یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

چرا ۲۵ سال مدارا صورت گرفت؟


چرا ۲۵ سال مدارا صورت گرفت؟
با وجودمنصوب شدن حضرت علی (ع) از سوی رسول اکرم(ص) پس چرا آن حضرت به راحتی از حکومت کنار رفتندحتی در مواقع لازم و حساس خلفاء را نیز در صحنه‌های گوناگون مورد حمایت خویش قرار دادند؟
ضایعه عظیمی که به جهان اسلام از کناره‌گیری حضرت از خلافت وارد شد هرگز قابل جبران نیست، چرا حضرت با این انحراف مقابله و مبارزه نکردند تا جامعه اسلامی را از آسیب‌های اساسی مصونیت ببخشد و در ارائه الگوهای حکومت اسلامی نسبت به جهان اسلام نقش فعال‌تری ایفا نمایند؟
بررسی منابع تاریخی به خوبی گواهی می‌دهد که دشمنان برای رحلت پیامبر(ص) دقیقه‌ شماری می‌کردند، آنان معتقد بودند بعد از رحلت پیامبر، شرائط یک حرکت ضد انقلابی فراهم می‌آید و قادر خواهند بود اسلام نوپا را در هم بشکنند. آنان جریان سقیفه را جزء برنامه‌های از پیش طراحی شده برای وارد کردن ضربه نهایی به امت اسلامی در جهت برانداختن حکومت اسلام اصیل که توسط پیامبر بنیان‌گذاری شده بود، تلقی می‌کردند. این جریان تاریخی از جمله آثار شومی که داشت موجب کنار نهادن جانشین صالح و منتخب پیامبر شد. برخی از تاریخ نویسان معروف نوشته‌اند: «هنگامی که پیامبر وفات کردند عرب (جاهلی) بازگشت خود را از اسلام شروع کرد به گونه‌ای که یهود و نصارا سربرداشتند و منافقان نیز نقاب از چهرهٔ خود برداشتند...» ]سیرهٔ ابن هشام، ج ۴، ص ۳۱۶[
جریان سقیفه حرکتی بود سیاسی که در درون جامعه اسلامی به وسیله افراد بی‌اعتقاد به اسلام و ارزش‌های آن با انگیزهٔ قدرت طلبی و انحراف جامعه اسلامی از محور اصلی خود به سمت اشرافیت و سلطنت طلبی بلافاصله بعد از رحلت پیامبر(ص) و حتی قبل از دفن آن حضرت توسط عده‌ای با اجتماع در محلی به نام سقیفه بنی ساعده صورت گرفت و به اجرا درآمد و بدین وسیله حضرت علی(ع) را از منصب الاهی خویش کنار نهاد و سرنوشت جامعه اسلامی را بدست افرادی سپرد که نه مشروعیت الاهی داشتند و نه مشروعیت مردمی پشتیبان آن بود. چرا که مشروعیت مردمی با اجتماع عده‌ای تحقق‌پذیر نیست. از سوی دیگر برخی آن حضرت را به سکوت یا تسلیم در برابر این جریان متهم می‌کنند که بررسی و تحقیق مسئله، عکس این اتهام ناجوان مردانه را نشان می‌دهد.
●ایستادگی و روشنگری:
حضرت علی(ع) هرگز در مقابل جریان یاد شده سکوت اختیار نکردند بلکه آن را ناروا شمردند و بارها با استدلال‌های محکم و احتجاج‌های عالمانه خلیفه و هواداران او را مورد انتقاد و اعتراض معناداری قرار دادند. نخستین کسی که به حدیث معتبر و متواتر غدیر خم به صورت مؤکد احتجاج نمود، خود امام(ع) در مسجد پیامبر بعد از وفات رسول اکرم(ص) است. ]شرح نهج‌البلاغه، ج اول، ص ۲۷۳، محمد جعفر امامی، محمدرضا آشتیانی، شرح نهج البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ج ۱، ص ۳۰۷ / روایت دریا، محمد محمدیان، ص ۲۹[
جناب مرحوم طبرسی کتاب مستقلی در این زمینه نوشته است که به کتاب (احتجاج علی(ع) و ابوبکر) معروف است می‌توان برای مطالعه بیشتر بدان مراجعه نمود.
