دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

بازی دوطرفه امبکی و اشتباه ما


بازی دوطرفه امبکی و اشتباه ما
● سفیر پیشین ایران در آفریقای جنوبی
۱) در مقایسه تطبیقی رژیم‌های سیاسی که از قرن‌ها پیش بر کشورهای جهان حکومت کرده‌اند، هیچ حکومتی را نمی‌توان با «رژیم آپارتاید» مقایسه کرد. حتی در توتالیترترین رژیم‌های دنیا نیز در کنار سرکوب، زندان، محرومیت انسان‌ها از حقوق سیاسی، فاصله‌های فاحش طبقاتی و ده‌ها عناصر زشت دیگر، ملیت انسان‌ها و وابستگی آنان به آب و خاک آباء و اجدادی مردم یک سرزمین نفی نمی شود. فاشیسم، نازیسم، استالینیسم، پرونیسم و... هزاران انسان را قربانی رهبران جاه‌طلب و زیاده‌خواه کرده‌اند ولی حتی در این رژیم‌ها عنصر «ملیت» نفی نشده و حقوق طبیعی مردمانی که صدها و هزاران سال در سرزمینی زندگی کرده‌اند، سلب نشده و با بی‌رحمانه‌ترین شکل ممکن از خانه و کاشانه‌شان رانده نشده‌اند. تنها رژیمی را که می‌توان با آپارتاید مقایسه کرد، رژیم صهیونیستی است که نسخه دیگری از همان آپارتاید است با این تفاوت که اشغالگران صهیونیست برای اقدام خود حداقل به بافته‌های تاریخی و اسراییلات مذهبی استناد می‌کنند ولی رژیم آپارتاید که سال‌های طولانی بر سرزمین آفریقای جنوبی حکومت کرد، خود را مستغنی از اینگونه مستندات تاریخی و مذهبی می‌دانست.
اروپاییان پس از کشف یک کشور و کشتار و اسارت مردم بومی و استقرار در آن سیاهان را از بدیهی‌ترین حقوق خود محروم کرده و برتری نژادی را رسما در مجلس تصویب کردند. «نلسون ماندلا» رهبر برزگ آفریقای جنوبی در توصیف این پدیده می‌نویسد: «یک کودک آفریقایی در بیمارستان ویژه سیاهان متولد می‌شود، اتوبوس ویژه سیاهان را سوار می‌شود، در مناطق ویژه سیاهان زندگی می‌کند و اگر اصلا به مدرسه برود، در مدارس ویژه سیاهان درس می‌خواند. وقتی بزرگ‌تر شد شغل‌های ویژه سیاهان را بر عهده می‌گیرد، خانه‌ای در شهرک‌های ویژه سیاهان اجاره می‌کند، سوار قطارهای ویژه سیاهان می‌شود و هر سفید‌پوستی در هر لحظه از روز و شب حق دارد جلوی او را بگیرد و به او دستور دهد که برگه عبور و یا پاسپورت مخصوص را به او نشان دهد و خودداری از این کار به معنای دستگیر شدن و به زندان افتادن است».
۲) برای یک ایرانی که از یک تاریخ پر افتخار هفت هزار ساله برخوردار است بسیار سخت و درد‌آور است که شاهد روابط رژیم حاکم بر کشورش با حکومتی باشد که وصف آن رفت. ولی این یک واقعیت تلخ و دردآور است که رژیم شاهنشاهی حاکم بر ایران روابطی ویژه و بسیار مستحکم با رژیم آپارتاید داشت. با این‌که قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد این رژیم به خاطرتصویب قانون نژاد‌پرستی در مجلس آن کشور که حزب ملی(NP) در آن اکثریت را داشت، در تحریم جهانی قرار داده بود با این وجود ایران روابط سیاسی با پرتوریا داشت. سفارت ایران در آن کشور فعال بود و سفارت رژیم آپارتاید نیز در تهران باز و تحت پوشش کار می‌کرد. یکی از وزرای دوره آپارتاید که بعدها در دوران ماندلا نیز در کابینه حضور داشت دراواخر تابستان ۱۳۵۷ بایک فروند هواپیمای اختصاصی به ایران آمد. او از آخرین شخصیتهای سیاسی بود که در رامسر با شاه ملاقات کرد. هواپیما را شاه فرستاده بود و او مهمان ساواک بود نه وزارت امورخارجه. گزارش این ملاقات هم خواندنی است.
