یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

ایران را چه کسی رهبری می‌کند؟


ایران را چه کسی رهبری می‌کند؟
یک طرف اروپایی اخیرا از من سوال کرد: «ایران را چه کسی رهبری می‌کند؟» جواب روشن است: «اگر مسئله مربوط به مسائل راهبردی است، رهبر که بنا بر قانون اساسی اختیارات دارد، تصمیم‌گیر نهایی در آخرین مرحله است.» قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، رهبر را مرجع نهایی تصمیمات کلان در حوزه سیاست خارجی برشمرده است. منتخبان مردم که قانون اساسی پس از انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ را تدوین نمودند، نقشی را برای رهبری تعریف نمودند تا رهبر به دور از تعلقات قوای مستقل سه‌گانه کشور بتواند با بهره‌گیری از ابزارهای مشورتی متعدد، تصمیمات اساسی و راهبردی را در حوزه دیپلماسی اتخاذ نماید. با این درک، فرصت مطالعه در تصمیمات کلان دوران آیت‌الله خامنه‌ای طی ۱۹ سال اخیر که ایشان به عنوان رهبر برگزیده شده‌اند، امکان مناسبی را ایجاد می‌کند تا در قضاوت نسبت به گذشته و پیش‌بینی نسبت به آینده واقع‌بینانه‌تر بیندیشیم. از نظر من، به‌رغم این وسعت دامنه اختیارات رهبری که با رای مستقیم مردم به قانون اساسی مورد تایید قرار گرفته است، رهبری ایران تنها در موارد بسیار مهم و حساس دخالت مستقیم می‌کنند. دلیل این استفاده محدود از اختیارات چنین است که ایشان انتظار دارند مسوولین رده‌های دیگر کشور، خود بتوانند بر مشکلات فائق آیند تا در مسیر شکل‌گیری و نهادینه شدن نظام جمهوری اسلامی، رویه‌های جدید و برگرفته از آرای جمهور ایجاد شود. فراموش نباید کرد الگوی جمهوری در ایران جوان و نسبت به تاریخ نظام‌های سلطنتی و دیکتاتوری چند هزار ساله، کم‌تجربه است. طی این سال‌ها، رهبری ایران چه در دوره امام خمینی(ره) و چه در عهد آیت‌الله خامنه‌ای، توجه و رویکرد به تعامل با کشورها و جامعه جهانی را به عنوان یکی از اصول دیپلماسی ایران تثبیت نموده است. به باور ایشان تماس و تبادل با کشورهای دیگر در صحنه بین‌المللی صرف‌نظر از مذاکرات و امور جاری دستگاه‌های اداری دولت‌های پس از انقلاب، ضرورتی برای دفاع از هویت و اصالت انقلاب اسلامی و کیان جمهوری اسلامی ایران بوده و هست.
پذیرش هیات سران کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی، ارسال نامه برای گورباچف و دریافت پاسخ آن توسط امام خمینی(ره) یا ارسال پیام آیت‌الله خامنه‌ای برای پادشاه عربستان، یا رهبری سوریه و روسیه یا پذیرش و ملاقات با رهبران و سران بسیاری از کشورهای جهان نمونه‌های جدی این حضور سیاسی و قانونی رهبر ایران در عرصه دیپلماسی کشور است. در تمام این دوران، رهبری ایران، به حقِ حاکمیت کشورها و عدم‌تعرض و تهاجم به مرزهای دیگران، به عنوان راهی برای حفظ صلح جهانی اعتقاد داشته است. به باور من، این اعتقاد نه تنها از سر وظایف رهبری بلکه متاثر از شخصیت و باور عمیق شخصی آیت‌الله خامنه‌ای بوده است.
