سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا


پیتر شومان: عروسک‌ها، نان و هنر


پیتر شومان: عروسک‌ها، نان و هنر
پیتر شومان تئاتر و همه‌ی صورت‌های هنر را به عنوان ضرورتی مطلق ‏‏(اجتناب ناپذیر) می‌بیند. در سال ۱۹۶۸ او تئاتر را، در شکل آرمانی آن، چنین ‏توصیف کرد: تئاتر مثل نان است،مثل یک ضرورت… تئاتر چهره‌ای از مذهب ‏است،نوعی سرگرمی است. (مجله‌ی نان،ص‌۳۵) در پاسخ به گزارش‌گر ‏فصل‌نامه‌ی‌ تئاتر نو در دهه‌ی ۱۹۸۰، شومان خوش‌بینی کمتری را در مورد ‏هنر جامعه‌ی دموکراتیک معاصر امروز، اظهار داشت. با توجه به سفرش به ‏آمریکای مرکزی و شور و هیجان کار در آنجا، از او در مورد اینکه آیا نان و ‏عروسک، یا هر گروه متعهد هنری دیگر، می‌توانند اینجا در ایالات متحده نیز، ‏همان اهمیت و اعتبار را داشته باشند؛ سؤال شد که در پاسخ اظهار داشت: ‏خیر! این یک خیال خام است!‏
در گذشته ، همه‌ی هنرها می‌خواستند چیزی واقعی و مورد نیاز باشند و در ‏زندگی مردم نقشی داشته باشند، چیزی باشند که مردم چه در زندگی ‏خصوصی و چه در زندگی اجتماعی به آن نیاز دارند؛ در گذشته، این گونه ‏هنرها در خدمت مراسم تدفین، ازدواج، تولد نوزاد و بسیاری از آئین‌های دیگر ‏بودند. اما امروز همه‌ی این کارکردها تحت مراقبت و نظارت جامعه به شیوه‌ای ‏کاملن تجاری و تحت کنترل انجام می‌شوند، بنابراین هنرها دیگر کارکردی ‏نخبه‌گرایانه پیدا کرده‌اند.(نیکاراگوئه،ص ۳۴)‏
با وجود این، پیتر شومان از امکان ایجاد رشد و پیشرفت متأثر از هنر،حتا در ‏این کشور نیر ناامید نشده است. در اوایل دهه‌ی ۱۹۹۰، شومان کتابی ‏درباره‌ی امکان و چالش‌های تئاتر عروسکی برای تماشاگران روسی نوشت، ‏با در نظر داشتن این نکته که فرهنگ باب اندیشه را محدود نکرده است. او در ‏این کتاب به پنج بعد از ابعاد تئاتر عروسکی اشاره می‌کند که اگر چه به آن ‏طراوت و زندگی می‌بخشد، اما به خاطر وضع موجود آن را زیر سؤال نیز ‏می‌برد!‏
شومان می‌گوید، اولین نکته این است که نمایش عروسکی از قید و بند هرگونه ‏اهمیت و یا احترام به مفاهیم ساختگی انسانی در باب قدرت یا مسئولیت‌پذیری ‏آزاد است. با عروسک می‌توان در مورد هر هدف یا موضوعی شوخی کرد، ‏در حالی که در اجرای یک بازیگر زنده ممکن است کمتر قابل قبول باشد. از ‏یک طرف، ما به سادگی می‌پذیریم که عروسک‌ها ما را بخندانند.که اغلب هم ‏این کار را انجام می‌دهند. و از طرف دیگر، آن‌ها موضوع نقد اجتماع را مطرح ‏می‌کنند و خوشبختانه تماشاگران را وامی‌دارند تا درباره‌ی آن‌چه که مطرح ‏شده تفکر و تأمل کنند. دومین نکته یا ویژگی منحصر به فرد در تئاتر ‏عروسکی،طبق نظر شومان، تاکید بر اقداماتی است که روی دیالوگ انجام ‏می‌گیرد؛ نوعی تغییر شکل زبانی که چیزی بیش از کلمات نوشتاری یا ‏محاوره‌ای را شامل می‌شود.‏
عروسک‌ها حتا وقتی که با آن‌ها صدا و متن برای خواندن داده می‌شود، ابتدا ‏بایستی از طریق اشاره و ایماء ارتباط برقرار کنند.‏
شومان می‌گوید، وقتی عروسک‌ها صحبت می‌کنند، گفتار آن‌ها به صورت ‏گفت‌وگوهای معمول و مرسوم نیست، بلکه جویده جویده و با لکنت است. ‏همان‌طور که شیوه‌ی طبیعی و معمول بازیگری به هیچ وجه مناسب اجرای ‏عروسکی نیست.بازی عروسک‌ها [در واقع] بایستی غیرقابل پیش‌بینی و نیز ‏بدون محدودیت و جلوگیری باشد. در بازی آن‌ها انگیزه‌ها ساده و ‏سرراست‌اند و پیچیدگی کمی وجود دارد. اما از طرف دیگر، این واقعیت که ‏بازی‌های آن‌ها را به سادگی بازیگرهای انسانی نمی‌توان تقلیل داد و یا محدود ‏کرد، بازیگری عروسکی را برای برخی تماشاگران پیچیده‌تر می‌سازد.‏
تئاتر عروسکی هم‌چنین به خاطر آنچه که از سایر رشته‌های هنری وام ‏می‌گیرد،دارای اهمیت است. در تئاتر شومان، موسیقی تنها به عنوان موسیقی ‏حضور دارد. در حالی که در تئاتر تجاری و فیلم‌ها، موسیقی برای تأکید بر ‏یک عمل (کنش) و یا جلوه‌ی بصری استفاده می‌شود و به ندرت در مقام و ‏جایگاه خود به کار گرفته می‌شود.شومان همه‌ی انواع ابزار و اشیاء موجود ‏در زندگی را برای تولید اصواتی که برای ما آشنا و قابل قبول‌اند،استفاده ‏می‌کند. اندیشه‌های ناب لزومن نبایستی در ارتباط با یک جلوه بصری باشند، ‏بلکه خود می‌توانند به تنهایی به عنوان نوعی بیان هنری باقی بمانند. در کنار ‏موسیقی، تجربه و دانش شومان، در مجسمه‌تراشی نیز به تئاترش افزوده ‏می‌شود. شومان، عروسک‌های خود را به عنوان تندیس‌های ریشه‌دار اجتماعی ‏توصیف می‌کند که در شرایطی که در آن خلق شده‌اند به آسانی و در عین ‏حال با اهمیت بسیار درک می‌شوند.‏
یک‌بار دیگر، زیبایی‌شناسی هنر شومان در ضد نخبه‌گرایی اوست، و این‌که او ‏می‌خواهد تندیس‌ها را بیشتر به عنوان مفاهیم و آرایی با شکل و صورت ‏ساده‌ی رایج ببیند تا اشکال هنری و پیچیده با قوانین دست و پاگیر!‏
این‌گونه نظریات بیشتر شبیه شومان آرمان‌گرای دهه‌ی ۱۹۶۰ به نظر می‌آیند. ‏هر چند که آرمان‌های مذهبی، هنری و زیباشناسانه‌ی او در واقع آمیزه‌ای از ‏همه‌ی چیزهاست. اما،او مشکلات را می‌شناسد و به تغییرات امیدوار است! در ‏اویل دهه‌ی ۱۹۷۰، شومان در این‌باره چنین اظهار نظر می‌کند: من فکر می‌کنم ‏یک انسان خوب انسانی است که قادر است در جزییات دقیق باشد و نیز ‏انسانی که می‌خواهد دست‌کم یاد بگیرد که چطور پرواز کند، و یا همه‌ی ‏مشکلات جهان را حل کند و یا برای تولد دوم خود آماده ‏شود.(تایلور،ص۲۶۲) اجراهای عروسکی شومان، که عمومن در نزدیکی ‏مزرعه‌ای در ورمونت و یا شهر نیویورک برگزار می‌شوند، از دهه‌ی ۱۹۶۰ به ‏بعد، کم و بیش کارهایی را در این زمینه انجام داده‌اند. به عنوان مثال، ‏برنامه‌های سیرک خانگی سالانه‌ی رستاخیز شامل طنز سیاسی،رقص، ‏موسیقی، رژه و نمایش‌های جنبی دیگری می‌شود که توسط داوطلبان و به ‏عنوان اجراهای انفرادی که تا حدی مستقل از پروژه‌های گروهی است،اجرا ‏می‌شوند.‏