حوادث مهمی در تاریخ اسلام بعد از رحلت پیامبر(ص) رخ داده است که نشان می‌دهد علی(ع) نسبت به موضوع تغییر خلافت معترض بوده است و در مقابل آن همواره فعال و هدفمند عمل کرده است حتی کناره‌گیری از خلافت نیز با هوشمندی و زیرکی در جهت حفظ اصل مکتب نوپای اسلام صورت گرفته است که ما در بخش‌های آتی بدان اشاره خواهیم کرد.
غالب مورخین نوشته‌اند علی(ع) سه شب متوالی (و برخی نیز گفته‌اند تا چهل روز) به همراه فاطمه(س) و حسنین(ع) به منازل مسلمانان ذی نفوذ می‌رفت و آن‌ها را برای بیعت خود دعوت می‌نمود و ضمن تبیین حقوق خود با آنان اتمام حجت می‌کرد. از سوی دیگر طرفداران جناب ابوبکر نیز بر این موضوع پافشاری می‌کردند که تا از علی(ع) بیعت گرفته نشود پایه‌های خلافت مستحکم نشده است، لذا با چنین سیاستی فاجعهٔ حمله به منزل آن حضرت و ضرب و شتم دختر گرامی پیامبر(ص) رخ می‌دهد و شایسته‌ترین جانشین پیامبر را با خشونت و بی‌حرمتی برای گرفتن بیعت به مسجد می‌برند، به یقین اگر علی(ع) نسبت به این موضوع حساسیت نشان نمی‌داد و رضایت خود را اعلام می‌داشت در آن صورت بسیاری از این حوادث بروز نمی‌کرد و دشمنان اسلام با خیال راحت‌تری اهداف شوم خود را پیگیری می‌کردند. ]شرح نهج البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ص ۱۵۳، نامه معاویه به امیرالمؤمنین(ع)[
●بیان اجمالی مسئله:
اصولا اگر واقع بینانه‌تر به تحلیل موضوع بنشینیم باید بدانیم که علی(ع) بعد از رحلت پیامبر نسبت به چشم‌انداز جامعه اسلامی در برابر این جریان سه گزینه پیش رو داشتند؛
الف. رها کردن جنازه پیامبر(ص) بدون کفن و دفن (همان گونه که دیگران چنین کردند) و ملحق شدن به کسانی که خارج از مدینه در سقیفه بنی ساعده با انگیزه قدرت طلبی و مخالفت با فرمان پیامبر دربارهٔ رهبری جامعه اسلامی برای تصمیم‌گیری با رویکرد اومانیستی در این امر مهم اجتماع کرده بودند. هر چند طراحان اصلی این جریان از پنج نفر تجاوز نمی‌کردند، اما برخی از انصار و مهاجرین و بعضی از سران قبیله‌های اوس و خزرج نیز بعد از آگاهی از ماجرا بدان جا رفته و به آنان ملحق شدند.
امیرمومنان نیز می‌توانست برای رسیدن به قدرت و سهم گیری از آن به این گروه به پیوندد و با آنان همراه شود. اگر این اتفاق رخ می‌داد، در آن صورت آن حضرت عملکرد این عده قدرت طلب را مشروعیت می‌بخشید و در ضمن آن از وظایف اصولی خود تخطی می‌نمود و این شایسته منزلت شخصیتی چون او نبود.ب. حضرت علی با یک قدرت برق آسای نظامی تمامی شورشیان را با خشونت تمام دستگیر کرده و قدرت را حفظ می‌نمود و از این طریق مانع انتقال آن به افراد دیگری می‌شد. اما حضرت اولا: چنین قدرت سازمان یافته‌ای همانند سازمان‌های نظامی زمان ما در اختیار نداشت. ثانیا: مردم نیز به دلایل خاصی که در جای خود قابل بررسی است از یاری و کمک او سرباز زدند و زمینه حمایت را فراهم نکردند. در واقع مردم جهل زده‌ی مدینه، جایگاه علمی و کمال وجودی امام را درک نکردند و برای پیشرفت جامعه خویش فراتر از احساسات قبیله‌ای خویش تامل و تفکر به خرج ندادند آنان غرق در تعصبات قومی شده بودند و شخصیتی چون امیر مومنان را با ریس قبیله و یا برخی شیوخ انصار و مهاجرین مقایسه می‌کردند و بعضی نیز آن حضرت را به دلیل جوانتر بودن، شایسته جایگاه امامت و رهبری نمی‌دانستند. اگر درک عمیق علمی بین آنان وجود داشت و دایرهٔ عقل توسعه پیدا کرده بود و باور قلبی نسبت به پیام اسلام در بین مردم مدینه وجود داشت هیچگاه نباید چنین عملی اتفاق می‌افتاد.