۹۰ درصد از نیازمندی‌های نفتی رژیم آپارتاید توسط رژیم شاه تامین می‌شد. پرتوریا یکی از خریداران مطمئن و ثابت نفت ایران بود و پالایشگاه‌های این کشور نیز با نفت ایران طراحی شده بود. رژیم شاه در پالایشگاه سکوندا سهام داشت که سرمایه‌گذاری جذاب و سود‌دهی برای ایران بود. بر اساس اطلاعات موجود رژیم آپارتاید حتی تا مرحله فروش کیک زرد به ایران پیش رفته و در تکنولوژی هسته‌ای باایران همکاری می‌کرد. البته آن روزها هنوز انرژی هسته‌ای به رغم جاه‌طلبی‌های شاه برای ایران حرام اعلام نشده بود ولی امروز با آن همه بازرسی‌ها و دوربین‌های مستقر در اماکن تحقیقات هسته‌ای ایران، حتی دانش غنی‌سازی با درصد پایین برای استفاده صلح آمیز برای ما حرام است. قدرت‌هایی که ظاهرا رژیم آپارتاید را تحریم کرده بودند نه تنها با این رژیم همکاری‌های وسیع اقتصادی و تکنولوژیک داشتند که حتی در مقابل همکاری هسته‌ای این رژیم با ایران نیز مشکلی نمی‌دیدند آقای امبکی در مقاله‌ای که در ستون مخصوص او در هفته‌نامه‌ای «ANC TODAY» تحت عنوان «به صلح فرصت دهیم» در نوامبر۲۰۰۴ چاپ شده می‌نویسد: «در زمان حکومت شاه، ایران علاقمند به ساختن سلاح اتمی بود. در همین رابطه بر اساس گزارش آنتونی کوردسمن در مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌المللی امریکا در سال ۱۹۷۶ایران قرارداد محرمانه‌ای را برای خرید ۷۰۰میلیون دلار کیک زرد با آفریقای جنوبی منعقد کرد بر اساس این قرارداد ایران سالانه ۱۰۰۰متریک تن کیک زرد از آفریقای جنوبی دریافت می‌کرد هرچند مشخص نیست چه مقدار از آن تا سال ۱۹۸۴ که آفریقای جنوبی محدودیت صادرات این ماده را براساس مقررات آژانس بین‌المللی انرژی اتمی پذیرفت به ایران صادر شد».
روابط این دو رژیم با یکدیگر از چنان استحکامی برخوردار بود که رژیم آپارتاید برای این‌که بتواند به درخواست دولت ایران برای خرید ملک در ژوهانسبورگ پاسخ مثبت دهد طی یک جلسه کابینه ایرانیان را در زمره نژاد سفید معرفی کرده و لذا بر اساس قانون آپارتاید اجازه داده شد که دو ملک معروف را که در یکی از آنها رضا خان از دنیا رفت و دیگری قبل از این‌که تبدیل به سفارت شود بیشتر دراختیار اشرف بود خریداری کند.
۳) برای رژیم شاه مهم نبود که سیاهان یعنی صاحبان اصلی آفریقای جنوبی به شدت سرکوب می‌شدند، با آنان وحشیانه رفتار می‌شد و سگ‌های سفید پوستان بگونه‌ای تربیت شده بودند که سیاهان را تا حد مرگ می‌دریدند، از کمترین حق شهروندی محروم بودند، تحصیلات دانشگاهی برای آنان حرام بود، رهبران آنان یا در زندان بودند یا در تبعید. آنان حتی در تبعید نیز هر لحظه در انتظار آن بودند که کوماندوهای رژیم آپارتاید آنان را ربوده و به پرتوریا ببرند.
آقای ماندلا تلخی و دشواری آن روزها را اینگونه توصیف می‌کند: «به هر چهار نفر ما پابندهایی زدند که با یک زنجیر به هم وصل بودند. سپس ما را در یک نفربر بدون پنجره قرار دادند که یک توالت سطلی در آن قرار داشت. تمام شب را در راه بودیم و فردا بعد از ظهر به اسکله کیپ تاون رسیدیم. استفاده از آن توالت برای افرادیکه با زنجیر به هم وصل هستند و در حالی که ماشین نیز در حال حرکت است کار خوشایندی نیست.
