دوشنبه, ۳۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 May, 2024
مجله ویستا


به دنبال یک موسیقی برآمده از اجتماع


به دنبال یک موسیقی برآمده از اجتماع
مسعود و شیدا جاهد زوجی هستند که چند سالی است به طور مرتب و منظم با هم کار کرده‌اند آلبوم «پنجره باز می‌شود» واپسین همکاری این زوج هنرمند است.
مسعود جاهد نوازنده نی و آهنگساز است و همسرش شیدا خواننده. اگرچه مسعود به تنهایی و در مقام نوازنده نی صاحب آثار متعددی است اما همکاری او با همسرش تاکنون به سه آلبوم «شیدا»، «در فکر تو بودم» و «پنجره باز می‌شود» ختم شده است. نکته جالب در این همکاری‌ها، همخوانی مسعود و شیدا جاهد است که ترکیبی موزون را سبب شده است.
این دو هنرمند در خلق آثاری که اسم هردوشان در آن وجود دارد، دائما در حال مشورت و رد و بدل کردن ایده هستند. نکته جالب دیگر در کار این زوج هنری، سرودن شعر توسط شیدا جاهد است که سنت خنیاگری گذشتگان را یادآوری می‌کند. به مناسبت انتشار سومین آلبوم مسعود و شیدا جاهد با این زوج هنرمند گفت‌وگویی ترتیب‌ داده‌ایم که می‌خوانید.
▪ فکر می‌کنید آثار با کلام شما که همراه یکدیگر اجرا کرده‌اید، در کدام یک از ژانرهای موسیقی می‌گنجد؟
اگر کارهای قبلی من را گوش کرده باشید، متوجه می‌شوید که در «پنجره باز می‌شود»، «هوای تازه‌ای می‌وزد» و «جاهد، جاهد دیگری است» چه در ساختار و چه در انتخاب اشعار. البته نه فقط من بلکه شیدا هم شیدای دیگری است که سعی می‌کند در ادای کلمات و واژه‌ها، مطلب تازه‌ای ارائه بدهد. درباره سبک یا شیوه باید خدمتتان بگویم که شما ژانر خاصی را نمی‌توانید در این مجموعه (پنجره باز می‌شود) پیدا کنید. این آلبوم در پروسه زمانی و حتی مکانی مختلف ساخته شده و از یک ساختار کلی تبعیت نمی‌کند. در گذشته رسم بر این بود که ابعاد فرمال یک اثر در یک مسیر حرکت می‌کرد. از کوک قطعه گرفته تا سایر ارکان فرم یک اثر. طرز تفکر دیگری در مقابل این نگاه وجود دارد که چنان یکنواختی‌ای را موجب دلزدگی و خستگی گوش مخاطب تلقی می‌کند.
▪ این مقوله به نوعی طرز تلقی از رابطه میان مخاطب و هنرمند برمی‌گردد که معتقد است هنرمند باید در یک مسیر حرکت کند و تمرکز حسی و ذهنی مخاطب را به هم نریزد؟
اتفاقا من عقیده دیگری دارم. معتقدم خاصیت موسیقی ما در مرکب‌نوازی و مدلاسیون است. اگر شما به گوشه‌های تشکیل‌دهنده هر دستگاه یا آواز نگاه کنید، در می‌یابید که مدگردی و مرکب‌نوازی در دل ردیف ما وجود دارد. یعنی ردیف یک پدیده هنری است که در نوع خودش شاهکار خلاقیت است.
▪ با این وجود تا چه میزان از ساختار ردیف دستگاهی موسیقی ایران تبعیت کرده‌اید؟
با کمال افتخار می‌گویم که اتکای من بر سنت موسیقی ایرانی است و با اتکا به این پشتوانه دست به بازسازی و بازآفرینی می‌زنم. در واقع تلاش می‌کنم
ما بین سنت و مدرنیته موسیقایی یک پل ارتباطی بزنم.
▪ منظور شما از مدرنیته وارد کردن ابزار موسیقایی غربی در بافت و ساختار موسیقی ایرانی است؟
آن فرم است. تازه در این زمینه هم سعی کردیم از ساختار موسیقی ارکسترال تبعیت کنیم. به غیر از چند مورد کوچک که آن هم برای فضاسازی و به عنوان افه‌های صوتی استفاده شده است. در واقع گاهی به جای استفاده از ساز آکوستیک سعی کرده‌ایم با بهره‌گیری از سمپل‌ها باعث ایجاد ریتم شویم.
