جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

تروریستهای واقعی چه کسانی هستند


تروریستهای واقعی چه کسانی هستند
‌آمریکایی ها و اسراییلی ها می دانند که بر اثر حملاتی که صورت می گیرد،‌مردم دچار چه مشکلاتی خواهند شد و چه تبعات جبران ناپذیری به بار خواهد آمد. با این وجود،‌ دائم ادعا می کنند که قصد کشتن مردم را نداشته اند. اگر برای چند لحظه سعی کنیم که با عینک جهان واقعی به دنیا نگاه کنیم،‌خواهیم دید که جنایتکاران و تروریستهای واقعی در این جهان،‌چه کسانی هستند.
در آوریل سال ۲۰۰۲ میلادی، دو معلول فلسطینی با نامهای کمال و جمال در جریان یورش نظامی اسراییل به اردوگاه آوارگان جنین در کرانه باختری جان خود را از دست دادند. بدن بی جان کمال، ویلچر او و باقیمانده پرچم سفیدی که او در دست گرفته بود تا هدف تانکهای اسراییلی واقع نشود بعدها توسط چند خبرنگار انگلیسی پیدا شد.هیچ کس هیچ گاه از این دو فلسطینی معلول و وحشی گری اسراییلی ها در مقابل آنها سخنی به میان نیاورد.
فرهنگ لغتی که مقامات آمریکایی و اسراییلی برای خودشان ساخته اند و بر اساس آن موضع می گیرند،‌ گاهی واقعا جالب توجه می شود. (مدتی) پیش که عماد مغنیه استراتژیست حزب الله ترور شد، مقامات آمریکایی و اسراییلی به دست و پا زدن افتادند و ادعا کردند یکی از افرادی که برای "جهان" خطرناک بود از صحنه کنار گذاشته شده است. اما این کلمه "جهان"، معانی زیادی را با خود به همراه می آورد. در فرهنگ لغتی که برای بعضی از کشورها تعریف شده، "جهان" به سیاستمداران آمریکایی، انگلیسی، اسراییلی (و هرکس که با آنها موافق باشد) اطلاق می شود. بر این اساس،‌"جهان" بوده که از حمله آمریکا به افغانستان حمایت کرده. اما نمی دانیم چرا این "جهان" با آن جهانی که طبق نظرسنجی موسسه گالوپ، مخالف حمله به افغانستان بود فرق دارد!
بر اساس نظرسنجی گالوپ، مثلا در آمریکای لاتین که در گذشته تجربه نفوذ واشنگتن را داشته،‌ حمایت از بمباران افغانستان بسیار پایین بود. حمایت از این حمله، بین مردم مکزیک دو درصد بود و بقیه کشورهای آمریکای لاتین هم بین دو تا ۱۶ درصد حامی حمله به افغانستان بودند. تازه همین حامیان اندک هم اذعان داشتند که باید حساب اهداف نظامی و غیرنظامی را در افغانستان از هم جدا کرد (چیزی که اصلا اتفاق نیفتاد). اکثر کشورهای جهان اعلام کرده بودند که باید راه حل غیرنظامی و دیپلماتیک را برای حل این بحران مورد توجه قرار داد. اما کو گوش شنوا؟ "جهان" مورد نظر بوش موافق این حمله بود!
بگذریم. به هر حال ادعاهایی که مقامات آمریکایی و اسراییلی در خصوص مغنیه مطرح کردند بیشتر باعث رسوایی خودشان شد. به نوشته روزنامه فایننشال تایمز، آنها اصرار داشتند که یکی از مواردی که می توان مغنیه را به دست داشتن در آن متهم کرد،‌ربودن یک هواپیمای تی. دبلیو.ای در سال ۱۹۸۵ میلادی بوده است. مورد دیگر از ادعا علیه او نیز دست داشتن وی در ربودن هواپیمای آشیل لورو بوده که در جریان آن، یک آمریکایی معلول به نام لئون کلینگهوفر کشته شده بود. مرگ او ماجرای بزرگی به پا کرد و حتی به سوژه برنامه هایی در شبکه های تلویزیونی تبدیل شد که در آنها از فلسطینیان چهره دهشتناکی ترسیم می شد. کار چنان بالا گرفت که حتی صدای سیاستمداران تندرو اسراییل هم درآمد.