اسکله مملو از نیروهای مسلح پلیس و مقامات عصبی پلیس مخفی بود. ما که هنوز در زنجیر بودیم مجبور شدیم در انبار کوچکی در طبقه پایین کرجی قدیمی‌ای که ما را می‌برد سرپا بایستیم که این کار نیز در زمانیکه این کشتی کوچک امواج پر تلاطم ساحل را ترک می‌کرد کار دشواری بود. سوراخ کوچکی در سقف تنها منبع نور وهوا برای ما بود. این سوراخ برای یک منظور دیگر نیز بکار می‌رفت. نگهبانان از این‌که از آنجا روی سر ما ادارار کنند لذت می‌بردند...
گروهی از نگهبانان سفید پوست قوی هیکل به استقبال ما آمدند. آنها با صدای بلند به زبان آفریکنر فریاد می‌زدند:اینجا همان جزیره است. اینجا محلی است که در آن خواهید مرد».
بسیاری از رهبران ANC که امروز در کاخ یونیون بیلدینگز با کروات‌های پیر کاردن و کت و شلوارهای مارک‌های معروف اروپایی نشسته اند در سخت ترین شرایط در کشورهای مختلف جهان در تبعید زندگی می‌کردند. آنان به یاد دارند که چگونه منتظر کمک‌های اهدایی کشورها و یا سازمانهایی بودند که بخاطر تنفر از رژیم آپارتاید با آنان به همدردی برخاسته و در حد توان به رهبران مبارز و تبعیدیان آفریقای جنوبی کمک می‌کردند. شرایط زندگی برای رهبرانی که در داخل بودند و هنوز گرفتار زندانهای رژیم آپارتاید نشده بودند بسیار سختتر بود. آنان با نام‌های مستعار زندگی در بیغوله‌ها و تحت پوشش‌های شدید حفاظتی و تغییرهای مکرر جا و مکان سکونت خود را بخاطر گرفتار نشدن در دست پلیس رژیم تحمل می‌کردند.
البته همواره این افتخار برای آقای ماندلا، امبکی و دیگر مبارزان ضد آپارتاید خواهد ماند که آنان زندگی خود را صرف مبارزه با رژیمی کردند که جز به خود و رژیم صهیونیستی به هیچ چیز دیگر شباهت نداشت. چند سال قبل سفیر اسراییل در پرتوریا در مقاله‌ای در روزنامه پرتوریا نیوز از شباهت‌های آفریقای جنوبی و اسرائیل سخن گفت. به گمانم حق با خانم سفیر بود ولی اشتباه او در این بود که به دلیل این‌که در آفریقای جنوبی تحصیل کرده بود، وجوه تشابه اسراییل و افریقای جنوبی در زمان حاکمیت آپارتاید را تداعی کرده و به نگارش کشیده بود. هر دو رژیم بر سرزمین‌هایی حکومت می‌کردند که به آنان تعلق نداشت و کسانی را سرکوب، شکنجه و زندان می‌کردند که صاحبان اصلی سرزمین‌هایی بودند که در اشغال بود. برای ماندلا رهبر بزرگ آفریقای جنوبی که امروز به قول خود سالهای بازنشستگی را در کنار همسرش گراسا و فرزندان و نوه و نتیجه‌هایش می‌گذراند، افتخار بزرگی است که ۲۷سال از عمر خود را در سخت‌ترین شرایط غیر انسانی در زندان‌های پرتوریا و جزیره روبن گذراند ولی افتخار بزرگتر او این است که پس از رهایی از زندان و بدست گرفتن قدرت در اولین انتخابات غیر نژادی و دمکراتیک در سال ۱۹۹۴ دفاع از حق را کنار نگذاشت و در دفاعیه معروف خود در سال ۱۹۶۳ گفت: «همانطور که با سلطه سفید پوستان مبارزه می‌کند با استیلای سیاهان هم مخالف بوده وباآن مبارزه خواهد کرد».