در بحث از پیتر شومان، چالش مشخصی صرفن از رهگذر توصیفات آثار و یا ‏صفحات ویدیویی اجراهای او، در دست است. پس از مدتی، توصیفات مطول ‏این ماجرا حتا در زمانی که هنوز همراه با تصاویری چند بودند، بر این ‏واقعیت تأکید داشتند که این آثار صرفن پیرنگ‌هایی از ماجراهایی هستند که ‏بایستی ضمن اجرا برجستگی و تحول یابند. هر چند که به هر حال به نظر ‏می‌رسد که ویژگی مشترک آن‌ها همین باشد.‏
نخستین نشانه‌ای که تقریبن به صورتی جهانی در کارهای شومان دیده ‏می‌شود، به ویژه آن دسته از کارهایی که در سالن‌های بزرگ (مثل کلیسا) با ‏فضای باز اجرا می‌شوند به کارگیری برخی نمونه‌های عروسک‌های میله‌ای ‏عظیم‌الجثه، برای ایفای نقش اصلی است. چه این کاراکتر مسیح باشد با آن ‏حالت دست‌های باز شده‌اش به نشانه‌ی نوعی نیایش و چه عمو فاستو* و یا ‏سایر انواع عروسک‌ها،‌معمولن دست‌کم یک عروسک وجود دارد که بزرگ‌تر ‏از اندازه‌ی انسان واقعی است. حرکت این عروسک‌ها از طریق حداقل یک ‏محور که از سلاستیک یا پاپیه ماشه ساخته شده و سر عروسک را هدایت ‏می‌کند‌، و مجموعه ای از تکنیک‌ها برای حرکت دست‌ها انجام می‌شود.‏
معمولن دست‌های مستقل از هم و مستقل از سر عروسک هدایت می‌شوند که ‏این امر، یا از طریق میله‌های اضافی و یا حضور مستقیم یک عروسک‌گردان ‏صورت می‌گیرد. اغلب دست‌ها خود به سادگی پارچه‌ی آویخته‌ای هستند که ‏از شانه‌ی عروسک و از محل سر به دست‌ها وصل شده‌اند که یا توسط میله و ‏یا عروسک‌گردان هدایت می‌شوند.‏
شومان در دوره‌های مختلف کاری‌ش کم و بیش استفاده از بازیگر انسانی به ‏طور انفرادی را تجربه کرده است، اما در بسیاری از این موارد، حضور این ‏بازیگر تحت تاثیر ماسک خنثا شده است. در اینجا هم، این ماسک ها ‏صورتک‌های بسیار بزرگی هستند که بازیگران آن‌ها را می‌پوشند و مثل ‏عضوی از بدن خود حرکت می دهند. در مواقعی، این ماسک‌ها ممکن است ‏دست‌های درازی داشته باشند تا با سرهای بزرگ‌شان همراهی کند.‏
این نوع عروسک‌های انتزاعی باقی می‌مانند. بدین‌ترتیب، شومان در می‌یابد که ‏آن‌ها در گشتره‌ی تعابیر و معناهای‌شان به نوعی وحدت و جهان‌شمولی دست ‏می‌یابند. آن‌ها در مصارف و کاربری‌شان نیز وسیع و گسترده‌اند چرتا که ‏عروسک‌ها، به یک نوع کاراکتر خاص محدود نمی‌شوند، بلکه می‌توانند بارها و ‏بارها مورد استفاده قرار گیرند. تئاتر شومان در واقع بیشتر درباره‌ی ‏کاراکترهاست تا روایت یک داستان پیچیده و به کارگیری مجدد این ‏کاراکترهای شناخته شده اما قابل انعطاف، به کاراکترها ابعاد و زوایای ‏مختلفی می‌دهد در ادامه، چهار مثال در این زمینه آورده شده است.اولین ‏نمونه، از شخصیت مسیح است.