▪ اما به نظر شما تونالیته و حتی سونوریته سازهای آکوستیک نمی‌توانست بیشتر رنگ ایرانی به کارهای شما ببخشد؟
من فکر می‌کنم اگر عناصر و ادوات ریتمیک و کوبه‌ای غربی در آثار ایرانی درست استفاده شوند، نتیجه خوبی در بر خواهد داشت.
▪ با همه این اوصاف هنوز به جواب پرسش اولمان نرسیدیم. به هر حال آثار با کلام شما باید در یک ژانر جا بگیرد. شما خودتان آنها را در کدام طبقه‌بندی موسیقایی قرار می‌دهید؟
اسم خاصی را نمی‌توانم برای این کار انتخاب کنم. اما تعریفم این است با نگاه به گذشته رو به سوی آینده.
▪ این یک تعریف کلی و کلیشه‌ای است. جواب روشن‌تری ندارید؟
این را من نباید بگویم. بلکه معتقدم اصولا طبقه‌بندی کار منتقدان است که باید بگویند من جزو کدام جریان فکری قرار دارم. اما نسبت به افرادی که خیلی یک طرفه به سمت موسیقی مدرن می‌روند، گرایش چندانی ندارم. آنها هیچ آگاهی و شناختی نسبت به موسیقی سنتی ما ندارند.
▪ چرا دست به این تلفیق موسیقایی زدید؟
جامعه ما الان به واسطه باز شدن فضای فرهنگی جهان و دستاوردهای تکنولوژیک فرهنگی در معرض انواع و اقسام موسیقی‌ها قرار گرفته است. امروزه در جهان موسیقی ناب و صرف یک فرهنگ نمی‌تواند پاسخگوی نیاز قشر وسیعی از یک جامعه باشد. یعنی تمام فرهنگ‌ها، تحت تاثیر یکدیگرند.
شما به نسل جوان موسیقی ایران نگاه کنید. در همین مبحث ریتم وارد فضاهای جدیدی شده‌اند که صرفا ایرانی نیست.
▪ اما همین جوان‌ها تغییر چندانی در ارکستراسیون خود نداده‌اند. همین نسلی که شما از آنها صحبت می‌کنید. کارهایشان خیلی ایرانی‌تر است و اتکای بیشتری روی گنجینه موسیقی ایرانی دارند؟
من معتقدم این نوع موسیقی از جایگاه والایی برخوردار است اما نمی‌تواند فراگیر باشد. من برای اینکه بتوانم با قشر وسیعی از اجتماع ارتباط برقرار کنم، نیاز به ابزار دارم. به عنوان مثال وقتی من بخواهم یک قطعه هارمونیک بنویسم، نمی‌توانم از کمانچه استفاده کنم. حتی در سونوریته. چون کمانچه خش‌دار است و آن شفافیت موردنیاز یک قطعه هارمونیزه را ندارد. کما اینکه در ارکستر گل‌ها، به جای نی از قره‌نی و فلوت استفاده و صدایش بیش از حد غیرایرانی شد. آنها فکر می‌کردند صرف استفاده از سازهای غربی می‌توان مدرنیته را وارد جامعه کرد. به نظر من موسیقی‌ای می‌تواند با لایه‌های مختلف اجتماعی ارتباط برقرار کند که از همه عوامل استفاده کند. این تجربه که با استفاده از سازهای صرف ایرانی بتوان به فضایی مدرن دست یافت، یک تجربه شکست‌خورده است. جامعه این جریان را پس زده است.
▪ پس چطور است که اکثر اندیشمندان معتقدند فرهنگ جهانی با زیربنای فرهنگ بومی شکل می‌گیرد؟
ما دارای یک تمدن کهن هستیم و آثار این تمدن را در نقاط مختلف دنیا می‌توانید مشاهده کنید اما هیچ وقت نمی‌گویید این موسیقی ایرانی است که ترک‌ها آن را اجرا می‌کنند. اکثر کشورهای مختلف از فرهنگ‌های یکدیگر تاثیر می‌پذیرند و هیچ اشکالی هم ندارد. منتها اگر در خدمت گرفتن ابزار فرهنگی یک کشور طوری باشد که به فرهنگ اولیه لطمه نزند، آن فرهنگ برنده بوده است. به همان موضوع که اشاره کردم دقت کنید. اول بسیاری از کشورهای دنیا با اتکا به فرهنگ شرق به‌خصوص ما ایرانی‌ها به چیزهای تازه‌ای دست یافته‌اند که تمام دنیا آن را از فرهنگ آن کشور می‌داند. در نهایت ما به تاثیرپذیری نیاز داریم. ما نمی‌توانیم دور خودمان حصار بکشیم که موسیقی ناب داریم. این موسیقی باید مورد استفاده قرار بگیرد تا زنده بماند. حالا ببینید راه زنده ماندن آن چیست؟ باید آن را به وسیله بعضی از ابزار تازه کرد. منتها این ابزار همیشه ساز نیست. گاهی ما می‌توانیم با استفاده از فواصل نابی که داریم فضاهای تازه‌ای به وجود بیاوریم.
