جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

تغییر سرنوشت


تغییر سرنوشت
یکی از اختیارات شناخته‌شدهٔ یک استاد حقیقی، توانائی وی در تغییر سرنوشت افراد است. او از یک قدرت معنوی برای تغییر دادن خط سرنوشت برخوردار است که می‌تواند شخصی را که از نظر آگاهی در مرتبه بالاتری قرار دارد تحت‌تأثیر قرار دهد. اگر شخص به حد معینی از آگاهی دست یابد، استاد دورن برخی از کارماهای غیرضروری او را از بین می‌برد.
در بسیاری از مواقع کار ما در مرحله رؤیا ظاهر می‌شود. در این مورد شخصی که نیاز به دریافت تجربه خاصی دارد، آن تجربه را در رؤیا دریافت می‌کند و صبح روز بعد شخص رؤیابین با خود می‌گوید: چه رؤیای وحشتناکی! خدا را صد هزار مرتبه شکر که فقط خواب بود و واقعیت نداشت. در واقع دلیلی ندارد که این عمل در واقعیت هم رخ دهد زیرا فرد قرضی را که باید بابت اعمال کارمیک خود پرداخت می‌کرده در عالم رؤیا پس داده است. این توجه در حقیقت هدیه‌ای از جانب ماهانتا می‌باشد.
چندین سال پیش پزشکان به ریکا گفته بودند که استعداد مادر شدن ندارد. ریکا مثل تمام اعضاء گروه به رؤیا اعتقاد کامل داشت، علی‌رغم نظریه‌های ناامیدکننده پزشکان، او هنوز معتقد بود که می‌تواند به‌طور طبیعی مادر شود و فرزندش را خودش به دنیا بیاورد. پس قلبش را به‌سوی روح الهی گشود. او از ماهانتا درخواست کرد که اگر راهی وجود دارد که از آن طریق می‌تواند بچه‌ها شود، لطفاً این راه را از او دریغ ننماید. سپس تصمیم گرفت مطابق مذهبش زندگی کند. او هر روز به انجام تمرینات معنوی‌اش می‌پرداخت. کتاب‌های امور باطنی را مطالعه می‌کرد و به تمام دستورالعمل‌ها در حد توان خویش عمل می‌نمود.
از تصمیم داشت آگاهی معنوی‌اش را به سطح بالاتری ارتقاء دهد و بیشترین تلاشش را انجام داد تا هر نکته از زندگی، او را به انسانی متعالی‌تر تبدیل سازد. زیرا می‌دانست قدرت خداوند به قلب انسان نفوذ خواهد بود.
یک شب قبل از خواب، ریکا از روش تصویرسازی استفاده کرد بدین ترتیب که خودش را در مکانی شفابخش تصویر نمود، کمی بعد در رؤیا او در یک بیمارستان بزرگ بود. در جهانی دیگر و دکتری او را بر روی برانکارد به‌سوی اتاق عمل می‌برد تا جراحی شود. بعد از عمل، دکتر نسخه‌ای برای او نوشت و نام داروئی را در آن ذکر کرد. ریکا آن نام را حفظ نمود. زمانی‌که دکتر برای دومین بار نام دارو را تکرار کرد، ریکا تکان عجیبی را در پائین شکمش احساس نمود. چیزی در حال حرکت بود سپس از خواب بیدار شد.
ریکا رؤیایش را در دفترچه رؤیایش یادداشت نمود و در تکه کاغذی به‌طور جداگانه نام دارو را نوشت و سپس به خواب رفت.
صبح روز بعد او با چند داروخانه تماس گرفت تا داروی موردنظر را تهیه کند ولی تمام جواب‌ها یکی بود: این دارو بسیار کمیاب است شما تنها می‌توانید آن را در برخی از کلینیک‌های خصوصی پیدا کنید. این یک داروی جدید بود.
ریکا درباره آنچه پیش آمده بود اندیشید و با خود فکر کرد: من نمی‌توانم پیش دکتر بروم و بگویم این نسخه‌ای است که من در خواب دیده‌ام، لطفاً آن را برای من بنویسید. بنابراین تصمیم گرفت فعلاً کاری انجام ندهد. او صبر کرد تا زمان مناسب فرا برسد.
ریکا به دنبال زندگی‌اش رفت و رؤیایش را فراموش کرد. تا اینکه یک روز صبح با دندان‌درد وحشتناکی از خواب برخاست. لثه‌هایش به شدت ورم کرده بودند. رئیسش به او مرخصی داده بود تا نزد دندانپزشک برود و از درد رهائی یابد.
در مطب دندانپزشکی، دکتر نگاهی به دندان‌هایش انداخت و گفت: شما دچار نوعی عفونت شده‌اید. من برای شما نسخه‌ای می‌نویسم و نام داروئی را بر زبان آورد. بسیار شبیه داروئی بود که آن دکتر در رؤیا به ریکا گفته بود - همان داروی کمیاب و خارق‌العاده - ریکا با نسخه به خانه برگشت و مدتی بعد، قبل از اینکه بسته قرص تمام شود، او با شادمانی دریافت که باردار است.
فرزند وی اکنون هفت‌ساله است. این کودک گواهی بر وجود ماهانتا می‌باشد که همیشه همراه ریکا بوده و خواسته قلبی او را شنیده بود. رؤیاها راهی برای دریافت جواب از سوی روح مقدس الهی می‌باشند.

مترجم: مهرنوش موسوی فرد
نویسنده: هارولد کمپ
منبع : ماهنامه طمطراق