البته این کاراکتر ، بارها و بارها در نمایش‌ها ‏تکرار‌ شده و به ویژه در اجراهایی که همه ساله به مناسبت عید پاک و ‏کریسمس در کلیساهای نیویورک اجرا می‌شوند. در مورد کاراکتر مسیح،اگر ‏چه استفاده‌ از عروسک خاص عیسا مسیح، برای افزدون بار معنوی طنین ‏مسیحایی در سایر نمایش‌ها زیاد رایج نیست اما، همه‌ ساله، انواع مختلفی از ‏عروسک‌های مسیح برای تناسب و هماهنگی باباز روایی و نگرش سیاسی ‏خاص این آثار، به کارگرفته می‌شوند.‏
عمو فاستو یکی دیگر از کاراکترهای مهمی است که سال‌هاست در نمایش‌های ‏شومان استفاده می‌شود، عروسکی با سری بزرگ و لباسی تاجرمآب( اغلب به ‏وسیله‌ی بازیگری که ماسک کامل پوشیده است، به حرکت در می‌آید.)‏
عمو فاستو با آن فرم حریصانه‌اش یادآور ایالت متحده و جامعه‌ی کاپیتالیسم ‏غربی است. ربرت همیلتون در رساله‌اش اشاره می کند که از این عروسک ‏می‌توان برای نشان دادن صاحبخانه‌ای شیطان‌صفت، تاجر، پرزیدنت نیکسون، ‏پرزیدنت جانسون و… استفاده کرد.(ص۳۷۳) ‏
همچنین، کاراکترهای تئاتر نان و عروسک اجباری ندارند که حتمن انسان ‏باشند. به عنوان مثال هواپیمای بمب‌افکن تصویر بارز و مشخص بسیاری از ‏اجراهای شاخص شومان در دوران کاری‌ش است که تجربه‌ی شخصی‌اش را ‏در فرار از آلمان نازی به همراه خانواده‌اش در دهه‌ی ۱۹۳۰ تداعی می‌ کند و ‏نیز یادآور بمباران‌های متعدد زنان و کودکان بی‌گناه در سرتاسر جهان، از آن ‏زمان تا به امروز است.‏
این هواپیما، می‌تواند توسط هر چیزی بازنمایی شود؛ از یک هواپیمای بزرگ ‏که صحنه‌ی تصلب عیسا مسیح را در نمایش گریه‌ی مردم برای به دست ‏آوردن گوشت می‌نمایاند، گرفته تا اسباب‌بازی کوچکی که هنوز هم نابودی و ‏تخریب عظیمی را که یک هواپیما کوچک و محموله‌اش به بار آوردند، تداعی ‏می‌‌کند.‏
این هواپیما، شخصیت‌های نمایشی را در صحنه‌های نمایش به کمک بانوان ‏خاکستری با قدرت تمام، به تصویر می‌کشد، بانوان خاکستری کاراکترهایی ‏که خیلی زود توسط شومان کشف شدند و بارها وبارها در متون نمایشی ‏مختلف به کار گرفته شدند. همیلتون آن‌ها را به عروسک‌های ایده و ‏ماسک‌های ایده دسته‌بندی می‌کند که محدودیت خاصی ندارندو این زنان ‏می‌توانند یادآور روستائیان آمریکای مرکزی، مادران سربازان جنگ جهانی ‏دوم (یا هر جنگ دیگری) و در مجموع اقشار ستمدیده‌ی اجتماع، باشند.