این مسئله از زاویه جامعه شناختی نکته‌های فراوان دارد و بررسی شخصیت مردم مدینه به لحاظ روانشناختی بی‌فایده نیست، لایه‌هایی از تحجر، جمود فکری در آن جامعه افرادی را تربیت می‌کرد که بعدها جریان‌هایی همچون جریان خوارج را درون کشور اسلامی با شعار دینی برای از بین بردن اصل دین و ارزش‌های آن کاربرد پیدا کرد.
لذا در جریان جانشینی حضرت برخی از انصار شعار خطر واگذاری حکومت به علی(ع) را به دلیل جوان بودن ایشان می‌دهد به گونه‌ای که گویا آنها نسبت به اسلام دلسوزتر از خود پیامبر بوده‌اند. نگارنده معتقد است این قبیل انحراف‌های فکری در جامعه آن روز کم نبوده است و از سوی دیگر بسیار تاثیرگذار در تحولات جامعه اسلامی بوده است.
ثالثاً: این اقدام امیرمومنان با توصیه پیامبر تعارض داشت زیرا آن حضرت جانشین بر حق خویش را به صبر و بردباری در برابر حوادث آینده سفارش کرده بود و توصیه اکید نموده بود که در مقابل مسایلی که در این زمینه پیش می‌آید از هرگونه خشونت و اقدام قهرآمیز پرهیز نماید و از خود خویشتنداری نشان دهد.
ج. سومین گزینه‌ای که حضرت پیش رو داشت اعتراض به شورای سقیفه و آگاه‌سازی مردم از ماجرا، تبلیغ و تبیین فرامین پیامبر در این زمینه بود. که امام بدون اقدام مسلحانه و با پرهیز از پیوستن به قدرت طلبان اپوزوسیون سقیفه، آنگونه که در مباحث گذشته بیان شد سیاستی را برگزید که ضمن حفظ اصل اسلام، آسیب‌های احتمالی را نیز دفع نماید. شیوه اعتراض امام(ع) در بخش مستقلی خواهد آمد. اکنون دلایل تفصیلی بحث را پی می‌گیریم.
●دلایل کناره‌گیری از خلافت:
اگر چه مدیریت و رهبری جامعه در میان مسایل اجتماعی اهمیت بسیاری دارد ولی امام علی(ع) بعد از رحلت پیامبر با حوادثی که رخ داد مجبور بودند ضمن پذیرش کناره‌گیری از قدرت رویکرد سیاست‌های خود را بر اصل تعقیب اهداف بنیادی اسلام پایه‌ریزی کنند و از درگیر شدن در مسائل جزئی‌تر پرهیز نمایند. عوامل و دلایلی که برای این اقدام می‌توان نام برد عبارت است از:
الف. بقاء مکتب نوپای اسلام:
اسلام که به عنوان مکتب انسان‌ساز در مدت ۲۳ سال توسط پیامبر عظیم‌الشأن در عرصه‌های گوناگون فردی اجتماعی فرو فرستاده شده بود، نیازمند نهادینگی تدریجی بود که به مرور زمان مردم را در راستای هدایت و رستگاری، تربیت و از آنان مسلمانان حقیقی و انسان‌های مطلوب بسازد، نتیجه بخش بودن تمام زحمات پیامبر و یاران پاک و صدیقش در دوران صدر اسلام همگی در گرو بقاء این دین نوظهور اما جاویدان بود، تفکر اصولی امام(ع) اقتضا می‌کرد مکتب اسلام به هر بهایی حراست شود و نهال غرس شدهٔ دین در میان جامعه ریشه دوانده و با محوریت محمد بن عبدالله(ص) همچنان پیش برود، امام در راهنمایی برخی از معترضین به امر تغییر خلافت فرمود: سلامت دین از گزند اختلاف برای ما از هر چیزی مطلوب‌تر است» ]ابن ابی‌الحدید، ج ۶، ص ۴۱[ پس اسلام برای آینده بشر باید بماند. بقاء مکتب اسلام گاهی به صلح حسنی نیازمند است گاهی به قیام حسینی محتاج است و در بخشی از تاریخ نیز کناره‌گیری از خلافت و صبر و تحمل در برابر ناملایمات توسط علی(ع) آن را پایدار می‌سازد. به همین علت این موضوع یک هدف استراتژیک محسوب می‌شود و تحقق آن می‌تواند حتی مخالفان علی(ع) را سودمند بیافتد.
