پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


دیوید هاروی جهانی شدن و پست مدرنیسم


دیوید هاروی جهانی شدن و پست مدرنیسم
دیوید هاروی یکی از مشهورترین و بزرگ ترین جغرافیدانان معاصر جهان است. وی در سال ۱۹۳۵ در انگلستان به دنیا آمد. در دهه ۱۹۶۰ مطالعات وی عمدتاً به جریان متعارف علوم اجتماعی نزدیک بود. او در مطالعات خود از روش کمی و تئوری های پوزیتیویسم بهره می گرفت. در سال ۱۹۶۹ کتاب «تبیین در جغرافیا» را نوشت. این کتاب به روش شناسی و فلسفه جغرافیا اختصاص داشت. کتاب فوق نقطه عطفی در زمینه متدولوژی و فلسفه جغرافیا محسوب می شد و از آن به عنوان اولین اثر علمی در زمینه جغرافیای نوین یاد می کنند. هاروی در سال ۱۹۸۷ به دانشگاه آکسفورد عزیمت کرد. از ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۳ کرسی تدریس جغرافیای این دانشگاه را عهده دار بود. در ۱۹۸۹ مدال طلای اندرس ریتزیوس از سوی انجمن مردم شناسی و جغرافیای سوئد به وی اهدا شد.
در سال ۱۹۹۵ مدال پاترون توسط انجمن سلطنتی جغرافیا به وی اهدا شد و در همین سال جایزه واترن لود در فرانسه به وی اعطا شد. مهم ترین آثار وی عبارتند از؛ تبیین در جغرافی، عدالت اجتماعی و شهر، محدودیت های سرمایه، تجربه شهری، وضعیت پست مدرنیته و عدالت طبیعت و جغرافیای تفاوت. کتاب وضعیت پست مدرنیته هاروی از سوی نشریه ایندیپندنت لندن به عنوان یکی از مهم ترین پنجاه اثر جدی علمی که از سال ۱۹۴۵ منتشرشده است معرفی شد. دیوید هاروی در زمره متفکران پست مدرن با گرایش چپ رادیکال قرار دارد. در این مقاله به آرای هاروی در رابطه با جهانی شدن و پست مدرنیسم پرداخته شده است.
● آرای هاروی
محور بحث هاروی تشریح شرایط و ویژگی های پست مدرنیته یا تجدد است. او دوران اخیر را عصر تازه یی در زندگی اجتماعی انسان می داند و سعی می کند به تشریح زندگی اجتماعی در دوران سنتی و مدرن بپردازد. هاروی در پی این است که وجه تمایز این دو دوران را با دوران اخیر ترسیم کند. دیوید هاروی جهانی شدن را فشردگی زمان و فضا تعریف می کند. در نظریه وی تمایز بین دوران مدرن و سنتی به واسطه بازسازی مفهوم زمان و فضا ممکن می شود. بستر زندگی سنتی فضاهای محدود و معین محلی و زمان های دور و فصلی مکان مند بود. هرگونه فعالیت و کنش اجتماعی در چارچوب چنین فضا و زمان محدود و معینی سازمان می یافت. بنابراین گستره روابط اجتماعی بسیار منقبض بود. در چنین شرایطی هر واحد اجتماعی نسبتاً کوچک، جهانی مستقل و تقریباً بی ارتباط با محیط یا جهان های اطراف خود بود. ولی در دوره رنسانس این مفهوم و تصور سنتی از زمان و فضا بر هم خورد و مفهوم زمان طولی و خطی و فضای واحد جهان جایگزین آن شد.
به بیان دیگر از دوره رنسانس، به واسطه برخی تحولات و اختراعات، زمان و فضا عمومیت یافتند و در نتیجه فرآیندی آغاز شد که هنوز هم ادامه دارد. هاروی این فرآیند را فشردگی زمان - فضا می نامد که در جریان آن زمان می تواند به گونه یی سازمان یابد که محدودیت های فضا را کاهش یا افزایش دهد. در واقع فشردگی زمان - فضا کاهش زمان و کوچک شدن فضا است. با آغاز فرآیند فشردگی زمان- فضا نطفه جهانی شدن هم بسته شد.