اعتقادی که فقط حاصل مباحث تئوریک و آکادمیک نبوده، بلکه در جریان تجاوز صدام به ایران، ایشان آن را طی حضور در مناطق عملیاتی دفاعی و در کنار مدافعان کشور نیز تجربه کردند. در کنار این، شخصیت آزاداندیش که انگیزه دفاع از مظلومان برای ایجاد یک جهان عاری از خشونت، که زمینه حفظ صلح است را نیز فراهم می‌کند، سبب شده ایشان هیچگاه در دوران رهبری، موضوع فلسطین و حقوق مردم آن سرزمین را به فراموشی نسپارند و با شجاعت به ارائه نظرات خود در این زمینه بپردازند. باور عمیق ایشان، یک انتخاب دموکراتیک برای تعیین حق سرنوشت سیاسی همه مردم اصلی فلسطین است که امروز در این منطقه حضور دارند، انتخابی که اگر همه اعم از مسلمان، یهودی و مسیحی در آن آزادانه مشارکت کنند، نتیجه‌اش مورد احترام و پذیرش خواهد بود. گفت‌وگو با حفظ احترام به حقوق طرف مقابل و بر اساس حسن نیت، رویه مذاکراتی ایشان در تمام تماس‌ها و ملاقات‌هایی بوده که طی این ۱۹ سال با رهبران دنیا داشته‌اند. در این گفت‌وگوها فقط جایگاه سیاسی رئیس یک قدرت بزرگ چون روسیه یا موقعیت اجتماعی یک رهبر مردمی چون سیدحسن نصرالله ملاک قضاوت ایشان نبوده، بلکه عضویت یکسان همه دولت‌ها و مقبولیت اجتماعی همه رهبران سیاسی و وظیفه حفظ صلح جهانی است که سبب شده تا ایشان به دور از تشریفات مرسوم پذیرای آنها باشند.
در تمام این تماس‌ها، اصل مورد توجه ایشان مسوولیت ایران در برابر مسائل جهانی و منطقه‌ای است.کشور ما در کانون بحران‌های بزرگ بین‌المللی بوده و هست. همسایگی با صدام یا طالبان، به همان اندازه حضور ناوگان و ارتش‌های بیگانه در کشورهای همسایه، دشوار و آزار‌دهنده بوده است. طی این سال‌ها، تحولات مهم و جنگ‌های بزرگی در پیرامون ایران روی داد.حمله صدام به ایران و سپس کویت، واکنش نیروهای ائتلاف در برابر اشغال کویت توسط صدام، فروپاشی شوروی، اشغال شمال عراق توسط ترکیه، ظهور طالبان و بروز حادثه ۱۱ سپتامبر، جنگ داخلی در تاجیکستان یا جنگ مذهبی در قره‌باغ، اشغال سرزمین‌های لبنانی توسط ارتش اسرائیل و جنگ آمریکا علیه طالبان و صدام، تنها تهدیداتِ متوجه ما نبود. تروریسم، مواد مخدر، برخورد دوگانه غرب با انقلاب ایران، فشارهای اقتصادی و ضرورت‌های توسعه‌ای برای جامعه تحصیلکرده و جوان ایران در منطقه‌ای خاص و با تاریخ و هویتی دیرپا بُعد دیگر این تهدیدات و حساسیت‌های کنونی است. با این همه، رهبری ایران در این ۱۹ سال بحرانی، در مسیر هدایت کشور و حفظ انقلاب، توانستند جلوه‌هایی از شخصیت شجاع، مصمم و مسوول خود را نشان دهند. عملکرد ایشان در جهت ارتقا و تثبیت نقش منطقه‌ای و جهانی ایران نیز نشان داده که ایشان با مسوولیت‌پذیری، ایران را به شریکی موثر در امنیت منطقه‌ای و جهانی مبدل ساخته و به ادامه این نقش نیز وفادار هستند. نیرو و پشتوانه ایشان برای هدایت این کشور حمایت‌ها و مشارکت‌های مردمی است، عاملی که ایران را نسبت به همسایگان اتمی‌اش به لحاظ دغدغه‌های امنیتی متمایز می‌کند. از نظر ایشان توان تسلیحاتی، امنیت را به ارمغان نمی‌آورد، چرا که تجربه برخی از کشورهای واجد توان تسلیحاتی حتی اتمی، نشان داده است که این تسلیحات جبران فقدان مشروعیت سیاسی و اجتماعی آنها را نمی‌کند. با توجه به اهمیت سرنوشت ایران، رهبری ایران در برابر چالش‌های اقتصادی و توسعه‌ای برای نسل‌های آینده، و حفظ توان و دانش بومی کشور مسوولانه عمل می‌کنند. در این مسیر، توانایی و دانش هسته‌ای صلح آمیز کنونی کشور باید به عنوان میراث نسل انقلاب برای آیندگان به عنوان یک دستاورد ملی و با اهداف صلح‌آمیز تضمین شده، باقی بماند. پویایی (بالندگی) چنین آرمانی در قالب مشارکت جمعی با احترام به ضوابط بین‌المللی است که ایران آنها را پذیرفته ( معاهده عدم‌اشاعه ) و براساس آن تکالیف، از حقوقی نیز برخوردار است، تا به این وسیله دغدغه‌های مشترک ایران و دیگران پایان پذیرد.
علی‌اکبر ولایتی
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید