سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


جنگ پلاته نبرد مردونیه سردار سپاه خشایارشا با یونانیها


جنگ پلاته نبرد مردونیه سردار سپاه خشایارشا با یونانیها
خشایارشا پس از واقعه سالامین به آسیا برگشت. چون او نگران بود که ینیان ها پل ناحیه هلس پونت را خراب کنند و ایرانی ها در اروپا گرفتار شوند. خشایارشا بوسیله چاپاری خبر شکستخود را به اطلاع پارسها رسانید. سپس مردونیه فرمانده سپاهیان ایران به خشایارشا می گوید که ما هنوز از نظر نیروی زمینی قوی تر یونانی ها هستیم و کاملا شکست نخورده ایم. شما به پارس برگردیدو من قول می دهم با نیروی زمینی در مقابل یونانی ها بجنگم و آنها را در پلوپونس شکست دهم.
بدین ترتیب خشایارشا با باقی مانده کشتی های ایرانی به هلس پونت برمی گردد. بعضی از آتنی هامی خواستند که سریع تر کشتی های ایرانی را تعقیب کنند و پل روی هلس پونت را خراب کنند ولی تمیستوکل به آنها گفت که به ایرانی ها اجازه دهند که به آسیا برگردند. چون تجربه نشان داده است ، اگر جلوی ملتی را که شکست خورده اند بگیرند ، آنها برای دفاع از برمی گردند و شکست قبلی خود را جبران می کنند. البته تمیستوکل برای اینکه نزد پادشاه پارس جایگاهی داشته باشد ، این سخنان را گفت. چون اگر یونانی ها خواستند آسیبی به او برسانند ، او بتواند به دربار ایران پناهنده شود. در این مدت مردونیه همراه خشایارشا بود تا به تسالی رسیدند. چون فصل زمستان بود و مردونیه می خواست که تا فصل بهار جنگ را شروع نکند. سپس خشایارشا به هلس پونت رسید ، ولی عده ای از سربازان او بر اثر بیماری و بی غذایی مردند. کارهای مردونیه قبل از شروع نبرد پلاته : عده ای از کشتی های ایرانی که آسیب دیده بودند در شهر سامس (در آسیای صغیر) ماندند تا اهالی آنجا شورش نکنند.
پس از تمام شدن زمستان مردونیه سپاه خود را از تسالی داد و سپس پیکی را نزد اسکندر مقدونی فرستاد و از او خواست که آتنی ها تشویق کند تا یک صلح نامه با ایرانی ها امضا کنند. او در مقابل تعهد کرد که زمینهای آتنی ها را به آنها بازپس دهد و معابدی را که سوخته وخراب شده بودند ، باز سازی کند. ولی اسپارتی ها حرف های اسکند را قبول نکردند و گفتند که ما زیر سلطه خارجی ها نباید برویم ، سپس آتنی ها هم از صلح با خشایارشا پشیمان شدند. پس از اینکه اسکندر برگشت و جواب آتنی ها را به مردونیه رسانید ، او بطرف آتن حرکت کرد و دوباره آتن را تصرف کرد. آتنی ها از ترس ایرانی ها به جزیره سلامیس رفتند و از لاسدمونی ها کمک خواستند ولی آنها در حال گذراندن مراسم یکی از عیدهایشان و همچنین مشغول ساختن یک دیوار دفاعی بودند ، بنابراین ابتدا به درخواست آتنی ها توجهی نکردند. ولی سپس لاسدمونی ها از پیشرفت ایرانی ها به وحشت افتادند و با آتنی ها و اسپارتی ها متحد شدند. سپس مردونیه از آتن خارج شد و به تب رفت ، چون زمین آنجا مساعد بود و اهالی تب از دوستان ایرانی ها بودند. اهالی تب به مردونیه پیشنهاد دادند که استحکامات محکمی در آنجا بسازد تا بتواند به عنوان پناهگاه از آنها استفاده کند. تعدادی از دولت شهر های یونانی