این افتخار جاودانه برای او خواهد ماند که در پایان دوره ریاست جمهوری ۵ ساله خود شجاعانه و داوطلبانه و در اوج محبوبیت از آن کناره گرفت تا همرزمان جوانش کشور را اداره نمایند. در مقابل زیاده خواهی قدرتهای بزرگ ایستاد و به خواسته‌های ناحق آنان درخصوص روابط آفریقای جنوبی با جهان تن درنداد. در دوران حکومتش به اسراییل سفر نکرد و پس از آن هم رهبران اسراییل را در سرزمین‌های اشغالی مورد سخت ترین انتقادهای خود قرارداد وبا شجاعت در کنار آقای کلینتون به او گفت به کسی اجازه نخواهد داد دوستان و دشمنان آفریقای جنوبی را مشخص نمایند و کشورهایی را که در شرایط سخت درکنار مبارزان ضد آپارتاید بودند فراموش نماید. او به صراحت از ایران، لیبی و کوبا نام برد.
صراحت لهجه و قرار گرفتن در کنار حق از ویژگیهای بارز ماندلاست و همین وجه تمایز او با دیگر رهبران سیاسی است که محاسبه گرند و از ارزشهای اخلاقی به دور.
۴)انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۹۷۹ در اوج ناباوری‌ها به پیروزی رسید و دنیا درمقابل پدیده‌ای قرارگرفت که باآن کاملاٌ بیگانه بود. با یک فاصله ۱۵ ساله جنبش عدالتخواهانه سیاهپوستان آفریقای جنوبی رژیم آپارتاید را وادار کرد که رهبران سیاسی را آزاد کند، با آنان به مذاکره بنشیند و ایده «یک نفر- یک رأی» و حکومت غیر نژادی را بپذیرد. نتیجه این تحول روی کار آمدن اولین دولت دمکراتیک مبتنی بر اکثریت سیاه پوستان در تاریخ آفریقای جنوبی در آوریل ۱۹۹۴ بود. چهار سال قبل از آن بر اساس مذاکرات انجام گرفته بین دولت حزب ملی(آقای دکلرک) و رهبران ANC، مبارزان ضد آپارتاید که مدتهای طولانی در زندان و یا تبعید بودند از زندان آزاد و یا از تبعید به کشور بازگشتند. یکسال قبل ازاین تحول بزرگ سیاسی، کریس‌هانی رهبر حزب کمونیست و از مبارزان نامدار آفریقای جنوبی که همه از او به عنوان جانشین ماندلا یاد می‌کردند بطور مشکوکی ترور شد و به قتل رسید.
حکومت انقلابی ایران از همان اولین روزهای پیروزی جهت گیری کاملا شفافی در حمایت از مبارزات آزادیبخش ملتهای جهان را در دستور کار قرار داد. سفارت آفریقای جنوبی در تهران (همچون سفارت اسراییل)تعطیل شد و هیاتی عالیرتبه از مبارزان کنگره ملی آفریقا در همایش جنبشهای آزادیبخش جهان که در اولین سال پیروزی انقلاب در تهران برگزار شد شرکت نمود. آقای آلفرد انزو که در دوران حکومت آقای ماندلا وزیر خارجه بود و خانم فرنه جینوالا که در همان دوران رییس مجلس شد، اعضاء هیات کنگره ملی آفریقا در این همایش بودند. خانم جینوالا ۲۴ سال بعد از حضور در آن اجلاس به نگارنده این سطور گفت که آنچه در ایران مشاهده کرد حمایت بی قید و شرط و وصف ناپذیر حکومت انقلابی ایران از مبارزات سیاهپوستان آفریقای جنوبی در برابر سفید پوستان نژاد پرست بود. صادرات نفت به آفریقای جنوبی متوقف شد و سهام ایران در پالایشگاه سکوندا به رغم سود دهی بسیار بالای آن به ثمن بخس به فروش رسید و از ذخایر استرتژیک سالدانا بی چشم پوشی شد. این اقدامات در حالی انجام گرفت که رژیم حاکم بر پرتوریا مایل به گسستن پیوندهای خود با حکومت جدید در ایران نبود و حتی تمایل خود را به ادامه روابط با ایران پنهان نمی کرد. ولی راهبرد رهبری انقلاب این بود که هر گونه روابطی با آپارتاید باید از بین برود. به یقیین رهبران انقلاب اسلامی از واکنش احتمالی رژیم آپارتاید و پیامدهای آن نسبت به اینگونه اقدامات خصمانه آگاه بوده وقواعد بازی را بخوبی می‌شناختند.
