دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

تعجیل در امریکایی‌ شدن!


تعجیل در امریکایی‌ شدن!
روزگاری جلال آل‌احمد که معلوم نیست این حرف حسابی را از چه کسی شنیده بود، فریاد زد که با زدن چاه‌های عمیق، دارید قنات‌هارا می‌خشکانید و به قیمت وابستگی به فلان کمپانی انگلیسی تولید پمپ آب، صدمه جدی به کشاورزی مملکت می‌زنید. این حرف آل‌احمد، سال‌ها مستمسک خوبی برای تمسخر او توسط روشنفکران مستفرنگ و آدابدان و شیک شد، اما این ماجرا به دهه ۴۰ ختم نشد. انقلاب اسلامی، سوای قد برافراشتن در برابر استکبار جهانی و سرسپردگی خفت بار سیاسی و اقتصادی رژیم پهلوی، نوعی دق‌دلی خالی کردن ملت از بابت «شیک بازی»‌های روشنفکرانه نیز بود. البته عقب‌نشینی «شیک»ها دیری نپایید و در برابر آن افراط دردناک و مضحک، نوعی تفریط دردناک‌تر و مضحک‌تر از گوشه و کنار سر بر آورد و چهره انقلاب را غبار‌آلود کرد و با وجود الگوهای متعادل رفتاری سران اصلی انقلاب، جامعه را فرا گرفت و ناگهان چنین تصور شد که «زیبایی» و «تناسب» و «برازندگی»، گناه کبیره است و «زشتی»، «بی‌تناسبی» و «شلختگی»، فضیلت!
این الگوهای پر اعوجاج و نفرت‌انگیز که بخش زیادی از نیروهای فکری و به‌ویژه وقت جامعه ما را تلف کرد، به همان شدت که آمد و تحمیل شد، با همان قدرت و شاید صدها برابر آن، در بی‌تناسبی جدیدی به نام مصرف در کلام، در لباس و در رفتارهای مختلف اجتماعی بروز کرد که درست به همان اندازه مهوع و نفرت‌انگیز بود. کسانی که تا دیروز، نوعی شلختگی و تظاهر به دوری از ظواهر و دنیاپرستی را در ویترین جامعه به نمایش می‌گذاشتند، ناگهان با چرخشی حیرت‌انگیز به آرایش و پیرایش و جلوه‌فروشی و تکاثر و همه عناصر «طمع» و «دنیاپرستی» مزین شدند و جامعه را نیز به دنبال خود کشیدند و آن را دچار بیماری «مصرف بی‌رویه» کردند و کار به جایی کشید که «بیشتر خریدن» و «بیشتر داشتن»، بدون توجه به کیفیت و چگونگی به دست آوردن کالاهای گوناگون، به‌ویژه از نوع فرهنگی، به نوعی ارزش تبدیل شد و قناعت و میانه‌روی، مورد تمسخر تازه به دوران رسیده‌هایی قرار گرفت که هر چند در مقام دفاع از ارزش‌ها، حنجره پاره می‌کردند و هنوز هم، اما نه درد دین دارند نه درد مردم و نه درد ارزش‌ها.
صاحب این قلم به هیچ وجه دچار توهم «هنر نزد ایرانیان است و بس» نبوده است و ابداً تصور نمی‌کند هر آنچه مربوط به گذشته‌هاست، ارزشمند است و آنچه متعلق به زمان حال است، مکروه! این نگارنده نیک می‌داند که همین ۵۰ سال پیش بود که کودکان در اثر اسهال و آنفلوآنزا می‌مردند و تهران، یک ده بزرگ بود و خیلی چیزهای دیگر. پیشرفت جهان از سویی و پیشرفت‌های ایران در برخی از زمینه‌ها در دوران پس از انقلاب و به ویژه استقلال سیاسی ایران که سالیان سال باید برای خوردن آب یا از سفارت روس اجازه می‌گرفت یا انگلیس یا امریکا، از سوی هیچ انسانِ اندک منصفی هم قابل انکار نیست اما واقعیت این است که ما در زمینه‌‌های گوناگون دچار ضعف‌های اساسی هستیم و اگر خود، دلسوزانه به رفع آنها نپردازیم، روزگار و شرایط زمانه، در برهه‌ای که به بن‌بست خواهیم رسید، وادارمان خواهد کرد که چاره‌ای بیندیشیم.