هاروی بیان می کند که در دوران فئودالیته هر منطقه فئودالی برای خود یک دنیای حقوقی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مشخص و معین محسوب می شد. اعتقاد عمومی مبتنی بر این باور بود که دنیای فئودالی مذکور صرفاً نماد و بازتابی است از عالمی که توسط خداوند و گروهی از فرشتگان اداره می شود. با ظهور عصر رنسانس منظرگرایی زاویه نگرش و حوزه بینش خود را از خدا به سمت فرد انسانی تغییر داد. برداشت های جدیدی از مفهوم مکان و زمان در تمامی عرصه ها و حوزه های فرهنگ رنسانس خود را متجلی ساختند. در عصر روشنگری فضا یا مکان پدیده یی قابل دستیابی و غلبه کردنی می نمود. از این رو هرگونه خیالبافی ها، تخیلات و خرافه از روی نقشه ها محو و پاک شدند و زمان و مکان به صورت زمان و مکان متحدالشکل و نپوتنی درآمدند، نگرش یا بینش عقلانی و متحدالشکل از زمان و فضا این امکان را به متفکران عصر روشنگری داد تا طرح های استعماری داشته باشند. قوت گرفتن اندیشه برای هر کس جایی وجود دارد، یعنی تصور و برداشتی خطی و یکنواخت از مفهوم زمان و مکان. با ظهور مدرنیسم این نوع برداشت خطی از مفهوم زمان و مکان رو به زوال رفت و ما شاهد انقلاب ها، جنبش ها و تحولات اقتصادی بودیم.
در عصر مدرنیته به اندازه تعداد چشم اندازها و منظرهای موجود که انسان از آن منظرها به خود، دیگران، اجتماع، جهان و هستی می نگرد، به همان اندازه تجربه زمان و مکان وجود دارد. اما در دنیای پست مدرن ما شاهد کوچک شدن و قبض فضا در تمامی ابعاد زندگی بشر هستیم.
از دیدگاه هاروی شدیدترین دوره فشردگی زمان - فضا در دو دهه اخیر بوده است. در این دوره پیشرفت های حیرت آور در عرصه فناوری های ارتباط، زمان و فضا را بسیار فشرده کرده و به آرمان دهکده جهانی واقعیت بخشیده است. زیر فشار حاصل از دگرگونی ها و تحولات فنی و اقتصادی، زمان و فضا چنان به هم ریخته است که چگونگی رویارویی با احساس فشردگی شدید دنیاهای فضایی و زمانی به ضرورتی گریزناپذیر درآمده است. به بیان دیگر تجربه انسان از زمان و فضا بسیار متغیر و سیال شده است و این یعنی جهانی شدن.
هاروی جهانی شدن را به پسامدرنیته و پسامدرنیسم پیوند می زند و استدلال می کند که شکل جدیدی از سرمایه داری تحت عنوان پسامدرنیته انعطاف پذیر را می توان از منظر مارکسیسم کلاسیک درک کرد. او می گوید؛ «اجازه دهید به عناصر و روابط ثابت شیوه تولید سرمایه داری مارکس برگردیم و ببینیم که آنها تا چه حد در بطن همه ظواهر سطحی و محوشونده، شقاق ها و گسست ها، حی و حاضر هستند و خصیصه اصلی اقتصاد سیاسی معاصر را تشکیل می دهند.» به عقیده وی جهانی شدن برای سرمایه داری پدیده جدیدی نیست لیکن پسامدرنیته انعطاف پذیر دربردارنده شدت یافتن تراکم و فشردگی زمانی- فضایی است که ویژگی این نوع پسامدرنیته محسوب می شود. به نظر هاروی پسامدرنیته انعطاف پذیر یک فرهنگ پسامدرن خلق می کند. جست وجوی بی پایان برای بازارهای جدید، تغییر سریع کالاها و دستکاری مداوم سلیقه و عقیده مردم از طریق تبلیغات باعث ایجاد فرهنگ پسامدرنی شده است که ویژگی این نوع فرهنگ وجود ناپایداری و اندیشه های سطحی به جای معانی عمیق، کثرت گرایی و هرج و مرج به جای فراروایت های عقل و پیشرفت است.