اما بالاخره ما کی می خواهیم به تمام ابعاد قضایا توجه کنیم؟ واقعیت این است که ربودن هواپیمای آشیل لورو پاسخی بود به بمباران تونس توسط اسراییل که دقیقا یک هفته پیش از آن هواپیماربایی و به دستور شیمون پرز نخست وزیر وقت اسراییل انجام شده بود. حمله هوایی اسراییل در آن زمان موجب کشته شدن ۷۵ تبعه تونسی و فلسطینی شد. می گویند بمبهای هوشمند اسراییلی آنها را تکه تکه کرده بود. واشنگتن که مثلا در آن زمان متحد تونس به شمار می رفت،‌ این کشور را از بمباران قریب الوقوع اسراییل باخبر نکرد. البته جورج شولتز وزیر خارجه وقت آمریکا در تماس با اسحاق شامیر همتای اسراییلی اش، این بمباران را پاسخی مشروع به حملات "تروریستی" دانسته بود.
چند روز بعد از این ماجرا، پرز به واشنگتن رفت تا با رونالد ریگان در خصوص واکنش جهان به آن حملات "تروریستی" به صحبت بنشیند. اتفاقی که شولتز و پرز و جهان از آن به عنوان توجیه و دستاویزی برای بمباران تونس یاد می کردند،‌کشته شدن سه اسراییلی در قبرس بود. مقامات اسراییل دریافته بودند که قاتلان این سه نفر، تونسی نیستند و ممکن است تبعه سوریه باشند. اما تونس هدف خوبی برای بمباران بود. هم کشور بی دفاعی بود و هم شمار زیادی فلسطینی در آن ساکن بودند.
برخلاف ماجرای کلینگهوفر، هیچ گاه از فلسطینیان معلولی که طی حملات اسراییل جان خود را از دست می دادند سخنی به میان نیامده است. می توان یک مورد مشابه را در این راستا مورد توجه قرار داد. در آوریل سال ۲۰۰۲ میلادی، دو معلول فلسطینی با نامهای کمال و جمال در جریان یورش نظامی اسراییل به اردوگاه آوارگان جنین در کرانه باختری جان خود را از دست دادند. بدن بی جان کمال، ویلچر او و باقیمانده پرچم سفیدی که او در دست گرفته بود تا هدف تانکهای اسراییلی واقع نشود بعدها توسط چند خبرنگار انگلیسی پیدا شد. جمال هم سرنوشت مشابهی داشت. هیچ کس هیچ گاه از این دو فلسطینی معلول و وحشی گری اسراییلی ها در مقابل آنها سخنی به میان نیاورد.
به هر صورت، شکی نیست که ابعاد غیر انسانی بمباران تونس اصلا با ربوده شدن هواپیمای آشیل لورو قابل مقایسه نبود. اسراییل و آمریکا هر دو نامزدهای مناسبی برای بدترین تروریستهای سال ۱۹۸۵ میلادی بودند؛ زیرا آمریکا هم به شکل دیگری در همان سال در فعالیتهای تروریستی دست داشت.
در آن سال،‌بمبی در یک اتومبیل منفجر شد؛‌آن هم اتومبیلی که بیرون یک مسجد در بیروت پارک شده بود. تایمر بمب برای زمانی تنظیم شده بود که شرکت کنندگان در نماز جمعه از مسجد خارج می شدند. بمب بموقع منفجر شد؛ و به نوشته روزنامه واشنگتن پست، هشتاد نفر را کشت و ۲۵۶ نفر را زخمی کرد. اکثر کشته شدگان زنان و دختران بودند. اما هدف این بمب گذاری، شیخ محمد حسین فضل الله بود. بمب گذاری را رونالد ریگان و سازمان سیا ترتیب داده بودند؛‌آن هم با کمک برخی از متحدان عربشان. این را باب وودوارد می گوید که کتابی هم در خصوص جنگهای مخفی سیا در فاصله سالهای ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۷ نوشته است. واقعیت این است که اطلاعات زیادی در خصوص نحوه برنامه ریزی برای این بمب گذاری در دست نیست. چون آمریکا جنایات خودش را بررسی نمی کند و صدایش را هم در نمی آورد!
کاندیدای بعدی برای بدترین اعمال تروریستی در آن سال،‌شیمون پرز نخست وزیر اسراییل است و عملیات "مشت آهنین" که در جنوب لبنان اجرا شد. در آن زمان، اراضی جنوب لبنان توسط اسراییل اشغال شده بود و شیمون پرز هم اوج خشونتش را در صدور حکم حمله به این اراضی به نمایش گذاشت. اما خب می دانید که، چنین جنایاتی معمولا از چشم "جهان" پنهان می ماند. به همین جهت جنایاتی از این دست را در فهرست تروریسم "جهانی" قرار نمی دهند. اما شاید با ارائه اطلاعاتی از این دست بتوان امیدوار بود که مردم ساکن در سایر نقاط جهان از جنایات "جهانیانی" مثل اسراییل و آمریکا باخبر شوند.