که تابع دولت ایران بودند افرادی را برای کمک به مردونیه به ناحیه تب فرستادند. سپاه یونان هم در ناحیه اری تز جمع شدند. مردونیه تمام سواره نظام سپاه را تحت فرماندهی ماسیس تیس قرار داد. او به سپاه یونانی حمله کرد و تلفات زیادی به آنها وارد کرد. ولی در میانه نبرد اسب ماسیس تیس زخمی می شود و از شدت درد سردار ایرانی را به زمین می زند. آتنی ها همین که دیدند او افتاده است ، محاصره اش کردند و او را کشتند. سپاهیان ایران به یونانی ها حمله کردند و می خواستند که جسد ماسی تیس را پس بگیرند ولی موفق به انجام این کار نشدند. سپس سپاهیان یونان تصمیم گرفتند که به پلاته بروند چون آنجا آب فراوانی داشت و برای جنگ مناسب تر بود. نبرد پلاته : نبرد پلاته در سال ۴۷۹ (پ.م ) اتفاق افتاد.
از آنجایی که سپاه ایران دچار کمبود آذوقه شده بود ، فرماندهان به مردونیه پیشنهاد دادند که زودتر جنگ را شروع کنند. همچنین یکی از اهالی تب هم به مردونیه پیشنهاد کرد که ایرانی ها یک گذرگاه تنگ را که محل عبور آذوقه و از خطوط تدارکاتی یونانیان بودرا ببندند. ارتش ایران هم این این کار را انجام داد و توانست مقدار زیادی غذا از این راه بدست آورد. سپس تعدادی از افراد به مردونیه پیشنهاد کردند که به طرف تب حرکت کنند و با دادن پول از مردم یونان آذوقه و علف برای اسبها بگیرند. از این راه آنها همچنین می توانستند بدون جنگ کردن تعداد زیادی از مردم یونان را طرفدار خود کنند. ولی مردونیه هیچ کدام از این پیشنهاد ها را قبول نکرد و گفت ما باید مردانه بجنگیم. وقتی که شب فرا رسید هر دو سپاه به خواب رفتند و اسکندر که جز مقدونی های سپاه ایران بود بطرف سپاه یونان حرکت کرد. او به یونانی ها اطلاع داد که وضعیت سپاه مردونیه مناسب نیست و او تصمیم گرفته است که فردا صبح جنگ را شروع کند ، شما باید محکم در جای خود بایستید و مقاومت کنید. سپس دو سپاه در مقابل یکدیگر صف کشیدند و جنگ آغاز شد. سواره نظام ایران ضربات سختی را بر سپاه یونان وارد کرد و همچنین ایرانی ها موفق شدند چشمه ای را که آب مورد نیاز یونانی ها را تامین می کرد ، کور کنند. این مسایل باعث شد تا یونانی ها شبانه مواضع خود را ترک کنند و مردونیه دستور تعقیب یونانی ها را صادر کرد. در حالیکه به نظر می رسید یونانی ها شکست خورده اند ، ناگهان لاسدمونی به پارسها حمله کردند ولی پارسها چون اسلحه کافی در اختیار نداشتند ، شکست خوردند. با کشته شدن مردونیه ایرانی ها به سنگرهای خود عقب نشینی کردند و به استحکام بخشیدن به مواضع خود پرداختند. ولی براثر حمله لاسدمونی ها و آتنی ها دیواره سنگرها خراب شد و یونانی ها توانستند وارد اردوگاه پارس ها بشوند سپس آنها آنجا را غارت کردند. بعد یونانی ها به تب حمله کردند و تعداد زیادی از مردم آنجا را به جرم کمک به ایرانی ها کشتند. ارته باذ یکی از سرداران ایرانی بود که تمایلی به جنگ با یونانی ها نداشت ، بنابراین به موقع به کمک مردونیه نیامد و هنگامی که دید سپاهیان ایران شکست خورده اند و در حال فرار هستند ، به طرف هلس پونت حرکت کرد.
منبع : یاد یار


همچنین مشاهده کنید