رژیم آپارتاید پس از ناامیدی از ایران اقدامات تلافی جویانه‌ای (اگر نگوییم خصمانه) را علیه انقلاب اسلامی ایران آغاز کرد. شاید بتوان اوج این اقدامات را در فروش توپ‌های معروف G۵آفریقای جنوبی به رژیم صدام بر شمرد. با فروش تجهیزات جنگی به یکی از طرفهای متخاصم رژیم آپارتاید عملا وارد اردوگاه کشورهای مخالف و معاند انقلاب شد. یکی از وزرای دوران آپارتاید که در حکومت آقای ماندلا نیز چند سالی وزیر بود به نگارنده گفت: موضوع فروش توپهای جی – ۵ به عراق در یک جلسه کابینه مورد بحث قرار گرفت و ما با این استدلال که «دشمن دشمن ما دوست ماست» فروش توپها به عراق را تصویب کردیم. انقلاب بهای اعتقادات و پایبندی به ارزشها را می‌پرداخت و این راه کاملا آگاهانه انتخاب شده و طی می‌شد. برای ما مبارزه با منفورترین و زشتترین پدیده سیاسی قرن و حمایت از آرمانهای ملت آفریقای جنوبی یک انتخاب بود. انتخابی استراتژیک و خدشه ناپذیر. مهم نبود که چه بهایی را باید برای آن بپردازیم. و هنگامیکه ملت بزرگ آفریقای جنوبی پیروزی خود را جشن گرفت خود را در شادمانی آنان شریک دانسته و این تحول بزرگ را جشن گرفتیم. کما این‌که همین رویه را در قبال مسئله فلسطین نیز انتخاب کردیم و اکنون نیز بهای آن را می‌پردازیم.
۵) پرونده هسته‌ای ایران، در کنار دیگر موارد، معیار روشنی برای ارزیابی مواضع کشورها و استقلال تصمیم گیریهای آنان در روابطشان با جمهوری اسلامی ایران است. از سال ۱۳۸۲ که پرونده ایران در دستور کار آژانس انرژی هسته‌ای قرار گرفت و متعاقبا به شورای امنیت ارجاع شد، آفریقای جنوبی مواضع متغیری در این موضوع داشته است. ورود به جزییات مواضع آفریقای جنوبی در این پرونده نیازمند مقاله مستقلی است. آنچه که در این مختصر بدان خواهم پرداخت اشاره‌ای گذرا به موضوع است.
۱-۵) تا قبل از ارجاع پرونده به شورای امنیت موضع آفریقای جنوبی در مقایسه با دیگر کشورهای عضو آژانس موضعی قابل قبول بود. آقای منتی نماینده این کشور در نشست سپتامبر ۲۰۰۳ بطور آشکاری در مقابل زیاده‌خواهی کشورهای غربی ایستاد و حتی در مقابل قطعنامه پیشنهادی کشورهای اروپایی قطعنامه‌ای را ارائه کرد که خشم غربیها را برانگیخت.
آقای امبکی در نوامبر ۲۰۰۴در مقاله خود با اشاره به این‌که دو موضوع اساسی در پرونده هسته‌ای ایران «اطمینان دادن ایران به جامعه بین‌المللی در خصوص صلح آمیز بودن برنامه هسته‌ای درعدم تمایل به ساخت سلاح هسته‌ای و تضمین حق ایران در استفاده از امتیازات مندرج در NPT» است، با استناد به گزارش دبیر کل آژانس مبنی بر تعلیق داوطلبانه ایران و سخنرانی نماینده دولت متبوعش در سپتامبر ۲۰۰۴در نشست شورای حکام نوشت: «در جهت اقدامات مرتبط با اعتماد سازی آفریقای جنوبی مجددا بر این موضع خود تاکید می‌نماید که نمی تواند از محدودیتهای غیر مندرج در NPT در دسترسی کشورها ییکه بطور کامل به تعهدات خود به مفاد این پیمان پایبند بوده اند، حمایت نکند. تحمیل محدودیتهای بیشتر بر برخی از کشورهای عضوNPTدر حالیکه به برخی دیگر اجازه دستیابی به همان امکانات داده می‌شود، فقط به تشدید نابرابریهایی کهNPT وارث آن است منجر شده و یکی از محوری ترین موضوعات مندرج در محتوی معاهده را زیر پا می‌گذارد».
