یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا


گبه عرفان خاموش زن ایرانی است


«گبه عرفان خاموش زن ایرانی است» در ابتدای گفت و گو با پرویز تناولی مجسمه ساز و كارشناس فرش ها و بافته های عشایری، هنگامی كه نام گبه به میان آمد، بلافاصله این جمله را بیان و به این نكته اشاره كرد: «عرفای ایرانی در طول تاریخ به جدایی زنان از عرفان و شهود اشاره می كنند، غافل از این كه به دلیل محدودیت های اعتقادی و اندیشه خاص ایرانی هیچ گاه امكان حضور زنان در چنین محافلی فراهم نشد. زن ایرانی از همان ابتدا با مشاهده فضای بسته و نفوذناپذیر عرفان به دستاویزهایی برای رشد و بالندگی روح و روانش متوسل شد كه بافت گبه یكی از نمادهای آن است.»
او معتقد است: « گبه شخصیتی جدا از فرش دارد. گبه نهایت آزادی و فرش نهایت تعلق و وابستگی است، تعلق به طرح و نقشه و جدایی از آنچه یكباره به ذهن می آید.» او كه سال ها برای شناخت گبه، میان عشایر و روستاییان رفت و آمد داشت و سرانجام با چاپ مقاله ای در مجله های لندن در سال ۱۹۸۳، آن را به جهان معرفی كرد، معتقد است، زنی كه گبه می بافد به جز احساسات و ذهنیات خود از چیزی پیروی نمی كند، اما بافنده ای كه در شهر و كارگاه های شهری فرش می بافد، چاره ای جز اطاعت از نقشه ندارد، او گره به گره و رج به رج از نقشه پیروی می كند و در این میان تخیل، خلاقیت و ذهن ساده روستایی هیچ نقشی ایفا نمی كند. به گزارش میراث خبر هرچند كه گبه اكنون وجهه ای جهانی یافته اما گبه باف هنوز هم گبه را برای خودش می بافد. كاری را كه دوست دارد انجام می دهد، رنگی كه دوست دارد به كار می برد و به این ترتیب مثل یك نقاش احساسات خود را با نخ و رنگ های زنده طبیعت بیان می كند.» تناولی عقیده دارد: «زن عشیره ای به هنگام بافت گبه دچار همان حالتی می شود كه موزیسین ها، نقاش ها، مجسمه سازها و... را از زمین جدا می كند و به عالم رویا می برد، عالم بهشت گونه ای كه تنها خلق هنر آن را به وجود می آورد و چنین است كه زنی ساده از عشایر كه مدام در حال كوچ و حركتند، چیزی می آفرینند كه دنیا تحسینش می كند. ویژگی های هنر مدرن كه تنها ۱۰۰ سال از عمرش می گذرد، با همان تفكرات و خلاقیت مدرن توسط زن عشایر در گبه ها تجلی یافته است و آنچه را كه می پنداریم غرب به تازگی بدان دست یافته، هزاران سال است كه توسط زن ایرانی به ما معرفی شده است. وی درخصوص نحوه معرفی گبه در دنیا می گوید: «كلمه گبه كه امروز در همه جا شناخته شده و جهان آن را می شناسد، تا همین اواخر واژه ای ناشناخته بود و به ادبیات مربوط به فرش و بافته راه نیافته بود. در سال ۱۹۷۴ این واژه برای اولین بار از طریق كاتالوگ قالیچه های شیری فارس به ادبیات معاصر فرش راه یافت. ۹ سال پس از آن، در سال ۱۹۸۳ دو مقاله به طور همزمان درباره گبه در مجله هالی منتشر شد و در سال ۱۹۸۶ بالاخره اولین كتاب با موضوع گبه به چاپ رسید. از آن پس این روال سرعت فزاینده ای پیدا كرد و سال و ماهی نبود كه مقاله، كتاب یا كاتالوگی درباره گبه منتشر نشود. روالی كه همچنان ادامه دارد.»
