سه شنبه, ۱ خرداد, ۱۴۰۳ / 21 May, 2024
مجله ویستا


آدم های شبیه به هم


آدم های شبیه به هم
شکسپیرشناسان بزرگ و کوچک گفته اند که ویلیام بزرگوار شاهسوار عرصه ادبیات نمایشی است و آنچه سبب ماندگاری نام وی شده است هوشمندی در بسط موضوعات شاخصی است که وی بدان می پردازد.
این نمایشنامه نویس بزرگ هر چند در اغلب آثارش تنوع موضوعات را آنچنان مورد توجه قرار نداده است ولی آنچنان به این موضوعات محدود با قدرت و ژرف اندیشی می پردازد که همین قدرت خلاقه وی به عنوان تعیین کننده ترین مسئله در آثار وی مشهود است. آن موضوعاتی که شکسپیر در آثارش بدان ها می پردازد عبارت از:
۱) عشق
۲) قدرت
۳) عالم غیر شهود
۴) تاریخ.
اگر شما تمامی آثار شکسپیر را بخوانید خواهید دید که این چهار موضوع یا به تنهایی و یا جمعی مورد عنایت وی واقع شده است. موضوعاتی که با ورود به ژرفنای روح و روان انسان او را از عمق ابهام و ایهام بیرون کشیده و به ما معرفی می کند. مثلاً عشق را اگر شما در نظر آورید در یکی از آثار وی تلخ است و تراژیک، در دیگری شیرین است و طناز! در دیگری گنگ است و نامفهوم! والخ در حالات متفاوت آن را می شود تصور کرد. همین طور قدرت، همین طور تاریخ و حتی عالم نامشهود! همه اینها به تناسبات یک نمایشنامه در درون آثار گنجانیده شده و به ما عرضه می شود. شاید وجود همین نکات باشد که اکثر کارگردانان خلاق را وسوسه می کند که اگر شده یکبار هم در عمر هنری شان، یکی از آثار شکسپیر را به عنوان تجربه ای بدیع و خاص در کارنامه هنری خویش داشته باشند.
حسن معجونی کارگردان نمایش نیز کاری قابل تأمل ارائه داده است. شناخت دقیق وی از شخصیت ها و تطابق روحیات آنان با روحیات واقعی خودمان است. انسان باید بداند که شخصیت های داستان و نمایش شکسپیر دقیقاً منطبق بر روحیات و درونیات آدمی می باشند. شکسپیر اغراق نمی کند. او دقیقاً انگشت روی حساس ترین و مشترک ترین نیازهای غریزی و روحی و روانی بشریت می گذارد. معجونی، هوشمندانه این را درمی یابد. این که چرا شکسپیر شخصیت های مختلف خود را در سراسر اروپا از ونیز گرفته تا دانمارک و یونان و انگلستان و فرانسه جست وجو می کند.
برای این است که بگوید انسان ها با یکدیگر فرق ندارند بلکه برآیند آنها در زندگی اجتماعی شان است که مهم می باشد. اگر او تأکید بر عشق دارد، عشق دانمارکی و انگلیسی و ونیزی را یکسان می داند. اگر قدرت را، آن را نیز همین طور! و اگر تاریخ را، آن را نیز با تأکید بر همین نقطه به عنوان محور کارهایش انتخاب می کند. معجونی با درک درست و صحیح از این شاخصه به سراغ آن رفته و این است که ارتباط تماشاچیان با این اثر به این راحتی و قابل قبولی رخ می دهد. نکته دیگری که از هوشمندی کارگردان حکایت دارد، معقول کردن زمان نمایش و تقلیل آن به حدود یک ساعت و نیم است که این امر نیز در موفقیت آن بی تأثیر نیست. در واقع نمایشی که از دل نمایش شب نیمه یک تابستان بیرون می آید، خود را جلوه می دهد و در عینیتی مقبول برای تماشاچی نیز مقبول افتاده و آن را می پذیرد.
می دانیم که اجرا کردن نمایش آن هم در تالار مولوی پتانسیل ها و انرژی هایی را به شخص مجری می دهد که از جمله می تواند در طراحی صحنه، طراحی نور و انتقال قدرت بازی به بازیگر فوق العاده مؤثر باشد.
چون اگر ما اصل را بر این بدانیم که نمایش باید از هماهنگی هنرهای مختلف بر روی صحنه متجلی شود، این به نفع ارتقای هنر نمایش است و البته با شرط وجود و تثبیت هماهنگی در اجزا و ارکان آن. از نقاط مثبت این نمایش طراحی ساده و سمبلیک آن می باشد و سیاه و سفید کردن شخصیت ها با تمایز رنگ لباس! آنجا که ماجرا از یک عشق پاک که همه دربار یونان را اعم از اشراف زاده تا پادشاه در بر گرفته است تأکید بر این پاکی است و آنجا هم که عشق آسمانی پریان ملوث است، باید از رنگ سیاه و یا رنگ های تیره استفاده کرد که این کاملاً بجا و منطقی است. خصوصیت دیگر طراحی صحنه استفاده از داربست و بازیگیری از شخصیت های معلق ماورایی در حالت آویزان از آن می باشد. این بداعث ویژه و خلاقیت خاص به نوعی تعبیر به سرک کشیدن موجودات عالم ماورا در زندگی ما آدمیان می شود که به زیبایی و در حالت آویزان قرار دادن آنان گنجانیده شده است که بر زیبایی کار افزوده و آن را دلنشین تر می کند و این نکته ای است که کارگردان بر آن تأکید داشته و آن را عمداً مؤکد داشته است و در طراحی صحنه مورد نظر قرار داده است.
صحنه در عین سادگی طراحی شده است. یک صحنه سفید که از آن استفاده های چندجانبه می شود؛ گاهی اوقات تراس کاخ می شود، گاهی اوقات پرتوافشانی نور ماه را می کند و عامل جداکننده صحنه از پشت صحنه است. همه چیز در این طراحی قابل استفاده است و این بر شدت امتیاز دانشجویی کار می افزاید و نشان می دهد که کار یک گروه دانشجویی از تلفیق علم و تجربه به وجود آمده و نمود می یابد. معجونی این را به خوبی می داند چون خود از دل کار دانشجویی به عرصه بازیگری و آن گاه کارگردانی پا گذاشته است و در هر دو عرصه موفقیت خود را تثبیت کرده است.نکته آخری که باید به آن پرداخت، بازی خوب بازیگران است. معجونی خود این را دریافته است و تجربه کرده و قاعدتاً تجربیات وی در این زمینه مؤثر بوده و بازی یکدست و خوبی را به ما نشان می دهد. در بین این بازیگران نمی توان تفکیکی بین آنها قائل شد ولی به نظر من بازی پاک که نقش آن را محمد طیب طاهر ایفا می کرد، از همه چشمگیرتر بود.
علی اکبر باقری ارومی
منبع : روزنامه ایران