▪ آیا شما در آلبوم «پنجره باز می‌شود» چنین کاری کرده‌اید؟
در قطعه «قافله عمر» که براساس گوشه شوشتری ساخته شده است، شوشتری در میانه کار مدگردانی می‌شود و «فادییز» تغییر می‌کند و «می بمل» در فضایی دیگر به حرکت خودش ادامه می‌دهد. این یک تغییر است که به فرهنگ ما آسیب نمی‌رساند. خیلی از هنرمندان ما در طول تاریخ موسیقی معاصر جدال‌های تئوریک فراوانی داشته‌اند،‌ اما جریان سنت همچنان سر جای خودش باقی مانده است و من به آن اعتقاد دارم. من معتقدم باید روی سنت تکیه کرد و از جریان مدرن هم سود جست. چون اگر جریان مدرن را پس بزنیم، جامعه فریز می‌شود و یخ می‌زند. اتفاق تازه در اثر تازه است. این اتفاق هم در فواصل، هم در فرم موسیقایی می‌افتد.
بحث سنت پیش آمد. باید نکته‌ای را یادآور شوم و آن پیگیری سنت خنیاگری است. در این سنت یک هنرمند خودش شعر می‌سراید، خودش هم می‌خواند یا ساز می‌زند. لطفا راجع به این سنت و ادامه آن توضیحی دهید.
شیدا جاهد: در وهله اول باید بگویم که من شاعر یا ترانه‌سرا نیستم. فقط جنبه‌ای از احساسم است که در قالب واژگان موزون و مقفی متبلور می‌شود. در واقع وقتی با مسعود همخوانی می‌کنم تصور می‌کنم خواننده دیگری نمی‌تواند احساسات من را بازگو کند. در این مسیر هم از نگاه عرفانی و امیدوارانه بسیار بهره برده‌ام.
▪ پروسه تشکیل آلبوم «پنجره باز می‌شود» چگونه آغاز شد؟
شیدا جاهد: شروع با احساس من است گاهی و بعضی اوقات هم با احساس مسعود. در واقع با یک احساس صادقانه شروع می‌شود. کم‌کم به آهنگ می‌رسد و به تدریج شکل یک قطعه به خود می‌گیرد که بیشتر زحماتش به عهده آقای جاهد است.
مسعود جاهد: یکی از نکات مثبت در خانم جاهد این است که او از سوژه‌های خوبی استفاده می‌کند و آنها را به موقع به کار می‌گیرد. به عنوان مثال در «پنجره باز می‌شود» شما خاصیت‌های تصویری فراوان می‌بینید که شنونده را در درک دنیای خالق کمک می‌کند. به نظرم لطافت و روح زنانگی در این کار زیاد است.
شیدا جاهد: در این آلبوم ابتدا شعر همراه با ملودی می‌آید. منتها بعدا آقای جاهد شکل و شمایل تازه‌ای به آن می‌دهد. ابتدا شبیه یک طرح است. اما به تدریج شکل می‌گیرد.
▪ نظر شما درباره همکاری با شیدا جاهد چیست؟
(می‌خندد، بلند می‌خندد) این سوال سخت و بیرحمانه است. هر هنرمندی در پروسه فعالیت‌های هنری‌اش خودش را پیدا می‌کند و شخصیت هنری‌اش شکل می‌گیرد. اما بعضی از هنرمندان از ابتدا سعی بر استقلال دارند. یکی از ویژگی‌های خانم جاهد، فرار و پرهیز از تقلید است. برای اینکه شیدا می‌خواهد خودش باشد و دنیای درونی خودش را داشته باشد. او تلاش می‌کند تحت تاثیر جامعه خودش باشد.
جنبه اجتماعی یکی از ویژگی‌های کلام آثار شماست که در این سال‌ها غیبتش حس شده است.
شک نکنید که اجتماع تاثیر بسیار زیادی روی هر هنرمندی دارد. با وجود اینکه من توانایی نمایندگی اجتماع را ندارم. اما به شکل نیمه‌آگاهانه‌ای از رفتارهای اجتماعی و جریانات موجود در آن تاثیر می‌پذیرم.
محمود امین
منبع : روزنامه تهران امروز