ب: حفظ وحدت و یکپارچگی:
وحدت امت اسلامی و مردم مسلمان در برابر مخالفان و دشمنان سرسخت اسلام از مسایل حیاتی است که نباید مورد غفلت قرار گیرد. قرآن کتاب هستی دستور می‌دهد: (همگی به ریسمان الاهی چنگ بزنید و از هر گونه وسیله‌ای که ارتباط با ذات پاک خداوند را فراهم سازد، خواه قرآن باشد یا پیامبر و اهلبیت او بهره بگیرید و از هم پراکنده نشوید.)] آل عمران/ ۱۰۳ تفسیر نمونه. [گسترش اسلام و عنصر وحدت تلازم روشنی دارند اگر می‌بینیم اسلام نوظهور در مدت کوتاهی به سرعت جوامع گوناگونی را تسخیر می‌کند در گرو تدبیر و درایت پیامبر عظیم الشأن اسلام است که با بهره‌گیری از اتحاد قبایل مختلف تازه مسلمان و عرب جاهلی توانست پیام اسلام را به اقصی نقاط عالم برساند.«نهرو» دانشمند و سیاستمدار فقید هندی در این باره می‌گوید: ‌«....سرگذشت عرب و داستان این که چگونه به سرعت در آسیا و اروپا و آفریقا توسعه یافتند و فرهنگ و تمدن عالی و بزرگی را بوجود آوردند، یکی از شگفتیهای تاریخ بشری است. نیرو و فکر تازه‌ای که عربها را بیدار ساخته و ایشان را از اعتماد به ‌نفس و قدرت سرشار ساخت «اسلام» بود...». ] نگاهی به تاریخ جهان ج۱،
ص ۳۱۷. [
«جان دیون پورت» دانشمند معروف انگلیسی می‌نویسد: ‌«محمّد یک نفر عرب ساده، قبایل پراکندهٔ کوچک و برهنه و گرسنه کشور خودش را مبدل به یک جامعه فشرده و با انضباط نمود و در میان ملل روی زمین آن‌ها را با صفات و اخلاق تازه‌ای معرفی کرد و در کمتر از سی‌سال، این طرز و روش امپراطور قسطنطنیه را مغلوب کرد، وسلاطین ایران را از بین برد. سوریه و بین النهرین و مصر را تسخیر کرد و دامنهٔ فتوحاتش را از اقیانوس اطلس تا کرانه دریای خزر و تا رود سیحون بسط داد.» ]عذر تقصیر به پیشگاه محمد و قرآن: جان دیون پورت، ترجمه سید غلامرضا سعیدی، ص ۷۷. [
آری اسلام از توان بسیار قوی برخوردار است، امیر مؤمنان(ع) از همه ظرفیت و ابزارهای موجود در جهان اسلام برای گسترش اسلام باید بهره می‌گرفت، آن ‌حضرت تفرقه در میان مسلمانان را عامل خطرناکی می‌دانست و اگر بدان دامن می‌زد نه تنها اسلام به اهداف تحقق یافتهٔ کنونی خویش نمی‌رسید بلکه آشوب‌های متعددی در درون جامعه اسلامی رُخ می‌داد. علی(ع) در این باره می‌فرماید: «هنگامی که خداوند پیامبر خود را قبض روح کرد، قریش با خودکامگی، خود را بر ما مقدم شمرد و ما را که به رهبری امت از همه شایسته‌تر بودیم، از حق خود بازداشت، ولی من دیدم که صبر و بردباری بر این کار، بهتر از ایجاد تفرقه میان مسلمانان و ریخته شدن خون آنان است، زیرا مردم به تازگی اسلام را پذیرفته بودند و دین همچون مشکی مملو از شیر بود که کف کرده باشد و کوچکترین سستی و غفلت آن را فاسد می‌سازد، و کوچکترین فرد، آن را وارونه می‌کند». ] پژوهشی عمیق پیرامون زندگی علی(ع)، آیت‌الله جعفر سبحانی. [ امام نه تنها به مسایل و حوادث درونی کشور توجه تحلیل گرایانه داشت بلکه نسبت به تحرکات ضداسلامی خارج از مرزها نیز با زیرکی و تیزهوشی عنایت ویژه داشت.