وی كه قصد دارد از اولین حضور گبه در آخرین پژوهش خود با موضوع گبه را با عنوان «هنر زیر پا» منتشر كند. تناولی درباره خارج از مرزهای ایران می گوید: «در سال ۱۹۸۵، ۳ سال پس از چاپ مقاله در مجله هالی، نمایشگاهی از گبه های ایرانی در یكی از معتبرترین گالری های وین برپا شد. شب اول همه گبه های با قیمت متری ۲ هزار دلار به فروش رفت. پس از آن تجار ایرانی با مشاهده بازار خوب گبه و استقبال اروپایی ها از این هنر ایرانی اقدام به سفارش گبه به عشایر و اشباع بازارهای جهانی كردند. آنها بدون توجه به ارزش این هنر و امكان سود دهی بلندمدت از این جنس ایرانی. كاری كردند كه اكنون گبه به قیمت ۱۵ تا ۲۰ دلار در بازارهای جهانی به فروش می رود. به این ترتیب گبه با منفعت طلبی كوتاه مدتی، ارزش و اعتبار والای خود را در بازارهای جهان از دست داد و رقابت ناسالم تجار ایرانی مانع رشد قیمت آن در دنیا شد.» این هنرمند كه می خواهد كتاب خود را به زنان گبه باف تقدیم كند درخصوص پیشینه تاریخی گبه می گوید: «در گذشته های دورتر هم واژه گبه كاربرد داشته، اما كاربری آن مستمر و مداوم نبوده است. برای اولین بار این كلمه در فرمانی كه شاه طهماسب برای پذیرایی از همایون شاه پادشاه مغولی هند صادر كرده بود، دیده شده و آن در سال ۱۵۴۰ م بود. از این سال تا اوایل قرن ۲۰ دیگر از كلمه گبه نشانی نیست، حتی در برهان قاطع كه فرهنگ فارسی نسبتا جامعی از قرن ۱۷ است. نشانی از گبه دیده نمی شود.» تناولی درخصوص كاربری عنوان گبه در كشورهای دیگر گفت: « درخارج از مرزهای ایران و در برخی از كشورهای همجوار این واژه یا مشابه آن شناخته شده است. از جمله در عثمانی (تركیه امروزی) نوعی زیرانداز وجود داشته كه به آن «كبه» (Kebe) گفته می شد. به این ترتیب می توان تصور كرد كه واژه «كبه» تحریفی از «گبه» بود، و تغییر حرف «گ» به «ك» به سبب ناتوانی تركان آن دیار در تلفظ صحیح است. همان طور كه آن مردم «گلیم» را كه یك كلمه فارسی است را «كلیم» تلفظ می كنند. با این وجود آنچه را كه عثمانیان كبه می گفته اند، با آنچه در ایران گبه شناخته می شود، تفاوت بسیاری دارد. به این معنا كه نام كبه در عثمانی به نوعی فرش هنری اطلاق می شود كه پرز به آن وصل می شد. این واژه در زمان سلطان سلیمان كاربرد داشت اما بعدها به فراموشی سپرده شده است. علاوه بر عثمانی، واژه گبه در كشمیر هم كاربرد دارد منتها در آن دیار گبه به نوعی فرش كه هیچ ارتباطی با گبه ایران ندارد و نوعی تكه دوزی سوزن دوزی شده است، گفته می شود.» وی درخصوص واژه شناسی گبه می گوید: «فرهنگ نویسان معاصر اكثرا كلمه گبه را در كتاب لغات خود گنجانده اند. اما به ماخذ آن و این كه این واژه را از كجا برداشته اند، اشاره ای نكرده اند.
مرحوم دهخدا گبه را فرشی با پودهای بلند ذكر كرده، كه تعریفی به جا است. برخی از فرهنگ نویسان گبه را فرشی كلفت شمرده اند و آن را با «خرسك» یكی دانسته اند. مساله ای كه بایدخط بطلان بر آن كشید. خرسك، گبه نیست. ایرانیان به فرش كلفت، بد نقشه و ارزان خرسك می گویند. این گونه فرش ها در همه جا ساخته می شوند و هیچ گونه ویژگی ساختاری ندارند. در میان فرهنگ نویسان تنها معین است كه خرسك را بازشناخته و آن را «فرش بد نقشه» معنا كرده است. فرش شناسان معاصر هم برای تعریف گبه تلاش هایی كرده و برای پیدا كردن ریشه این واژه، راه های دور و درازی پیموده اند. گاه آن را به زبان عربی متصل كرده و آن را مترادف معنای قبیح شمرده اند. گروهی هم آن را با واژه «گایر» لغتی از اوستا هم ریشه دانسته اند و با معنا كردن قبیح به معنای معمولی و زشت و گایر به معنای حفاظ به نتایجی هم دست یافته اند. برخی نیز خرسك را به عنوان شاخه ای از گبه های بختیاری رواج داده اند.» تناولی بهترین تعریف برای واژه گبه را همان تعریفی می داند كه دهخدا ارایه داد و آن را فرشی با پود بلند (پرزبلند) خوانده است. هرچند كه از نظر او باید صفت های دیگری را بر این تعریف افزود.
منبع : مرکز علمی و پژوهشی فرش ایران