جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا
خدا را در کجا میجوئید؟
چندی پس از استقرار، پیشگو درصدد جستجوی مردی از مردان قبیله برآمد که بسیاری کسان اورا فراموش کرده بودند: مردی مهربان و خوشسخن که در فن خطابه استاد بهشمار میرفت. او از دوستان دیرین پیشگو بود و آن دو، در عهد کودکی و نوجوانی هم درس و هم سخن بودند، روزگار میان آن فاصله انداخت. پیشگو ناگزیر از سفر شد و مرد در شهر و دیار ماندگار شد ولی تا مدتها رابطهٔ آن دو محفوظ بود.
پیشگو حوادث دهکده را از دوست کودکی خویش پی میگرفت و مردمان پیشگو را از او جویا میشدند. روزگار گذشت و مرد در سخن گفتن و زیبا سخن گفتن به حدی والا و بینظیر رسید،میگفتند: در تاریخ قبیله کمتر کسی چون او به اوج و بلندای سخن گفتن راه یافته است و چنین بود که محبوب خاص و عام شد و به عنوان دانایی ژرفاندیش در نزد مردمان احترامی ویژه یافت: سخن نمیگفت مگر در جمعهای بزرگ و لب نمی گشود مگر به زیبایی و شیوایی و پویایی. کلماتش در میان مردم نفوذی همهگیر داشت و بسیاری سخنانش در زبانها میچرخید. دهکدهٔ هستی در اصل سخنگویی داشت که در سخنانش نشانی از طراوت و اوج یافت میشد و قبیله این را میدانست و بزرگ میداشت. عدهای را گمان این بود که مقداری از سخنان پیشگو را از زبان دوست دیرین او میتوان شنید و چنین میکردند. این مرد برای جویندگان والامرد قبیله نشان پیشگو بود. آنگاه که به ناگاه ناپدپد شد، تصور میرفت به آرزوی همیشگی خود عمل کرده، به نزد پیشگو رفته است.
اگر او به نزد پیشگو نرفته بود، در این سالها در کجا به سر میبرد؟ وقتی پیشگو پس از استقرار خویش، از مردمان دوست ناآور خویش را پرسید، تعجب همگان برانگیخته شد. معلوم شد: او از قبیله رفته است، اما نه به نزد پیشگو. اینک قبیله پرسشی بزرگ داشت که پرسش پیشگوی دهکده نیز بود: گم رفتهای که از رفتنش سالیانی دور میگذشت.
با این که از رفتن مرد نامآور سالهای طولانی میگذشت ولی پرسش رفتنش اینک مطرح شد. پیشگو از مردمان خواست از آخرین روزهای اقامت آن مرد در دهکده بگویند.
هرکسی چیزی گفت. مردی سخنی گفت که پیشگو را به اندیشهای طولانی برد. مرد گفت: شبی از شبها که از بیابان باز میگشتم، در دروازهٔ خروجی شهر، نجوایی را شنیدم. گوش تیز کردم. صدا آشنا بود. پیشتر رفتم. او را شناختم. بیآنکه خودم را نشانش دهم، گوش خواباندم. شنیدم که میگفت: به راستی که تو را گم کردهام، بیآنکه خود را گم کنم و چون تو را گم کردهام، مرا چه ارزشی است!
پیشگو پرسید: دیگر چه شنیدیای مرد! مرد به اندیشه فرو رفت و سپس گفت: دیگر چیزی نشنیدم. او را دیدم که سر برداشت و زار و پریشان از دروازههای شهر دور شد و من هرگز او را ندیدم. ما را گمان این بود که او به جانب پیشگو آمده است. چند تن به فریاد گفتند: آری! او از دوستداران تو بود واین را همه میدانستند. گم شدهٔ او تو بودی! پیشگو گفت: هرگز! هیچ انسانی نمیتواند گمشدهٔ انسانی دیگر باشد. بانویی که از آشنایان آن مرد و شاید همسر او و شاید دخترش بود، نقاب از صورت گرفت و با اندوه پرسید: پس گمشدهٔ او چه بود که در جستجوی آن به راه افتاد و هرگز برنگشت؟
پیشگو گفت: چنین مینماید که خطیب شما، آن شب با خدای خویش سخن میگفته است. چنین مینماید که او خدای خویش را گم کرده بود.
پیشگو از جای برخاست و در حالی که به طرف قلعهٔ قبیله میشتافت به گفتاری کوتاه بسنده کرد: خدای شما، خدای شماست در حالی که خدای عالمیان باید خدای شما باشد.
شما خدایتان را در کجا میجوئید؛ خدای کسی گم نمیشود، مگر این که او خود گم شود. هرگاه احساس کردید خدایتان را گم کردهاید، یقین کنید که خودتان را گم کردهاید. مگر نمیدانید که شما نشانی خدایتان هستید؟ پیشگو بر فراز قلعه ایستاد و در حالی که دست خویش را بر روی چشمهای خویش سایبان کرده بود تا از تابش نور تند تاب خورشید بر چشمانش ممانعت ورزد و در حالی که از آن بلندا به اطراف و اکناف دهکدهٔ هستی مینگریست، گفت: نشانیتان را گم نکنید ای انسانها!
از آن رو که اگر نشانی خویش را گم کنید، دشوار است که کسی بتواند شما را بیابد و دشوارتر از آن، یافتن شماست خداوند را که خویشتن در شما به ودیعت نهاده است.
پیشگو این گفت و به شتاب از پلههای قلعه مستحکم دهکده پایین آمد. آیا او چیزی یافته بود که اینسان عزم بر رفتن جزم کرده بود؟
کریم فیضی
منبع : روزنامه اطلاعات
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
غزه روسیه جنگ مجلس شورای اسلامی نیکا شاکرمی دولت سیزدهم روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت
ایران هواشناسی تهران بارش باران آتش سوزی قوه قضاییه پلیس شهرداری تهران سیل آموزش و پرورش سازمان هواشناسی دستگیری
قیمت خودرو سهام عدالت بازار خودرو قیمت طلا قیمت دلار قیمت سکه خودرو دلار حقوق بازنشستگان سایپا بانک مرکزی ایران خودرو
سریال کتاب نمایشگاه کتاب مسعود اسکویی فضای مجازی تلویزیون سینمای ایران سینما دفاع مقدس
اسرائیل رژیم صهیونیستی فلسطین جنگ غزه حماس نوار غزه چین ترکیه اوکراین انگلیس نتانیاهو ایالات متحده آمریکا
فوتبال استقلال پرسپولیس علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ برتر رئال مادرید لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ
هوش مصنوعی کولر گوگل اپل آیفون همراه اول تبلیغات اینستاگرام ناسا
خواب فشار خون دیابت کبد چرب کاهش وزن بیمه