ج.خنثی‌سازی تحرکات دشمنان خارجی
جامعه اسلامی در آن عصر به مرکزیت مدینه دشمنان خطرناکی را در بیرون مرزهای خود داشت، اگر وحدت و انسجام داخلی مورد غفلت قرار می‌گرفت، عامل بیرونی با استفاده از عامل درونی (تفرقه مسلمانان) می توانست آسیب جدّی به اسلام و جامعه اسلامی بزند. خود آن حضرت در بخشی از نامه ۶۲ فرموده: «... این جا بود که ترسیدم اگر اسلام و اهلش را یاری نکنم باید شاهد نابودی و شکاف در اسلام باشم که مصیبت آن برای من از رها ساختن خلافت و حکومت بر شما بزرگتر بود». ]نهج البلاغه، نامه ۶۲. [
اگر مردم مسلمان سرگرم کشمکشهای سیاسی اتحاد برانداز شوند، دشمنان خارجی وقت را غنیمت شمرده شبیخون خواهند زد. گرچه سرکار آمدن بنی‌امیه و بنی‌عباس نیز ضررهای زیادی داشت که نمونه بارز آن تبدیل حکومت عدل اسلامی به حکومت استبدادی بود، اما پافشاری حضرت علی(ع) در مسئله خلافت در آن شرایط می‌توانست ضمن دامن زدن به اختلاف‌های داخلی، دشمنان خارجی را نسبت به جامعه اسلامی آن روز در جهت پیاده کردن اهداف شوم خود تحریک و تحریص نماید و به ریشهٔ اسلام آسیب بزند.
د. سوء استفاده منافقان از قیام مسلحانه:
منافقان چند چهره همواره در پیکرهٔ امت اسلامی به اشکال گوناگون (آشکار و پنهان) تنفس می‌کردند و از لطف و محبت اسلامی برخوردار بودند. لکن آنان چنان آتش زیر خاکستر بدلیل این‌که حکومت نوبنیاد پیامبر اکرم(ص) را قبول نداشتند و به آن ایمان نیاورده بودند در کمین بودند تا در فرصت مناسب آن را از بُن بیندازند، علی(ع) متوجه این خطر دورنی امت اسلامی بودند و در مواقع حساس در برابر آن موضعی اتخاذ نمی‌کردند که سبب عملی شدن نقشه منافقان شود. بلکه باید سیاستی برگزیده می‌شد که ضمن تعقیب و تحقق اهداف اسلامی پادزهر توطئه‌های درونی باشد. آن حضرت در افشاگری خود نسبت به سلسله اموی در این زمینه چنین می‌فرماید: «سوگند به خدا این سلسلهٔ «بنی امیه» هرگز اسلام نیاورند، بلکه از روی جبر اجتماعی و منافع مادی خود را مسلمان جلوه دادند! و بدین‌وسیله کفرشان را پوشاندند و به نفاق حرکت نموده و هنگامی که یاورانی پیدا کردند. دوباره ‌آن را آشکار ساختند. ]نهج‌البلاغه، فیض، ص ۸۶۲، وصیت ۱۶، ابن ابی الحدید، ج ۱۵، ص ، ۱۱۴و ۱۷۴ـ سیمای حکومت علی(ع)، علی اکبر بابا زاده، ص ۴۶۱. [
سیاستمداری چون علی(ع) که حق پرستی و عدالت خواهی‌اش بر همگان محرز و آشکار است با صبر و شکیبایی در برابر کینه توزی‌های دشمنان نقاب به چهره راهی را انتخاب می‌کند تا کمترین آسیبی متوجه اسلام و جامعه نوبنیاد مسلمانان شود هر چند خالی از ضرر نباشد. این مسئله فراوان در پیام‌ها و سخنان آن حضرت ملموس است.ه: پرهیز از اپوزوسیون بر انداز و شیوه اعتراض:
از نظر پایداری و بقاء در درون حاکمیت؛ خود داری از تبدیل شدن به اپوزوسیون بر انداز، سیره عملی ائمه(ع) به ویژه حضرت امیر الگوی روشن و راهگشایی در این زمینه است. امام(ع) با اینکه به حقانیت و تضییع حق مسلم خویش از سوی زمامداران باور داشت، اما در انتقاد و اعتراض به دستگاه خلافت تا آنجا پیش می‌رفت که به تضعیف نظام و ایجاد بی‌نظمی و اغتشاش در جامعه منجر نگردد؛ و بدین وسیله متهم به تشکیل اپوزوسیون بر انداز در جامعه نشوند. آن حضرت در راستای بدست آوردن حقوق از دست رفته خود، بر اساس اصول و قواعد مبارزه در حکومت عمل می‌کرد. او به خاطر مصلحت نظام