آفریقای جنوبی به عنوان کشوری که داوطلبانه برنامه هسته‌ای رژیم آپارتاید را کنار گذاشت همواره از استانداردهای دوگانه حاکم بر قوانین بین‌المللی و از جمله آژانس بین‌المللی هسته‌ای انتقاد نموده است. در آستانه مذاکرات انتقال قدرت از رژیم آپارتاید به حکومت دموکراتیک در سالهای اولیه دهه ۹۰دولت آمریکا فشارهای سنگینی را برای کنار گذاشتن برنامه بسیار پیشرفته هسته‌ای و سلاحهای کشتار جمعی که توسط رژیم آپارتاید پیگیری می‌شد به مذاکره کنندگان کنگره ملی آفریقا (ANC) وارد کرد و به منظور تشویق آنان به اجرای این درخواست وعده‌های بسیاری را به ارائه کمکهای مالی به حکومت جدید برای توسعه توانمندیهای علمی و صنعتی در دولت دموکراتیک داد. آقای امبکی این مسئله را به روشنی در مقاله خود بیان واعتراف نموده که آمریکا به رغم آن تعهدات هرگز حتی یک سنت به دولت نوین بخاطر کنار گذاشتن داوطلبانه برنامه‌های هسته‌ای رژیم آپارتاید توسط حکومت دموکراتیک نکرد.
«قبل از دستیابی ما به آزادی در سال ۱۹۹۴دولت ایالات متحده آمریکا مذاکراتی را با نهضت ما به منظور وادار نمودن آفریقای جنوبی به کنار گذاشتن برنامه موشکی که توسط رژیم آپارتاید با هدف تولید سلاح‌های کشتار جمعی صورت می‌گرفت، آغاز کرد. ما با این موضوع موافقت کرده و موضع خود را در این چانه زنی مشخص کردیم. دولت ایالات متحده متعهد شد تا از شکل گیری یک دولت دموکراتیک در کشور ما حمایت کند و تضمین کرد که منابع مالی مورد نیاز را در اختیار ما قرار دهد تا توسط دانشمندان، مهندسین و تکنسین‌هایی که قبلا درگیر برنامه توسعه موشکی بودند در دیگر پروژهای تکنولوژی پیشرفته بکار گرفته شود.
با کمال تاسف بسیار دولت ایالات متحده آمریکا هرگز حتی یک سنت از پولی را که تعهد کرده بود در اختیار ما نگذاشت که این امر تاثیرات سویی بر برنامه توسعه علوم و تکنولوژی در کشورما گذاشت».
اظهارات آقای امبکی دقیقا همان دغدغه‌ای است که ما در چالش هسته‌ای خود با غربی‌ها داریم. به ما وعده می‌دهند که در مقابل دست کشیدن از برنامه هسته‌ای صلح آمیز و مشخصا غنی‌سازی سوخت مورد نیاز نیروگاه‌های ما را تامین خواهند کرد و حتی برای ما نیروگاه‌های هسته‌ای با فناوری مدرن خواهند ساخت. تجربه آفریقای جنوبی و مهمتر از آن تجربه خودمان در نیروگاه هسته‌ای بوشهر به ما آموخته است که به این گونه وعده‌ها با دیده تردید بنگریم و به خود و توانمندیهای خودمان اتکاء نماییم. این مسئله نقطه کلیدی در اختلافاتی است که ما از چند سال قبل در مسئله هسته‌ای خود با غربیها داریم وخط فاصل دیدگاههای ما و طرفهای غربی است. آفریقای جنوبی به عنوان یک کشور دوست از مواضع ما کاملا آگاه است و از زمان آغاز بحران تا کنون دو طرف از طریق مذاکرات متعدد به بیان دیدگاه‌ها پرداخته و بطور کاملا نزدیکی در رایزنی و تبادل آرا و نظرات بین مقامات ارشد یکدیگر بودند.
