دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


بهشت را هم با منت نمی خواهیم


بهشت را هم با منت نمی خواهیم
مثال عامیانه یی در بین طوایفی از اعراب موسوم است با این مضمون «الجنته بالمنته لا اریدها» یعنی بهشت را هم با منت نمی خواهیم. فکر نمی کردم این ضرب المثل که از سالیانی دور در یاد و خاطرم به یادگار مانده است، روزی اینچنین به کار آید اما ظاهراً حکایت امروز ماست.
مدت زمانی است شاهد ایراد سخنان و طرح مطالبی از طریق دستگاهی تبلیغی هستیم که بر این اساس تصمیم سازی های به عمل آمده طی سالیان اخیر و نتایج آن از عجایب هفتگانه بزرگ تر به شمار می آید و با روش های گوناگون وضع دیروز را با روزگار امروز مقایسه و چیزی نمانده تا در اطراف و اکناف گیتی صلا در دهند که اولاد بشر در این مرکز جهانی... جمع و از نوادر دوران مشق بگیرند. آخر به زعم آقایان برنامه ریز و مجریان آنها اجرا شدن تصمیمات آنها و کارهای قبل و بعد از آن به تنهایی توانسته ما را به سرمنزل مقصود برساند و حتماً به زودی سر به آسمان خوشبختی می ساییم. اگر خیال می شود از جیب شخصی یا ارث پدری برای کشور خرج کرده و طرح ها توسط غلامان به غنیمت گرفته شده اجرا و به ثمر رسیده است، خیر، سرمایه این کشور را افتخار پیدا کردید که در راه این مردم خرج کنید و حداکثر یک ناظر محترم بودید. اگر شما هم نبودید همین مسیر به نوعی دیگر ادامه می یافت. شاید فکر می کنید این ملت به تازگی برات بلوغ خویش را به دست آورده است که اینچنین بر او می تازید و بر چنگ وجودش نوای ناخوش ساز می کنید. مگر فراموش کرده اید در پیشگاه ملت باید به تعظیم ایستاد و گاه سخن با آنان از سر تواضع باید گفت و به عذر تقصیر از خدمتی که شایسته آن است از مقابل رویشان افتاده گذر کرد.
به راستی چه شده است وظایفی را که بر عهده گرفته ایم مانند باری گران بر دوش جلوه می دهیم و به هم کیشان و هم میهنان می فروشیم. در حالی که خدمت ملی یک فرض ملی است. یک ارزش است و یک افتخار، اما چنانچه از عهده افرادی بیرون است، بی جهت به آن تکیه نکنند و صحنه خدمت را برای نمایندگان واقعی مردم مهیا کنند. بدیهی است که یکی از شرایط خدمتگزاری جوابگویی و ایجاد فرصت برای پرسشگری است. حال اگر عده یی این حق مسلم و مرام موسوم نقد و نظر را برنمی تابند و از تحمل خویش خارج می دانند، تقصیر مردم چیست.
آیا ناموزونی برنامه ها در اجرا و عمل و عسر و حرجی که به تبع آن در صحنه اجتماع پدید آمده، نمی تواند به درستی موضوع مهمی برای نقد عملکرد مجریان در طول سالیان گذشته از طرف مردم یا حتی مجریان باشد؟
از طرز بیان و بعضی اظهارات چنین یافت می شود که مردم ما تازه به دوران پا نهاده اند و جهانیان احتمالاً به واسطه وجود آقایان ایشان را کشف کرده اند و پس از اینکه به جهالت و ضلالت پیش از تاریخ تمدن گرفتار آمده ایم، به لطف ایشان به موضع فعلی منتقل شده ایم و آنچه را به نام تمدن می شناسیم، از ممیزی ایشان باید بگذرد تا به حساب آید. یا حتی ادعا می شود دین حنیف اسلام و انوار پرتلالو خداشناسی و دین گرایی با دم مسیحایی ایشان بر جماعت تابیده است و اگر نبود وجود ایشان به دره جهالت میانه تاریخ سقوط می کردیم،قدری درنگ، هیچ می دانید با چه کسانی آغاز کرده اید. اینان به گواه تاریخ، زرتشت پیامبر که مبشر راست پنداری و راست کرداری و راست گفتاری بود را در میان خود دیده اند و همراه با کوروش کبیر افتخار رفتار بر مبنای حقوق انسانی (روحیات ممتاز بشری) را برای خود کسب کرده اند (کورش را بعضی با ذوالقرنین مطابق می دانند.)