واقعیت این است که ما در شیوه‌های مصرف و بسیاری از زمینه‌های اقتصادی و فرهنگی، به‌ویژه در یکی دو دهه اخیر، همان راهی را پیموده‌ایم که در بهترین شکل، الگویی ناقص از وضعیت رو به بحران امریکاست. جای تردید نیست که امریکا به عنوان قدرتمندترین قطب اقتصادی جهان، دارای برنامه‌ریزی‌های دقیق و بسیار کارشناسانه‌ای بوده و هست که تومنی صنار با رفتارهای به‌ویژه اقتصادی ما فرق دارد، اما از نظر تبلیغ پرخوری و آماده‌خوری و نوعی تفکر «فاست فودی» چیزی کم از آنها نداریم، با این تفاوت که آنها با قدرتی هیولاوار، توان ادامه چنین وضعی را داشتند و اینک به بن‌بست رسیده‌اند و ما از لحاظ اقتصادی آن توان را نداریم و آن‌گونه رفتار می‌کنیم!
«حرص»، «تنبلی»، «تمسخر قناعت»، «افراط و تفریط»، «فرافکندن اشکالات و اشتباهات فردی و اجتماعی به گردن پدر و مادر و فامیل و نهایتاً حکومت»، «اضطراب ناشی از نوعی تعجیل بی‌منطق در امور پیش‌پا افتاده» و «تعلل و بی‌فکری در زمینه‌های اصلی» و از همه مهم‌تر «انکار ارزش‌های قومی و تاریخی و دینی» و چنگ زدن به ایسم‌ها و ایست‌ها و نسبی بودن‌ها و عدم قطعیت‌ها و خرد ورزی را به دست «مترجمان ناشی سپردن» و «دلسرد و خانه‌نشین‌کردن دانشمندان و خردورزان حقیقی» و «غفلت از سرمایه‌های اصیل فرهنگی و بعد از مرگشان مجالس مفصل گرفتن و اتوبان به نامشان زدن» و «مسخره‌کردن قنات و علم کردن موتور پمپ آب» و «از بین بردن فرهنگ‌های اصیل و کارآمد کدخدامنشی و بچه‌ محلی» و «جابه‌جایی‌های سریع و بنه‌کن شدن‌های اجباری و دوری از خان و مان و بی‌کسی و بی‌هویتی» و «خانه‌های پرنور و دار و درخت و حوض آبی و بوی خوب خاک را به قلک‌های سیمانی تبدیل کردن که یعنی خانه» و «آن همه رنگ و تنوع و شیرینی و ملاحت در معماری و قالی و طبیعت و لباس و غذا و مراسم عروسی و عزا را به ادا و اطوارهای «شتر گاو پلنگ» تبدیل کردن» و «در هر جمله، ۴ تا کلمه فرنگی بلغور کردن که یعنی ما هم بله» و «ادا و اطوارهای مهوع ناشی از «ناآگاهی» و «مستفرنگ شدن‌های صد بار بدتر از دهه چهل که در تمام پدیده‌های فرهنگی و اجتماعی ما تُتق می‌زند» و حال همه ما را بد و خاطرمان را مشوش کرده که باید به ضرب و زور ۱۰ قرص بخوابیم و بیدار شویم (آن هم اگر ضرورت بیدار شدن در کارمان باشد که عده کثیری از ما مدت‌هاست، سحر را ندیده‌ایم و صبح ما شده ۱۱ ظهر!)، اینها همه حاصل خودباختگی بی‌سابقه‌ای است که به‌رغم شعارهای فراوانمان، دچار آن شده‌ایم.
سرنوشت کنونی غرب، به‌ویژه امریکا، فرصت مغتنمی است برای همه کشورهایی که سابقه تاریخی و فرهنگی دیرین دارند تا هرچه زودتر به این گذشته رجوع کنند، ارزش‌های پایدار و سعادت‌بخش آن را باز یابند و به کار گیرند، زیرا غایت تلاش یک جامعه فهیم و خردورز و با شعور، جلو زدن در زمینه تکنولوژی و بیشتر خوردن و بیشتر مصرف کردن نیست، بلکه رسیدن به آرامش، زندگی شادمانه و سعادتمندانه و مفید است که با قناعت و تعادل و صبر میسر می‌شود و متأسفانه تکنولوژی، به‌ویژه در قرن معاصر، در بسیاری از جنبه‌ها دشمن درجه یک اینها بوده، مگر در کشورهایی که توانسته‌اند تکنولوژی را نیز مدیریت کنند و در خدمت جامعه بگیرند که اتفاقاً سرعت پیشرفت‌های آنها، بسیار حیرت‌انگیزتر از کسانی است که از زور تنبلی، به «فاست‌ فود»های غربی، چه در زمینه کالاهای تجاری و چه کالاهای فرهنگی، تسلیم شده‌اند و هنوز تکلیفشان با بدیهی‌ترین ارزش‌های فرهنگی و دینی خودشان هم معلوم نیست.
تهمینه مهربانی
منبع : رجا نیوز


همچنین مشاهده کنید