ما به عنوان کشوری که قربانی سیاست‌های زورگویانه و زیاده خواهانه آمریکا در رابطه با برنامه صلح آمیز هسته‌ای خود هستیم همواره بر این تصور بودیم که حکومت نوپای آفریقای جنوبی که هنوز زخم آپارتاید و وعده‌های عمل نشده آمریکا را بر گرده خود احساس می‌کند و حمایتهای ایران اسلامی از مبارزات ملت خود را در ذاکره تاریخی خود دارد، زمانیکه در کرسی شورای امنیت بنشیند از حقوق کشورهای دیگر که به اعتراف آقای امبکی و نماینده اش در آژانس و همچنین گزارش‌های رسمی و علنی دبیر کل آژانس «هیچ‌گونه انحرافی در برنامه هسته خود به سوی سلاح هسته‌ای نداشته» حمایت خواهد کرد.
۲-۵)همانطور که قبلا ذکر شد موضع آفریقای جنوبی تا قبل از از سال ۲۰۰۵موضع قابل قبولی بود ولی از آن زمان بنا بدلایلی که احتمالا فشارهای امریکا، اسراییل و کشورهای غربی، تهدیدهای کاهش سرمایه گذاری در این کشور از سوی غربیها و یا نیاز به حمایت غرب در برگزاری موفق جام جهانی ۲۰۱۰ که قرار است در این کشور برگزار شود می‌تواند از جمله آن دلایل باشد، ادبیات پرتوریا در قضیه هسته‌ای ایران با تغییراتی تدریجی در حمایت از حق ایران روبه‌رو‌ شد.
قطعنامه ۱۷۳۷ شورای امنیت در آخرین روزهای ماه پایانی سال گذشته مسیحی به تصویب رسید. در آن تاریخ آفریقای جنوبی(و چند کشور دیگر)هنوز به عنوان اعضای جدید غیر دائم وارد این محفل تاثیر گذار جهانی نشده بودند. پیام‌هایی که به ایران می‌رسید از این موضوع حکایت داشت که غربیها برای تصویب این قطعنامه تا قبل از ورود اعضای جدید اصرار و عجله داشتند زیرا ممکن بود قطعنامه پیشنهادی ومفاد آن که متاثر از مسائل سیاسی و فاقد وجاهت حقوقی بود، از طرف افریقای جنوبی و استدلال حرفه‌ای نماینده باسابقه این کشور به چالش کشیده شود. بخصوص این‌که سیگنال‌های فراوانی از سوی پرتوریا در مخالفت با بررسی پرونده ایران در شورای امنیت و غیر قانونی بودن تحریم‌ها بگوش می‌رسید. همه اینها باعث شده بود که امیدواریهای زیادی در ایران در خصوص مواضع آفریقای جنوبی ایجاد شود. به طورطبیعی ما انتظار نداشتیم که رای این کشور بتواند مانع از صدور قطعنامه شود. برای ما مهم این بود که دنیا در مقابل قلدریهای غربیها شاهد صدای عدالتخواهانه کشوری باشد که به حمایت از حق یک کشور جهان سوم برخاسته است. کشوری که به قول آقای ماندلا «در روزهای سیاه و تاریک به کمک مبارزان آزادیخواه آفریقای جنوبی و ابراز انزجار از رژیم آپارتاید برخاست».
«آمریکا از ما می‌خواهد که با کشورهایی مانند ایران، لیبی و کوبا رابطه نداشته باشیم ولی اینجا اعلام می‌کنم که این خیلی غیر اخلاقی خواهد بود که ما کشورهایی را که در سختترین روزها کنار ما ایستادند و از ما حمایت کردند فراموش کنیم و ما به کسی اجازه نخواهیم داد به ما بگوید چه کشورهایی دوست ما هستند».