نوپای اسلامی، اعتراض همراه با خشونت را شایسته خود نمی‌دانست. حضرت هیچگاه به فکر توطئه و ضربه زدن به دستگاه خلافت و یا تشویش اذهان عمومی نبودند. (نهج‌البلاغه، نامه ۶) لذا در ماجرای شورش مردم بر علیه خلیفه سوم، برای جلوگیری از خون ریزی تلاش زیادی نمود وحتی زمانی که از میانجیگری ناامید شد، فرزندانش را برای پاسداری از خلیفه مامور کرد. حتی در زمان حکومت امام دموکراسی آن حضرت کوچکترین اقدامی در جهت تضییع حقوق مخالفان را اجازه نمی‌دهد، حتی او در مواجه با گروه‌های چون خوارج در منتهی درجهٔ آزادی رفتار می‌کند او حتی سهمیه آنان را از بیت المال قطع نمی‌کند.
دفاع آن حضرت از خود، در برابر اتهامات معاویه (نهج البلاغه، خطبه ۳۷) روشن‌ترین دلیل بر این است که ایشان در اعتراض به خلفاء در چارچوب مصالح امت اسلامی رفتار کرده است. امام بخوبی میدانست اگر با کارکرد تخریبی و ویرانگر اعتراض خود را بیان نماید در هدف دچار اشتباه خواهد شد و جامعه از مسیر اصلاحی بیرون خواهد رفت، در آن صورت مخالفان و سیاست بازان در راستای تضعیف اصل مکتب اسلام اقدامات جدی تری انجام خواهند داد.
وـ : عدم آمادگی جامعه برای یاری امام:
جامعه آن روز مدینه از مشکلات اجتماعی و معضلات فر هنگی خاصی رنج می برد از جمله این معضلات حاکمیت اخلاق قبیلگی ،جهل وبیسوادی ،عدم بلوغ سیاسی وفرهنگ اجتماعی و حاکمیت جریان‌های فکری منحرف را می توان نام برد. اما بعد از نزول وحی وتشکیل حکومت اسلامی توسط پیامبر (ص) ، هنجار های جدید اخلاقی و اجتماعی بر اساس مبانی اسلامی شکل گرفت و تحولی را در سطح زندگی مردم ایجاد کرد . لکن جامعه همچنان گرفتار جهالت های پیش از اسلام بود ونگاه آنان نسبت به منصب امامت جامعه همان نگاه جاهلی و قومی و قبیلگی بود.
امام در جهت تحقق اهداف استراتژیک خویش نیازمند زمینه‌های مناسب بود تا این عوامل مؤثر فراهم نشود هیچ هدفی تحقق نمی‌یابد.
اگر افراد جامعه باور قلبی نسبت به اهداف ایدئولوژیکی نداشته باشند و به آن ایمان نیاورند، روشن است که در مواقع حساس و سرنوشت ساز نمی‌شود از چنین ظرفیتی بهره لازم را برد. وجود نیروهای انسانی توسعه یافته به معنای معتقد به ارزش‌ها از عوامل اساسی گسترش ارزش‌های اسلامی می‌باشد. که بستر مناسبی را در جهت تحقق آرمان‌ها فراهم خواهد نمود، در جریان کناره گیری حضرت از خلافت کمبود نیروی انسانی با ویژگی‌های اسلامی غیر قابل انکار است به گونه‌ای که مورخان از زوایای گوناگون این موضوع را بررسی و تحلیل نموده‌اند. خود آن حضرت این مسئله را چنین توصیف می‌کند: «من ردای خلافت را رها ساختم و کنار رفتم در حالی که در این اندیشه بودم که آیا با دست تنها بپاخیزم و یا در این محیط پرخفقان و ظلمتی که پدید آورده‌اند، صبر کنم؟ ]نهج‌البلاغه، صبحی صالح، خطبه ۳. [
امام این چنین از عدم آمادگی جامعه شکوه می‌کند و یکی از دلائل کناره گیری از خلافت را همین موضوع برمی‌شمارد. البته منکر وجود انسان‌های معتقد به مکتب اسلام اصیل در آن عصر نیستم اما این نکته را باید بدانیم که وجود گروه‌های فعّال در عرصه‌های سیاسی همواره سبب تغییر اساسی در حاکمیت می‌گردد و سرنوشت کشور به وسیله همین گروه‌ها رقم می‌خورد.لذا به نظر می رسد یاران آن حضرت در این مقطع از تاریخ با چنین رویکردی در عرصه سیاسی حضور نداشته‌اند، اگر هم بوده بسیار کم اثر بوده است.