از آن مهم تر این مردم سرسپرده آن نادره عزیز و نورسیده شدند که صاحب رسالت کلی همه دوران بود و گوش جانشان تنها پس از دریافت بانگ سروش که از محمد(ص) رسید شنیدن آغاز کرد و زبان دل شان پس از اقرار به وحدانیت خدای واحد و رسالت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) به گویش باز شد و روح شان به تمنای بازگشت به دیار آشنا و رجعت به باغ عدن و دیار رفیق ازل آرام گرفت. آنگاه سفینه وجودشان در پهنه عالم بی انتهای مسلمانی فرود آمد و زان پس جانشان اسلام و جانانشان قرآن محمدی(ص) و نشان شان کعبه و آمال شان ائمه طاهرین(س) و لوح ضمیرشان در سیطره امر ربوبی قرار گرفت. دیرزمانی چنین بود و تا باد چنین خواهد ماند. اینچنین شد که ۱۴ قرن گوهر جان خود را به امانت از جانان و در خلوت روحانی خویش به میهمانی سروش غیب آوردند و هر دم تشنگی و عطش خود را با سقایت ربانی فرو نشاندند و لیاقت همدمی با اسلام و ثمره وجود محمدی(ص) را به دست آوردند و منادی آخرین دین خدا و گسترش بخش تعالیم اسلام شدند. آخر سهم این جمعیت و طایفه در اظهار بندگی و خدمت در این مسیر به درجه یی روشن است که بی نیاز از تکرار.
آری از اینها که بگذریم، آسمان پرفروغ ادب و فرهنگ و تاریخ این مردم مالامال از اختران مشعشع و ستارگان نورانی و گوهران بی بدیل در عرصه فکر و اندیشه و هنر و شجاعت و بسیاری از میدان های ابتکار و عمل است. ادب و زبان شیرین پارسی که برخاسته از فرهنگ این مردم است، بی اغراق از افتخارات ادبیات جهانی است. چه بزرگانی که به عشق بهره جویی از این گنجینه پربها رنج فراگیری و آشنایی با ادب و فرهنگ پارسی و ایرانی را بر خود هموار کرده اند.
عزیزان و بزرگواران حیف است به مناسبت، از خردورزان برتر از گوهر که وصف شان رفت، نمونه هایی به مناسبت پیش رو نیاوریم که هر کدام فصلی از این افتخارات را نمایندگی می کنند و تنها شمار اندک از خیل کاروانیان دانش و عظمت بشری است.
از جمله در حوزه ادب و فرهنگ بزرگانی چون رودکی و سنایی و عنصری و فردوسی و ناصرخسرو و عطار و نظامی و میبدی و خاقانی و خواجه عبدالله و سعدی و حافظ و جامی و... در حوزه فکر و اندیشه مفاخر اندیشه ساز همچون فارابی و ابن سینا و امام فخررازی و خواجه نصیر طوسی و میرداماد و شیخ بهایی و ملاصدرا و ملاهادی سبزواری و علامه طباطبایی و استاد جعفری... و در عالم معنا و سیر در حقیقت اعلی سلمان فارسی و غزالی و شیخ ابوسعید و بایزید بسطامی و شیخ ابوالحسن خرقانی و حلاج و سهروردی و قاضی القضات همدانی و شمس تبریزی و حضرت مولانا و شیخ محمود شبستری و... قاضی طباطبایی و شاه آبادی و استاد شجاعی و در حوزه علوم و فنون زکریای رازی و محمدبن عمر خیام و غیاث الدین کاشانی و ابوریحان بیرونی و خوارزمی و خواجه نصیرالدین طوسی و... مهندس حسابی... و در حوزه فقه و تفقه و آشکارسازی احکام شیخ صدوق و شیخ مفید و شیخ طوسی و شیخ بهایی و علامه مجلسی و شیخ مرتضی انصاری و فیض کاشانی و علامه نائینی و شیخ صفی الدین اردبیلی و مقدس اردبیلی و محقق سبزواری و میرزای بزرگ شیرازی و شیخ ابوالحسن اصفهانی و آخوند خراسانی و علامه نائینی و علامه امینی و سیدروح الله خمینی و... و در حوزه هنر و خوشایندسازی پیام رودکی و صاحب جامع الالحان و محمد نیریزی و رضا عباسی و بهزاد و عارف قزوینی و ابوالحسن صبا و مرتضی ممیز و استاد فرشچیان و... و در حوزه سیاست و تاریخ و همه جانبه نگری ابوعلی مسکویه رازی و صاحب قابوسنامه و خواجه نظام الملک و جعفر برمکی و شاه عباس کبیر و قائم مقام فراهانی و امیرکبیر و مدرس و مصدق و... و در حوزه روشنفکری و نواندیشی سیدجمال الدین اسدآبادی و علامه دهخدا و آقای طالقانی و دکتر شریعتی و علامه مطهری و علامه جعفری و...