در هفتم ژانویه ۲۰۰۷ دولت آفریقای جنوبی به عنوان عضو جدید و غیر دائم شورای امنیت به جرگه ۱۵کشور شورای امنیت پیوست و در ماه مارس همان سال قطعنامه ۱۷۴۷ به اتفاق آرا(۱۵ عضو)در شورای امنیت به تصویب رسید. این قطعنامه تحریمهای بیشتری را به ایران تحمیل کرد. در فاصله دو قطعنامه دو مقام ارشد ایران به آفریقای جنوبی سفر کرده و با آقای امبکی به مذاکره پرداختند. سفر آقای لاریجانی دبیر شورای امنیت ملی بنا به دعوت رسمی آقای امبکی از ایشان در ماه فوریه انجام شد و آقای متکی وزیر خارجه نیز در آستانه نشست شورای امنیت برای صدور قطعنامه جدید به این کشور سفر کرد. سفر دو مقام بلند پایه و تاثیر گذار قاعدتا باید بواسطه علائم مثبتی باشد که از پرتوریا به ایران رسیده باشد بخصوص سفر آقای متکی که دقیقا قبل از رای گیری در شورای امنیت انجام شد. به سختی می‌توان پذیرفت که متکی با آگاهی از رای مثبت آفریقای جنوبی به قطعنامه عازم پرتوریا شده باشد.
رأی مثبت آفریقای جنوبی به قطعنامه با شگفتی و ناباوری در تهران روبرو شد. تصور این موضوع که کشوری با آن همه سابقه مبارزه علیه تبعیض اکنون از یک قطعنامه سراسر تبعیض حمایت کند بسیار سخت بود. بسیاری از دوستان و سیاسیون از من به اعتبار سابقه کار وآگاهی ام از آفریقای جنوبی در خصوص این رای سوال می‌کردند. صادقانه باید اعتراف کنم به رغم آگاهی نسبتا وسیعی که به واسطه کار و زندگی در آفریقای جنوبی به عنوان سفیر دارم در مقابل این پرسش‌ها هیچ پاسخی نداشتم. بی اختیار به یاد جمله تاریخی ماندلا در جریان محاکمات سال ۱۹۶۳ افتادم که در دادگاه آپارتاید با صدایی رسا گفت: «من در سراسر عمرم را وقف مبارزه برای مردم افریقا کرده ام. من علیه استیلای سفید پوستان مبارزه کرده‌ام و علیه سلطه سیاهان نیز مبارزه کرده ام. من همواره آرمان جامعه‌ای دموکراتیک و آزاد که در آن همه مردم در کنار هم در توازن و فرصتهای یکسانی زندگی کنند در سر داشته ام. این آرمانی است که من برای آن زندگی کرده ام و امیدوارم که به آن دست یابم. اگر تحقق این آرمان با مردن من محقق می‌شود من آماده هستم در راه آن جان دهم».
یکی از دوستان به طعنه گفت اگر افریقای جنوبی به هر دلیل نمی توانست با قطعنامه مخالفت کرده و به آن رای منفی دهد چرا برای حفظ وجهه و اعتباری بخاطر مبارزه با سیاست‌های تبعیض آمیزی که سالها برای آن مبارزه کرده بود مخالفت خود را با رای ممتنع ابراز نکرد. به خود گفتم بهتر است این سوال را در قالب این مقاله از آقای امبکی بخواهم تا شاید بتوانم پاسخ او را بدهم.
بیم آن داشتم که آن دوست در دیالوگ بعدی با یادآوری حمایت‌های انقلاب اسلامی ایران از مبارزات یاران آقای ماندلا از من بخواهد که به واسطه همان شناخت و دسترسی این پیام او را به آقای امبکی برسانم که: «اشتباه از ما بود، آقای امبکی».
جاوید قربان اوغلی
پی نوشت:
۱) ماندلا نلسون: راه دشوار آزادی ـ ترجمه مهوش غلامی-انتشارات موسسه اطلاعات
۲) امبکی تابو:به صلح فرصت دهیم ـ هفته‌نامه کنگره ملی آفریقا ـ ۱۹ نوامبر ۲۰۰۴
۳) ماندلا: پیشین
۴) ماندلا: پیشین
۵) امبکی: پیشین
۶) ماندلا نلسون: مصاحبه با مطبوعات ـ شهریور ۱۳۷۴
۷) ماندلا: راه دشوار آزادی