البته هاروی معتقد است در سیاست های جهانی به طور کلی فرصت های خوبی برای شکل گیری کثرت گرایی در دانش، هویت ها و فرهنگ وجود دارد. هاروی از جمله متفکرانی است که معتقد است جهانی شدن به گسترش شکل های ویژه یی از هنر در سراسر جهان کمک کرده است. او در کتاب «وضعیت پست مدرنیته» بیان می کند که ظهور فوق قلمروگرایی در آفرینش و انتشار شکل های جدید و خاص زیباشناسی نقش بسته است. روابط جهانی در سرعت بخشیدن به هنر نیز تاثیر داشته است. سه روند واردات، ترکیب و آفرینش های جدید به احتمال زیاد با همدیگر موجب تنوع و انعطاف پذیری بیشتر در ارزیابی شده اند. دیوید هاروی در این زمینه به توصیف ویژگی های ناآرامی، ناپایداری و گذرا بودن زیبایی شناسی پسامدرن پرداخته است. او معتقد است تفاوت، ناپایداری، ارزش تماشایی مد و کالایی شدن، کارهای فرهنگی را مورد تحسین قرار می دهد. از سوی دیگر دوران جهانی شدن معاصر شاهد بسیاری از واکنش های سنتگرا در برابر نگرش جدید در هنر نیز بوده ایم. در کتاب «عدالت اجتماعی و شهرها» هاروی به تبیین این مساله می پردازد که جغرافیا نمی تواند در مقابل فقر و معضلات اجتماعی که در شهر وجود دارد بی طرف بماند و با
بهره گیری از منطق دیالکتیکی به اثبات این مطلب می پردازد. وی عقیده دارد سرمایه داری برای تضمین بازتولید خویش احتیاج به نابودسازی فضاهای مکانی دارد. یکی از مقالات مهم هاروی به نام «جهانی شدن در بوته آزمایش» است. او در این مقاله بیان می کند که جهانی شدن در طول ۲۰ سال گذشته به کلید رمز تفکرات ما درباره شیوه کارکرد دنیا تبدیل شده است.
او معتقد است جهانی شدن سرمایه داری از ۱۴۹۲ به بعد و حتی قبل از آن آغاز شده است و از آن زمان جنبه مهمی در دنیامیسم سرمایه داری بوده است. دیوید هاروی بر بعد عمیقاً جغرافیایی و تجدید سازمان فضا - مکانی انباشت سرمایه تاکید ویژه یی دارد و بر این نظر است که بدون وجود امکانات برای گسترش جغرافیایی و تجدید سازمان فضا- مکانی و نیز توسعه نابرابر جغرافیایی، سیستم سرمایه داری به مثابه سیستم اقتصادی- سیاسی مدت ها پیش از کار افتاده بود. همچنین معتقد است واکنش دائم سرمایه داری به سمت فضا- مکان های جدید آن را به جست وجوی تعویض یا جا به جایی مکانی تضادها کشانده و به گونه یی تاریخی باعث ایجاد یک جغرافیای جهانی جدید می شود. در این راستا هاروی به این نتیجه می رسد که اساساً مبارزه طبقاتی در یک منطقه معین معنا می دهد و آنچه جهانشمولی سوسیالیستی نامیده می شود امری است که باید از طریق تعامل بین مطالبات مختلف و دغدغه های مربوط به آن منطقه خاص ساخته شود.
