پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


سینمای ایران و سودای جهانی شدن در ستایش سینمای اصیل و تقبیح سینمای سیاه


سینمای ایران و سودای جهانی شدن در ستایش سینمای اصیل و تقبیح سینمای سیاه
سینمای ایران در ماه های اخیر، با اقبال ها و ادبارهایی در عرصه های جهانی روبرو شده است. از یک طرف فیلم هایی چون «به همین سادگی» به کارگردانی سیدرضا میرکریمی و «آواز گنجشک ها» اثر مجید مجیدی، در جشنواره ها و محافل خارجی خوش درخشیده اند و از طرف دیگر عباس کیارستمی با «شیرین» شکست هایی خورده است. تحلیل این موفقیت ها و ناکامی ها، می تواند در جهت دهی سینمای کشورمان برای حضور در کشورهای دیگر ثمربخش باشد.
سینمای ایران در طول حیات حدوداً یک قرنی خودش، همواره راهی به جشنواره های غربی داشته است، اماهیچ گاه به معنای واقعی جهانی نبوده است. به خصوص در پیش از انقلاب اسلامی که اساساً سینما ابزاری برای تحمیق مردم در دست حاکمیت بود. به همین دلیل نیز در همان دوران یک سینمای تجاری و غریزه گرا، موسوم به فیلمفارسی، غالب بود. سینمای متفاوتی هم که موج نو خوانده می شد، نقشی مثبت در تحولات آن زمان بازی نمی کرد و به خاطر تعلق خاطری که به غرب و اندیشه های اومانیستی و سکولار و وابستگی به برخی کانون های حکومتی داشت، از نظر جریان سازی فرهنگی و اجتماعی، مثل فیلمفارسی عمل می کرد.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز گرچه فیلمفارسی و عناصر غیراخلاقی از سینمای ما حذف شد، اما همچنان فیلم های جشنواره ای حضور داشته اند . حتی تولد گونه ای جدید که توانست خون تازه ای در رگ های سینمای ایران جریان اندازد و پیوندی تازه میان هویت بومی و سینما ایجاد نماید، یعنی سینمای دفاع مقدس، با روی کار آمدن دولت هفتم، که در عرصه فرهنگی گرایشی لیبرالیستی داشت، به محاق بی توجهی رفت.
در تمام طول سال های پس از انقلاب، سینمای جشنواره ای ایران، قدرتمندترین جریان بود. سردمدار این جریان نیز کسی نبوده است جز عباس کیارستمی. فیلمسازی که اگر چه در بین مردم ایران هیچ جایگاهی نداشته و ندارد، اما به خاطر حمایت و هدایت جشنواره های خارجی و برای آن ها سرپا نگه داشته شده است.
اما در سه دهه اخیر، برخی فیلم ها در حال رقابت با «دسته کیارستمی» بوده اند. فیلم هایی که هم نگاهی متفاوت و معارض با آن دسته را داشته اند و هم در جشنواره های خارجی حضور یافته اند. این جریان دوم با «مجید مجیدی» آغاز شد. با فیلم های «بدوک»، «پدر» و «بچه های آسمان» که با شکلی کاملاً متمایز از «طعم گیلاس»، «باد ما را خواهد بود»، «تخته سیاه» و «زمانی برای مستی اسب ها» در جشنواره های خارجی حاضر شدند. اتفاقاً یکی از آن ها، توانست جایزه اسکار را هم دریافت کند.«بچه های آسمان» اثری ارزشمند است که در آن زمان توانست این افتخار را کسب کند.
در سال های اخیر نیز چهره دیگری در این عرصه ظهور کرده که آثار او نیز در حال رقابت با فیلم های کیارستمی و پیروانش است. سیدرضا میرکریمی، اولین بار با فیلم «کودک و سرباز» نشان داد که از استعدادی بالقوه برای تبدیل شدن به یک پدیده در سینمای ایران برخوردار است. فیلم «زیر نورماه» او نیز هم در داخل دوستداران سینمای انقلاب را محظوظ کرد و هم به جشنواره های خارجی راه یافت. اوج کار او در «خیلی دور، خیلی نزدیک» نمود یافت.
همچنین اثر اخیر او «به همین سادگی» نیز در ماه های اخیر به جشنواره های متعدد راه یافته و جوایز بسیاری را نیز دریافت کرده است. جایزه بهترین فیلم جشنواره مسکو، جایزه بهترین بازیگر زن در جشنواره بلغارستان و... برخی از این موفقیت هاست. این فیلم قرار است در ماه های آینده در جشنواره های دیگری هم شرکت کند و مطئمنا در آن ها نیز جوایزی را کسب خواهد کرد.