ز.سیاست صبر ومدارا به همراه نظارت فعال:
امام علی(ع) بعد از رحلت پیامبر(ص) یک دوره کناره گیری همراه با نظارت فعال و مدارا با دیگران را به عنوان سیاست راهبردی خود در جهت هدایت جامعه اسلامی به سمت رستگاری پیشه خود ساخت و در این سیاست عناصری چون صبر، دوراندیشی، ژرف نگری، مصلحت اندیشی محور بود.توجه به اهداف کلی وبنیادی اسلام از اصول لا یتغیر محسوب می‌شد.
امام در پیام خود علت کناره گیری از خلافت را صبر برای بدست آوردن مصالح مهمتر معرفی و این شکیبایی را نوعی تاکتیک خردمندانه اما سخت برمی شمارد.آن حضرت مدارا کردن با خلفاء را به خاطر کمبود نیروی انسانی لازم در جهت اقدام قهر آمیز، مصلحتی بزرگ برای اسلام و مسلمین دانسته و سیاست صبر و مدارا را برای حفظ اصل اسلام رکنی مهم برمی‌شمارند.امام در خطبه دیگری به اصول سیاست راهبردی خویش اشاره کرده و می فرمایند: «خوب می‌دانید که من از همه کس به خلافت شایسته ترم. به خدا سوگند تا هنگامی که اوضاع مسلمین روبراه باشد و در هم نریزد، و به غیراز من به دیگری ستم نشود، همچنان مدارا خواهم کرد». ] لقد علمتن انی احق الناس بها من غیری، والله لاسلمن ماسلمت امور المسلمین، و لم یکن فیها جور الا علی خاصه، نهج البلاغه، صبحی صالحی، خطبه ۷۴. [
به واقع باید این دوره از تاریخ را دوره صبر و مدارا نام نهاد، چرا که امام در مقابل آفرینندگان جریانات سیاسی همچون جریان سقیفه، به خاطر مصالح کلی اسلام با قدرت طلبان تنگ نظر و کوتاه بین، صبر توام با درایت و هوشمندی را سرلوحه عمل خود ساخت و ازاین طریق پادزهری برای بسیاری ازآسیب های خطرناک فراهم نمود. این دوره که از سال ۱۱ هجری آغازو تا سال ۳۵ هجری ادامه دارد در جمع بیست و پنج سال به طول می‌انجامد، اما امام با سیاست راهبردی خویش توانست تهدیدهای بیرونی نشأت گرفته از روحیه بت پرستی و عوامل دیگری همچون یهودیت و مسیحیت آن هم با رویکرد تقابل و تضاد با اسلام و تهدیدهای درونی تفرقه برانگیز خونین ،نشأت گرفته از روحیه قدرت طلبی، یهودی‌گرایی و مسیحی‌گرایی را خنثی نموده و اهداف بنیادی اسلام را تعقیب نماید. سیره علی(ع)، مهدی پیشوایی، ص ۶۶.
