادی و انبوه صورت خواهد گرفت و از سوی دیگر انواع خدمات كسبوكار در قالب موسسات و واحدهای مشاوره فنی، مالی، بازاریابی، خرید، فروش و غیره به طور طبیعی و یا با هدایت و تدبیر دولت، در درون خوشهها شكل میگیرند.
بهرغم آنكه بهطور طبیعی و تاریخی بسیاری از حرفههای رایج پر رونق در ایران به صورت متمركز در مناطقی خاص مجتمع هستند (مانند نساجی در یزد و اصفهان و چرم در تبریز)، ولی به دلایل متعدد در كشور، خوشههای صنعتی به معنای نوین كلمه وجود ندارد. یعنی هنوز از تمامی ظرفیتها و امكانات این بنگاهها برای همكاری و همافزایی بین آنها در قالب یك مجموعه واحد استفاده نشده است.
علت اساسی این معضل آن است كه دولت بهعنوان بزرگترین بازیگر صحنه اقتصادی كشور، نه تنها تاكنون هیچ سیاستی برای كمك به شكلگیری خوشههای صنعتی نداشته است، بلكه با اتخاذ برخی راهكارها به این روند طبیعی و تاریخی نیز ضربه زده است. واقعیت آن است كه تاكنون سیاستی در سطح كلان صنعت كشور در جهت ترویج و توسعه مزیتهای منطقهای و تمركز جغرافیایی واحدهای همگن وجود نداشته است.
از سوی دیگر، فعالیتها و دخالتهای گسترده دولت در اقتصاد، تمركزگرایی شدید، سیاستهای تخصیص ارز، اعطای مجوز تا سقف نیاز كه همگی بدون ملاحظه مزیتهای هر ناحیه اعمال شدهاند، همه و همه سیاستهایی بودهاند كه اجرای آنها در دهههای اخیر به ضعف توسعه منطقهای و خوشههای صنعتی در كشور انجامیده است.
ایجاد خوشههای صنعتی به دو عامل احتیاج دارد:
الف) یكی تلاش برای تمركز جغرافیایی واحدهای همگن
ب) دیگری اتخاذ تدابیری در جهت ایجاد ارتباط و همافزایی این بنگاهها و سازمان دادن به آنها در قالب مجموعهای واحد.
با توجه به وجود خوشههای جنینی و ناقص در بسیاری از مناطق كشور بهنظر میرسد، اقدام در جهت سازماندهی این واحدها در قالب خوشههای صنعتی از طریق اعطای كمكهای مشاورهای و ایجاد نهادهای خدماتی و پشتیبان میتواند به رشد این مجموعهها و افزایش ارتباطات همافزایی بین آنها بیانجامد. بنابراین نخستین اقدام لازم برای توسعه خوشههای صنعتی در كشور، كمك به سامان یافتن واحدهای موجود در قالب یك خوشه صنعتی است.
علاوه بر این، در برخی موارد، ایجاد شهركهای تخصصی میتواند به تمركز واحدها و ایجاد ارتباطات موثر در مسیر توسعه هر بنگاه و در نهایت توسعه كل مجموعه كمك كند.
حسین صبوری
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
دولت سیستان و بلوچستان جمهوری اسلامی ایران مجلس شورای اسلامی حجاب دولت سیزدهم مجلس رئیس جمهور گشت ارشاد رئیسی امام خمینی سیدابراهیم رئیسی
آتش سوزی تهران وزارت بهداشت قتل شهرداری تهران پلیس سیل کنکور هواشناسی فضای مجازی زنان پایتخت
خودرو دلار هوش مصنوعی قیمت دلار قیمت خودرو بازار خودرو قیمت طلا بانک مرکزی سایپا ارز مسکن تورم
تلویزیون سریال مهران مدیری سینمای ایران سینما کیومرث پوراحمد موسیقی سریال پایتخت فیلم ترانه علیدوستی قرآن کریم کتاب
اینترنت کنکور ۱۴۰۳
غزه اسرائیل جنگ غزه رژیم صهیونیستی آمریکا فلسطین روسیه چین حماس اوکراین ترکیه ایالات متحده آمریکا
فوتبال پرسپولیس استقلال بازی جام حذفی سپاهان آلومینیوم اراک فوتسال تیم ملی فوتسال ایران تراکتور باشگاه پرسپولیس لیورپول
تبلیغات ناسا اپل سامسونگ فناوری نخبگان بنیاد ملی نخبگان آیفون ربات
کاهش وزن روانشناسی بارداری مالاریا آلزایمر زوال عقل