خلاصه آنکه این مردم دین شان و فرهنگ شان و نحوه مشی اجتماعی خویش را در گستره تاریخ به دست آورده اند و اگر زمانی دچار فتور و فترت شده اند خود به سرعت به جبران دست زده اند و ان شاءالله همه گاه حتی در هنگامه سخت ترین امتحانات با اطمینان از این موهبت بی نظیر الهی در قلب و اعماق وجودشان و در صحنه اجتماع و زندگی به یاری خدا محافظت می کند، تا اگر حاکم جائری و حاکمیت نااهلی بر سر کار آمد، درس آزاداندیشی و درستکاری و غیرت به او بدهند.
بر همین سیاق نیز گاهی شنیده می شود در لابه لای سخنان پندآمیز اخطار می کنند که چنانچه ما نباشیم، دیگران هم نخواهند توانست و فقط مستکبران عالم و دست نشاندگان و سرسپردگان آنان بر کرسی صدارت عظمی، تکیه خواهند زد و آن می شود که نباید بشود. خب، این چه گفتار کوتاهی است، و در پاسخ باید گفت خدای نکرده مگر ملت بمیرد تا چنین شود. آیا مگر حتی وقتی پیامبر خدا وجود جسمانی خود را تسلیم خاک و روح گرانقدرش به قرب جوار الهی نقل مکان کرد، دینداران از دینداری شان مایوس شدند و آیا امروز پس از قریب ۱۴۰۰ سال همان آهنگ دلنشین، رساتر از همیشه به گوش نمی رسد. و خداوند متعال نیز پس از رحلت پیامبر برای مشیت امور دین ترتیبی مقرر نفرمود؟ و بر این مبنا دین خدا و دینداری مردم ماکول به حضور فرد و جریان به خصوصی نخواهد بود.
و نیز هیچ شخص یا اشخاصی نباید کرسی خدمت به جامعه را منحصر در خود فرض و این گونه رفتار را ابزار مقابله و برخورد با رقبا کند. همه می دانند استفاده ابزاری از هیچ پدیده مقدسی جایز شمرده نمی شود از جمله مهم ترین آنها دین. با نگاهی به گذشته تاریخ جهان آسیب هولناک سوءاستفاده از ضروریات و مقدسات و معتقدات به خوبی آشکار است و رنج بشر از این رهگذر هویدا.
اینکه اسلام محور است و باید باشد، سخن بسیار درستی است اما هیچ صنف و گروه و طایفه یی نباید خود را در عرض اسلام و محور اصولی امور بداند.
همچنین لازم به ذکر است نشانه پیشرفت همیشه تنها با ذکر کمیت امور و اعداد و ارقام و شاخص های محدودی که عنوان می شود، مشخص نمی شود. (آمارها گاهی دروغ می گویند) و از طرفی نباید فکر کرد تنها در دست داشتن حاکمیت می تواند مساوی برتری و توفیق رای و نظر قرار گیرد. یا با فرض قرار داشتن در موضع حاکمیت بتوان سیر اندیشه سازی بیرون از دایره حکومتی را یکسره مساوی شکست و بی پایه یی آرای متکی به آن دانست
به نظر می رسد از جمله موارد مناسبی که می تواند معیار امتیاز و پیشرفت قرار گیرد، بیشتر اموری مربوط به شئون اخلاقی و مرتبه رضایت روحی افراد جامعه است که متاسفانه تاکنون کمی مغفول مانده است و کمتر در نظر سیاستمداران آمده است.