جانشین صالح پیامبر(ص) نسبت به سایر مدعیان رهبری مسلمانان چون پدری اندیشمند و دور اندیش مصالح جامعه اسلامی را بسیار عمیق تر و فراتر از دیگران می‌‌دید و به گونه ای که هیچ کس قادر نبود همچون او بیاندیشد و همانند او این مصالح بنیادی را تشخیص داده و پیاده نماید. شاید خیلی از اتفاق کنندگان سقیفه دم از اتحاد و مصلحت مسلمین زده باشند اما آن هدفی که امام از بیان این گونه کلمات داردبا هدف دیگران از زمین تا آسمان متفاوت است. امام وارث علوم تمام انبیاء است. ] ینابیع الموده ، باب ۱۴، ص ۶۹. [امام طبق فرموده پیامبر عالمترین فرد امت اسلام است. ]ارشاد مفید، ج۱، باب ۲. [امام همام در تمامی مشکلات علمی، سیاسی - اجتماعی و معضلات فقهی و حقوقی" همواره خلفای ثلاثه را راهنمایی می‌کرد تا اهداف بنیادی اسلام در جهت مصلحت مسلمانان تعقیب شود و استمرار یابد. به گونه‌ای که شعار «اگر علی نبود عمر هلاک می‌شد». و یا «پناه می‌برم به خدا از مشکلی که علی برای حل آن حضور نداشته باشد» از مشهورات تاریخ شیعه و سنی به شمار می‌آید. ]فصول المهمّه، ینابع الموده،باب ۱۴، ص۷۰. [ این قرائن نشان دهندهٔ نیازمندی‌های فکری جامعه به وجود شخصیتی چون علی(ع) است. از سوی دیگر امام نسبت به افراد تازه مسلمانان که جدیداً به اسلام ایمان آورده بودند توجه خاصی داشتند که مبادا در مقابل تهاجم سؤالات و شبهات یهودیت اسلام ستیز و مسیحیت اسلام گریز اعتقاد و باورهای دینی‌شان سست شود و در نهایت سبب انحراف فکری آنها گردد. لذا تلاش علمی و تبلیغی گسترده‌ای در عرصه‌های مختلف داشتند. ایشان به همین دلیل تضعیف نظام اسلامی را جایز نمی‌دانستند.
جمع‌بندی:
آری امیر مؤمنان اگرازخلافت کناره گرفت به خاطر آن بود که فرصت طلبان دنیا پرست فتنه‌های را بوجود آوردند که مقاومت حضرت دربرابر آنان موجب ریخته شدن خون بسیاری و فراهم آمدن فتنه‌های دیگری می گردید، همچنین سبب ازمیان رفتن اتحاد مسلمین در درون مرزهای جامعه اسلامی و تحریک و تحریص دشمنان اسلام ومسلمین درآن سوی مرزها می‌شد لذا تدبیر و سیاست راهبردی امام مانع از محقق شدن نقشه های شیطانی معاندان درونی و اسلام ستیزان بیرونی شد. قدرت در اندیشه سیاسی اسلام از لحاظ ذاتی عنصری پاک و بسیار نیرومند تلقی می‌شود که در جهت تحقق اهداف کلی عامل بسیار مهم به شمار می‌آید، اما دست‌یابی به آن از سوی علی(ع) با موانع جدّی و پرخطری مواجه شد به گونه ای که طبق دلائل ذکرشده ،حضرت عناصر موردنیاز در این زمینه را غیر قابل دست رسی دانستند و پافشاری در این باره را عامل فراهم آمدن خطر بزرگتری برای جهان اسلام برشمردند. لکن در عین حال در جهت تعقیب اهداف بنیادی اسلام هیچ گونه غفلت و سستی را برخودجایز نشمردند. اگرامروز مکتب اسلام (هر چند اسلام ناب محمدی نباشد) پرتو افکنی می‌کند و ده ها میلیون مسلمان از آن بهره می گیرند نتیجه درایت و ژرف نگری ائمه بویژه حضرت علی(ع) است والّا بر مبنایی اسناد تاریخی دشمنان اسلام جزبه نابودی تمام اسلام رضایت نمی دادند. بهرحال دوری حضرت از خلافت مسلمین موجب خساراتی به تمدن اسلامی شد و مسلمانان از برکات فراوان حضور امام در منصب امامت امت اسلامی دردوران بیست وسه سال محروم شدند. اما این نکته را باید مورد تاکید قرار دهیم که حمایت ازخلفا در این دوران از سوی امام و تحمل مخالفان، همه در گرو تعقیب اهداف کلی اسلام بود.که تأمین مصالح امت اسلامی و در نهایت تعمیم و گسترش دین مبین اسلام در اقصی نقاط عالم از جمله این اهداف مهم وغرور آفرین بشمار می آیند.
محمد رضا کلان فریبایی


همچنین مشاهده کنید