جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

چرا دنیا با اسلام سیاسی مخالف است؟


چرا دنیا با اسلام سیاسی مخالف است؟
دین، باور به موضوعات ایزدی و فراطبیعی است که به نیایش و پرستش می‌‌انجامد و بر ستونی به نام ایمان مبتنی است. به آن پرستش یا نمودهای نهادینه شده فرهنگی آن پرستش یا آمیزه‌ای از این دو نیز دین می‌گویند. به زبانی دیگر دین آن چیزی است که انسان را به‌حقیقت پیوند ‌می‌زند. واژه‌های دیگری مانند کیش و مذهب گاه به همان معنی دین و گاه به معنی زیرشاخه‌هایی از یک دین به کار می روند.
ادیان خدامحور و بزرگی مانند ادیان ابراهیمی که همه از یک ریشه و منطقه در خاورمیانه سرچشمه می‌گیرند و یا ادیان دست ساخته بشر همانند بابیت و بهائیت... ادیان بزرگ دیگری در جهان می‌توان از بوداگرایی، هندوگرایی و آیین کنفوسیوس گرایی نام برد. و یا آیین های مذهبی کهنی چون زرتشتی‌گری، مانی‌گری، مهرپرستی و...
ادیان لزوماً خدامحور نیستند ولی به نظر می رسد تمام ادیان معتقد به ماوراء باشند. بر اساس پژوهشی که موسسه بین المللی نظرسنجی گالوپ انجام داده، پس از ملیت، مذهب دومین عامل احساس هویت در جهان به شمار می‌رود.
با تعاریف و اوصاف گفته شده، دنیای ما دنیای تغییر و تحول است، در این دنیا و از این اموری که ما به چشم خود می بینیم هیچ چیزی نیست که برای همیشه باقی بماند، همه چیز عوض می شود، کهنه می شود، برچیده می شود، دوران عمرش منقضی می شود و به نهایت می رسد. آیا دین نیز همین طور است؟ آیا دین در تاریخ بشر دوره بخصوصی دارد که اگر آن دوره بخصوص گذشت، دین هم حتما و به حکم جبر باید برود و جای خود را به چیز دیگری بدهد؟ یا اینطور نیست؟
● قیام بر دین یا دین بر قیام
به طوری که دیده شده دین برای همیشه در میان مردم باقی خواهد ماند و هر اندازه علیه دین قیام شود باز دین به شکل دیگری ظاهر می شود. به طوری که ویل دورانت در کتاب "درس های تاریخ "ضمن بحث درباره" تاریخ و دین " معتقد است که دین صد جان دارد، هر چیزی اگر یک بار میرانده شود برای همیشه می میرد مگر دین که اگر صد نوبت میرانده شود باز زنده می شود.
به طور کلی پدیده های اجتماعی در مدتی که باقی هستند حتما باید با خواسته های بشر تطبیق کنند. به این معنی که یا خود آن پدیده ها خواسته بشر باشند و یا تأمین کننده خواسته های بشر بوده باشند، یعنی یا باید بشر از عمق غریزه و فطرتش آنها را بخواهد، و یا باید از اموری باشند که هرچند انسان از عمق غریزه آنها را نمی خواهد و خودشان مطلوب طبیعت بشر و هدف تمایلات بشر نیستند اما به هر حال وسیله هستند یعنی ابزار تأمین خواسته های اولیه بشر محسوب می شوند.
● بشر و اعتیاد مدرن
اما بشر دارای طبیعتی تنوع طلب و سیری ناپذیر است. چنانکه در میان خواسته های بشر دو نوع خواسته وجود دارد؛ یکی خواسته های طبیعی و دیگری خواسته های غیر طبیعی یا اعتیادی. خواسته های طبیعی آن چه که ناشی از ساختمان طبیعی بشر است و بشر برای ادامه زندگی نیازمند یک سلسله امور است که هر بشری به موجب آنکه بشر است خواهان آنهاست، و رمز آنها را هم هنوز کسی مدعی نشده که کشف کرده است. علاقمندی بشر به تحقیق و کاوش علمی، جمال و زیبائی، تشکیل کانون خانوادگی و تولید نسل با همه زحمتها و مرارتهایش و همدردی و خدمت به همنوعان از این قبیل موارد است.
