شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا

حدود نیمه شب - Autour De Minuit


حدود نیمه شب - Autour De Minuit
سال تولید : ۱۹۸۶
کشور تولیدکننده : فرانسه و آمریکا
محصول : اروین وینکلر
کارگردان : برتران تاورنیه
فیلمنامه‌نویس : دیوید ری‌فیل و تاورنیه، با الهام از زندگی فرانسیس پادراس و باد پوئل.
فیلمبردار : برونو دِ کیزر.
آهنگساز(موسیقی متن) : هربی هنکاک.
هنرپیشگان : دکستر گوردون، فرانسوا کلوزه، گابریل هاکه، ساندرا ریوس فیلیپس، لونت مکی، کریستین پاسکال، هنکاک، جان بِری، ویکتوریا گابریله پلات، مارتین اسکورسیزی، آلن سارد، هارت لروی بیبز و بابی هاچرسن.
نوع فیلم : رنگی، ۱۳۱ دقیقه.


سال 1959. «دیل ترنر» (گوردون)، که با اطلاع از مرگ قریب‌الوقوع دوست و همکارش، «هرشل» (بیبز)، به خطرات مصرف الکل و موادمخدر پی برده، از نیویورک فرار می‌کشد و به اروپا می‌رود. «دیل» که سیاه‌پوست، سال‌خورده و یک نوازنده توانای ساکسوفون جاز است، در باشگاه «بلونُت» پاریس با استقبال خوبی روبه‌رو می‌شود، ولی در می‌یابد که صاحب باشگاه، «بن» (بری)، مشروبش را جیره‌بندی کرده و پول‌هایش را هم محافظ داوطلبی به‌نام «باترکاپ» (ریوس فیلیپس) برایش نگه می‌دارد. «دیل» مخفیانه به‌دنبال یک گیلاس مشروب می‌رود و به مرد فرانسوی جوانی به‌نام «فرانسیس بوریه» (کلوزه) برمی‌خورد که از خروجی هواکش باشگاه، ورودی را ندارد. «دیل» به او قول می‌دهد که در عوض آبجو، او را مجانی به باشگاه ببرد. بعدتر وقتی «دیل» با شنیدن خبر مرگ «هرشل»، پولی تلکه می‌کند تا دلی از عزا در بیاورد، «فرانسیس» او را از چنگ نجات می‌دهد. «فرانسیس» آنقدر سرش به «دیل» گرم می‌شود که نه تنها دختر کوچکش، «برانژر» (هاکه) را فراموش می‌کند، به حرف‌های همسرش، «سیلوی» (پاسکال) نیز که برای آشتی آمده گوش نمی‌دهد. در عوض «فرانسیس» از «سیلوی» پول قرض می‌خواهد و «سیلوی» عصبانی می‌رود، ولی بعد پول را برایش می‌فرستد؛ «دیل» پس از گذراندن یک بیماری حاد در بیمارستان، و پس از آنکه «باترکاپ» از او دست می‌شوید، با «فرانسیس» و «برانژر» زندگی می‌کند. او که تحت تأثیر دل‌سوزی‌های «فرانسیس» قرار گرفته، قول می‌دهد مشروب را کنار بگذارد و سر قولش هم می‌ماند. اما «برانژر»، «دیل» را به یاد دختر خودش، «چان» (پلات)، می‌اندازد و خودش هم که دلش برای نیویورک تنگ شده، پس از ملاقاتی دوباره با خواننده‌ای به‌نام «دارسی لی» (مکی)، می‌پذیرد که برای اجرای برنامه‌ای به نیویورک برود. «فرانسیس» که با تقاضای «سیلوی» برای سرپرستی «برانژر» روبه‌رو شده، همراه «دیل» می‌رود. اما در آنجا، او که از شلوغی، خشونت و اعتیاد همه گیر موادمخدر در نیویورک به وحشت افتاده، تصمیم می‌گیرد به پاریس برگردد. «دیل» با وجود آنکه فهمیده «چان» با او غریبه شده، تصمیم می‌گیرد بماند. چندی بعد، «فرانسیس» خبر مرگ «دیل» را می‌شنود.
* داستان باسمه‌ای سیاه‌پوست سال‌خورده ملی آمریکا که از نیویورک کثیف و فاسد با زشتی‌ها و خشونت ناشی از فیلم‌برداری در محل‌های واقعی، به پاریس گرم و دوستانه تاورنیه با دکور دقیق اما قلابی باشگاه بلونُت و خیابان پشتش (کارِ الکساندر ترونر) می‌رود، و در دومی با این خیال خودپسندانه روبه‌رو می‌شود که فقط فرانسوی‌ها هستند که با عشق و احترام فرهنگ عامه آمریکا را درک می‌کنند. اما فیلم‌ساز فرانسوی در برخورد با موسیقی جاز، نوازنده دائم‌الخمر و ستایشگر جوان و چاپلوسش، از همان روش‌های کلیشه‌ای استفاده می‌کند که فیلم‌های آمریکائی کلاسیکی مثل مرد جوانی با یک ترومپت (مایکل کورتیز، 1950) با زرق و برق هالیوودی‌شان داشتند؛ کلوزه کز کرده زیر بارانی بدلی، موسیقی گوردون را می‌شنود که البته شاید بتواند (به‌قول کلوزه) بی‌نظیر بنوازد اما نه اینجا که طی تولد فیلم گرفتار بیماری بود؛ او (که سابقه بایگری حرفه‌ای جلوی دوربین و روی صحنه هم دارد)، در تک لحظات تماشائی فیلم، می‌کوشد از بند الگوهای دم‌دستی شخصیت‌پردازی تاورنیه بگریزد اما، طبق فیلم‌نامه، حتی بازگشتش به سرزمین مادری نتیجه‌ای جز غرق شدن دوباره در صحنه‌های سطحی مشروب‌خواری و سرانجام مرگ ندارد. خود موسیقی هم، که ظاهراً باید از نوع رایج اواخر دهه 1950 باشد، از نظر سبک و صدا زیادی مدرن، و در تکه پایانی فیلم کاملاً بی‌روح و بی‌ظرافت، به گوش می‌رسد و تنها چیزی که به فیلم می‌دهد ملغمه‌ای است از انبوه اطلاعات بیشتر بی‌فایده یا نابجا درباره جاز که قرار است با ساده‌انگارانه‌ترین ترفندها به تماشاگر تزریق شود.