یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


تصویر کردن نانوشته‌ها


تصویر کردن نانوشته‌ها
«احمد همراه مادرش از روستایی دور به شهر آمده بود. تعطیلی نوروز را مهمان خاله و شوهرخاله یعنی حاج رحیم‌آقا بودند.
یك روز همه برای خرید به بازار رفتند.... مادر به بچه‌ها گفت: بچه‌ها دست همدیگر را بگیرید و مواظب باشید تا گم نشوید. میمونی مشغول شیرین‌كاری بود. احمد سرگرم تماشای او شد، غافل از این كه ...»
سال‌ها از آن روز گذشته، روزی كه برای نخستین‌بار همراه احمد، هراسان و گریان به راه افتادیم تا خانه حاج‌رحیم آقا را پیدا كنیم و از ترس و دلهره رها شویم، ‌اما هنوز تصاویر آن كتاب با رنگ‌ها و طرح‌های ساده و دوست‌داشتنی‌اش در خاطرمان باقی مانده و هنوز شیرین‌كاری‌های میمون، ‌مهربانی‌های افسر نگهبان و دلسوزی‌های رحیم‌آقای قناد را فراموش نكرده‌ایم.
هنوز هم در كوچه پس‌كوچه‌های پسِ ذهنمان به دنبال خانه حاج رحیم هستیم؛‌ خانه‌ای به رنگ خاك،‌ سرشار از پاكی و مهربانی؛ خانه‌ای با حوض كاشی، با شیشه‌های سرخ و زرد و آبی و دری چوبین با كوبه‌ آهنین. هنوز هم به ماهی سیاه كوچولویی می‌اندیشیم كه فرشید مثقالی تصویر كرد و به ما شناساند، همان ماهی‌ای كه می‌خواست دنیای تنگ پیرامونش را رها كند و به انتهای جویبار برسد.
هنوز هم در فكر كلاغی هستیم كه بهرام خائف با هدیه یازده رنگش نقاشی كرده بود و به خود می‌گوییم چه خوب كه پدر، مداد شمعی سیاه را از جعبه برداشته بود. آیا ما هم می‌توانیم تیرگی‌ها را از بین ببریم و به گفت‌وگوی رنگ‌ها و یكی شدنشان با یكدیگر، ‌گوش جان بسپاریم!؟
می‌توانیم به یاری بهمن دادخواه شتافته و توكا را از قفس برهانیم یا جوانمردی را از عبدالرزاق پهلوان كه علی‌اكبر صادقی آفرید و به ما معرفی كرد، بیاموزیم،‌ آیا می‌توانیم رخوت و سستی را كناری نهاده و جنبش و حركت را از پویانمایی‌های نورالدین زرین‌كلك فراگیریم؟!امروز تصویرگران جوانی چون علیرضا گلدوزیان، هدی حدادی، سیروس آقاخانی، فرشید شفیعی و... تصاویر زیبایی خلق كرده و جوایز بسیاری را از آن خود كرده‌اند؛ تصاویری كه بی‌گمان در ذهن كودكان امروز باقی می‌ماند؛ اما تصویرگری چیست؟ تصویر مستقل از اثر كدام است، تصویر چه اندازه باید وفادار به متن باشد و... پرسش‌هایی بود كه تنی چند از تصویرگران كودك و نوجوان پاسخگوی آن بودند.
پرویز كلانتری، نویسنده و تصویرگر، كارِ تصویرگر را در خدمت متن می‌داند و معتقد است: برای اینكه تصویرگر بتواند فضایی متناسب با متن پدید آورد، باید نانوشته‌های لابه‌لای سطور را بخواند و از میان سطرهای كتاب به فضای لازم رسیده و نانوشته‌ها را تصویر كند.وی وفاداری به عناصر بومی را لازمه تصویرگری می‌داند و می‌گوید: نقاشان ایرانی باید به عناصر و فرهنگ بومی وفادار باشند و ایران و عناصر زندگی ایرانی را بشناسند. هر چند واقعیت زندگی بعضی كودكان ایرانی با آنچه می‌خواهیم به آنها بیاموزیم متفاوت است.