غیر از خواسته های طبیعی یک سلسله خواسته های دیگری هم در وجود بشر نهفته است که اعتیادات وی نامیده می شود. اعتیادات قابل ترک دادن و عوض کردن است. نیازها و خواسته هایی که بشر خود را به آن عادت می دهد و جزء ضروریات نیست. عادت به چای، مشروبات الکلی، بازیهای رایانه ای، تماشای تلویزیون، مصرف مواد مخدر و غیره. اینها کم کم به صورت خواسته در می آید و انسان به همان اندازه که یک امر طبیعی را می خواهد این امری را که طبیعت ثانوی او شده است، می طلبد.
این خواسته ها مصنوعی است لذا قابل ترک دادن است، این قابلیت را دارد که فرد را به طوری که به کلی آن کار را فراموش کند، ترک دهند. یا نسل آینده را طوری تربیت کرد که اساسا فکر این چیزها را هم نکند. اما امور طبیعی اینطور نیست، قابل ترک دادن نیست، جلوی یک نسل را اگر بگیریم نسل بعدی خودش بدنبال آن می رود.
عالمان و دانشمندان معتقدند "القسر لایدوم" یعنی یک امر غیر طبیعی دوام نمی یابد و هر جریانی که غیر طبیعی باشد باقی نمی ماند و تنها جریانی که طبیعی باشد قابل دوام است. بنابراین اگر دین بخواهد در این دنیا باقی بماند باید دارای یکی از این دو خاصیت باشد؛ یا باید در نهاد بشر جای داشته باشد، یعنی خود در درون بشر بصورت یک خواسته طبیعی باشد که البته در آن صورت تا بشر در دنیاست باقی خواهد بود و یا اگر خودش خواسته طبیعی بشر نیست، باید وسیله باشد، باید تأمین کننده خواسته یا خواسته های دیگر بشر باشد.
این را هم نباید فراموش کرد که بشر یک رشته احتیاجات دارد که آن احتیاجات را فقط دین تأمین می کند، چیز دیگری غیر از دین و مذهب قادر نیست آن احتیاجات را تأمین کند. همانگونه که در رشد فرایند تکنولوژی ابزار و وسایل روز به روز در حال پیشرفته تر شدن و تعویض از سوی بشر است تا به مرتبه بهتر از آنچه دارد، دست یابد.
پس دین اگر بخواهد باقی باشد یا باید خودش جزء خواسته های بشر باشد، یا باید تأمین کننده خواسته های بشر باشد، آن هم بدین شکل که تأمین کننده منحصر بفرد باشد.
● فرودی بر دین نیست
طی سال های عمر زمین، بشر به عینه دیده است که دین این خاصیت را دارد که از لحاظ تأمین حوائج و خواسته های بشری مقامی را دارد که جانشینی برایش نیست. که در واقع آنچه که بشر در جستجوی آن بوده است که باقی و پایدار باشد و نزول و فرودی بر آن نباشد در سرشت و طبیعت و ذات آدمی قرار داده شده است.
این نظریه را برای اولین بار قرآن ابراز داشته است که دین جزء نهاد بشر است و «فطرة الله التی فطر الناس علیها». و این دین تأمین کننده خواسته های بشر است. بشر هم از لحاظ شخصی احتیاج به دین دارد و هم از لحاظ اجتماعی نیازمند دین است.
اما از دیدگاه متفکران غربی دین به تدریج از معنا و مفهوم اصلی خود فاصله گرفته است به گونه ای که دین، وحی و مبعوث شدن پیامبران نیست بلکه هر نوع احساس غیر حسی و تجربه های غیرعادی جزء مصادیق دین شمرده می شود(!) و با عنوان دین به دیگران عرضه می شود و دین یک پدیده انسانی و زمینی است، نه آسمانی و مأموریتی الهی.
در یک چنین دینی هیچگونه مقررات الزام آوری برای پیروان آن وجود ندارد و همه چیز در این نوع دین مباح است بنابراین برای درک معنویت های این چنینی و دستیابی به احساس های معنوی از هر وسیله ای می توان استفاده کرد. مانند مواد مخدر، شراب، همجنس بازی و... یعنی ترجیح ثانوی ها بر احکام اولیه.
با توجه به کارکرد دین و منشاء الهی آن، توجه به این نکته قابل توجه است که رسوخ روح مادی گرایی و توجه به تجملات پیرامون بشر مشکلات و بحران هایی را گریبانگیر دین کرده است. گرچه این بحران ها با توجه به خاصیت لاتغیر دین نمی تواند خدشه ای بر این نعمت الهی وارد آورد اما می تواند دیدگان بشر را برای فهم و درک واقعیت متعالی دین مسدود سازد.