پیتر ‏شومان خود شخصیتی حیرت‌انگیزی دارد. دایره‌ی وسیع علایق و تعهد عمیق ‏به حرفه‌ی هنری‌ش، انگیزه قوی‌ای را برای اجراهای‌ش که اغلب رنگ و بوی ‏سیاسی نیز دارند، فراهم می‌سازد. او در طول دوران حرفه‌ای زندگی‌اش، ‏زمینه‌ی استفاده از بسیاری موضوعات و انواع عروسک‌ها را فراهم آورده ‏است. تاریخ و حیات کاری او در ایالات متحده بیش از سی سال است که ادامه ‏دارد، دورانی که در آن شمار زیادی از تصاویر و شخصیت‌های را بارها به ‏کار گرفته است. هر چند که عروسک‌های شومان نیز مثل خود او، دائم تغییر ‏می‌کنند.‏
روحیه‌ی تنوع‌طلبی و جویای تغییر او در ضمن سفرهای خارجی متعددش و ‏در مواجهه‌ با مردمی که همواره نیازمند چیزی برای بقاء و تداوم هستند، ‏آشکار می‌شود. این مردم می‌توانند شهروندان روسی باشند که یاد می‌گیرند؛ ‏چطور در یک جمهوری زندگی کنند و با مسیحیان کاتولیک نیکاراگوئه ای، که ‏در روستاهای کوچکی زندگی می‌کنند و یاهر کدام از نکان‌هایی که شومان ‏آن‌ها را دیده و یا برای تدریس در انجا دست کم برای مدت کوتاهی وقت ‏گذاشته است.‏
این بخش از بیوگرافی شومان، از آنجا که مجموعه‌ای از سوالات و مسایل ‏مرتبط با جامعه‌ی آمریکا را که ما تمایلی به مواجهه‌ی با آن‌ها نداریم، به ‏همراه می‌آورد، تا حدی مشکل‌ساز است. به عنوان مثال، چرا شومان باید ‏برای یافتن مردمی که به هنر نیاز دارند، به خارج سفر کند؟! حقیقتی که او دائم ‏به من گوشزد می‌:ند این است که او هنوز امیدش را به مردم جهان از دست ‏نداده است،‌ اما ایالات متحده را به کلی فراموش کرده است.‏
حتا این نظر، برای شومانی که در مجله‌ی ‏TDR‏ شماره‌ی فوریه‌ی ۱۹۹۴ ‏می‌نویسد؛ او که همواره مشوق و جویای صلح و آرامش بوده، حالا(بعد از ‏دیدن سارایوو به چشم خود)مصمم است که ایالات متحده را در بمبارانی ببیند ‏تا شهر نجات یابد، ممکن است خیلی ساده‌انگارانه باشد.‏
این ادعا به ویژه با توجه به ماجرای بمب‌گذاری‌های هفته‌ی گذشته‌ی ‏آمریکا(۲۸ اگوست تااول سپتامبر ۱۹۹۵) خیلی جالب به نظر می‌رسد.‏
پیچیدگی‌های پیتر شومان و کار او فقط می‌تواند در مقاله‌ای با این حجم و ‏اندازه مطرح شود. توصیفات، اجراهای او، نقطه‌شروع‌های مناسبی برای ‏شناخت حرفه‌ی او هستند.اما به نظر می‌رسد رقیب بهتری برای گذراندن ‏تعطیلات تابستانی در مزرعه‌ی ورمونت و یا مسافرت به دور دنیا به همراه ‏گروه شومان و آموزش عملی در حین کار، وجود نداشته باشد!‏
آندره رایدر
ترجمه غزاله مرادیان
منبع : پنجره