برای نمونه ممكن است بچه‌های روستایی، ماهواره و اینترنت را نشناسند، اما تصویرگر كتاب‌های كودك، به ویژه كتاب‌های آموزشی باید آنها را با این وسایل آشنا كند.كلانتری، تخیل را مهم‌ترین عامل پیشرفت در هنر می‌داند و بر این باور است كه بشر، ابتدا در مورد همه آنچه كه در طول تاریخ به آن رسیده خیال‌پردازی می‌كرده و بدون تخیل، هیچ آرمان و هدفی نداشته و ندارد؛ به همین خاطر تصویرگر نیز باید در عین وفاداری به متن، تخیل خود را آزاد بگذارد و به آن اهمیت بدهد.
علیرضا گلدوزیان، برگزیده دو جشنواره معتبر «بولونیا» و «براتیسلاوا» تصویر را مستقل از اثر می‌داند و می‌پندارد كه هر تصویر بیانگر ذهنیات پدید آورنده‌اش بوده و بر اساس متنِ درونی تصویرگر پدید آمده و در پی بیان ناگفته‌ها و نانوشته‌های نویسنده است. وی تصویر را نه ترجمه متن كه ایجاد یك زبان جدید برای ارتباط با مخاطب می‌داند و می‌گوید: اگر تصویرگران، بی‌قید و شرط خود را تسلیم متن كرده و تنها به تصویر نوشته‌های آن بپردازند، چون یك پل رابط میان نویسنده و كودك عمل كرده و قدرت خلاقیت و خیال‌پردازی را از او گرفته‌اند، اما اگر تصویری مرتبط با متن و در عین حال مستقل از آن پدید آورند، هنرمندانه رفتار كرده و به كودكان جرات داشتنِ نگاهی خلاقانه را بخشیده‌اند.
بهزاد غریب‌پور نیز تصویر متن را اثری می‌داند كه در عین وفاداری به متن، به یك اثر هنری مستقل تبدیل شود. او می‌گوید: تصویرگرِ هنرمند كسی است كه با اندیشه و بینش خود، متن را روایت كرده و با نگاه ویژه‌اش، نادیده‌های متن را بیرون بكشد و تصویر كند.وی متون را به دو دسته تقسیم می‌كند و می‌افزاید: بعضی متن‌ها برای مصور شدن نوشته می‌شوند و بدون تصویر كامل نیستند، اما دسته دوم متونی هستند كه وقتی به تصویر در می‌آیند، علاوه بر توانایی‌های هنری تصویرگر، نیازمند دانش و آگاهی علمی و ادبی او نیز هستند، برای مثال وقتی می‌خواهیم داستانی درباره قرن هشتم یا چهاردهم را مصور كنیم، باید نوع زندگی، پوشش و آداب و رسوم مردم آن دوره را بشناسیم و با تاریخ و فرهنگ آن زمان آشنا باشیم.
سیروس آقاخانی، تصویرگر كتاب سیمرغ و آفتاب نیز كار تصویرگر را بازسازیِ عین به عین متن نمی‌داند و معتقد است كه تصویرگر باید ایماژهای نگفته نویسنده را بیان كند تا درك متن و تصویر هم‌زمان باشد؛ همان‌گونه كه فیلم نمی‌تواند متوقف شود و دیالوگ ادامه یابد. در حالی كه بسیاری از ناشران برای صرفه‌جویی كتابی را كه می‌تواند ۴۰ تصویر داشته باشد، تنها با ۱۰تصویر منتشر می‌كنند و این امر مانع از همزمانی متن و تصویر شده و مشكل می‌آفریند.
● شكاف میان ناگسستنی‌ها
ارتباط میان تصویرگر و نویسنده، امری لازم و ضروری است؛ پیوندی كه اگر حاصل شود به خلق اثری ماندگار و در خور انجامیده و نویسنده و تصویرگر را تا رسیدن به مقصود یاری می‌كند. اما به باور كلانتری تصویرگر كتاب خانه حاج آقا كجاست؟ ایران: قبیله نقاشان است، قبیله نویسنده‌ها، قبیله شاعران و نهایتاً هر گروه به جز خود، شخصِ دیگری را قبول ندارند و با آثار و افكار آشنا نیستند.