یکی دیگر از مواردی که عماد مغنیه به دست داشتن در آن متهم شده است،‌ حمله به گروهی از نیروهای آمریکایی و فرانسوی در لبنان در سال ۱۹۸۳ میلادی است. شاید بد نباشد بدانیم که همین نیروهای آمریکایی و فرانسوی به انجام حملات هوایی و دریایی در لبنان مشغول بودند و درست قبل از این حمله هم آمریکا حمایت تمام و کمالی از حمله اسراییل به لبنان در سال ۱۹۸۲ میلادی به عمل آورده بود؛‌حمله ای که موجب کشته شدن ۲۰ هزار نفر و خرابی بخشهای زیادی از بیروت شد. این وحشی گری تنها زمانی پایان گرفت که فاجعه صبرا و شتیلا باعث شد توجه جامعه بین المللی جلب شود.
حمله اسراییل به لبنان در آن سال در بسیاری از رسانه های غربی به عنوان واکنشی نسبت به حملات سازمان آزادی بخش فلسطین به شمال اسراییل معرفی شد. همین استدلال است که در کتاب جیمی کارتر با عنوان "فلسطین:‌صلح،‌نه تبعیض" هم ذکر شده و البته اشتباه هم هست. حملات سازمان آزادی بخش فلسطین از خاک لبنان نبود که باعث حمله اسراییل به لبنان شد. واقعیت این بود که مرز لبنان آرام بود و اسراییل سعی داشت با حملات گاه و بیگاهش،‌ سازمان آزادی بخش فلسطین را به واکنشی خشونت آمیز وادارد تا بهانه ای برای ادامه حملات اسراییل تراشیده شود. اسراییل در واقع می خواست از این طریق،‌ حضور خود در مناطق اشغال شده کرانه باختری را ادامه دهد.
اتهام دیگری که از سوی آمریکا و اسراییل به مغنیه وارد شده، برنامه ریزی برای بمباران سفارت اسراییل در بوئنوس آیرس در سال ۱۹۹۲ میلادی است. به نوشته روزنامه فایننشال تایمز، در این حمله که در واکنش به ترور عباس الموسوی رهبر حزب الله توسط اسراییل انجام گرفته بود،‌۲۹ نفر کشته شدند. اسراییل خود مسئولیت ترور او را به عهده گرفته بود؛ و بنابراین نباید از واکنش ها نسبت به این حمله تعجب می کرد. شاهدان عینی حتی می گویند هلیکوپتر اسراییلی که الموسوی را هدف قرار داد، به ‌همسر و فرزند پنج ساله او هم شلیک کرد و بعد به اتومبیلی که مجروحان حادثه را به بیمارستان می برد نیز حمله ور شد.
پس از این حمله،‌ حزب الله هم قواعد بازی را تغییر داد و هرگاه اسراییل حمله ای علیه لبنان را کلید می زد، حزب الله نیز راکتهایش را به شمال اسراییل شلیک می کرد. اسراییل اصلا تاب این حملات را نداشت و در مقابل چنان یورشی را آغاز کرد که ۵۰ هزار نفر از خانه هایشان آواره شدند و حتی شمال لبنان هم هدف قرار گرفت.
یکی از مناطقی که در این زمان مورد حمله قرار گرفت، محل زندگی عبدالکریم عبید بود که چند سال قبل تر ربوده و در اسراییل زندانی شده بود. رابرت فیسک روزنامه نگار انگلیسی در این خصوص می نویسد: "منزل او مستقیما هدف حمله موشکی قرار گرفت و البته اسراییلی ها هدفشان همسر و سه فرزند عبدالکریم عبید بود."
مارک نیکلسون خبرنگار روزنامه فایننشال تایمز هم صحنه را چنین توصیف می کند:‌ " از اهالی محل ،آنان که موفق به فرار نشده بودند،‌ مجبور شدند پنهان شوند زیرا هر حرکت محسوسی در داخل و خارج خانه ممکن بود توجه هواپیماهای جاسوسی اسراییل را جلب کند و به حمله ای دیگر ختم شود."
این جنایات در نگاه "جهان" اهمیتی نداشت. حتی ذکر هم نمی شد. اما حالا که چنین اتهاماتی از سوی اسراییل و آمریکا علیه عماد مغنیه مطرح می شود جا دارد که آن طرف قضیه را هم ببینیم و دقت کنیم که چگونه اسراییل و آمریکا خودشان تروریسم بین المللی را شکل می دهند و تقویت می کنند.