چه، اگر به این عیار هم سنجیده شود و از نسبت متعادل برخوردار گشت می تواند نشانه یی جدی از موفقیت به دست دهد و مایه پیشرفت اساسی تلقی شود.
از این رو اگر روزی عده یی بخواهند دنیا و مردمانش به دیده تحسین و اعجاب در اعمال و خلقیات ایشان بنگرند و تحفه یی بران ایشان تدارک شود، بهتر است تابلویی را بر اساس فکر و نظر، اندیشه و سخن و اخلاق و عمل طراحی کنند تا در معرض نقد و نظر قرار گیرد و تحولات فکری بشر و مدل های اندیشه سازی در آن به نمایش درآید و احترام به اساس خردورزی و حکمت گزینی به وضوح در آن آشکار باشد، و حوزه عملی آن به دیده تشویق و رسمیت نگریسته شود و بلندمرتبه یی جایگاه صاحبان خرد و متفکران والا در مجموعه طبقات اجتماعی مورد تصریح و تایید قرار گیرد.
و از قضا این هم حاصلی از عمل اندیشمندان آزاده، و مشارکت متفکران متعهد و حکیمان بااخلاق و علمای ربانی است که به واسطه وجود اجتماعی آزاد حکومتی آزاده اندیش میسر خواهد بود. اگر همتی در چنته باقی است، کوشش کنید در جهت بسترسازی برای این گونه امور مهم قدم بردارید و محیط اجتماعی را مساعد کنید و این شاید یکی از کارهای اصلی شماست. هم اینک برای نمونه ذکر این نکته خالی از لطف نیست که بدانیم آرا و نظریات علما و حکمای یونانی تبار را تنها به واسطه برنامه های توسعه دولت های موخرشان ارزش گذاری نمی کنند و حتی به واسطه آن شناسایی نمی شوند، بلکه بیشتر به دلیل استحکام و درستی پایه های آن و موافق عقل و اخلاق بود نشان مورد پذیرش قرار می گیرد. دولتشهر های ماندگار و شاید آرمانی هم به واسطه مقبولیت از طرف دانشمندان و توافق عقلی با آرای دانشوران ماندگار مانده اند و بدان پایه از ارج و قرب رسیده اند. همچنین دانشمندان و فیلسوفان و حکیمان و پیروان آنان عموماً توانسته اند دولتشهر های تاریخی و پیشرو را در جوامع بشری پایه گذاری کنند. (وابستگان به تمدن های یونان، مصر، ایران، اسلام).
جوامع بشری هیچ گاه بدون در نظر گرفتن نقش فرهیختگان و فرزانگان نتوانسته اند در امور مهم و تمدن ساز توفیق اساسی به دست آورند. اکنون نیز تصویر ذهنی هر یک از ما نسبت به دیگر جوامع و ملل به طور عمده از طریق مفاخر علمی و ادبی و اخلاقی و هنری و حکمی و فرهنگی آنان است و هر کدام بی تردید دارای نشان برجسته در جغرافیای تمدن و فرهنگ منسوب به خود هستند. لذا ارتباط روحی لازم و جدی از این پس آغاز می شود. البته بازدید از کشورها و نزدیکی با جوامع و آشنا شدن با پیشرفت ها هم وجهی دیگر را برای شناخت به ارمغان می آورد. اما قطعاً برای شناخت مناسب و عمیق و همه جانبه به هیچ وجه کافی نیست.
دوستان، بخشی از گفتنی های در نظر تقدیم خاطر گران عزیزان شد. در خاتمه عطر یاد او در این هنگامه سالگرد را با کلامی خاطره انگیز در مشام جانمان زنده می کنیم؛ آنجا که با آهنگ خاص خود می گفت؛ عالم محضر خداست،... و نیز در کلامی دیگر؛ عظمت ملت را بخواهید، تا خود حفظ شوید. ملت است که می تواند شما را حفظ کند.
و اما میراث گران آن عارف جان ها و محبوب دل ها را پاس بدارید تا ارزان به حراج نرود و به تاراج نااهلان نیفتد.
محسن صانعی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید