چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا

آیا می‌توان از رهبری انتقاد نمود؟


آیا می‌توان از رهبری انتقاد نمود؟
● جایگاه ولایت فقیه و رهبری در جمهوری اسلامی ایران:
یقیناً یکی از عوامل اصلی پیروزی انقلاب اسلامی وجود رهبریِ ارزشمند حضرت امام(ره) بوده، همچنانکه در طول دوران بعد از انقلاب نقش و جایگاه رهبری شایسته، فرهیخته، دانا و توانا برای به ثمر رساندن اهداف عالی انقلاب و برون رفت از مشکلات پیش‌آمده برای نهال جوان جمهوری اسلامی امری غیرقابل انکار است.
ولایت فقیه که اکنون در عنوان رهبری نظام تجلی یافته، محور نظام و ضامن عدم انحراف کارگزاران دیگر حکومتی می‌باشد.
شرایط و صفات ذکر شده در اصول ۱۰۹ و ۵ قانون اساسی (از جمله صلاحیت علمی برای افتاء، عدالت، تقوی، بینش صحیح سیاسی، اجتماعی و ...) و وظایف و اختیارات رهبری مندرج در اصل ۱۱۰ قانون اساسی (از جمله تعیین سیاست‌های کلی نظام پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام، نظارت بر حسن اجرای سیاست‌های کلی نظام، فرماندهی کل نیروهای مسلح، حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه گانه، حل معضلات نظام که از طریق عادی قابل حل نیست از طریق مجمع تشخیص و ...) و اعمال قوای حاکم ـ قوای مقننه، مجریه و قضائیه ـ زیر نظر رهبری (اصل ۵۷ قانون اساسی) گوشه‌ای از جایگاه رفیع و منیع مقام ولایت فقیه و رهبری در نظام اسلامی ما می‌باشد. اکنون با توجه به این جایگاه ممکن است به ذهن آید که آیا از این مقام نیز می‌توان انتقاد نمود؟ در پاسخ به این سوال پس از تبیین مفهوم انتقاد مبانی آن مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
۱) تبیین مفهوم انتقاد:
کلمهٔ انتقاد به معنی «خوب و بد چیزی را آشکار کردن» می‌باشد (آیت‌الله زادهٔ شیرازی، ۱۳۷۴، ص ۹۷۰) بنابراین انتقاد دو سویه می‌باشد، منتقد باید با دیدی منصفانه و با توجه به موقعیت‌های قرار گرفته از سوی فاعل به نقد عملکرد بپردازد و در این راستا هم به خوبی‌ها هم به بدی‌های عملکرد طرف بپردازد.
از این رو اگر ناقد فقط بخواهد تنها جنبه‌های مثبت رفتارهای منتقد را بیان کند این نه تنها انتقاد نیست که بلکه مدح و منقبت و گاهی چابلوسی و تملّق می‌باشد و از آن سو، اگر تنها دیدهٔ خویش را یکسره بر نقطه ضعف‌ها بگشاید و از مشاهدهٔ نقاط مثبت روی بگرداند، او در حقیقت مرتکب عملی غیرمنصفانه و به دور از حقیقت گشته است.
بنابراین ناقد منصف باید هر دو وجه نقاط مثبت و نقاط ضعف، خوبی‌ها و بدی‌ها، کاستی‌ها و شایستگی‌ها را در نظر بگیرد تا بتواند انتقاد سازنده‌ای ارائه دهد.
۲) مبانی انتقاد به رهبری:
در بیان مبانی انتقاد از سه منظر دین، قانون و دیدگاه بنیانگذار نظام و جمهوری اسلامی ایران به این بحث خواهیم پرداخت:
الف) مبانی دینی
۱) امر به معروف و نهی از منکر:
آیات و روایات فراوانی بر اهمیت امر به معروف و نهی از منکر تأکید کرده‌اند. به عنوان نمونه خداوند فرموده است: «زنان و مردان مؤمن یار و دوستدار یکدیگرند، به کار نیکو وا می‌دارند و از کارها زشت منع می‌کنند.» (توبه / ۷۱)
همچنانکه امیرالمؤمنین می‌فرمایند: «تمام کارهای نیک و جهاد در راه خدا در مقایسه با امر به معروف و نهی از منکر همچون قطره‌ای در برابر دریای پهناور است»‌ (علامه مجلسی، ۱۳۷۴، ج ۱۰۰، ص ۸۹)
نکته مهم در این مورد آن است که این آموزهٔ دینی تنها در روابط بین فردی انسان‌ها کارکرد ندارد بلکه در روابط اجتماعی و روابط میان کارگزاران و شهروندان نیز باید به آن اهتمام ویژه داشت.
بنابراین از آنجا که انتقاد از رهبری را می‌توان از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر ـ و البته با توجه به شرایط این واجب ـ دانست باید پذیرفت که حوزهٔ شمول این واجب الهی شامل رهبری نیز می‌شود.
۲) نصیحت پیشوایان مسلمین:
در احادیثی که از معصومین(ع) نقل شده است مردم به نصیحت کردن، خیرخواهی نمودن نسبت به پیشوایان دینی و حکومتی دعوت شده‌اند که البته مفهوم عام نصیحت مصادیق مختلفی می‌یابد که این مصادیق شامل انتقاد نیز می‌گردد. در حدیثی پیامبر اکرم(ص) فرمودند: «دین، نصیحت و خیرخواهی است» صحابه عرض کردند: «نصیحت برای چه کسی» پیامبر فرمودند: «برای خدا، کتاب خدا، پیامبر او و برای پیشوایان مسلمانان و برای همهٔ مردم» (محمدی ری‌شهری، ۱۳۷۷، ج ۱۳، ص‌۶۲۹۵)
امیرالمؤمنین در خطبه‌ای خطاب به مردم فرمودند: «حق من بر شما این است که به بیعت وفا کنید و در نهان و آشکارا حق خیرخواهی ادا کنید» (نهج‌البلاغه، خطبهٔ ۳۴)
نکته مهم آن است که «نصیحت» در این احادیث تنها به معنای خیرخواهی و خیراندیشی صرف نبوده بلکه می‌توان از این احادیث مبنایی برای حق نظارت، تحدید قدرت حاکم و انتقاد از او استفاده کرد و به خاطر همین است که مردم در زمان خلفای اولین اسلام با تکیه بر این اصل «با نصیحت خویش مانع فساد قدرت و سوء استفاده از آن می‌شدند» (جعفر پیشه فرد، ۱۳۸۱، ص ۷۱)
امیرمؤمنان علی(ع) با اینکه معصوم بود از مردم می‌خواست از نظارت و نصیحت نسبت به حکومت دریغ نکنند و می‌فرمود: «ای مردم از گفتار حق و مشورت دهی عادلانه دریغ نکنید زیرا من فوق خطا شمرده نمی‌شوم و از آن مصون نیستم مگر این که خدا مرا یاری کند. (نهج‌البلاغه، خطبه ۲۰۷، شماره ۱۵)
ایشان از مردم می‌خواهد که بر مثل ابن عباس با اینکه یک شخصیت علمی و مفسّر قرآن بود نظارت کنند و در صورت مشاهدهٔ خلاف وی را در جریان قرار دهند تا بر کنارش سازد. (شیخ مفید، مصنفات الشیخ المفید، ج ۱، ص ۴۲۰)
آن حضرت شخص نصیحتگر را نسبت به حکومت صاحب حق می‌دانست (نهج‌البلاغه، نامه ۲۹: «انی عارف... لذی النصیحهٔ حقه») و از مردم می‌خواست که برای یاری و رشد حکومت راهنمایی‌های خود را پیوسته و آشکار و پنهان به حکومت عرضه کنند (نهج‌البلاغه، خطبه ۳۴)
در نتیجه و در دیدگاه اسلامی از آنجا که حتی کوچکترین انحراف موجب منعزل شدن رهبری از سمت خود می‌گردد همچنانکه امام راحل فرمودند: «فقیه اگر پایش را این طور بگذارد ]و منحرف شود[ ، اگر یک گناه صغیره هم بکند از ولایت ساقط است» (موسوی خمینی، ۱۳۷۰، ج ۱۱، ص ۲۶)از سوی دیگر انتظار عدم اشتباه، سهو، خطا و گناه از غیرمعصوم، انتظاری غیرمعقول است.
از این مقدمات می‌توان این نتیجه را گرفت که نظارت و پیگیری و یکی از لوازم مهم نظارت که انتقاد از عملکرد زمامدار می‌باشد، خصوصاً در عصر غیبت امام معصوم(ع) امری معقول و پسندیده است. این پیگیری‌ها به تقویت جایگاه رهبری منتهی و روند انتقادات و پاسخ‌ها در نهایت اذهان عمومی را به سلامت این جایگاه واقف‌تر خواهد کرد.
ب) مبانی قانونی:
در قانون اساسی اصولی وجود دارد که می‌توان اصل جواز انتقاد از رهبری را از آن استنباط کرد:
۱) به عنوان نمونه ذیل اصل ۱۰۷ قانون اساسی بیان می‌دارد: «رهبر در برابر قوانین با سایر افراد کشور مساوی است» و این عدم مصونیت برای رهبری می‌تواند راه را برای انتقاد از این مقام مهیا سازد. زیرا همواره ممکن است ابهاماتی در اذهان پیدا شود که رهبر رفتارش مطابق قانون نبوده است و همین احتمال راه را برای انتقاد و شفاف‌سازی باز می‌کند.
۲) صدر اصل ۱۱۱ قانون اساسی نیز مقرر می‌دارد که «هر گاه رهبر از انجام وظایف قانونی خود ناتوان شود یا فاید یکی از شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم گردد.. از مقام خود برکنار خواهد شد. تشخیص این امر به عهدهٔ خبرگان مذکور در اصل یکصد و هشتم می‌باشد...»