این موفقیت های فیلم های «به همین سادگی» و «آواز گنجشک ها» همزمان با شکست جریان مقابل شده است. حتی سردسته جریان سینمای سیاه نمای جشنواره ای ایران، یعنی «عباس کیارستمی» فیلمش در جشنواره کن پذیرفته نشد. آخرین شکست او نیز برخورد توهین آمیز تماشاگران ایتالیایی جشنواره و نیز با فیلم «شیرین» بود.
به عبارتی می توان این اتفاقات را پیروزی «بومی گرایی» در مقابل «دیگرگرایی» تعبیر کرد. چرا که دو فیلم «به همین سادگی» و «آواز گنجشک ها» نگاهی محترمانه و ستایش آمیز به فرهنگ و سنت های بومی کشورمان دارند. اما آثاری همچون فیلم های کیارستمی، نگاهی باب میل گردانندگان جشنواره های خارجی دارند. این تجربه ها، دیگر ثابت کرده اند که هر جا سینمای ما، نگاهی درست به مردم و فرهنگ ملی کشورمان داشته باشند، بهتر می توانند به دل مخاطبان جهانی بنشینند. هر چند این امر ممکن است سیاستگذاران، منتقدان و مدیران جشنواره های غربی را راضی نکند. اما سینمای جمهوری اسلامی باید به فراتر از جشنواره ها بیاندیشد و مردم جهان را هدف قرار دهد. چون جوایز جشنواره ها و حتی تمجیدهای رسانه های خارجی عمدتا دروغین هستند و براساس سیاست های دولت هایشان اتخاذ می شوند. مثلا فیلم «سفر قندهار» به کارگردانی محسن مخملباف وقتی در جشنواره کن حاضر شد، مورد انتقاد رسانه های غربی قرار گرفت. اما بلافاصله پس از روی دادن واقعه ۱۱ سپتامبر، ورق برگشت و همان رسانه ها رو به ستایش آن فیلم آوردند.
همچنین، اگر فیلم های ایرانی، منافع ملی کشورمان را اساس قرار دهند، به احتمال زیاد از سوی جشنواره ها رد خواهند شد. مصداق، فیلم «زیر نور ماه» میرکریمی بود که برای شرکت در کن، حذف سکانس پایانی آن که تصویری مثبت از روحانیت مسلمان شیعه نشان می داد را شرط قرار دادند. یا در مورد «به همین سادگی» ؛ به خاطر این که نگاهش به حجاب اسلامی خوب هست، به کن راه نیافت.
نکته مهم دیگر این است که فیلم ها- به طور کلی آثار هنری- که با فطرت انسان ها سخن بگویند، مخاطب جهانی بیشتری می یابند. به یاد داریم که فیلم «خیلی دور خیلی نزدیک» میرکریمی، در هر کجای دنیا که به نمایش درمی آمد روحیه مخاطبانش را متأثر می نمود و حتی گاهی به گریه وادارشان می کرد. چون فطرت در وجود تمام انسان ها نهاده شده. اگر فیلم «شیرین» کیارستمی به دل مخاطبان ایتالیایی ننشست، به این دلیل است که در تضاد با فطرت عام بشری است.
با این اوصاف می توان مسیر مشخصی را برای جهانی شدن سینمای ایران و فتح بازارهای جهانی برای آن یافت. دوری از چارچوب های جشنواره ها، نزدیک شدن به مردم، توجه و احترام به فرهنگ بومی و گرایش به فطرت انسان ها، حداقل معیارهایی است که باید برای نیل به این هدف در نظر گرفت.
متأسفانه دیده می شود که همچنان برخی از فیلم هایی که واجد این شرایط نیستند برای اکران در کشورهای خارجی انتخاب می شوند. «دایره زنگی»، «چهارشنبه سوری»، «زن ها فرشته اند» و... از جمله آثاری هستند که در ماه های اخیر در خبرها، نام آن ها به عنوان آثاری که وارد سینماهای کشورهای دیگر می شوند آمده بود. این در حالی است که این فیلم ها نه تنها هیچ تناسبی با سینمای ملی ندارند و نمی توانند سفیران مناسبی برای کشورمان باشند، بلکه دارای انگاره هایی ضدملی و بومی نیز هستند. این فیلم ها با سودای جهانی شدن سینمای ایران در تضاد هستند.
آرش فهیم
منبع : روزنامه کیهان