● مخالفان یا طنزپردازان!
بنابر آنچه گفته شد، ریشه مشکلات و بحران های جهان معاصر را می توان از دید اندیشمندان اینگونه بررسی کرد
۱) فقدان نظرات بنیادی مذهبی و اخلاقی درباره هستی، انسان، مفهوم زندگی و دستیابی به خوشبختی و سعادت
۲) فقدان پاسخ های مطمئن و موثق به رازهای هستی و آغاز و انجام آن
۳) فقدان ارزش های مذهبی و اخلاقی و دیگر ارزش هایی که سعادت انسان را تضمین می کند.
نقش دولتمردان و حکومت های ایجاد شده در این میان نیز اهمیت ویژه‌ای در زنده نگاه داشتن دین و آداب و ارزش های آن دارد. چنانکه در کشورهایی چون اروپای غربی و پایبندی برخی از آنان به مسیحیت، کسانی هم هستند که در قالب پیروان لائیک و یا دیگر ادیان دست ساخته ظاهر می شوند. به همان شکلی که در امریکا شاهد آن هستیم. در کشورهای اسلامی نیز به دین به عنوان اصول و مبنای شرعی و پذیرفته نگریسته می شود اما گاهی نیز دیده می شود دین نه تنها در کنار سیاست نیست بلکه در درجه دوم اهمیت قرار می گیرد.
ایران اسلامی که از ۲۹ سال پیش حکومت سیاسی الهی خود را آغاز کرد همواره دین در آن جزء لاینفک سیاست تلقی شده به طوری که تمامی قوانین و احکام و اجرائیات و... مطابق اصول شرعی اسلام بررسی و تدوین می شود. چرا که ماهیت اصلی انقلاب اسلامی ایران استقرار دین به موازات سیاست بود نه در درجه ثانوی. و در کل یعنی اسلام سیاسی و الهی.
در حالی که بسیاری هنوز بر طبل قبلی خود می کوبند و اسلام سیاسی را خطری عظیم(!) و نیازمند بیداری خوابرفتگان در ایران معرفی می کنند.
که نمونه های آن نیز نوشته هایی در سایت های مختلف وابسته آن سوی آب هاست از جمله مطلبی در سایت حزب میهن با عنوان حزب هزاره سوم که آورده است: "اسلام سیاسی خطری است که سالها جلوی رشدش گرفته نشد. به رسمیت شناختن حکومت اسلامی اولین غلط بزرگی بود که انجام شد. این درِ باز به جامعه جهانی بود. به سازمانها رخنه کردن و بی آنکه نگاه بانی باشد به کشتار ادامه دادن برای ایجاد "عرف" و در نهایت آن "ثبات" که سالها در تصورش وقت گذرانیده بودند."
و یا "می گویی بلا از دین بر نمی خیزد اما بهترین دستاویز است برای تشنگان قدرت. از یک طرف دنیا سالها خواب بوده و پادزهر اینان را نساخته. از طرفی دیگر حربه علم کردن "دینی" دیگر با روزگار سخت ناسازگار است. و شاید اینان آخرین تازندگان باشند. اما انگار "دنیا" سالهاست به خواب رفته..."
که در نهایت نیز هشدارهایی داده می شود که "حکومت اسلامی را به رسمیت نشناسید و مردم(!) ایران را در این آزادگی همراه باشید."
کذاب هایی که از سالیان گذشته همواره حکومت اسلامی و جمهوریت نظام را مرهون الطاف غیرانسانی خویش قرار داده اند خود می دانند که ایستادگی بر نظریات پیشین و جاهلانه به عادتی چندین ساله مبدل شده و این شعارها و افکار جز اقرار بر عدالت پروری، راستی پیشگی و استدلال بر احکام و فرامین سیاسی الهی که حاکمان ایران اسلامی بر آن تاکید موکد دارند، نیست. و صد البته که ایران قدرتمند اسلامی دیگرنهال نوپایی نیست که با کودتایی همچون ۲۸ مرداد سرنوشت اداره اش را یکسره کنند و یکشبه از مرگ بر شاه به جاویده شاه و تعویض قدرت برسد...
منبع : برنا نیوز