مجلس خبرگان در اعمال این اصل کمیسیونی را به نام کمیسیون تحقیق تشکیل داده که هر سال یکبار باید گزارشی از عملکرد رهبری به اعضای مجلس خبرگان ارائه دهد.
بنابراین لازمهٔ این ساز و کار، جایز بودن انتقاد از رهبری می‌باشد و در غیر این صورت هدف از تشکیل این کمیسیون محقق نمی‌گردد. افراد می‌توانند انتقادات خود را به این کمیسیون ارجاع و تقاضای رسیدگی نمایند.
۳) بخاطر اهمیت فراوان امر به معروف و نهی از منکر، مجلس خبرگان قانون اساسی این آموزه را در اصل هشتم قانون اساسی آوردند که «در جمهوری اسلامی ایران، دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر وظیفه‌ای است همگانی و متقابل بر عهدهٔ مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت...». عموم این اصل و نیز عبارت «مردم نسبت به دولت» ـ که در اینجا دولت به مفهوم عام آن (= حکومت) استعمال شده نه دولت به مفهوم خاص آن (= قوهٔ مجریه) ـ بیانگر جواز امر به معروف و نهی از منکر ـ از عملکرد رهبری می‌باشد که البته این امر، انتقاد را هم در بر می‌گیرد.
ج) نظر امام راحل(ره):
امام(ره) در موارد بسیاری بر حق انتقاد و نظارت مردم بر کارگزاران حکومتی و حتی رهبری تأکید داشته‌اند که به عنوان نمونه چند فرمایش ایشان را ذکر می‌نمائیم:
۱) «هر فردی از افراد ملت، حق دارد که مستقیماً در برابر سایرین، زمامدار مسلمین را استیضاح و به او انتقاد کند و او باید جواب قانع کننده بدهد...» (موسوی خمینی، ۱۳۷۰، ج ۴، ص ۱۹)
۲) «نباید ماها گمان کنیم که هر چه می‌گوئیم و می‌کنیم کسی را حق اشکال نیست. اشکال بلکه تخطئه یک هدیهٔ الهی است برای رشد انسان‌ها» (همان، ج ۲، ص ۱۷۰)
۳) «همهٔ ملت موظفند که نظارت کنند بر این امور، اگر من پایم را کنار گذاشتم، ملت موظف است که بگویند پایت را کج گذاشتی، خودت را حفظ کن» (همان، ج ۷، ص ۱۱۸)
در یک جمع‌بندی از مطالبی که بیان شد می‌توان نتیجه گرفت:
۱) ادلهٔ «امر به معروف و نهی ازمنکر» عام بوده و علاوه بر روابط بین انسان‌ها در زندگی شخصی، روابط اجتماعی ـ و از جمله روابط شهروندان و مسئولان ـ را نیز شامل می‌گردد.
۲) در احادیث مختلفی معصومین(ع) به مردم تأکید کرده‌اند که نسبت به عملکرد پیشوایان و رهبران خود بی‌تفاوت نباشند و در صورت ارتکاب تخلف از وظایف، آنها را مورد نصیحت قرار دهند که البته این نصیحت شامل انتقاد نیز می‌گردد.
۳) به لحاظ عقلی نیز چون در زمان غیبت حکومت در دست غیرمعصوم است لذا برای جلوگیری از هر گونه انحرافی، نظارت بر عملکرد رهبران غیرمعصوم ضروری است که البته از لوازم این نظارت، داشتن حق انتقاد است.
۴) در قانون اساسی و کلام بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران نیز ادله‌ای مبنی بر جواز انتقاد از رهبری دیده می‌شود.
۵) ادب انتقاد از رهبری از جمله رعایت مصالح عمومی و ملی، در نظر نگرفتن منافع حزبی و گروهی، روش‌های صحیح (از نظر مکان و زمان انتقاد). از نکاتی است که باید رعایت گردد همانطور که در بیانات حضرت امیرمؤمنان(ع) نیز آمده بود آن حضرت تلویحاً بر این امر تاکید داشتند که انتقاد باید مصداق «مقالهٔ بحق» و «مشورت بعدل» باشد. یعنی از مسیر حقیقت و عدالت به ورطه تردیدافکنی و باطل گستری و بیدادگری نغلطد.
منابع:
۱. قرآن کریم.
۲. نهج البلاغه.
۳. قانون اساسی.
۴. موسوی خمینی، سید روح الله، صحیفهٔ نور، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان چاپ و انتشارات، تهران، ۱۳۷۰.
۵. آیت‌الله زادهٔ شیرازی، سید مرتضی و دیگران، مجمع اللغات، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، چاپ چهارم، ۱۳۷۴.
۶. جعفر پیشه فرد، مصطفی، چالش‌های فکری نظریهٔ ولایت فقیه، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، ۱۳۸۱.
۷. مجلسی، مولی محمدباقر، بحارالانوار، تهران، کتابچی، چاپ سوم، ۱۳۷۴.
۸. مصنفات الشیخ المفید، کنگره بزرگداشت شیخ مفید، قم، ۱۳۷۲.
سید احمد حبیب‌نژاد