دیگر اتهامی که از سوی اسراییل و آمریکا علیه عماد مغنیه مطرح شده، این است که او حزب الله را برای انجام عملیات دفاعی در مقابل حملات اسراییل به لبنان در سال ۲۰۰۶ میلادی آماده می کرده است. عجب جرم بزرگی. حتما این فعالیتها طبق استانداردهای "جهان" جرم محسوب می شوند! اسراییل و آمریکا در واقع می خواهند در راه انجام فعالیتهای تروریستی خودشان با هیچ مانعی هم مواجه نشوند. علت ناراحتی شان همین است.
یک توجیه شرم آور "جهان" برای فعالیتهای تروریستی اسراییل و آمریکا این است که فلسطینیها و لبنانیها و هرکس که بخواهد مقاومت کند،‌ "عمدا" باعث کشته شدن اتباع کشورهای دیگر می شود. اما آمریکا واسراییل اصلا این کار را به صورت عمدی دنبال نمی کنند! آنها فقط به صورت تصادفی آدم می کشند. اصلا قصدشان آدم کشی نیست! به همین جهت،‌جنایاتی که آنها مرتکب می شوند را نباید جنایت به شمار آورد.
تازه ترین نمونه ای که از این برخورد مشاهده شده، تصمیم دادگاه عالی اسراییل برای تحت فشار گذاشتن مردم غزه است. مردم غزه باید به صورت دسته جمعی تحت فشار قرار بگیرند؛ یعنی از آب و برق و غذا و هر ضرورت دیگر زندگی محروم بمانند. اما این اقدام اصلا جنایتکارانه به شمار نمی آید!
همین توجیه را آمریکا هم برای بسیاری از اقداماتش به کار گرفته و می گیرد. به یاد داریم که آمریکا در سال ۱۹۹۸ میلادی چگونه کارخانه داروسازی الشفا در سودان را هدف قرار داد و آن را نابود کرد. این حمله باعث مرگ آدمهای زیادی شد؛‌ زیرا تنها جایی بود که داروهای مورد نیاز مردم سودان را تامین می کرد. طبق استانداردهای جهانی که آمریکا و اسراییل به صورت خیالی برای خودشان ساخته اند،‌ آمریکا به صورت عمدی باعث مرگ این سودانیها نشده است! آنها دائم به توجیه خودشان مشغولند. توجیه خودشان برای خودشان.
اصولا سه جور کشتار داریم: کشتار عمدی، کشتار تصادفی، و کشتاری که از وقوع آن اطلاع داشته باشیم اما قصد خاصی از آن در کار نباشد. طبق استانداردهای "جهان"، جنایات و کشتارهایی که توسط آمریکا و اسراییل انجام می پذیرد قطعا در گروه سوم جا می گیرد! بنابراین،‌ وقتی اسراییل برق و آب غزه را قطع می کند یا در مرز کرانه باختری ایست بازرسی می گذارد،‌به صورت خاص قصد ندارد موجب کشته شدن فلسطینیان شود اما عملا باعث می شود فاجعه انسانی در غزه و کرانه باختری اتفاق بیفتد و مردم فلسطین به خاطر استفاده از آب آلوده یا ممانعت نیروهای اسراییل از عبور آمبولانسهای حامل بیماران کشته شوند!
زمانی هم که بیل کلینتون فرمان بمباران الشفا را تحت بررسی داشت،‌سازمان دیده بان حقوق بشر به او هشدار داد که چه فاجعه انسانی از پس این حمله سر خواهد کشید. اما برای بیل کلینتون اهمیتی نداشت. در جریان این حمله، داروهای زیادی در یک کشور فقیر آفریقایی نابود شد و بیماران زیادی جان خود را از دست دادند.
با این ترتیب،‌آمریکایی ها و اسراییلی ها می دانند که بر اثر حملاتی که صورت می گیرد،‌مردم دچار چه مشکلاتی خواهند شد و چه تبعات جبران ناپذیری به بار خواهد آمد. با این وجود،‌ دائم ادعا می کنند که قصد کشتن مردم را نداشته اند. اگر برای چند لحظه سعی کنیم که با عینک جهان واقعی به دنیا نگاه کنیم،‌خواهیم دید که جنایتکاران و تروریستهای واقعی در این جهان،‌چه کسانی هستند. البته اگر بخواهیم.
نویسنده:نوام چامسکی
منبع : خبرگزاری فارس