هاروی با اشاره به اثر برجسته ادوارد تامسون یعنی «شکل گیری طبقه کارگر در انگلیس» می گوید تردیدی نیست در اینکه ساحت، آگاهی و سیاست طبقاتی می توانست بسته به اینکه در شهرهای الدهام، نورتامیتون یا سوت شیلدا باشد به نحو دیگری شکل گرفته و تدوین شود، یعنی حتی در داخل دولت - ملت هم تفاوت های جغرافیایی بیش از آنکه فکر می کردیم در امر سازماندهی سیاست و آگاهی طبقاتی نقش دارند. در نتیجه طبق نظر هاروی باید از تحلیل هایی که انکشاف سرمایه داری را به مثابه فرآیندی صرفاً زمانی درک می کنند و نیز از تحلیل هایی که عاری از هرگونه تعین در رابطه با مکان یا جغرافیاست، دست برداشت. او سپس به بررسی تنش های عمیقی که در پیکره سرمایه داری ریشه دوانده می پردازد و از این طریق به درک فرآیند جهانی شدن به مثابه ایجاد توسعه یی نابرابر در زمان و مکان اقدام می کند.
هاروی به سه جهش بزرگ در فرآیند جهانی شدن نظیر حذف مقررات مالی در دهه ۱۹۷۰ در امریکا، انقلاب اطلاعات و تقلیل هزینه و زمان حمل و نقل کالاها اشاره و آن را با یک سری خطوط دیگر همراه می کند. هاروی در پایان این گونه نتیجه می گیرد؛ اگرچه در شیوه تولید و مناسبات مرتبط با آن هیچ انقلاب اساسی روی نداده است، اما سرمایه داری دچار یکسری جهش ها و تغییرات کیفی شده است که ضرورت تجدید فرمول بندی و سیاست را لازم می سازد. در ادامه پیشنهاد می دهد در گفتمان سوسیالیستی اصطلاح «جهانی شدن» با «توسعه نابرابر زمانی- مکانی» تعویض شود و از جنبش سوسیالیستی می خواهد ابعاد خوفناک این توسعه نابرابر مکانی- زمانی که کار سازماندهی را بسیار مشکل می سازد را درک کند.
نیلوفر چینی چیان
نتیجه گیری
خلاصه نکات جهانی شدن و پست مدرنیسم از منظر دیوید هاروی را می توان به صورت زیر در چند مورد بیان کرد؛
- جهانی شدن یعنی فشردگی شدید زمان- فضا
- در هیچ دورانی از تاریخ (فئودالیته، رنسانس، روشنگری، مدرنیسم) فشردگی زمان- فضا تا بدین حد وجود نداشته است.
- در سده نوزدهم دو تحول به روند فشردگی زمان و فضا شتاب بخشید؛ اول شکل گیری نوگرایی و تجددخواهی یا همان جنبش فرهنگی جهانی. دوم پیدایش بحران اقتصادی و گسترش نظام سرمایه داری جهانی
- سرمایه داری جهانی دارای بعد جغرافیایی زمان- مکان است.
- «پسامدرنیته انعطاف پذیر» شکل جدید سرمایه داری است.
- پسامدرنیته انعطاف پذیر دربردارنده شدت یافتن تراکم و فشردگی زمانی - فضایی است.
- پسامدرنیته انعطاف پذیر یک فرهنگ پسامدرن خلق می کند و منطق فرهنگی سرمایه داری متاخر است.
- تولید فرهنگی به نحو فزاینده یی جذب تولید کالا شده و این امر به حساسیت زیباشناختی جدیدی منجر شده است.
- تجربه انسان از زمان و فضا بسیار سیال شده است و این یعنی جهانی شدن.
منابع
۱- حسینعلی نوذری، صورتبندی مدرنیته و پست مدرنیته، انتشارات نقش جهان، ۱۳۸۵
۲- یان آرت شولت، نگاهی موشکافانه به پدیده جهانی شدن، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۶
۳- دیوید هاروی عدالت اجتماعی و شهر، ترجمه محمدرضا حائری و همکاران، شرکت پردازش و برنامه ریزی شهری ۱۳۸۲
۴- لش، اسکات ؛ جامعه شناسی پست مدرنیسم، ترجمه حسن چاوشیان، نشر مرکز، ۱۳۸۴
۵-www.anarchygeography.com
منبع : روزنامه کیهان