در حالی كه بهتر است هنرمندان با هر گرایش و زمینه‌ای، دور هم بنشینند و یك داد و ستد فرهنگی بین آنها شكل بگیرد.گلدوزیان نیز می‌پندارد: زمانی كتاب خوبی منتشر می‌شود كه ناشر، نویسنده و تصویرگر، ارتباط مستمری با یكدیگر داشته باشند و از نظرات هم بهره‌مند شوند وگرنه چگونه می‌توان به ارایه یك اثر زیبا و ماندگار امیدوار بود؟!
تصویرگر كتاب جوراب سوراخ بر این باور است كه اگر یك ایده خوب، چه در متن و چه در تصویر به درستی ارائه شود و تصویرگر و نویسنده در ارتباط با یكدیگر باشند و تصویرگر بتواند جوهره درونی متن را استخراج و ناگفته‌ها را تصویر كند، می‌توان به تولد اثری ماندگار و بدون تاریخ مصرف دل خوش كرد.
غریب‌پور نیز می‌پندارد: بهتر است نویسنده و تصویرگر در زمان آفرینش اثر با یكدیگر ارتباط تنگاتنگ داشته و هم‌سو با هم به حاصل كار بیندیشند، در این صورت شاید نویسنده بتواند فضایی را خلق كند كه امكان مصور شدنش بیشتر باشد و تصویرگر نیز تنها بر اساس ایده و ذهنیت خود به كار نپردازد، اما آقاخانی دوست دارد كه خود، نویسنده تصویرهایش باشد تا ضعف‌هایی را كه در متن كتاب‌های كودك و نوجوان می‌بیند جبران كند و با بچه‌ها تنها از احساسات انتزاعی سخن نگوید و واقعیت را به آنها نشان دهد.
غریب‌پور برخلاف آقاخانی معتقد است: كسانی كه هم ادبیات را می‌شناسند و هم تصویر را، انگشت‌شمارند. به همین خاطر بهتر است دو هنرمند متفاوت كه توانایی كاملاً شناخته شده‌ای در زمینه كاری خود دارند، با یكدیگر ارتباط داشته و هماهنگ با هم عمل كنند به این معنی كه نویسنده، امكان تصویركردن را به تصویرگر ببخشد و تصویرگر نیز با همه توان در خدمت متن باشد تا اثر پدید آمده نتیجه اندیشه هر دو هنرمند و كاری قابل تأمل باشد.
● دو نسل با دو زبان متفاوت
بسیاری از تصویرگران معتقدند كه هر سن و سالی، تصویرگری خاص خود را می‌پسندند. برای نمونه پرویزكلانتری معتقد است: تصویرگری برای نوجوانان كه به نسبت كودكان از دایره واژگانی گسترده‌تری برخوردارند، متفاوت با تصویرگری برای بچه‌هایی است كه هنوز خواندن و نوشتن نمی‌دانند و از درك و بینش محدودتری برخوردارند.
آقاخانی تصویرگر كتاب هر قاصدكی یك پیامبر است نیز می‌پندارد كه تصویرگری برای كودكان متفاوت با نوجوانان است و تصویرگرِ موفق كسی است كه این تفاوت‌ها را درك كند و پس از شناخت ذهن و زبان مخاطبش در رده‌های سنی مختلف به فعالیت بپردازد.
اما غریب‌پور معتقد است: این تقسیم‌بندی‌ها بیشتر جنبه علمی دارد و مطالعه را برای بچه‌ها آسان‌تر می‌كند، در حالی كه اگر اثری به ذات و جوهره هنری خود نزدیك شود، می‌تواند ماندگار شده و با هر مخاطبی، ارتباط برقرار كند، همان‌گونه كه افسانه‌ها و قصه‌های فولكلوریك چنین هستند.
علیرضا گلدوزیان كه خود را تصویرگر كودكان و نه نوجوانان می‌داند هم بر این باور است كه داستان و تصویر باید به یك جریان تبدیل شود تا از یك سو ذهن كودك را پرورش دهد و از طرف دیگر با كودكان ارتباط گرفته و با او بزرگ شود به گونه‌ای كه نه در نوجوانی كه در هر شرایط سنی دیگری نیز برایش خواندنی و تاثیرگذار باشد.
زهره نیلی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید